از جرقه حریق برخاست

کشته شدن مهسا امینی دختر بیست‌ودوساله‌ای که با  صد هزار اشتیاق و امید برای  سفر کوتاهی به  تهران آمده بود و درمتروی حقانی توسط مأموران گشت ارشاد بازداشت و به دست آدم کشان همان گشت ارشاد به قتل رسید خشم و اعتراض مردم را نسبت به این قتل و سرکوب هرروزه زنان به دست رژیم زن‌ستیز جمهوری اسلامی بیش‌ازپیش برانگیخت. خشمی که فراخوان‌های متعددی را برای تجمعات اعتراضی در پی داشت. فراخوان اعتراض سراسری برای روز دوشنبه بیست و هشتم شهریور داده‌شده بود که علاوه بر شهرهای کردستان در بسیاری از شهرهای کشور مانند تهران، کرج، رشت، اصفهان، اهواز،تبریز و مشهد،تظاهرات و تجمعات خیابانی برگزار شد. در شهر سقز زادگاه مهسا امینی سه شبانه‌روز است که مردم در خیابان حضور دارند و با سردادن  شعارهای ضد حکومتی اعتراضات گسترده‌ای را سازمان داده‌اند. شهرهای سنندج، بانه، بوکان، دیواندره،پاوه،قروه، مریوان، مهاباد، کرمانشاه و چندین شهر دیگر نیز به آن‌ها پیوسته‌اند.افزون بر تظاهرات مردمی و اعتراضات خیابانی، دانشجویان دانشگاه‌ها نیز به‌پاخاستند. دانشجویان در دانشگاه تهران، پلی‌تکنیک و امیرکبیر،شهید بهشتی، علامه طباطبایی، دانشگاه صنعتی شریف، دانشگاه اصفهان، و خوارزمی کرج تجمعات اعتراضی برپا کردند و شعارهایی همچون “می‌کشم می‌کشم هرآن که خواهرم کشت” توپ تانک فشفشه  آخوند باید گم بشه”،” استادامون ذلیل‌اند ذلت رو می‌پذیرند”،” زن زندگی آزادی”،” بیکاری  بیگاری، حجاب زن اجباری”، “از کردستان تا تهران، خونین تمام ایران” سر دادند. در دانشگاه صنعتی شریف شعار دانشجویان “خامنه‌ای یزید شده  یزید روسفید شده” بود. دانشگاه تهران شعر همراه شو رفیق این درد مشترک هرگز جداجدا درمان نمی‌شود را می‌خواندند. دانشکده امیرکبیر در پایان تجمع خود، بیانیه‌ای صادر کردند و در آن خواستار برچیده شدن گشت ارشاد و آزادی پوشش زنان شدند. در دانشگاه شریف پس از یورش چند بسیجی مزدور به سمت دانشجویان، دانشجویان مبارز نیز با شجاعت با آنان درگیر شدند و یک‌صدا شعار بسیجی برو گم شو را سر دادند و با اتحاد خود بسیجیان مرتجع را عقب راندند و اجازه سرکوب تجمع را ندادند. بی‌شک  این اعتراضات جان تازه‌ای به جنبش دانشجویی بخشید.

در پی فراخوانی که از سوی فعالان زنان داده‌شده بود از ساعت شش بعدازظهر جمع کثیری از مردم تهران با حضور در خیابان حجاب از این فراخوان استقبال کرده و در مدت‌زمان کمی تعداد کثیری از زنان و مردان و جوانان به این تجمع پیوستند و لحظه‌به‌لحظه  جمعیت  بیشتر و بیشتر شد. دیری نگذشته بود که فضا و موقعیت اعتراض‌کنندگان از حال و هوای یک تجمع اعتراضی ساده خارج شد. زنان مبارز و شجاع با حضور فعال و گسترده خود بار دیگر به حجاب اجباری این حکومت مرتجع نه گفتند . شعارهایی مانند “خامنه‌ای ضحاک،  می‌کشیمت  زیرخاک”، “جمهوری اسلامی نمی خوایم نمی خوایم”،” مرگ بر دیکتاتور” و شعار “اتحاد” شوری در جمعیت  برپا کرد. مردم همچنین شعارمی دادند از تهران تا کردستان اتحاد .شعارهای مردم در خیابان ضمن دربرگرفت قتل مهسا امینی توسط رژِیم جنایتکار زن‌ستیز جمهوری اسلامی به‌سرعت رنگ و بوی دیگری به خود گرفت و به مرگ بر دیکتاتور و جمهوری اسلامی نمی خوایم نمی خوایم، “این آخرین پیامه هدف خود نظامه”،  “مجتبی بمیری رهبری رو نبینی” کشیده شد. مردم  بیزار از رژیم  منفور دیکتاتوری جنایتکار فاسد ضد زن تا پاسی از شب در خیابان‌های حجاب و خیابان‌های اطراف میدان ولیعصر تهران، بار دگر کل نظام جمهوری اسلامی را  زیر ضرب گرفتند و خواهان سرنگونی آن شدند. زنان  شجاع  و مبارز جلوی چشم نیروهای مزدور روسری‌هایشان را درآورده و برخی به  نشانه  پایان دادن به حجاب اجباری آتش می‌زدند. مردم  نیروهای مزدور را به باد کتک می‌گرفتند. ماشین گارد ویژه را آتش زدند. زنان در مرکز این مبارزات خیابانی قرار داشتند و هیچ تهدیدی اعم از گاز اشک‌آور و پاشیدن آب بر روی مردم و تیراندازی و دستگیری نتوانست یک‌قدم زنان و مردان مبارز را به عقب‌نشینی وا‌دارد. مردم می‌خواهند تکلیف این رژیم  جنایتکار را یکسره کنند و خواهند کرد. مگر داغ کمی است که دختر خانواده به سفر برود و تنها به خاطر چند تار مو کشته شود و هرگز به خانه برنگردد. مردم  نه‌تنها به خاطر شب‌های تاری که برای  خانواده  داغدار مهسا امینی رقم زدند، سیل اشکی که برای همیشه  به دامان مادر و پدر مهسا روانه کردند،زندگی بقیه خانواده را هم به تباهی کشاندند، که البته  کار هرروزه رژیم جنایتکار اسلامی است،دست به اعتراض می‌زنند بلکه به‌خوبی  می‌دانند که اگر مهسا امینی از یک خانواده سرمایه دارو ثروتمند بود با ماشین شخصی تردد می‌کرد و نیازی نبود با مترو برود و این‌گونه بی‌دفاع به دست مزدوران آدمکش گشت ارشاد به قتل نمی‌رسید. تمام زنانی را که کشان‌کشان داخل  ون گشت می‌کنند، از محرومان و قشر متوسط  و ضعیف جامعه هستند وگرنه  در بالای شهر زنان با ماشین‌های لوکس شخصی درحال تردد هستند و چنانچه عابر پیاده هم  باشند گشت ارشادی وجود ندارد. در خیابان‌های  بالای شهرگشت ارشاد جرئت ندارد عبور کند چراکه آن مناطق متعلق به سرمایه‌داران است و هرگز اجازه نداشته  و ندارند که به زنان و دختران آنان   نزدیک شوند. همه این بگیروببندها کشان کشان سوار ون کردن‌ها،ضرب و شتم و کشتارها مربوط به قشر متوسط، کارگران و زحمت کشان  جامعه و فرزندان آنان است که با مترو و اتوبوس تردد می‌کنند. کجا شنیده‌شده است دختر فلان وزیر و صاحب‌منصبی را به خاطر بدحجابی سوار ون کرده باشند. آن‌ها صاحب مملکت هستند و هر طور بخواهند می‌خورند و می‌پوشند و سفر می‌روند. فرزندان کارگران و زحمت کشان هستند که برای تردد و رفتن به سرکار از اتوبوس و مترو استفاده می‌کنند و قربانی گشت ارشاد می‌شوند. امروز مردم زحمت‌کش و ستم‌کشیده  به‌درستی این تفاوت‌ها و تضادها  را به  چشم می‌بینند و این تفاوت طبقاتی  را در تمام عرصه‌های زندگی‌شان ازنان سفره‌شان تا وسیله رفت‌وآمدشان تا سفرهای خارج فرزندان سرمایه‌داران و فرزندان خودشان که نهایتاً سفری است از سقز تا تهران  با تمام وجودشان لمس می‌کنند و دیگر حاضر نیستند به این وضعیت و به استثمار و بندگی ادامه دهند. در خیابان فریاد مرگ بر دیکتاتور،مرگ بر جمهوری اسلامی، مرگ بر خامنه‌ای سرمی دهند و روشن و رسا فریاد می‌زنند جمهوری اسلامی نمی خوایم نمی خوایم. حریقی که از جرقه قتل فجیع مهسا برخاست می‌رود تا دودمان نظام حاکم را بسوزاند و خاکستر کند.

 

اگرچه تهران باوجود گشت ارشاد جنایتکار وحشی نتوانست میزبان خوبی برای مسافر عزیزی چون مهسا امینی باشد اما به سوگ  وداد خواهی برای وی به پا خاست یک‌بار دیگر همبستگی، قدرت و اتحادش را به نمایش گذاشت و با اعتراضات قدرتمند زنان و مردان مبارز و آزادی‌خواه، نیروهای مزدور رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی را به وحشت انداخت.

با امید به اتحاد کارگران و زحمت کشان و ادامه مبارزه تا سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی و استقرار یک حکومت شورایی.

کنش‌یار

۲۹ شهریور۱۴۰۱

 

POST A COMMENT.