تنشهای ناشی از سیاستهای تجاوزگرانه و مداخلهجویانه، جزئی جداییناپذیر از نتایج سیاست خارجی جمهوری اسلامی در تمامی طول حیات آن بوده است، تنشهایی که هزینههای سنگینی به مردم ایران از جمله جنگ هشت ساله با عراق و جنگ کنونی در خاورمیانه را تحمیل کرد. جدا از منافع طبقه حاکم و نقش مذهب در ساختار سیاسی – در اتخاذ و توجیه این سیاستها – یکی دیگر از اهداف این سیاست خارجی، توجیه شکست در سیاستهای داخلی و انحراف افکار عمومی از علت واقعی بحرانهای عمیقیست که جامعه در آن غوطهور است.
جمهوری اسلامی همواره دنبال “دشمنی” بوده که بتواند بحرانهای داخلی را به آن دشمن نسبت داده و بدینترتیب از پاسخگویی به افکار عمومی شانهخالی کند، بحرانهایی که ریشه در ساختار نظام سرمایهداری و نظام سیاسی حاکم دارند. اما این سکه روی دیگری نیز دارد. سیاست خارجی تجاوزگرانه و تهاجمی جمهوری اسلامی، به نوبهی خود بر بحرانهای عمیق جامعه بهویژه در اقتصاد و سیاست تاثیر منفی گذاشته و بر شدت آن افزوده است.
مانور نظامی اخیر عربستان در خلیج فارس، تنگه هرمز و دریای عمان تحت عنون “سپر خلیج ۱” و واکنش سپاه پاسداران به این مانور یکی از نمودها و نتایج همین سیاست در منطقه است که دولتهای ایران و عربستان را به رویارویی بیشتر کشانده و بر بحران خاورمیانه که از هر سوی آن آتش و دود برمیخیزد، افزوده است.
از روز سه شنبه ۱۳ مهر، نیروی دریایی عربستان سعودی رزمایشی نظامی را در تنگه هرمز با نام “سپر خلیج ۱” آغاز کرد، “ماجد بن هذال قحطانی” دریاسالار سعودی و فرمانده رزمایش، این مانور را اولین مانور از سری رزمایشهایی عنوان کرد که قرار است در آینده برگزار شوند. یک روز بعد از آغاز این رزمایش، نیروی دریایی سپاه پاسداران اطلاعیهای در هشدار به نیروهایی که در آن شرکت دارند منتشر ساخت و رزمایش مزبور را مصداق “تشنجآفرینی و کم کردن امنیت خلیج فارس” دانست.
صدور اطلاعیه فوق در حالیست که پیش از این نیروهای نظامی جمهوری اسلامی بارها در تنگه هرمز و خلیج فارس اقدام به مانور نظامی کردهاند. هم چنین قایقهای تندروی ایرانی در هفتههای اخیر بارها با نزدیک شدن به ناوهای آمریکایی در خلیج فارس منجر به واکنش مستقیم و غیر مستقیم ناوهای آمریکایی گردیدند. حتا در یک مورد یکی از ناوهای آمریکایی سه گلوله اخطار به سمت قایق های ایرانی شلیک کرد.
در اسفند سال ۹۳ نیروی دریایی سپاه در تنگه هرمز مانور دریایی با نام “رزمایش بزرگ پیامبر اعظم ۹” برگزار کرد که طی آن ماکت ناوهواپیمابر نیمیتز که ۳۲۳ متر طول دارد توسط موشکهای کروز، بالستیک و قایقهای تندرو به آتش کشیده شد. در پی این مانور، جعفری فرمانده سپاه گفت: “ما دلمان نمیخواهد این را به آزمون واقعی بگذاریم اما اگر چنین وضعی پیش بیاید قطعا منطقه دریای عمان، تنگه هرمز و خلیج فارس در تسلط کامل نیروی دریایی سپاه خواهد بود”. “فدوی” فرمانده نیروی دریایی سپاه نیز در جریان این مانور از مینهای دریایی پیشرفتهای خبر داد که “آمریکاییها هم هیچگاه وجود چنین مینهایی را تصور نمیکنند”.
۱۶ فروردین سالجاری نیز آمریکا به همراه ۲۹ کشور دیگر رزمایش بینالمللی ضد مین را در تنگه هرمز، بابالمندب و کانال سوئز آغاز کرد. این چهارمین “رزمایش بینالمللی ضد مین” بود که هر سال از سوی دولت آمریکا و متحدیناش برگزار میشود. برگزاری این رزمایش در تنگه هرمز در واقع پاسخی بود به تحرکات سپاه پاسداران و تهدیدات فرماندهان آن در مورد جنگهای نامتقارن، مینگذاری و بستن تنگه هرمز.
یکی از این موارد سخنان حسین سلامی جانشین فرمانده سپاه در شبکه یک سیما در ۱۴ اردیبهشت سال جاری بود که وی در این برنامه با تهدید به بستن تنگه هرمز گفت: “این اتفاقی است که میافتد و اگر بخواهند تهدید کنند، ما اقدامات خود را انجام میدهیم”.
پیش از وی، “فوربس” نماینده ایالت ویرجینای آمریکا در کنگره در پیشنویس قطعنامهای که به کنگره آمریکا ارائه داده بود، خواستار برخورد دولت آمریکا با اقدامات ایران در آبهای خلیج فارس شده و انجام مانورهای نظامی ایران در خلیج فارس را منجر به تضعیف امنیت این دریا توصیف کرده بود.
در پی یکی از همان مانورهای سپاه پاسداران بود که نیروی دریایی آمریکا در دی ماه سال گذشته، ویدئویی را از نزدیک شدن یک قایق تندروی سپاه و شلیک موشک در نزدیکی ناو هواپیمابر ترومن منتشر کرد. به گفتهی مقامات آمریکایی شلیک این موشکها در حالی صورت گرفت که ناو مزبور به همراه یک ناوچه فرانسوی و تعدادی کشتی تجاری در حال عبور از تنگه هرمز و “در خط ترافیک دریایی بینالمللی” بودند.
خط و نشان کشیدنهای متوالی در خلیج فارس از سوی طرفهای گوناگونی که امروز یک پایشان در بحران خاورمیانه گیر است، نمودی از صفآرایی خطرناکی در خاورمیانه است که در سالهای اخیر شکل روشنتری به خود گرفته و هر آینه مردمان بیشتری از منطقه را درگیر و قربانی خود میسازد.
روزی این بحران تنها به سوریه محدود میشد. با دخالت نیروهای نظامی ایران و حزبالله لبنان در سوریه و عراق، بحران تشدید شد و جریان های اسلام گرای رقیب نیز تقویت شدند و این چنین بحران روز بروز دامن گستراند. این صفآرایی که در راس یک سوی آن دولت ایران قرار گرفته و در سوی دیگر عربستان سعودی، بعد از بحران داخلی در بحرین، در یمن – یکی از فقیرترین کشورهای دنیا – به جنگی خونین تبدیل شد که مردم غیرنظامی بزرگترین قربانیان آن هستند. جز غیرنظامیانی که در اثر بمبارانها جان خود را از دست میدهند، گرسنگی و بیماری، حتا شیوع بیماریهایی چون وبا، منجر به قربانی شدن غیرنظامیان بهویژه کودکان یمنی شده است.
حمله نیروهای حوثی به یک کشتی اماراتی در ۱۴ مهرماه که گفته میشود با موشکهای ساخت ایران بوده و شورای امنیت سازمان ملل نیز آن را محکوم کرد، حمله هواپیمای سعودی در ۱۷ مهر به مراسم سوگواری در صنعا که حداقل ۱۴۰ غیرنظامی جان باختند، شکایت عربستان سعودی از ایران در شورای امنیت به دلیل ارسال سلاح برای نیروهای حوثی و نقض قطعنامه ۲۲۱۶ این شورا، نمونههای دیگری از این وضعیت هستند. عربستان در شکایت خود از ایران مطرح کرده است که نیروهای حوثی تاکنون با شلیک ۳۰ موشک زلزال ۳ که ساخت ایران است به مناطق جنوبی عربستان صدها غیرنظامی عربستان سعودی را کشتهاند. به واقع نیز عرصهی رویارویی بین دولتهای ایران و عربستان به اغلب کشورهایی که مُهر “اسلامی” را بر پیشانی دارند کشیده شده است. این رویارویی در مناطقی هم چون پاکستان اگر بیشتر به رویارویی و کشتار شیعیان و سنی مذهبها با بمبگذاری و سربازگیری دو طرف برای جنگهای منطقهای محدود شده، در سوریه و بهویژه یمن به جنگی تمام عیار اما غیرمستقیم تبدیل شده است. در این میان، مهمترین نکتهای که باید بر آن تاکید شود، خطرات تشدید بحرانیست که هیچ چشماندازی برای حل آن وجود ندارد، بحرانی که میتواند یکی از نتایج آن رویاروییهای مستقیم باشد و این همان چیزیست که میتواند جنگهای کنونی خاورمیانه را در ابعادی بسیار وسیع گسترش دهد.
حتا اقداماتی غیرقابل پیشبینی و ناخواسته میتواند بحرانی را سبب شود که هزینههایی جبرانناپذیر برای مردم کشورهایی همچون ایران ببار آورد و این اقدامات غیرقابل پیشبینی دقیقا همان چیزیست که در ساختار سیاسی کشورهای مرتجع منطقه، بهویژه ایران امکان وقوع دارد. کشوری که در اثر بحرانهای شدید داخلی هر روز کسی از یک گوشه فرمانی داده و بحرانی را ایجاد میکند که حمله به سفارت عربستان یک نمونه روشن آن است. حملهای که با حمایت نیروهای سپاه صورت گرفت اما وقتی منجر به یک نتیجهی منفی برای دولت ایران شد، به آرامی سپاه پای خود را از موضوع بیرون کشید و مانند همیشه چند تن از افراد رده پایین را قربانی ماجراجوییهای خود ساخت.
اما این تنها خطراتی نیست که مردم ایران را تهدید میکند. موضوع دیگر با اهمیتی بسیار زیاد بحران اقتصادی و اوضاع سیاسی جهان و تاثیر آن بر بحران خاورمیانه است. یکی از نتایج بحران کنونی اقتصاد جهان، تشدید رقابت در میان قدرتهای جهانیست که در شرایط کنونی، به جای جنگهای جهانی اول و دوم که دیگر جهان آمادهی پذیرش آن شکل نیست، جنگهای منطقهای از نمونهی خاورمیانه را جایگزین ساخته است. با هیچ تحلیلی نمیتوان امروز جنگ سوریه را یک جنگ صرفاً داخلی دانست. در سوریه امروزی به روشنترین شکلی تمامی قدرتهای بزرگ جهانی و قدرتهای منطقهای صفآرایی کردهاند و به همین دلیل است که بحران داخلی سوریه، راه حل داخلی نداشته و نقش اصلی را در این بحران بهویژه قدرتهای جهانی دارند. برای مثال لحظهای را تصور کنیم که دولت روسیه به کلی حمایت خود را از دولت بشار اسد قطع کند. اما صفآرایی این قدرتها به سوریه محدود نمانده و نخواهد ماند. اوکراین، تحریم روسیه از سوی اتحادیه اروپا و آمریکا، جدالهای لفظی روبه گسترش اروپا و آمریکا با روسیه، اختلاف بر سر علت سقوط هواپیمای MH17 در آسمان اوکراین که منجر به کشته شدن ۲۹۵ نفر شد و آخرین نمونه آن رهگیری ۲ بمبافکن روسی توسط جنگندههای ۴ کشور اروپایی که از مسیر نروژ به شمال اسپانیا پرواز میکردند در ۲۲ سپتامبر، از دیگر نمونههای قابل ذکر میباشند.
به دلیل حمایت روسیه از دولت بشار اسد و نقشی که امروز روسیه بازی میکند، دولت ایران نیز بر روی روسیه شرطبندی کرده و خود را به آن پیوند زده است. اما وارد شدن ایران به این صفبندی دو نتیجهی مشخص به همراه خواهد آورد. اول این که ایران به پشتوانهی حمایت روسیه هر چه بیشتر و مستقیمتر در میدان جنگ وارد میشود و دوم اینکه نقش یافتن هر چه بیشتر ایران در بحران خاورمیانه، وابستگی ایران به روسیه را بیشتر خواهد کرد و بدینترتیب ایران در اتخاذ سیاستهای خود هم چون بشار اسد متکی و حتا منتظر سیاست روسیه خواهد بود. این در حالیست که روسیه در عین حمایت از بشار اسد روابط خود را با دیگر کشورهای منطقه هم چون عربستان و اسرائیل – که تاکنون برندهی اصلی این منازعات بوده – به خوبی حفظ کرده است. حال اگر در شرایطی که امکان وقوع آن را نمیتوان در درازمدت یا حتا میان مدت منتفی اعلام نمود، معاملهای بین قدرتهای بزرگتر صورت گیرد، از آنجا که روسیه از نظر اقتصادی بسیار ضعیفتر و آسیبپذیرتر از اروپا و آمریکا میباشد، طبیعیست که حاضر به بده بستان باشد و این کشورهای کوچکتر و درگیرتر هستند که بزرگترین قربانیان رقابت بین دولتهای امپریالیستی خواهند شد. واقعیت مهم این است که ایران در جنگ خاورمیانه در صفی قرار گرفته که امکان پیروزیاش محال است.
سیاست خارجی جمهوری اسلامی تاکنون هزینههای جبرانناپذیری را به کارگران و زحمتکشان تحمیل کرده است، سیاستهایی که مدام بر هزینهها میافزایند و هیچ چشماندازی نیز برای پایان آن قابل تصور نیست. هم اکنون سالانه میلیاردها دلار حاصل زحمات کارگران به خاطر جنگ در سوریه و عراق صرف هزینههای نظامی و برپا نگه داشتن دولت سوریه اعم از دستگاه بوروکراسی و ارتش آن، حزب الله لبنان، حشدالشعبی عراق و نظامیان حوثی یمن میشود، در حالی که عموم کارگران و زحمتکشان ایران در فقر بسر برده و نتایج وخیم فقر و بیکاری بر چهرهی شهرها، حاشیه شهرها و روستاهای کشور عمیقا نشسته است. اما این سیاست پایانی ندارد و هرآینه حتا امکان دارد هزینههای دو چندانی را در اثر رویارویی بیشتر و حتا مستقیم دولتهای ایران و عربستان به کارگران و زحمتکشان تحمیل کند.
کارگران و زحمتکشان نباید در برابر این خطرات که هستی آنها را تهدید میکند سکوت کنند. کارگران و زحمتکشان نباید نسبت به سیاستهای تجاوزکارانه و ماجراجویانهی جمهوری اسلامی در منطقه که نتیجهی آن تحمیل فقروفلاکت بیشتر بر کارگران و زحمتشکان بوده سکوت کنند. سکوت در برابر این سیاستها که جمهوری اسلامی آن را با افتخار اعلام میکند نباید ادامه یابد.
نظرات شما