پنجشنبه ۲۳ تیر برابر با ۱۴ جولای ساعت یک و نیم بعدازظهر به وقت استکهلم و چهار بعدازظهر به وقت تهران، قاضی توماس ساندرز در یک کنفرانس مطبوعاتی حکم دادگاه حمید نوری معروف به عباسی دادیار زندان گوهردشت در تابستان خونین ۶۷ را اعلام کرد. براساس حکم دادگاه استکهلم، حمید نوری به دلیل مشارکت در کشتار سراسری زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ در زندان گوهردشت، جایی که وی بعد از ناصریان (قاضی مقیسه) مهمترین مسئولیت را در این زندان برعهده داشت، به حبس ابد محکوم شد.
در سوئد حبس ابد شدیدترین و بالاترین حکمی است که به یک مجرم میتوان داد. اما نکته مهم این است که در سوئد حکم ابد محدودیت زمانی ندارد. به همین دلیل، هم اکنون در سوئد معدود زندانیانی هستند که با حکم حبس ابد بعد از سی سال همچنان در زندان بسر میبرند. یک زندانی که حبس ابد گرفته است، بعد از ۱۰ سال میتواند تقاضا دهد تا به او حکم قطعی بدهند که متناسب با پرونده دادگاه دربارهی آن تصمیم میگیرد که براساس قوانین سوئد ۱۵ تا ۱۸ سال خواهد بود، اما در عین حال دادگاه میتواند این حکم را قطعی نکرده و زندانی همچنان در زندان بماند. بنابراین جدا از احتمالات خارج از مسائل قضایی و حقوقی مانند مبادله زندانی با جمهوری اسلامی، براساس قوانین سوئد با اتهامات سنگینی که حمید نوری به دلیل آن محکوم به حبس ابد شده، او نمیباید حتا بعد از ده تا پانزده سال از زندان آزاد شود.
قبل از اعلام حکم، در میان دادخواهان شور و شعف بسیار اما آمیخته با اضطراب حاکم بود، اضطراب از اینکه آیا ممکن است نوری محکوم نشود؟ آیا ممکن است با یک حکم سبک و با توجه به این که نزدیک سه سال در زندان بسر میبرد از زندان آزاد شود؟ اینها سوالاتی بود که در ذهن برخی از دادخواهان نقش بسته بود. همچنین اقدام پلیس که دورادور ساختمان دادگاه را بسته و ساعت ۱۲ نیز ورود و خروج به ساختمان دادگاه را ممنوع کرد، بر اضطراب افزود. وجود این نگرانی را برای نمونه میتوان در رفیق عزیزی دید که مسئول پخش مستقیم کنفرانس خبری بود. بعد از اینکه قاضی ساندرز اعلام کرد حمید نوری به حبس ابد محکوم شده است، این رفیق از خوشحالی فریاد زد YES YES.
اما واقعیت این بود که حمید نوری به حبس ابد محکوم شد و دادگاه میبایست به او این حکم را میداد. اول اینکه شواهد و مدارک در رابطه با هویت و نقش حمید نوری در دستگاه قضایی رژیم و به طور خاص در جریان اعدامهای سال ۶۷ در زندان گوهردشت قاطع بودند و غیرقابل قبول بود که دادگاه آنها را رد میکرد.
دومین موضوع سیاست اتحادیه اروپا در قبال جمهوری اسلامی و گروگانگیریهایاش بود. اتحادیه اروپا به دلیل ترورهای اخیر جمهوری اسلامی در اروپا از جمله دو ترور در کشور هلند و سپس تلاش برای انجام عملیات تروریستی با مواد منفجره در گردهمایی “سازمان مجاهدین خلق” در فرانسه، به این نتیجه رسید که باید با افزایش فشار به جمهوری اسلامی، او را از انجام این کارها باز دارد. اما از سوی دیگر جمهوری اسلامی که میداند سیاست اتحادیه اروپا حفظ و بقای جمهوری اسلامی هست، نه تنها عقبنشینی نکرد، بلکه فشار بر دولتهای بلژیک و سوئد را با دستگیری چند تبعه این دو کشور افزایش داد. بنابراین از این زاویه نیز دخالت دولت سوئد به نفع حمید نوری و تلاش برای تامین خواست جمهوری اسلامی یعنی عدم محکومیت وی، برخلاف تصور جمهوری اسلامی در شرایط مشخص کنونی عملا غیرممکن بود.
به عبارت دیگر جمهوری اسلامی با تهدید به اعدام جلالی و دستگیری سه تبعه سوئدی، نه تنها نتوانست دولت سوئد را مجبور به دخالت برای آزادی وی کند، بلکه برعکس موضوع را به زیان سیاست جمهوری اسلامی پیچیدهتر کرد.
به این موضوع البته باید انعکاس وسیع دادگاه حمید نوری را نیز اضافه کرد که موضوعی بسیار مهم است. انعکاس وسیع دادگاه یک عامل مهم دیگری بود که معامله بر سر نوری را حداقل به زمانی دیگر موکول کرد، همانطور که انعکاس معامله دولت بلژیک با جمهوری اسلامی که به اعتراضات وسیعی منجر شد، دولت بلژیک را با یک بحران روبرو ساخت که یکی از نتایج آن تاکنون استعفای وزیر خارجه بلژیک بوده است.
واقعیت این است که اصل محکومیت حمید نوری بهخاطر مشارکت در کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ بسیار مهمتر از محکومیت اسدی دیپلمات جمهوری اسلامی در بلژیک بود. علت آن نیز کاملا روشن است. محکومیت حمید نوری بهمعنای محکومیت کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ در یک دادگاه اروپایی و در نتیجه محکومیت تمامی آمران و عاملان این جنایت بزرگ است، از خمینی بهعنوان کسی که دستور اجرای اعدامها را داده بود تا اعضای کمیسیون مرگ همچون ابراهیم رئیسی که امروز رئیس جمهور است و خامنهای که در آن زمان رئیس جمهور بود.
برگزاری تظاهرات سازماندهی شده متعدد در برابر سفارت سوئد از سوی مزدوران جمهوری اسلامی، تماسهای مکرر وزیر خارجه جمهوری اسلامی با وزیر خارجه سوئد، دیدار عبداللهیان با فرزند حمید نوری همه از اهمیت این مساله برای جمهوری اسلامی حکایت دارند. جمهوری اسلامی ابتدا گمان میکرد میتواند این موضوع را بیسروصدا حل کند، اما انعکاس وسیع دستگیری و سپس دادگاه حمید نوری، جمهوری اسلامی را در مرحله بعد وادار به واکنشهای متعددی کرد. اما هر چه این واکنشها تندتر و بیشتر شد، عملا راههای فشار دیپلماتیک بر دولت سوئد برای آزادی حمید نوری نیز بستهتر شدند.
اما برگردیم به آن روز به یاد ماندنی. اگرچه با نزدیک شدن به کنفرانس خبری، هیجان آمیخته با اضطراب بویژه در میان خانوادههای جان فشاندگان بالاتر میرفت و قلبها تندتر و تندتر میتپید اما بالاخره در ساعت یک و نیم بعدازظهر به وقت استکهلم انتظارها به پایان رسید. حمید نوری در هر دو مورد اتهامی که دادستانها در پروسه دادگاه مطرح کرده بودند به حبس ابد محکوم شد. فریاد خوشحالی، فریاد موفقیت از همه سو برخاست، فریاد موفقیت جنبش دادخواهی از این همه ظلمی که در طول تمام این سالها بر خانوادهها و زندانیان سیاسی سابق از سوی جمهوری اسلامی روا داشته شده بود. اگرچه این موفقیت تنها یک گام محسوب میشد اما با این وجود ارزش بسیار داشت. اشک شوق، اشک امید، حاصل بیش از دو سال تلاش به بار نشسته بود. همگی یکدیگر را درآغوش میفشردند و از خوشحالی فریاد میزدند و اشک میریختند. امید بیش از هر موقع دیگر در چشمان منتظران میدرخشید. امید به روزی که در ایران تمامی این جلادان در یک دادگاه مردمی محاکمه شوند. نه میبخشیم و نه فراموش میکنیم.
دادگاه نوری و محکومیت او، روزی به یادماندنی رقم زده بود. تصاویر رفقایی که اعدام شده بودند یک لحظه از ذهن و خاطر ما دور نمیشدند. برای آنها آمده بودیم و برای آنها باقی مانده بودیم. برای آنها به مبارزه ادامه داده بودیم، آنهایی که با صلابتی وصفناپذیر مرگ را بهخاطر آرمانهایشان پذیرفتهبودند، آنهایی که یاد عزیزشان را در قلبهای مان برای ابد حک کردهایم تا هرگز فراموش نشوند. و چقدر خالی بود جای مادران، پدران و دیگر عزیزان دادخواهی که دیگر در میان ما نبودند همچون مادر پنجهشاهی، مادر بهکیش، مادر ریاحی و بسیار مادران دیگر که تصاویر تعدادی از آنها بر باندرول بزرگی که دیدهبان ایران تهیه دیده بود، نقش بسته بود.
دادگاه حمید نوری بدون تردید چند نتیجه مثبت برای جنبش دادخواهی داشت. اولین مساله همان محکومیت جمهوری اسلامی است. اگرچه محکومیت یکی از این جنایتکاران به نام حمید نوری نیز اهمیت خودش را دارد. اما واقعیت این است که مساله برای همگی ما این بود که محکومیت نوری محکومیت جمهوری اسلامی و تمامی آمران و عاملان این جنایات است. یکی دیگر از نتایج این دادگاه امیدیست که در دلها بارقه زد.
اما جدا از اینها یکی دیگر از نتایج مهم این دادگاه، آشنایی هر چه بیشتر مردم ایران، بویژه جوانان با جنایاتیست که جمهوری اسلامی در دهه ۶۰ مرتکب شد، دورهای که جمهوری اسلامی همواره سعی کرده است آن را واژگونه جلوه دهد. آگاهی هر چه بیشتر مردم و بویژه جوانان از سوی دیگر یک قدم به جلو برای جنبش دادخواهی بود. چرا که شهادتها و تصاویری که از سوی شاکیان و شاهدان در دادگاه از آن دهه و جنایات رژیم ارائه شد، همدلی و همیاری بسیاری از آن جوانان را به سوی دادخواهان جلب کرد. همچنین دیگر دادخواهان همچون مادران دادخواه قیام آبان ۹۸، دی ماه ۹۶ و دیگر دادخواهان همچون خانواده اعدام شدگان سالهای اخیر مانند نوید افکاری را با دادخواهان دههی ۶۰ همدلتر و نزدیکتر ساخت.
اما باید توجه داشت که دادخواهی همچنان راه دشواری در پیشارو دارد. برای نمونه گاهی گفته میشود اینکه حمید نوری چقدر در زندان بماند مهم نیست، دولت سوئد بالاخره با جمهوری اسلامی معامله خواهد کرد. اما اتفاقا باید گفت امروز یکی از عرصههای مبارزه، ممانعت از معامله این دولتها با جمهوری اسلامی است. حتا بهطور واقعی باید بر این نکته انگشت گذاشت که معاوضه امثال حمید نوری و اسدی میتواند جمهوری اسلامی را گستاختر بکند و به ترور فعالین سیاسی در اروپا ادامه دهد. برای جمهوری اسلامی مشکلی نیست که چند تبعه اروپایی را دستگیر و سپس با این دولتها وارد معامله شود. تنها عدم معامله از سوی دولتهای اروپایی با جمهوری اسلامی است که میتواند جمهوری اسلامی را نسبت به اعمال تروریستی خود در اروپا محتاطتر کند. بنابراین از این زاویه به نفع دولتهای اروپایی نیز نیست که وارد چنین معاملاتی با جمهوری اسلامی شوند.
در پایان باید به نقش خانوادههای کمونیستهای جان فشانده و زندانیان سیاسی چپ نیز اشاره کرد. واقعیت این است که این جریان نقش بسزایی در مطرح کردن این دادگاه در سطح جامعه داشت. ابتکار پخش مستقیم دادگاه یکی از این موارد بود که از سوی دیدهبان ایران کلید خورد و تنها بعد از دیدهبان ایران بود که برخی دیگر به صرافت این موضوع افتادند. از سوی دیگر تنها همین جریان بود که تمام تلاش خود را صمیمانه در مسیر دادخواهی و افشای جنایات رژیم گذاشت و از هیاهوها و جنجالهایی که دیگران برپا کرده بودند و حتا حمید نوری در دادگاه از این هیاهوها بهره برده بود، تا به آخر به دور ماند. این سیاست نه تنها بار دیگر صداقت کمونیستها و خانوادههایشان را به تصویر کشید، بلکه نشان داد، دادخواهی در ذهن آنها تصویر مغشوشی ندارد.
کمونیستها وقتی برای ممنوعیت صدور حکم اعدام مبارزه میکنند، یا شعار زندانی سیاسی آزاد باید گردد سر میدهند، و یا برای آزادی بیقید و شرط اندیشه، بیان و نشر، آزادی تشکیل و فعایت احزاب و مانند آنها مبارزه میکنند، این آزادی را تنها برای خود نمیخواهند بلکه واقعا به آن معتقدند همانطور که در مورد دادخواهی نیز همینگونه عمل کرده و فکر میکنند. کمونیستها از دادخواهی، محکومیت جنایات جمهوری اسلامی و اعدام زندانیان سیاسی و نیز مجازات آمران و عاملان این جنایات را میفهمند و نه فقط محکومیت اعدام زندانیان سیاسی کمونیست. چرا که کمونیستها با صدور حکم اعدام مخالفند، چرا که با به بند کشیدن انسانها به خاطر عقایدشان مخالفند. روند دادگاه حمید نوری بار دیگر نشان داد که کمونیستها، صادقترین مبارزان هستند، مبارزانی که دل در گرو رهایی تودههای ستمدیده ایران دارند، مبارزانی که دادخواه تمامی زندانیان سیاسی اعدام شده در دههی ۶۰، جان فشاندگان قیام آبان ۹۸ و تمامی کسانی هستند که در این راه از جان خود گذشتند، مبارزانی که دادخواه مادران خاوران، مادران قیام آبان و دیگر مادران و پدران عزیز از دست داده هستند. ۲۳ تیر برابر با ۱۴ جولای، محکومیت اولین مزدور جمهوری اسلامی به دلیل مشارکت در کشتار زندانیان سیاسی فراموش نخواهد شد. این روز زیبا و شیرین در یادها خواهد ماند.
نظرات شما