تعرض وحشیانه اخیر پاسداران کهنهپرستی و ارتجاع دینی به زنان در مراکز و معابر عمومی که در چند هفته گذشته تحت عنوان مقابله با بیحجابی با یورش مزدوران گشت ارشاد و بسیجی آغازشده بود، با رسوایی دیگری برای رژیم حاکم بر ایران به شکست انجامید.
رژیم ارتجاعی و زنستیز جمهوری اسلامی همراه با تشدید سرکوب و بازداشت گروه کثیری از فعالان کارگری ، معلمان، نویسندگان و فعالان زن، از اوایل تیرماه تلاش نمود با گسیل گلههای پلیس گشت ارشاد و بسیجی به خیابانها، پارکها و درون وسایل نقلیه عمومی، تعرض جدیدی را علیه زنانی که به مبارزه با حجاب اجباری برخاسته و حتی در مواردی آن را بهکلی به دور افکندهاند، سازمان دهد تا از طریق این وحشیگری و ایجاد جو رعب و وحشت، زنان را به عقبنشینی و تبعیت از مقررات ارتجاعی حجاب اجباری وادارد. در این فاصله نمونههای متعددی از وحشیگری پلیسهای گشت ارشاد که در خیابانها به جان زنان افتادند در شبکههای اجتماعی انتشاریافته است. در همین حال دولت اسلامگرای شیعه برای اینکه نشان دهد در وحشیگری اسلامی گوی سبقت را حتی از اسلامگرایان رقیب سنی از قماش داعش و طالبان نیز ربوده است، به زندگان بسنده نکرد و همزمان با یورش به زنان اعلام نمود، مردهها نیز ازاینپس باید حجاب اجباری را رعایت کنند.
مقامات حکومت اسلامی برای حراست از ارتجاع اسلامی ناب محمدیشان تصمیم گرفتند که در قبرستانها نیز ضوابط کامل اسلامی به مرحله اجرا گذاشته شود و براین اساس اعلام کردند، هیچ سنگقبری از زنان متوفی نباید بدون رعایت ضوابط حجاب اجباری وجود داشته باشد. مطابق دستورالعمل جدید” سنگقبر متوفیان غیر محجبه و بدحجاب” باید اصلاح شود. وظیفه اجرای آن نیز در تهران بر عهده مدیرعامل سازمان بهشتزهرا، قرار گرفت. وی نیز اعلام کرد: “در شأن آرامستان مؤمنان نیست که تصویر خانمهای مؤمن را به شکل کشف حجاب و بیحجاب روی سنگهای قبر حکاکی کنند.” به خانوادههای زنان متوفی “غیر محجبه و بدحجاب” اخطار داده شد که سنگقبرها را تعویض کنند و چنانچه خانوادهها ضوابط حجاب اجباری در مورد مردگان را رعایت نکنند و سنگقبرها تعویض نشود، مسئولین بهشت زهرا مبادرت به تخریب سنگ قبرها خواهند کرد. یک چنین اقداماتی تنها از یک رژیم ارتجاعی ورشکسته و رسوا ساخته است که در آخرین لحظات حیات ننگینش برای نجات از مرگ حتمی به هر اقدام وحشیانه و مسخرهای چنگ میاندازد. اما این اقدامات هرگز نمیتواند رژیمی را که دوران حیاتش سپریشده و در میان تودههای وسیع مردم ایران به کلی رسوا و بیاعتبار است، نجات دهد.
بهرغم تمام وحشیگری و سرکوبی که در چند هفته گذشته توسط رژیم علیه زنان به مرحله اجرا گذاشته شد و حتی تصویر زنان مبارز شکنجه شده در اسارت رژیم در تلویزیون به نمایش گذاشته شد، اما مقاومت قهرمانانه زنان بدون کمترین عقبنشینی ادامه یافت. این مبارزه و ایستادگی زنان که از حمایت عموم مردم ایران نیز برخوردار گردید، یک شکست، همراه با یک رسوایی بزرگ دیگر برای جمهوری اسلامی و نمایندگان خدا و پیامبر اسلام بر روی زمین بود.
از همان آغاز این یورش وحشیانه، روشن بود که تلاش مأیوسانه رژیم برای مقابله با زنانی که حجاب را یکسره به دور افکنده و حتی از روسری نیز جز یک نام باقی نگذاشتهاند، چیزی جز شکست عاید آن نخواهد کرد. چراکه مقابله با میلیونها زن بهویژه زنان جوان و دخترانی که حجاب را نشانهای از تحجر و عقبماندگی قرونوسطایی و اسارت و بندگی میدانند در میدانی به وسعت سراسر ایران امری محال است. بنابراین، آنچه از این تعرض عاید رژیم شد بدون اینکه حتی کمترین موفقیتی داشته باشد، تصویری از وحشیگری مزدوران پلیس و بسیج رژیم اسلامگرا در خیابانها و وسایل نقلیه عمومی علیه زنان بود که در ابعادی میلیونی در شبکههای اجتماعی انتشار یافت و خبر آن به تمام جهان مخابره شد.
اسلامگرایان مرتجع حاکم بر ایران آنقدر کودناند که نمیتوانند بفهمد درگیر شدن با جنبشی که نه صدها و حتی هزاران، بلکه میلیونها انسان همزمان در آن در حضور دارند، نتیجهای جز شکست برای آنها در پی نخواهد داشت. واقعیت این است که جنبش زنان در چندین جبهه بر سر مطالبات مختلف در حال جنگ با رژیم ارتجاعی حاکم بر ایران است، اما فرق است میان مبارزه زنان فرضاً بر سر برابری حقوق زن و مرد در امر طلاق، ارث و تکفل اولاد، یا به رسمیت شناخته شدن حق سقطجنین و یا ممنوعیت ازدواج دختران زیر ۱۸ سال، با مبارزه علیه حجاب اجباری. تفاوت در این است که تنها در مبارزه علیه حجاب اجباری است که میلیونها زن همزمان در آن مشارکت دارند. اما در اینجا رژیم فقط با یک مبارزه معمولی هم سروکار ندارد، بلکه با مبارزهای از سوی زنان روبهروست که به یک جنگ چریکی تودهای بزرگ، در ابعادی به وسعت کشور ایران، شبیه است. در این جنگ، مبارزان جنبش زنان همچون مبارزان یک جنگ چریکی در همهجا در تمام خانهها، کوچهها و خیابانها، مدرسه و دانشگاه ، وسایل نقلیه و محل کار حضور دارند، بدون اینکه رژیم امکان دسترسی به آنها و گیرانداختنشان را داشته باشد. ممکن نیست داروغههای اسلامگرا در وجببهوجب کشوری به وسعت ایران قادر به کنترل زنان و مقابله با آنها باشند. مزدوران رژیم آنقدر در این درگیری با زنان درمانده و ناتواناند که هرگاه در مکانی خلوت نیز یکی از این میلیونها زن را گیر میآورند، خود را در محاصره مردمی میبیند که برای رهایی آن زن از چنگال دشمن بیرحم به مبارزه برمیخیزند. صحنههایی از تلاش مردم برای رهایی زنان اسیر در چنگال سگهای هار موسوم به پلیس گشت ارشاد که در چند هفته گذشته ویدیوهای متعددی از آنها انتشار یافت، بهقدر کافی گویاست. بنابراین شکست رژیم در تعرض اخیر علیه زنان محتوم بود و بهزودی حتی سران رژیم مجبور شدند که به آن اعتراف کنند.
نخستین کسی که رسماً این شکست را پذیرفت و به آن اعتراف کرد، شخص خامنهای بود که درواقع خودش از سردمداران سرکوب زنان بوده و هست. او که دریافت وحشیگری مزدورانش جز رسوایی ، بیآبروئی بیشتر و شکست نتیجهای عاید رژیم نکرده است، در دیدار با امامان نماز جمعه ، خواستار تبیین مسئله حجاب با “متانت” “رفتار پدرانه با همه” ” پاسخگویی به شبهات با زبان روز” شد. وی روز چهارشنبه هفته گذشته در دیدار با این گروه از مرتجعین زنستیز، خطاب به آنها که در چند هفته اخیر وظیفهشان در کنار پلیس، توهین به زنان ، تکفیر زنان دینباوری که مخالف اجباری هستند و حتی تهدید زنان به اسیدپاشی بود، بهرسم معمول، نخست اراجیف همیشگیاش را در مورد نقش دولتهای غربی و عوامل آنها در مخالفت زنان باحجاب اجباری تکرار کرد. درحالیکه خود این شارلاتان بهتر از هرکس میداند، مبارزه زنان علیه حجاب اجباری مبارزهای است به قدمت تمام موجودیت جمهوری اسلامی و زنان بودند که اولین مبارزه را نیز علیه جمهوری اسلامی تنها چند روز پس از به قدرت رسیدن دارو دسته خمینی مرتجع، سازمان دادند و لااقل در آن مقطع ارتجاع را به عقبنشینی واداشتند.
خامنهای در ادامه گفت: ” در این هفته در خیلی از خطبههای نماز جمعه مسئلهی حجاب مطرح شد؛ همین مسائل جاری روز که در فضای مجازی و مانند اینها هم هست، در بعضی روزنامهها هم هست، در خیلی از خطبهها هم مطرح شد. خب، در این زمینهها خیلی باید متین، منطقی و دور از احساسات بیمورد برخورد کرد.
ادبیات خطبه باید گرم، صمیمی، اتحاد آفرین، امیدبخش، بصیرت افزا و آرامشبخش به مردم باشد نه آنکه موجب اضطراب، حاشیهسازی، تلاطم روحی، بدبینی به وضع کنونی و آینده شود و برای هجمه معاندان نیز دستاویز ایجاد کند.”
روشن است که این توصیهها هنگامی صورت میگرفت که یورش سرکوبگرانه جدید رژیم به زنان به شکست انجامیده بود و او میبایستی به نحوی این شکست را رفعورجوع کند. در پی این سخنرانی بود که برخی از مقامات حکومتی و روزنامههای وابسته به حکومت نیز زبان باز کردند که ضمن تکرار حرفهای خامنهای، آنها نیز اعتراف کردند که این تعرض جدید به زنان نهتنها نتیجه مثبتی برای رژیم در پی نداشته، بلکه برعکس مخالفت عمومی مردم و نفرت از اقدامات سرکوبگرانه پلیس را در همهجا برانگیخته است.
حالا حتی آخوندهای سرشناس حکومتی نیز در ظاهر هم که شده میبایستی اعلام کنند با زور کار حجاب اجباری از پیش نمیرود. علمالهدی این سردسته امامان جمعه چماقدار زن ستیز سه روز بعد از سخنان خامنهای گفت: “ما نمیخواهیم هیچکس بازور چادر بر سر کند”!
پناهیان نایبرئیس پیشین قرارگاه عمار، مشاور کنونی ریاست نهاد نمایندگی خامنهای در دانشگاهها و یکی از سخنرانهای سرشناس مراسم مذهبی دولتی با گفتن اینکه “آلان وقت امربهمعروف در مورد حجاب نیست.” آشکارتر از همه به شکست اعتراف کرد.
رئیس پلیس تهران از اینکه در “موضوع مقابله با بیحجابی و بدحجابی سایر سازمانها و نهادهای متولی در این زمینه پایکار نیامدهاند” گله کرد و شکست را به گردن آنها انداخت.
این شکست چنان رسوایی برای رژیم به بار آورد که حتی خبرگزاری فارس وابسته به سپاه پاسداران از نفرت و انزجار مردم علیه وحشیگری پلیس گشت ارشاد سخن به میان آورد و نوشت: آنچه انعکاس یافته “روایت ناقص و یکطرفه از این مسئله سبب شده است تا جوسازی علیه پلیس امنیت اجتماعی شدت بگیرد.”
مدیرمسئول روزنامه همشهری، روزنامهای که حالا با تغییر و تحولات درون شهرداری تهران به روزنامه اصولگرایان تبدیلشده است، در یادداشتی نوشت: مردم ” برخورد قهری با اقلیت ساختارشکن را نمیپسندند.” “حجاب که بهخودیخود یک مسئله فرهنگی- اعتقادی است، نباید به امر سیاسی تبدیل شود و کمکم اصل هنجارشکنی به حاشیه برود و منازعه بین اسلامگرایان و براندازان سکولار جایگزین آن شود.” تمام این اظهار نظرها تاییدی است بر شکست رژیم در مقابله با زنانی که به نبردی رویاروی با رژیم برای برانداختن حجاب اجباری، برخاستهاند.
اکنون با شکست و رسوایی اخیر رژیم، فرصت بهتری برای زنان پیشآمده است که بر دامنه تعرض خود علیه حجاب اجباری و دیگر مقررات و اقدامات ارتجاعی حکومت علیه زنان بیفزایند و رژیم را به عقبنشینی بیشتر ناگزیر سازند. اما در همان حال که این مبارزه ادامه دارد، زنان هرگز نباید دچار این توهم شوند که رژیم ارتجاعی اسلامگرای حاکم بر ایران به خواست زنان برای لغو حجاب اجباری تن خواهد داد و یا از اقدامات سرکوبگرانه و ایذائی خود دست برخواهد داشت. هماکنون نیز گرچه رژیم در مواجهه عمومی با زنان با شکست روبهرو شده است، اما همچنان در تلاش است فشار بر زنان را در محل کار و مراکز تحصیلی افزایش دهد که البته این نیز با شکست مواجه خواهد شد. پیروزی زنان در مبارزه با رژیم اما همانگونه که در چند روز گذشته نشان داده شد، نیاز به مداخله و حمایت عمومی مردم ایران دارد. این مبارزات هنگامی به پیروزی قطعی زنان نهفقط بر سر لغو حجاب اجباری، بلکه کلیت مطالبات زنان که در برابری کامل حقوق اجتماعی و سیاسی زن و مرد تبلور مییابد، خواهد انجامید که جنبش زنان با دیگر جنبشهای اجتماعی قدرتمند، از نمونه جنبش کارگری و جنبش معلمان برای سرنگونی رژیم استبدادی و مذهبی جمهوری اسلامی متحد گردد. با جاروب شدن بساط این رژیم ارتجاعی و حاکم شدن مردم بر سرنوشت خویش است که مطالبات زنان نیز تحقق خواهد یافت.
نظرات شما