ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی از جمله کشورهایی است که وقوع حوادث مرگبار در آن، از حد وقوع رخدادهای معمول گذشته و به امری فاجعه بار تبدیل شده است. فجایعی که مدام در جای جای کشور تکرار می شوند و هر بار ده ها کارگر و کودک و زن و مرد قربانی بی کفایتی جمهوری اسلامی و سودبری بی حد و حصر طبقه سرمایه دار حاکم بر ایران می شوند.
آتش سوزی مهیب در کارخانه کربنات سدیم فیروزآباد فارس در روز دوشنبه ۲۳ خرداد ماه ۱۴۰۱، همراه با خارج شدن قطار طبس به یزد در ۱۸ خرداد و فرو ریختن برج تجاری متروپل آبادان در دوم خرداد ماه جاری، از جمله جدیدترین حوادث فاجعه باری هستند که تنها در همین یک ماه گذشته اتفاق افتاده اند.
در فاجعه انفجار کارخانه کربنات سدیم فیروزآباد فارس که هفته پیش رخ داد ، در همان لحظه های اولیه وقوع حادثه دست کم ۴ نفر بر اثر برودت گاز آمونیاک یخ زدند. همان روز منابع رسمی اعلام کردند که بیش از ۱۰۰ نفر هم مصدوم شده اند. این حادثه به دلیل نشتی گاز در یکی از چهار مخزن آمونیاک نصب شده در کارخانه اتفاق افتاد. شدت انفجار و گسترش آتش سوزی در این کارخانه تولید مواد شیمیایی به حدی بود که جمهوری اسلامی پس از وقوع حادثه و انتشار گازهای سمی، محور ارتباطی فیروزآباد – جم را تا اطلاع ثانوی بسته اعلام کرد. با وقوع این حادثه، فضای منطقه به شدت امنیتی شد، سانسور خبری در مورد این اتفاق بر کشور حاکم شد و رسانه ها از هرگونه اطلاع رسانی و درج خبر در مورد جزئیات حادثه و میزان تلفات آن منع شدند. به تدریج تعداد مصدومین بالا رفت و بر اساس آخرین خبر رسمی دست کم ۱۴۹ تن مصدوم شده اند. در فضای امنیتی ایجاد شده، به رغم اینکه منابع رسمی اعلام کردند کسی در این حادثه کشته نشده است، اما گزارش های مردمی از جان باختن برخی مجروحان انفجار در مجتمع کربنات سدیم فیروزآباد خبر دادند.
کارخانه کربنات سدیم فیروزآباد با داشتن ۴ مخزن آمونیاک، در مرداد ماه ۱۳۹۹ افتتاح شد و با به کارگیری ۳۰۰۰ کارگر در دو شیفت کاری، آغاز به کار کرد. طبق گفته مدیرکل مدیریت بحران استانداری فارس به هنگام وقوع انفجار ۱۵۰۰ کارگر در این مجتمع بزرگ شیمیایی مشغول به کار بودند. شدت انفجار به حدی بوده که یک مخزن بزرگ آمونیاک به کلی از بین رفته است. به دلیل شدت انفجار، میزان گستردگی نشر گاز سمی آمونیاک و تعداد بالای کارگرانی که در لحظه وقوع حادثه در کارخانه مشغول به کار بودند، مطمئنا تعداد مصدومین این حادثه از آمارهای رسمی بیشتر بوده و به طور قطع تعدادی هم جان خود را از دست داده اند. از آنجا که کارخانه کربنات سدیم فیروزآباد همانند برج متروپل در آبادان، مجتمعی تازه تاسیس بود، بنابر این نشت گاز و انفجار و آتش سوزی مهیب در این کارخانه را باید به حساب غیر استاندارد بودن ساز و کار آن گذاشت. ساز و کاری معیوب که در پی سودبری بی حد و حصر صاحب این مجتمع، رانت خواری و تبانی او با مسئولان دولتی، فاجعه ای این چنین هولناک را بر سر کارگران این مجتمع تولید شیمیایی آوار کرد.
در فاجعه فرو ریختن برج متروپل آبادان، طبق آمارهای رسمی، دست کم جنازه ۴۳ نفر از زیر آوار بیرون کشیده شد و ده ها نفر دیگر هم “مفقود” اعلام شدند. ساختمانی که بخش هایی از آن یک سال پیش افتتاح و بخش های دیگری هنوز تکمیل نشده بود و لذا تعدادی از کسانی که در این فاجعه جان باختند، کارگرانی بودند که به هنگام فرو ریختن ساختمان، در آن مشغول به کار بودند. نظر به اینکه از افتتاح این برج تجاری بیش از یک سال نگذشته بود و پیش از افتتاح این ساختمان هم کسانی نسبت به فرو ریختن آن هشدار داده بودند، لذا فرو ریختن برج متروپل در آبادان نه تنها یک حادثه نبود، بلکه یک فاجعه بود. فاجعه ای مرگبار که این چنین هولناک بر سر مردم آبادان آوار شد. جنایتی عامدانه که صاحب برج در همدستی و رانت خواری با مسئولان دولتی بدون رعایت حداقل های استاندارد ساختن چنین برجی، دست کم ۱۰۰ نفر از مردم آبادان را به کام مرگ فرستاد.
در حادثه خروج قطار مسافربری طبس به یزد که روز چهارشنبه ۱۸ خرداد ماه جاری بر اثر تصادم قطار با یک بیل مکانیکی متوقف شده روی ریل اتفاق افتاد، شدت حادثه به حدی بالا بود که ۵ واگن از ریل خارج شد. بر اساس گزارش خبرگزاری دولتی ایسنا، در این حادثه دست کم ۱۸ نفر کشته و ۸۶ نفر هم مصدوم شدند.
انفجار در پالایشگاه نفت تهران در پنجم آبان ۱۳۹۶، آتش سوزی در ساختمان پلاسکو و فرو ریختن کامل این مجتمع تجاری در ۳۰ دیماه ۱۳۹۵، آتش سوزی در دبستان دخترانه شین آباد پیرانشهر در سال ۱۳۹۱، انفجار در پادگان امام علی خرم آباد در۲۰ مهرماه ۱۳۸۹، خارج شدن قطار نیشابور از ریل در بهمن ماه ۱۳۸۲ و تصادف اتوبوس دانش آموزان المپیادی در ۲۶ اسفند ماه ۱۳۷۶، تنها چند نمونه برجسته از ده ها و صدها حادثه فاجعه باری هستند که طی سال های گذشته در گوشه و کنار کشور رخ داده اند. حوادث مرگباری که در هر مورد صدها نفر مصدوم شده و ده ها نفر دیگر هم جان باخته اند.
نمونه دیگر، حادثه انفجار پالایشگاه نفت تهران است که در پنجم آبان ۱۳۹۶ رخ داد. در این فاجعه هم ۶ نفر در جا کشته شدند و دو نفر دیگر هم که سوختگی بالای ۹۰ درصد داشتند، در روزهای بعد جان باختند. منابع رسمی در نهایت آمار این حادثه را “بیش از ۱۰ نفر کشته و زخمی” اعلام کردند.
فروریختن کامل ساختمان پلاسکوی تهران در ۳۰ دیماه ۱۳۹۵، نمونه دیگری از بی توجهی جمهوری اسلامی نسبت به جان مردم است. این مجتمع تجاری همانند برج متروپل آبادان در مقابل چشمان حیرت زده مردم آتش گرفت و فرو ریخت. در فاجعه آوار شدن پلاسکو دست کم ۲۳۵ نفر مصدوم شدند و ۱۶ نفر از جمله ۶ آتش نشان هم جان خود را از دست دادند.
وقوع آتش سوزی در مدارس مناطق فقیر نشین کشور، از جمله حوادث مرگبار دیگری هستند که هر از چندگاه در گوشه و کنار کشور اتفاق می افتد. از میان ده ها مورد آتش سوزی که در مدارس سیستان و بلوچستان، کردستان، آذربایجان غربی و دیگر مناطق کشور رخ داده، آتش سوزی مدرسه دخترانه روستای شین آباد برجسته ترین نمونه آن است. در این حادثه که در آذرماه سال ۱۳۹۱ در روستایی در پیرانشهر آذربایجان غربی اتفاق افتاد، به دلیل آتش گرفتن بخاری نفتی، بیش از ۲۹ دانش آموز دختر دچار سوختگی شدید از ناحیه سر و صورت و دست شدند. در این واقعه، دو نفر به دلیل شدت جراحات وارده جان خود را از دست دادند. ۱۲ نفر دیگر با عوارض جسمی و روحی ماندگار همچون قطع انگشتان دست، سوختگی عمیق چهره و رنج های حاصل از آن تا به امروز به زندگی دشوار خود ادامه می دهند.
حوادث مربوط به قطارهای مسافربری، نمونه های دیگری از فجایع رخ داده در کشور است که هر بار جان ده ها نفر و در مواردی جان صدها نفر را گرفته است. یکی از هولناکترین و فاجعه بارترین حوادث مسافربری در حاکمیت جمهوری اسلامی، حادثه خارج شدن قطار نیشابور از ریل در بهمن ماه ۱۳۸۲ است. با اعلام وقوع این حادثه، نیروهای آتش نشانی به محل اعزام شدند، اما ساعاتی بعد، انفجار مهیبی در محل رخ داد که دست کم ۳۰۰ نفر از جمله بیش از ۲۰ آتش نشان کشته شدند. در این حادثه نیز همانند همه اتفاقات دیگر به دلیل کندی کار و فقدان تجیهزات ایمنی و نجات، فاجعه بر سر مسافران و نیروهای آتش نشانی آوار شد.
تصادف اتوبوس دانش آموزان المپیادی، یکی دیگر از حوادث غم انگیز رخ داده طی سال های گذشته است. حادثه ای مرگبار که جمعی از دانشجویان برنده مدال طلای المپیادهای ملی و بین المللی ریاضی از سرنشینان این ارابه مرگ بودند. این اتوبوس ۲۶ اسفند ماه ۱۳۷۶ در مسیر بازگشت از مسابقات ریاضی کشوری در اهواز دچار سانحه شد و ۷ دانشجو، ۲ عضو هیات علمی و ۲ راننده ی آن جان باختند.
نمونه های یاد شده تنها مشتی از خروار هستند که طی سال های گذشته در جمهوری اسلامی اتفاق افتاده اند. حال اگر به این مجموعه از فجایع مرگبار، میزان تلفات هر ساله حوادث ناشی از کار نیز اضافه گردد، آنگاه به خوبی روشن می شود که جمهوری اسلامی و طبقه سرمایه دار حاکم بر ایران تا چه میزان کارگران و توده های زحمتکش کشور را در مسلخ بی کفایتی و مطامع سود پرستی های آزمندانه خود قربانی کرده اند.
حوادث ناشی از کار، از جمله فجایعی هستند که به صورت روزانه در کارگاه و کارخانه، معادن و محیط کار اتفاق می افتد و هر ساله هزاران کارگر در پی آن مصدوم و نقص عضو می شوند و صدها کارگر دیگر هم جان خود را از دست می دهند. برای مثال، خبرگزاری ایسنا در ۲۶ آبان ۱۴۰۰ به نقل از معاون وزیر کار جمهوری اسلامی نوشت: “سالانه ۱۳ هزار حادثه ناشی از کار در ایران رخ می دهد که ۷۰۰ تا ۸۰۰ مورد آن به فوت منجر می شود. پژوهش های صورت گرفته نشان می دهد که همه ساله در جهان، بیش از یک میلیون نفر بر اثر حوادث ناشی از کار جان خود را از دست می دهند و عده بسیاری هم دچار آسیب های جدی می شوند.
سوانح ناشی از کار و دیگر حوادثی که به صورت روزانه شاهد وقوع آن در ایران هستیم، از جمله رخدادهای مرگباری هستند که به صورت مستمر جان کارگران و توده های مردم ایران را تهدید می کنند. اگرچه وقوع حوادث ناشی از کار، کم و بیش در اغلب کشورهای جهان رخ می دهد، اما وقوع آن در ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی سال هاست که به امری روتین تبدیل شده است. آنچه مسلم است، سوانح ناشی از کار، فروریختن مجتمع های تجاری، خروج قطارهای مسافربری از ریل و حوادثی از این دست نتیجه مستقیم آز و طمع بیش از حد طبقه سرمایه دار و دولت حامی آن ها در کسب سود و استثمار بیشتر از کارگران است. ماهیت وجودی نظام های سرمایه داری و به طور اخص نظام دینی و سرمایه داری حاکم بر ایران، در بی توجهی به جان مردم و بر استثمار شدید کارگران جهت کسب سود بیشتر استوار است. سود پرستی طبقه سرمایه دار و دولت حافظ منافع این طبقه، آنان را بر آن داشته تا به هر طریق ممکن، بر شدت استثمار کارگران بیافزایند. افزایش ساعات و سرعت کار، ساخت و ساز برج های غیر استاندارد، رانت خواری و دزدی و اختلاس، عدم فراهم کردن وسایل ایمنی لازم در محیط کار، استفاده از ماشین آلات قدیمی، به کارگیری مصالح تولیدی نامرغوب و عدم فراهم ساختن ابزار کار تولیدی مدرن، از جمله شیوه های متعارف سرمایه داران در تشدید استثمار روز افزون کارگران برای افزون سازی سود و سرمایهاند.
پدیده ای که در آن، جان کارگران و توده های مردم ایران در معادله کار و سرمایه، به سهولت قربانی سودبری بیشتر کارفرمایان و دولت حامی آنان گردیده است. حوادثی که الزاما فقط در محیط کار و کارخانه رخ نمی دهد و سال هاست که وقوع فاجعه بار اینگونه حوادث در جای جای کشور اتفاق می افتد. حوادثی که مدام تکرار می شوند و هر بار تعداد زیادی مصدوم و تعداد دیگری هم جان خود را از دست می دهند. با وقوع هر فاجعه، سر و صدایی بلند می شود، اعتراضاتی صورت می گیرد، وعده هایی از طرف مسئولان بی کفایت داده می شود و پس از آن سکوت است و دیگر هیچ. تا وقوع حادثه ای دیگر و از بین رفتن جان هایی که همچنان قربانی نظم پوسیده سرمایه داری حاکم بر ایران می شوند. پوشیده نیست با بودن جمهوری اسلامی و نظام سرمایه داری حاکم بر ایران، نه تنها نقطه پایانی بر وقوع اینگونه فجایع مرگبار نیست، بلکه بروز اینگونه حوادث مدام تکرار خواهد شد و هر بار نیز قربانیان بیشتری به کام مرگ فرو خواهند رفت.
نظرات شما