پاندمی کرونا و وضعیت فاجعه‌بار نظام آموزشی

سال تحصیلی ۱۴۰۰ – ۱۳۹۹ در آخرین روزهای خردادماه در حالی به پایان رسید که اضافه شدن ۳ میلیون دانش‌آموز به دانش‌آموزان بازمانده از تحصیل به دلیل نداشتن ابزار لازم برای تحصیل از طریق شبکه‌ی مجازی، بار دیگر نشان داد که رژیم سرمایه‌داری اسلامی حاکم بر ایران تا چه حد به سرنوشت کودکان کشور بی‌اعتنا است. این در حالی‌ست که بلندگوهای تبلیغاتی رژیم مدام فرزندآوری را تبلیغ می‌کنند.

از اسفند ۹۸ مردم ایران درگیر پاندمی کرونا شده و هم‌چنان هستند. جدا از افزایش فقر و بیکاری در اثر پاندمی کرونا، یکی از تبعات دیگر این پاندمی در حکومت دینی پاسدار نظام سرمایه‌داری در ایران، تاثیر شدیدا مخرب آن بر وضعیت تحصیلی فرزندان کارگران و زحمتکشان است. براساس گزارشی که اخیرا در روزنامه همشهری به چاپ رسیده است، از کل کودکان لازم‌التعلیم تنها ۱۲ میلیون دانش‌آموز عضو شبکه شاد هستند و این در حالی‌ست که به‌جز مواردی استثناء در برخی مناطق دورافتاده، کل سال تحصیلی به صورت مجازی برگزار شد. به عبارت دیگر در شهرهای بزرگ دانش‌آموزان حتا یک روز نیز به مدرسه نرفتند و تلاش رژیم برای بازگشایی مدارس در مهرماه نیز با عدم استقبال کودکان و والدین‌شان روبرو و رژیم مجبور به اعلام تعطیلی مدارس شد. به نوشته‌ی این روزنامه و به نقل از وزیر آموزش و پرورش ۳‌ میلیون دانش‌آموز به دلیل تعطیلی مدارس به صورت حضوری و برگزاری کلاس‌های درس به صورت مجازی از تحصیل بازمانده‌اند. در این گزارش آمده است: “بیشتر آن‌ها کودکان یا نوجوانانی هستند که یا به ابزار هوشمند مثل موبایل و تبلت دسترسی ندارند یا در مناطقی زندگی می‌کنند که اینترنت در آنجا نیست”. بدین ترتیب براساس آمارهای دولتی ۲۰ درصد کودکان کشور به دلیل فقر و نداشتن ابتدایی‌ترین ابزار که امروز در اغلب کشورهای جهان استفاده از آن‌ها برای کودکان به عنوان ابزار کمک آموزشی امری متداول است از تحصیل بازمانده‌اند.

اما واقعیت باز تلخ‌تر از این است. ابتدا باید تاکید کرد که آموزش مجازی حتا در کشورهای پیشرفته‌ی سرمایه‌داری نیز کیفیت آموزش حضوری را نداشته و باعث تنزل سطح آموزش و پرورش استعدادها و خلاقیت‌های کودکان شده است. در ایران اما کیفیت آموزش مجازی نسبت به بسیاری از کشورها آن‌چنان پایین بود که جز فاجعه نام دیگری نمی‌توان بر آن گذاشت. کیفیت و سرعت پایین اینترنت یکی از این عوامل است. بسیاری از کودکان نیز به دلیل نداشتن گوشی مجبور به استفاده از گوشی‌های قرضی بوده و قادر به استفاده از تمام کلاس‌های مجازی نبودند. بسیاری از کودکان نیز تنها عضو شبکه شاد شده بودند و عملا امکان حضور در کلاس‌ها برای‌شان بسیار محدود بود. کیفیت “شبکه شاد” نیز یکی دیگر از معضلات بزرگ دانش‌آموزان بود. در واقع برگزاری کلاس‌های مجازی تا این حد نیز نه نتیجه تلاش وزارت آموزش و پرورش بلکه نتیجه تلاش و از خودگذشتگی معلمان بود که با کار و تلاش مضاعف و پذیرش هزینه‌های آموزش مجازی از قبیل هزینه اینترنت و تبلت و غیره از جیب خود (آن‌هم به رغم حقوق و دستمزدهای ناچیزشان) آموزش مجازی را در حد امکان پیش بردند.

حتا در مورد تعداد دانش‌آموزان بازمانده از تحصیل به دلیل نداشتن اینترنت و یا تبلت و گوشی هوشمند آمارهای متفاوتی از سوی مقامات و یا رسانه‌های حکومتی منتشر شده است. برای مثال خبرگزاری تسنیم وابسته به سپاه پاسداران پیشتر در گزارشی از بازماندن ۵ میلیون دانش‌آموز از تحصیل خبر داده بود. هم‌چنین رییس کمیسیون آموزش مجلس اسلامی نیز از بازماندن ۳ میلیون و پانصد هزار دانش‌آموز از تحصیل سخن گفته بود.

در رابطه با وضعیت تحصیلی کودکان و معضل استفاده از آموزش مجازی، جواد حسینی معاون وزیر آموزش و پرورش در گفتگو با خبرگزاری دولتی ایلنا (بهمن ۹۹) می‌گوید: “سه میلیون نفر از دانش‌آموزان در سراسر کشور موبایل ندارند. در کنار این سه میلیون نفر، تعداد دو میلیون نفر هم ابزار آموزشی قرضی دارند یعنی از گوشی پدر، مادر و بستگان استفاده می‌کنند و کار پدر نیز به گونه‌ای است که نبودن گوشی همراه به کارش لطمه می‌زند. در مجموع پنج میلیون ابزار آموزشی نیاز است، ولی آن تعداد که از هیچ یک از ابزارهای آموزشی برخوردار نیستند، سه میلیون نفر هستند، حدود ۱۲ درصد دانش‌آموزان به صورت مستقل ابزار آموزشی هوشمند را در اختیار دارند و بقیه از گوشی مادر، پدر یا اشخاص دیگر استفاده می‌کنند”. بنابراین و به اعتراف این مقام وزارتخانه، تنها ۱۲ درصد از دانش‌آموزان در سال تحصیلی گذشته از ابزار آموزشی هوشمند برخوردار بوده و ۸۸ درصد دانش‌آموزان با این معضل دست و پنجه نرم می‌کردند که می‌تواند بر افزایش استرس و کیفیت یادگیری آن‌ها نیز تاثیر مستقیم بگذارد.

به‌نوشته‌ی این خبرگزاری و براساس گفته‌های جواد حسینی خرید تبلت برای این ۵ میلیون دانش‌آموز تنها ۱۲ هزار میلیارد تومان اعتبار نیاز دارد. پولی که هرگز تامین نشد و حتا در بودجه سال ۱۴۰۰ که نسبت به بودجه ۵۸۰ هزار میلیارد تومانی سال ۹۹ با افزایش بیش از صد درصدی به ۱۲۸۰ هزار میلیار تومان رسید، اثری از آن وجود ندارد. اما در عوض تا بخواهید بر بودجه نهادهای مسئول کشتار و جنایت در حکومت اسلامی هم‌چون سپاه پاسداران و نیروی انتظامی از صندوق توسعه ملی ( قلک خامنه‌ای) و بودجه کل کشور افزوده شد.

این را هم در نظر بگیریم که جمهوری اسلامی به‌طور واقعی هنوز هیچ اقدامی برای مقابله با پاندمی کرونا صورت نداده است و حتا براساس قول و قرارشان “گروه‌های هدف” تا پایان سال ۱۴۰۰ یک دوز واکسن دریافت خواهند کرد (که برای ایمنی در برابر ویروس کافی نیست)، و باز به یاد داشته باشیم که این قول و قرار براساس استفاده از واکسن داخلی نیز هست که هنوز هیچ اطمینانی به آن در میان مردم ایران وجود ندارد. حال با این شرایط طبیعی‌ست که در سال تحصیلی پیشارو نیز کودکان با معضل آموزش حضوری روبرو بوده و نیاز به آموزش مجازی داشته باشند. اما با این وجود حاکمان حتا سخنی در مورد ضرورت تامین نیازهای آموزشی بر زبان نمی‌آورند. بدین ترتیب این احتمال که کودکانی که در سال گذشته از تحصیل بازمانده‌اند، در سال تحصیلی آینده نیز قادر به ادامه تحصیل نباشند و بدین ترتیب شانس آموختن را به دلیل دوری طولانی مدت از تحصیل برای همیشه از دست بدهند زیاد می‌شود. هم‌چنین به دلیل گسترش فقر ممکن است حتا بر تعداد این کودکان افزوده شود.

نتیجه بازماندن از تحصیل نیز برای همگان آشکار است، جدا از این‌که کودکان بازمانده از تحصیل روانه بازار کار می‌شوند، این کودکان هم‌چنین در معرض انواع آسیب‌های اجتماعی (از جمله اعتیاد) نیز قرار می‌گیرند. حتا روی‌آوری به کارهای خلاف نیز در میان کودکان بازمانده از تحصیل بسیار بیشتر است. براساس آمارهای دولتی ۵۱ درصد از “کودک مجرمان” که در به اصطلاح “کانون اصلاح و تربیت” زندانی هستند، کودکان بازمانده از تحصیل هستند. توجه کنیم که اکنون صحبت از حداقل ۲۰ درصد کودکان کشور است.

این‌که جمهوری اسلامی در عمل هیچ اقدامی برای معضل آموزشی کودکان بازمانده از تحصیل نمی‌کند ریشه در سیاست‌های کلی نظام سرمایه‌داری حاکم بر ایران دارد که می‌خواهد ایران را به سرزمین نیروی کار ارزان قیمت تبدیل کند که جوانان آن برای یافتن کار به هر در “بسته‌ای” به امید کار بزنند و به هر شرایط کاری تن دهند و به همین دلیل برای‌اش مهم نیست که چند میلیون کودک کم سواد و یا بی‌سواد باشند، چرا که جمهوری اسلامی کارگر با سواد را خطرناک‌تر از کارگر کم‌سواد و یا بی‌سواد می‌داند. در همین سال تحصیلی گذشته ۸۹ هزار کودک که می‌بایست تازه قدم به مدرسه گذاشته و کلاس اول ابتدایی درس می‌خواندند از تحصیل بازماندند. براساس آخرین سرشماری که در ایران (سال ۹۵) انجام شد ۸ میلیون و ۷۸۹ هزار نفر بی‌سواد در کشور وجود دارد که از میان آن‌ها ۴۳۱ هزار نفر در سن تحصیل بوده‌اند!!

جمهوری اسلامی نمی‌خواهد برای آموزش رایگان هزینه‌ای کند و این را در بودجه‌های سالانه نیز می‌بینیم. در نتیجه‌ی همین سیاست است که امروز می‌بینیم حتا در مدارس دولتی بسیاری از هزینه‌های مدرسه به‌ عناوین گوناگون بر دوش والدین گذاشته شده است و به طور واقعی کل بودجه آموزش و پرورش یا حقوق معلمان است یا دیگر هزینه‌های وزارتخانه.

امکانات آموزشی در مدارس دولتی در حد صفر است و با دنیای آموزشی نوین فرسنگ‌ها فاصله دارد. سرویس‌های بهداشتی وضعیتی فاجعه‌بار دارند. نبود وسایل گرمایشی مناسب بارها در مدارس کشور فاجعه آفریده است، بارها سقف کلاس و دیوار مدرسه بر سر کودکان آوار شده است. همین چندی پیش بود که دو کودک در خوزستان (دزفول) در اثر صاعقه و آتش گرفتن کانکس جان خود را از دست دادند.

اما در حالی که در اثر این سیاست‌ها، کودکان کارگران و زحمتکشان کشور یا از تحصیل محروم شده و یا از امکانات تحصیلی محدود برخوردار بوده و در نتیجه شانس کمتری برای تحصیلات عالی دارند، کودکان سرمایه‌داران و مقامات دولتی در مدارسی با امکانات بسیار پیشرفته که هزینه ثبت نام و دیگر هزینه‌های جنبی آن سرسام‌آور بوده و از دستمزد سالانه یک کارگر بسیار فراتر است تحصیل می‌کنند. کودکانی که پس از پایان تحصیلات متوسطه، برای ادامه تحصیل عموما به خارج از کشور می‌روند. این‌ها همان کودکانی هستند که از پاندمی کرونا مانند والدین خود هیچ آسیبی ندیدند، اگر والدین‌شان در این شرایط و بر بستر فقر بیشتر توده‌های کار و زحمت حتا ثروتمندتر شدند، عموم آن‌ها نیز در حال و آینده از همین ثروت “بادآورده” بهره می‌برند و خواهند برد.

بازماندن حداقل ۲۰ و براساس برخی آمارها ۳۰ درصد کودکان کشور از تحصیل، البته در همه‌ی کشورهای سرمایه‌داری اتفاق نیافتاده است. برای نمونه در کشورهای پیشرفته‌ی سرمایه‌داری امکان آموزش مجازی و رایگان برای همه‌ی کودکان بدون استثنا فراهم بوده است. هم به این دلیل که این کشورها به نیروی کار آموزش دیده نیاز دارند و هم به این دلیل که شرایط سیاسی و اجتماعی این کشورها این امکان را به هیچ قدرتی نمی‌دهد که کودکان به هر دلیل و بهانه‌ای از تحصیل بازبمانند.

بنابراین آن‌چه که در جریان پاندمی کرونا برای کودکان کارگران و زحمتکشان ایران رخ داد، نتیجه‌ی یک حاکمیت دزد و فاسد است که به خشن‌ترین و وحشیانه‌ترین شکلی از نظام سرمایه‌داری پاسداری می‌کند. البته بی‌لیاقتی و ندانم کاری و هرج و مرج داخل حکومت که نتیجه‌ی بحران عمیق سیاسی، اقتصادی و اجتماعی است را نیز باید به آن افزود. اساسا رشد و گسترش دزدی و فساد نیز نتیجه‌ی همین انحطاط و بحران است که بر بی‌لیاقتی و ندانم کاری و هرج‌ومرج داخلی رژیم نیز افزوده است.

این وظیفه‌ی دولت است که در شرایط پاندمی کرونا همه‌ی وسایل و امکانات لازم برای آموزش مجازی را به صورت رایگان در اختیار کودکان قرار دهد از اینترنت رایگان گرفته تا تبلت و گوشی هوشمند. تهیه‌ی رایگان این ابزار آموزشی نه تنها برای کودکان بلکه برای معلمان نیز وظیفه‌ی دولت است. اما دولت اسلامی هرگز به روی مبارک نیز نیاورد که این وظیفه‌ی اوست، ولی در عوض تا توانست موشک ساخت و هزینه فعالیت‌های‌ هسته‌ای خود کرد، در منطقه آتش افروخت و هزینه‌ی این آتش‌افروزی‌ها را از جیب کارگران و زحمتکشان پرداخت.

آموزش و پرورش در نظام سرمایه‌داری حاکم بر ایران به ویرانه‌ای مبدل شده، هر سال بدتر از سال قبل می‌شود و این را پاندمی کرونا به‌خوبی آشکار کرد. جمهوری اسلامی همان‌طور که دستمزد و حقوق کارگران و زحمتکشان را در طول این سال‌ها به طور واقعی کاهش داده و هرگز دستمزد و حقوق کارگران و زحمتکشان جامعه متناسب با بالا رفتن هزینه‌های زندگی و تورم بالا نرفته است، هزینه‌ی اموری را که باید رایگان در اختیار مردم قرار می‌داد نیز با وارد کردن سرمایه‌داران به آن بخش‌ها – تا حدود زیادی – از دوش خود برداشته است. این چنین است هزینه درمان و سلامت و هزینه آموزش و پرورش. آموزش رایگان کودکان یک حق همگانی است همان‌طور که برخوردار بودن از بیمه درمان و سلامت نیز یک حق همگانی است.

تحصیل رایگان، اجباری تا پایان دوره‌ی متوسطه حق بدیهی تمامی کودکان است. همه‌ی این کودکان می‌بایست در عین‌حال از بهترین امکانات آموزشی روز دنیا به‌صورت رایگان بهره ببرند. همه‌ی کودکان می‌بایست در فضایی مناسب بتوانند استعدادهای خود را پرورش داده و شکوفا شوند. اما کودکی که در فقر غوطه‌ور است، کودکی که از تغذیه مناسب برخوردار نیست، کودکی که مجبور به کار است، نمی‌تواند تمامی استعدادها و توانایی‌های خود را در آموختن به‌کار گیرد. بنابراین نه فقط آموزش رایگان و نه فقط جدایی کامل دین از مدرسه و نظام آموزشی باید اجرا شود، بلکه نظام طبقاتی حاکم که فقر را به این کودکان تحمیل کرده نیز باید جای خود را به یک نظم نوین دهد، نظمی مبتنی برآزادی و برابری.

متن کامل نشریه کار شماره ۹۲۶ در فرمت پی دی اف

POST A COMMENT.