سال جدید و نیاز مبرم جامعه به یک انقلاب

زمستان سپری شد و بهار فرارسید. در آستانه سال جدید قرارگرفته‌ایم. برای مردم ایران بهار نماد پیروزی روشنایی و امید بر ظلمت و سیاهی است. بهار نوید می‌دهد که چیزی ثابت و پایدار نیست. همه‌چیز تغییر می‌کند و پیوسته نو جای کهنه‌ای را می‌گیرد که دورانش سپری‌شده است. مردم ایران هرسال با این امید و آرزو به استقبال سال نو می‌روند که بهار طبیعت، زندگی نوینی را برای آن‌ها به ارمغان آورد. اما آنچه تاکنون مانع تحقق خواست و آرزوی مردم ستمدیده ایران شده، این واقعیت است که در جامعه برخلاف طبیعت، نیروهای بازدارنده، پاسداران نظم کهنه که منافع خود را در حفظ این نظم می‌دانند، در برابر تحول جامعه و گذر از کهنه به نو مقاومت می‌کنند و تحولی را که نیاز جبری جامعه است، به تأخیر می‌اندازند. گرچه به گواه سراسر تاریخ جوامع طبقاتی، این مقاومتی مأیوسانه است و سرانجام زیر فشار تضادها و مبارزه نیروی تحول‌گرا درهم‌شکسته می‌شود، بااین‌وجود نمی‌توان انکار کرد که این مقاومت ارتجاع لطمات سنگینی هم به مردم وارد می‌آورد. چراکه هراندازه این مقاومت ارتجاع  شدیدتر باشد و گذار به نظمی نوین به تأخیر افتد، آنچه که رخ می‌دهد، رکود و سیر قهقرائی جامعه است.

این همان چیزیست که مردم ایران در سالی که گذشت  در عرصه‌های مختلف اقتصادی، اجتماعی با آن مواجه یودند.

اکنون ۴۳ سال است که مردم ایران در چنگال اسارت‌بار طبقه ارتجاعی حاکم و دولت دینی پاسدار آن گرفتارند. رژیم ستمگر جمهوری اسلامی یک سال دیگر هم توانست به حیات ننگین خود ادامه دهد و بر فجایع بی‌شمار نظم موجود افزود.

در سالی که اکنون آخرین روزهای آن سپری می‌شود، مردم ایران درنتیجه سیاست‌های ارتجاعی رژیم هنوز گرفتار بیماری کرونا هستند و هرروز صدها تن جان خود را از دست می‌دهند. حتی آمارهای رسمی دولتی که با واقعیت فاصله دارد، نشان می‌دهد که این کشتار مردم که در مردادماه روزانه از ۶۰۰ تن نیز فراتر رفت هنوز سه‌رقمی است. تنها در یک سال اخیر ده‌ها هزار تن از مردم در نتیجه این بیماری جان خود را از دست دادند و خانواده‌های زیادی داغدار شدند. این در حالی است که در بسیاری از کشورهای جهان، مرگ‌ومیر ناشی از کرونا پایان‌یافته، آخرین محدودیت‌ها برای مهار این بیماری  نیز برچیده‌ شده  و مردم زندگی عادی خود را از سر گرفته‌اند. ادامه این بیماری و قتل و کشتار مردم در ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی، فقط یک نمونه از فجایعی است که رژیم ارتجاعی حاکم بر ایران به بار آورده است. در همین سال، شرایط معیشتی کارگران و زحمتکشان نیز بسیار وخیم‌تر از سال‌های گذشته شد. سطح زندگی اکثریت بسیار بزرگ مردم ایران بازهم تنزل کرد. با عمیق‌تر شدن بحران اقتصادی و ورشکستگی مالی دولت، بهای کالاها، روزمره افزایش یافت و نرخ تورم حتی بر طبق آمارهای قلابی موسسات دولتی به حدود ۵۰ درصد رسید. بهای بسیاری از کالاها و خدمات موردنیاز روزمره توده‌های زحمتکش صد درصد و گاه بیشتر افزایش یافت. درنتیجه تشدید بحران  اقتصادی در طول این‌یک سال ، بازهم بر تعداد بیکاران افزوده شد و  صدها هزار تن از کارگران کار خود را از دست دادند. لذا تعداد فقرا و گرسنگان ابعاد گسترده‌تری به خود گرفت و ده‌ها میلیون تن از کارگران و زحمتکشان فقیرتر شدند و حدود ۸۰ درصد  از مردم ایران به اعماق فقر سقوط کردند. اما در همان حال البته بر حجم سرمایه و ثروت سرمایه‌داران و سران دزد و چپاولگر رژیم افزوده شد. هیچ‌گاه در تمام دوران سلطه سرمایه‌داری ایران، همچون سالی که آخرین روزهای آن اکنون سپری می‌شود، شکاف فقر و ثروت عمیق و وسیع نبوده است.  درنتیجه گسترش فقر، گروه کثیری از مردم به حاشیه شهرها رانده شدند. بر تعداد مردم بی‌خانمان، کارتن‌خواب‌ها، گورخواب‌ها و اتوبوس خواب‌ها افزوده شد. فروش اعضای بدن و کودک فروشی رونق گرفت. آمارهای رسمی دولتی نشان می‌دهد که متجاوز از دو میلیون دانش آموز درنتیجه فقر خانواده‌های کارگر و زحمتکش ترک تحصیل کردند و برای کمک به خانواده فقیرخود به اردوی کودکان کار پیوستند. فقر و بیکاری باعث افزایش تعداد معتادان به مواد مخدر شد. گزارش‌ها حاکی است که هم اکنون لااقل  ۴ میلیون و ۴۰۰ هزار نفر در کشور به مواد مخدر معتادند. در نتیجه فقر، تن فروشی نیز ابعاد وسیع‌تری به خود گرفت. این‌ها فقط نمونه‌هائی از مصائب اجتماعی بزرگی است که نظم حاکم بر ایران به بار آورده است. جمهوری اسلامی که هیچ راه‌حلی برای بحران‌های موجود ندارد، صدها هزار تن از مردم ایران را به اتهام جرایم مختلف در زندان‌ها به بند کشیده و با اعدام‌های پی در پی، مقام نخست جهانی را در اعدام کسب کرده است.

رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی که این‌همه مصیبت و فاجعه به بار آورده و با امواج گسترده نارضایتی و اعتراض روبه‌روست برای حفظ نظم موجود بر دامنه سرکوبگری‌های خود افزود. اعتراضات مردم را با گسیل گله‌های پلیس سرکوب کرد و گاه به گلوله بست. گروه کثیری از  آگاه‌ترین بخش مردم  در زندان‌ها به بند کشیده شدند. گروهی نیز به جوخه‌های اعدام سپرده شدند.

به‌رغم  تمام وحشی‌گری رژیم، اما در سالی که گذشت، مبارزات کارگران و زحمتکشان پیگیرانه ادامه یافت. کمتر روزی بدون اعتراض و مبارزه کارگران در این یا آن کارخانه و موسسه سپری شد. کارگران درصدها مورد به اعتصاب، تجمع و تظاهرات خیابانی روی آوردند. مبارزات کارگران معادن، برق، هفت‌تپه، فولاد، نفت، گاز و پتروشیمی فقط نمونه‌های شاخص اعتراضات کارگران بودند. معلمان در این سال پیگیرانه‌تر از گذشته به مبارزه ادامه دادند. در ده‌ها مورد به اعتراضات سراسری روی آوردند و در متجاوز از صد شهر اعتصاب و تجمعات اعتراضی برپا کردند. این مبارزات پیوسته رادیکال‌تر شد و معلمان علاوه بر مطالبات معیشتی خود، خواهان برچیده شدن بساط دخالت دولت دینی در نظام آموزشی کشور شدند. بازنشستگان که با وضعیت معیشتی بسیار وخیمی مواجه‌اند، در طول تمام سال، لااقل یک روز در هر هفته، تجمعات اعتراضی در خیابان‌ها برپا کردند. پرستاران بیمارستان‌ها نیز که تمام سنگینی بار بیماری کرونا بر دوش آنهاست و صدها تن از آن‌ها درراه نجات مردم، جان خود را از دست دادند، برای تحقق مطالبات برحق خود تجمعات اعتراضی متعددی برپا ساختند.  زنان در تمام مبارزات یک سال گذشته نه‌فقط به لحاظ کمیت، حضوری فعال داشتند، بلکه نقشی پیشتاز را بر عهده گرفتند. آن‌ها علاوه براین در موارد متعدد با نیروهای پلیس و مزدوران وابسته به رژیم بر سر حجاب اجباری،  درگیری‌های متعدد داشتند.  بزرگ‌ترین جنبش سیاسی سالی که اکنون سپری می‌شود، تظاهرات تیرماه مردم خوزستان بود. ده‌ها هزار تن از مردم شهرهای خوزستان ، زیر فشار فقر، گرسنگی، بیکاری و حتی نداشتن آب آشامیدنی، در اواخر تیرماه به تظاهرات خیابانی روی آوردند. این مبارزات  که تا اوایل مردادماه ادامه یافت، از حمایت و همبستگی مردم تعدادی از شهرهای دیگر نیز برخوردار گردید. رژیم سرکوبگر، نیروهای مسلح خود را به مقابله با این اعتراضات فرستاد، در جریان این تظاهرات تعدادی از مردم توسط نیروهای سرکوب رژیم به قتل رسیدند، ده‌ها نفر زخمی و صدها تن بازداشت شدند.  تجمعات اعتراضی کشاورزان و مردم اصفهان نیز نمونه دیگری از اعتراضات توده‌ای بود که آن‌ نیز با سرکوب رژیم روبه‌رو شد.  تمام این مبارزات نشان داد که به‌رغم وحشی‌گری جمهوری اسلامی، پایانی بر این مبارزات توده‌های مردم ایران  برای سرنگونی رژیم نیست. حتی خونین‌ترین مبارزات نتوانسته و نمی‌تواند این موج مبارزات را متوقف سازد. در سالی که گذشت، توده‌های وسیع مردم همچنین با تحریم گسترده خیمه‌شب‌بازی انتخاباتی رژیم آشکارا نشان دادند که رژیم حاکم بر ایران  نماینده یک اقلیت بسیار ناچیز است و تنها با اتکا به نیروی سرکوب، موجودیت خود را حفظ کرده است.

تمام رویدادهای مبارزاتی سال ۱۴۰۰ بازهم  به وضوح نشان داد که مردم ایران دیگر نمی‌خواهند نظم ارتجاعی موجود را تحمل کنند. نمی‌خواهند به شیوه گذشته تحت حاکمیت رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی زندگی کنند و خواستار سرنگونی آن هستند. تمام مبارزات کارگران و زحمتکشان ایران به‌ویژه از دی‌ماه ۹۶ به‌وضوح این واقعیت را آشکار کرده است. رژیم حاکم نیز که غرق در بحران‌های متعدد است و فساد درونی که سرتاپای آن را فراگرفته، اوج پوسیدگی و گندیدگی آن را بر همگان آشکار نموده ، نشان داده است که دیگر نمی‌تواند همچون گذشته بر مردم حکومت کند.

بااین‌وجود، این سؤال باقی است که چرا رژیمی که از جمیع جهات ورشکسته و پوسیده است، همچنان بر سر پا ایستاده و به حیات ننگین خود ادامه داده است. علت چیست؟  حقیقت این است که ادامه حیات رژیم به‌رغم نارضایتی گسترده توده‌ای و بحران‌های علاج ناپذیر، بیانگر قدرت آن نیست، بلکه ضعف‌های جنبش توده‌ای است که ادامه حیات آن را امکان‌پذیر ساخته است. به‌رغم مبارزات قهرمانانه مردم ایران، آنچه تاکنون مانع از سرنگونی رژیم شده است، این واقعیت است که مبارزات  پراکنده و بی سازمان‌اند و جنبش فاقد رهبری است. طبقه کارگر که رسالت دگرگونی نظم موجود را بر عهده دارد، هنوز به آن درجه از آگاهی و تشکل دست نیافته که به‌عنوان رهبر جنبش ظاهر شود و به مبارزات پراکنده شکلی سراسری بدهد. این ضعف به رژیم امکان داده است که با توسل به نیروی نظامی ، مبارزات پراکنده و جدا از هم را سرکوب کند و به حیات ننگی‌اش ادامه دهد.

بنابراین در نتیجه ضعف‌های جنبش، نوعی توازن میان نیروی انقلاب و ضدانقلاب حاکم شکل‌گرفته که از این واقعیت ناشی می‌گردد که جنبش توده‌ای هنوز در موقعیتی نیست که رژیم پاسدار نظم حاکم را سرنگون کند و در همان حال رژیم نیز قادرنبوده و نیست بر بحران‌های موجود و مبارزات توده‌های مردم غلبه کند. این توازن که تا کنون مانع از سرنگونی رژیم شده است، البته پایدار نیست. چرا که جامعه ایران نیاز به تغییر دارد و این تغییر چنان مبرم است که بالاخره این موازنه را برهم خواهد زد. هیچ نیروی اجتماعی دیگری جز طبقه کارگر نمی‌تواند این بن‌بست موازنه موجود را در هم بشکند. عمیق‌تر شدن بحران‌ها،  تشدید تضادها و مبارزه طبقاتی در سال جدید، محرکی برای اعتلای هرچه بیشتر مبارزات وچشم‌انداز شکل‌گیری یک جنبش سراسری از طریق برپائی یک اعتصاب سیاسی سراسری خواهد شد که به توازن جدید شکل خواهد داد و روند سرنگونی را تسریع خواهد کرد. آنچه که همچنان ضرورت مبرم جنبش است، تلاش برای برپائی اعتصابات سیاسی سرتاسری است که به جنبش شکلی سراسری خواهد داد و روند برپائی انقلاب را  برای سرنگونی تمام نظم ارتجاعی موجود تسریع خواهد کرد. با این امید و آرزو که توده‌های کارگر و زحمتکش مردم ایران در سال جدید تکلیف را با رژیم ارتجاعی و ستمگر حاکم یک سره کنند، سال نو را به کارگران و زحمتکشان، زنان و تمام ستمدیدگان  تبریک می‌گوییم.

متن کامل نشریه کار شماره   ۹۶۲ در فرمت پی دی اف

POST A COMMENT.