گسترش گرسنگی، کارتن خوابی، زباله گردی و ده ها آسیب اجتماعی دیگر هم اکنون در جامعه بحران زده ایران به حدی رسیده که دست اندرکاران جمهوری اسلامی را نیز به اعتراف کشانده است. موارد زیر فقط گوشه ای از عمق زندگی فلاکت بار توده های مردم ایران است که توسط خبرگزاری های حکومتی و بعضا از زبان مدیران نظام جمهوری اسلامی بازگو شده اند.
۳۰ درصد مردم ایران “گرسنه” و ۲۵ درصد جمعیت شهری “حاشیه نشین” هستند. این سر تیتر خبری بود که روز پنج شنبه ۲۸ مرداد، خبرگزاری مهر به نقل از علی اکبر سیاری معاون وزیر بهداشت جمهوری اسلامی در جلسه ستاد ملی سازماندهی امور جوانان اعلام کرد. مجید روستا، نماینده وزارت راه و شهرسازی هم در این جلسه با تائید آمار فوق گفت، “اکنون ۱۳۰ هزار بافت نابسامان غیر شهری” وجود دارد که “حدود ۱۱ میلیون نفر در این مناطق زندگی می کنند”.
در کنار این خبر، گزارش دیگری از وضعیت کارگران کارتن خواب است که توسط عضو شورای شهر تهران منتشر شد.
خبر سوم و چهارم مربوط به افزایش زباله گردی برای تامین معاش است. خبرگزاری دولتی ایرنا روز شنبه ۳۰ مرداد طی گزارشی با عنوان: “نان بازیافت بر سر سفره زباله گردها” نوشت: “مردمانی که در میان انبوهی از زبالههای عفونی و شهری بهدنبال زبالههای قابل بازیافت میگردند تا با فروش آنها پولی به دست بیاورند و از این طریق هزینهی زندگی خود را تأمین کنند”. همچنین خبرگزاری فارس متعلق به سپاه پاسداران نیز در خرداد ماه گذشته در گزارشی با عنوان: زبالهگردی گزینهیی برای فرار از فقر نوشت: “این روزها گرانی مخارج زندگی، زباله را تبدیل به منبعی برای کسب درآمد کرده است، زبالهگردهایی که گاهی بهخاطر مشکلات زندگی، نبود کار، اعتیاد و بیخانمانی و هزاران دلیل دیگر به این کار روی آوردهاند”.
اگر تا پیش از این، همواره سازمان های سیاسی، کنشگران اجتماعی، فعالین کارگری و گروه های فعال در منع کار کودکان بودند که گزارش و اخبار اینگونه آسیب های اجتماعی را بازتاب می دادند، هم اینک کار به جایی رسیده است که هر روزه در میان صفحات خبرگزاری های رسمی جمهوری اسلامی و از زبان مقامات دولتی این نظام، شاهد درج اینگونه گزارش ها و خبرهای تکان دهنده هستیم. خبرها و گزارش هایی که همه بازگو کننده یک نکته اند. گسترش روزافزون فقر، گرسنگی و بی خانمانی در جامعه. فقری که خود ریشه در بیکاری بیش از ۱۰ میلیون نیروی کار در جامعه است. فقری که روز بروز با بیکاری تعداد بیشتری از جوانان و نیروهای تحصیلکرده دامنه آن وسیع تر می شود، بیکاری و فقری که در پیامد خود، رواج زباله گردی، تن فروشی، اعتیاد، دزدی، کارتن خوابی، فروش نوزادان و افزایش انبوه کودکان کار و خیابانی را در جامعه رقم زده است. بیکاری و فقر روزافزونی که در سایه حکومت اسلامی و نظام مستبد حاکم بر ایران، زندگی اکثریت مردم را به ویرانی و تباهی کشانده است.
بیکاری و فقری که کودکان را از پشت میز مدرسه به زباله گردی و پرسه زدن در خیابان ها پرتاب کرده است، زنان بیکار و بعضا سرپرست خانواده را برای تامین معاش و رهایی از فقر بیشتر به تن فروشی سوق داده است، حاشیه شهرهای بزرگ را به زاغه نشینی انبوه خانواده های بیکار و کم درآمد مبدل کرده، اعتیاد، کارتن خوابی و به دنبال آن فروش نوزادان را حتی پیش از تولد رواج داده است.
بیکاری و فقری مطلق و عنان گسیخته که امید را از جوانان برگرفته، شادی را در گستره جامعه به تاراج برده، یاس، سرخوردگی، بی آیندگی و پیامد آن خودکشی را در سطح مدارس و دانشگاه ها رواج داده است. بیکاری و فقری رو به تزاید که با تاراج و به غارت رفتن تمامی سرمایه ها و منابع عظیم کشور توسط سران تبهکار جمهوری اسلامی و مجموعه دست اندرکاران فاسد این نظام سرکوبگر بر توده ها تحمیل شده است. نظامی مستبد و ارتجاعی که به اعتراف مدیران آن، ۳۰ درصد از مردم کشور گرسنه هستند و نان [برای] خوردن ندارند، ده میلیون و ۲۰۰ هزار نفر در سکونتگاه های غیر رسمی شناسایی شده اند، ۳ میلیون جوان در حاشیه شهرها زندگی می کنند و ۱۸ میلیون نفر درگیر آسیب های اجتماعی هستند. آسیب هایی از قبیل اعتیاد، طلاق، فقر، کودک آزاری، خودکشی، سرقت، ترک تحصیل، بی خانمانی، تمایلات جنسی غیر متعارف و نمونه هایی از این دست که روز بروز بر تعداد آن ها اضافه می شود. جامعه ای تباه شده که اگرچه هر روزه خامنه ای رهبر مستبد و مطلق العنان جمهوری اسلامی در سخنرانی های خود از گل و بلبل بودن کشور لاف و گزاف می زند، اما دست کم مسئولان درجه دوم نظام از قبیل معاونان وزارت خانه های مربوطه دیگر نیازی به کتمان و پرده پوشی از بیخانمانی مردم و نابسامانی های موجود در جامعه نمی بینند.
پوشیده نیست که همهِ آمارهای مورد نظر دست اندرکاران نظام، البته آمارهای رسمی و به قول خودشان موارد “شناسایی” شده هستند. آمارهایی که هرگز گویای تمام واقعیت موجود در ایران نیستند و اگر موارد غیر شناسایی شده هم به این آمارهای رسمی و دولتی اضافه گردد، آنوقت چهره تیره و تباهی و ویرانی حاصل از ۳۷ سال حاکمیت جمهوری اسلامی بر جامعه و توده های مردم ایران آشکارتر می شود.
فاجعه بارتر اینکه، اگر تا دیروز پدیده کارتن خوابی در میان معتادان، بیکاران و افراد بی خانمان رایج بود، اکنون خرابی کار تا بدان حد رسیده است که بخشی از کارگران نیز، به دلیل آنکه “درآمد خوبی ندارند مجبور به کارتن خوابی هستند”. کارگرانی که در پی یک روزِ کاری سخت و طاقت فرسا مجبورند شب ها را نیز به کارتن خوابی بگذرانند تا شاید بدین وسیله قادر به تامین حداقلی معاش خود و خانواده باشند. کارگران و توده های فقر زده ای که روز از پس روز، سفره شان تهی تر می شود و اینهمه چیزی نیست جز حاصل اعمال سیاست های ضد انسانی، ضد کارگری و سرکوبگرانه، ارتجاعی و قرون وسطائی نظام سرمایه داری و اسلامی حاکم بر ایران. نظامی که طی نزدیک به چهار دهه ویرانگری را در تمام عرصه های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی بر کارگران و توده های مردم ایران تحمیل کرده است.
حاکمیتی که از همان آغاز روی کار آمدن خود، با تحمیل یک جنگ ۸ ساله به مردم ایران، جامعه و کشور را به ویرانی کشاند، از قَبَل جنگ، سرکوب و کشتار را در جامعه نهادینه کرد، زنان را به بند کشید، جوانان را بی آینده و به سوی اعتیاد سوق داد. نظامی که با گسترش خصوصی سازی و پیشبرد سیاست نئولیبرالیسم اقتصادی، فقر، بیکاری و تعدیل نیروی کار را در جامعه به بالاترین حد خود رساند. رژیمی که بخش بزرگی از سرمایه های مملکت را برای پیشبرد سیاست های توسعه طلبانه و پان اسلامیستی خود در سوریه، لبنان، یمن و عراق و دیگر مناطق دور و نزدیک هزینه می کند و مهمتر اینکه بیش از ۱۰۰ میلیارد دلار حاصل دسترنج کارگران و زحمتکشان ایران را در چاه ویل پروژه هسته ای ریخت. پروژه ای که کمترین سودی برای توده ها نداشت.
حاکمیتی که در پرتو اعمال چنین سیاست هایی که تماما علیه منافع کارگران و توده های مردم بوده است، از یک طرف بیکاری و بی خانمانی را در جامعه گسترش داد و از طرف دیگر همزمان آندسته از بیکارانی را که با دستفروشی در حاشیه خیابان ها در پی تامین معاش خود و خانواده شان هستند، سرکوب و از هستی ساقط می کند. رژیمی که در پی پیشبرد سیاست های نظامی گری و پان اسلامیستی خود، حق کودکان ایران را می دزدد و در کشورهای دیگر هزینه می کند و همزمان همان کودکانی را که از پشت میز مدرسه به خیابان پرتاب شده اند، به جرم زباله گردی و کار خیابانی دستگیر و با تراشیدن موی سر، آنان را تحقیر شده راهی خانه و جامعه می کند.(۱) حکومتی که از یک طرف انبوه مردم را به بیکاری، گرسنگی و بی خانمانی کشانده است و در همان حال سنگ ها را بسته و سگ های سرکوبگر خود را در هر کوی و برزن به سوی کودکان کار، دستفروشان و گرسنگانی که برای تهیه لقمه نانی به زباله گردی تن داده اند، کیش می دهد.
پوشیده نیست که استمرار چنین حکومتی با کارنامه ای مملو از کشتار و سرکوب و ویرانی، همانا گسترش و تعمیق بیشتر ویرانی های حاکم بر جامعه است. رهایی از وضعیت موجود نیازمند تغییر و تحولاتی رادیکال و ریشه ای در تمام تار و پود جامعه است. چنین تحولی بدون انجام یک انقلاب اجتماعی راستین میسر نیست. برای برون رفت از گرسنگی، بی خانمانی و فلاکتی که جامعه بدان گرفتار شده است، رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی را باید از ریشه برانداخت و آنگاه بر ویرانه های آن، حکومت شورایی کارگران و زحمتکشان را بنیان نهاد و راه گذار به سوسیالیم را هموار نمود.
(۱)- خبرگزاری جمعیت حقوق بشر کوردستان (هرانا) به نقل از روزنامه باختر تحت عنوان خبری که از گریه کودگ تاثر انگیزتر بود، نوشت: در روزهای پایانی مرداد ماه سازمان بهزیستی با همراهی شهرداری، نیروی انتظامی و دادگستری کرمانشاه در جریان طرح ساماندهی کودکان کار و در اقدامی پیشگیرانه جهت منع دستفروشی، به خیابان ها ریختند، بچهها را گرفتند و بردند و سر همه را تراشیدند تا دیگر سر چهار راهها کاسبی نکنند.
نظرات شما