بنا به گزارشهای خبری در روز یکشنبه، ۱۵ فروردین، ارتش سوریه پس از بازپسگیری شهر “تدمر” (پالمیرا) از دست نیروهای داعش، در حال ورود به شهر “قریتین” هستند. شهر قریتین که بین شهرهای دمشق و پالمیرا واقع شده است، از اوت سال گذشته میلادی در تصرف نیروهای داعش بود. گفته میشود عملیات بازپسگیری قریتین نیز مانند عملیات تصرف پالمیرا با پشتیبانی هوایی جنگندههای روسی به سرانجام رسید.
به نظر میآید ارتش سوریه با کمک روسیه بر عملیات نظامی برای بازپسگیری مناطق تحت کنترل نیروهای داعش و جبهه نصرت شتاب بخشید است. در اولین ساعات بامداد روز دوشنبه ۱۶ فروردین، به گزارش خبرگزاریها، ارتش سوریه به کمک نیروی هوایی روسیه موفق به کسب کنترل شهر مرزی “دیرالزور” واقع در مرز سوریه و عراق شده است. همچنین “نیروهای دمکراتیک سوریه” به پشتیبانی حملات هوایی آمریکا کنترل یک پایگاه نفتی واقع در ۴۰ کیلومتری شمال شهر دیرالزور را به دست گرفتهاند.
حدود دو هفته پیش، پوتین، رئیس جمهور روسیه اعلام کرد که نیروهای خود را از سوریه خارج خواهد کرد. اما روز شنبه ۱۴ فروردین تلویزیون روسیه گزارشی تصویری از ورود نیروهای روسی برای کمک به ارتش سوریه در خنثاسازی مینها و بمبهایی منتشر کرد که نیروهای داعش پیش از عقبنشینی در شهر تعبیه کردهاند.
گرچه وزارت دفاع روسیه عملیات جدید را “مینزدایی انساندوستانه” نامیده است، اما انتشار این ویدئو بار دیگر بر بدگمانیها درباره ادعای پوتین مبنی بر تخلیه نیروهای نظامی خود از سوریه دامن زده است. بنا به تخمینها در حالی که روسیه کمتر از نیمی از جتهای جنگنده خود را خارج کرده است، اما تعداد هلیکوپترهای ضد تانک و به ویژه هلیکوپترهای تهاجمی قدرتمند میل ۲۸ “هاوک” را حتا نسبت به آغاز مداخله نظامی روسیه در سوریه در اواخر ماه سپتامبر افزایش داده است.
در واقع از هنگام ورود روسیه به جنگ داخلی سوریه، توازن نیروهای زمینی به نفع رژیم اسد تغییر یافته است. رژیمی که چند ماه پیش در آستانه از همپاشیدگی به نظر میرسید، اکنون با کمکهای نظامی روسیه در حال پیشروی است.
کمکهای روسیه به رژیم اسد، تنها به حمایت هوایی از عملیات نظامی ارتش سوریه محدود نمیشود. پوتین نه تنها مانع حمله هوایی نیروهای غربی به مواضع حکومت سوریه و ایجاد منطقه پرواز ممنوع شد، بلکه با توافق با آمریکا در اواخر فوریه و ایجاد یک “آتشبس موقت” بین نیروهای معارض در سوریه، ارتش سوریه را قادر ساخت بر بازپسگیری این مناطق از دست نیروهای داعش متمرکز شود.
یکی از شرایط آتشبس موقت یا به عبارت دقیقتر “ترک تخاصم” آن است که گروهها با حفظ مواضع کنونی خود، درصدد حمله یا تصرف مواضع طرف مقابل برنیایند. در برابر، حملات هوایی روسیه به مواضع آنها متوقف شد. . قرار است خطر حمله هوایی یا زمینی دولتهای پشتیبان “اپوزیسیون” به مواضع ارتش سوریه نیز رفع شود. هماکنون در سوریه بیش از ۱۶۰ نیروی مسلح وجود دارد که تنها تعدادی از آنها توسط سازمان ملل به عنوان گروههای “اپوزیسیون” به رسمیت شناخته شدهاند و شرایط “ترک تخاصم” شامل حال آنها میشود. البته معیار ارزیابی گروهها به عنوان گروهی تروریست یا اپوزیسیون توسط سازمان ملل روشن نشده و جای تفسیر دارد. اما آنچه روشن است، داعش و جبهه نصرت از جمله گروههای تروریست محسوب میشوند.
جزئیات توافق آمریکا و روسیه هنوز کاملا، به ویژه در مورد سرنوشت آینده رژیم اسد روشن نیست. از زمان آغاز جنگ داخلی در سوریه در سال ۲۰۱۱ تاکنون روسیه و ایران از پشتیبانان نیرومند اسد بودهاند و با تمام تلاشها برای براندازی رژیم وی به شدت مقابله کردهاند. اکنون گفته میشود یکی از موارد توافق جدید، تغییر رژیم و ایجاد یک رژیم انتقالی خواهد بود. هر چند زمان آن هنوز روشن نیست.
اکنون گمان میرود که آمریکا و روسیه بر رفتن اسد و یافتن راه حلی دیگر توافق کردهاند. اسد روز چهارشنبه ۱۱ فروردین در مصاحبهای اعلام کرد “منطقی است که نیروهای مستقل، نیروهای اپوزیسیون و نیروی وفادار به دولت” در دولت آینده حضور داشته باشند. و اعلام کرد “نه در قانون اساسی سوریه و نه در قانون اساسی هیچ کشور دیگری در جهان چیزی به نام دولت انتقالی وجود ندارد.” و در ادامه افزود “این دولت وحدت ملی است که قانون اساسی جدید را تهیه خواهد کرد.” اما به جز نیروهای اپوزیسیون که هر گونه طرحی با حضور اسد را رد کردند، سخنگوی کاخ سفید نیز پیشنهاد اسد را “کارناشدنی” نامید.
روشن است برای روسیه ایجاد یک حکومت مرکزی نیرومند و حفظ منافع خود در سوریه مهمتر از استمرار حکومت بشار اسد به هر قیمتی است. از اینروست، ایران که در حال حاضر به هیچوجه به تغییر رژیم اسد تن نمیدهد، نسبت به توافق روسیه و آمریکا بدبین است. اگر تاکنون نیز روسیه بر حفظ این رژیم پای فشرده، از آنروست که آلترناتیو دیگری ندارد. روسیه به خوبی میداند در شرایط کنونی، رفتن اسد به معنای آشفتگی، نابودی نفوذ روسیه در سوریه و چه بسا ظهور عراق دیگری در منطقه خواهد بود.
از آن سو، آمریکا نیز به این پیامدها واقف است. اما، هم تحت فشار دولتهای مدافع نیروهای اسلامگرای مخالف اسد در منطقه از جمله ترکیه و عربستان و هم برای قطع نفوذ روسیه در سوریه، و تحکیم پایگاه خود در کشوری هرچند آشوبزده، تمایلی به حفظ رژیم اسد ندارد. در نتیجه، با وجود شکست تلاشهای قبلی، همچنان پروژه تقویت مخالفین اسد را پیش میبرد. مقامات نظامی آمریکا روز جمعه، ۱۳ فروردین ادعا کردند برنامه تعلیم تعدادی از نیروهای اپوزیسیون سوریه برای مبارزه با داعش را آغاز کردهاند. برنامهای که یک بار در سال ۲۰۱۵ در ترکیه با شکست روبرو شد. روز شنبه ۱۴ فروردین نیز اعلام شد شمار دیگری از نیروهای آمریکایی به ۵۰ افسر کنونی آمریکایی افزوده خواهند شد.
با وجود پیشرویهای ارتش سوریه و سایر نیروهای مخالف داعش، هنوز پایان جنگ داخلی سوریه در دیدرس نیست. اما حتا شکست و بیرون راندن داعش از سوریه، به معنای پایان جنگ داخلی نیست. بخشی از نیروهای تحت آموزش آمریکا، رهبران و اعضای قبایل شمالی و مرکزی سوریه هستند که مسلما تنها برای مقابله با داعش آموزش نخواهند دید. از آن گذشته، رشد اسلامگرایی ناشی از نارضایتی و ناآگاهی مردم و عدم وجود یک آلترناتیو مترقیست. پس تا زمانی که شرایط به نفع رفاه و آزادی تودهها تغییر نیابد، تا زمانی که یک آلترناتیو رادیکال و انقلابی برسرکارنیاید، استمرار فقر و سرکوب و نارضایتی، با یا بدون اسد، زمینه مساعد پیدایش نیروهای بنیادگرا، با نامی جدید، پابرجا خواهد ماند. اسلامگرایان کنونی نیز، میانهرو یا تندرو، حتا اگر تمام مناطق تحت کنترل خود را از دست بدهند، همچنان سالهای در منطقه خواهند بود و دولتهای مرتجع منطقه و امپریالیستها به استفاده از آنها در اوضاع داخلی سوریه ادامه خواهند داد.
در خبرها آمده است، روز ۲۸ مارس، محمولهای سی تنی شامل کمکهای بشردوستانه توسط ارتش سوریه و با پشتیبانی جنگندههای روسی بر فراز شهر دیرالزور ریخته شد. یکی از شرایط “ترک تخاصم” از سوی سازمان ملل باز گذاشتن راههای کمکرسانی به مردم گرفتار در شهرهای تحت محاصره و جنگزده بود. سران کشورهای مختلف غربی در لزوم امدادرسانی به مردم سوریه داد سخن میدهند. اما به رغم تبلیغات رسانههای بورژوایی، هدف هیچ یک از دولتهای مداخلهگر و دولت کنونی سوریه، رهایی مردم از مصایب ناشی از جنگ، برقراری آزادی و تأمین رفاه و امنیت مردم نیست. این دولتها در به اصطلاح “جنگ علیه تروریسم” تنها اهداف و منافع سیاسی و اقتصادی خود را دنبال میکنند. مدافعان اسد میکوشند نفوذ و منافع کنونی را حفظ کنند و مخالفان اسد میکوشند اهداف توسعهطلبانه و سلطهجویانه خود را پیش برند.
هر چند داعشیان از سیاهترین، بیرحمترین و وا پسگراترین نیروهای تاریخاند، اما یکی از علل خیزش مردم علیه رژیم اسد، شرایط سیاسی و اقتصادی بود. حافظ اسد در سالهای آخر قدرت خود با در پیش گرفتن سیاستهای نئولیبرالی بر فقر و نابرابری در جامعه دامن زد. پس از آن، بشار اسد به این روند شتاب بخشید. در پی یک خشکسالی چهار ساله، روستاییان فقرزده با مهاجرت به شهرها، به حاشیهنشینان شهری تبدیل شدند. بخشی از خشکسالی نیز نتیجه سیاستهای کشاورزی نادرست رژیم بود. سیاست بازار آزاد و خشکسالی، دست در دست هم به تورمی بیسابقه، به ویژه در قیمت مواد غذایی دامن زد. در سال ۲۰۱۱، نرخ بیکاری به ویژه در میان جوانان سوری، از بالاترین نرخهای بیکاری در منطقه بود. افزون بر آن، سیاستهای تبعیضآمیز مذهبی و سرکوب بیرحمانه و نقض آزادیهای سیاسی، منجر انفجار نارضایتی مردم شد. آنان در طلب نان و آزادی به خیابانها آمدند، اما در شرایطی که نظام سرمایهداری جهانی برای حفظ منافع خود به سیاست تقویت و پرورش مرتجعترین نیروهای تاریخ، یعنی اسلامگرایان در منطقه روی آورده است، در نبود آگاهی و یک آلترناتیو رادیکال و انقلابی، مردم با جنگی خانمانسوز روبرو شدند. جنگی ۵ ساله که حاصل آن کشته شدن بیش از ۲۵۰ هزار نفر، مصدومیت صدها هزار نفر، آوارگی بیش از ۵ / ۶ میلیون نفر در داخل و گریز بیش از ۵ / ۴ میلیون نفر به خارج از کشور است. در حدود ۷۰ درصد ساکنان کنونی کشور به آب آشامیدنی دسترسی ندارند، یک سوم قحطیزدهاند، ۲ میلیون کودک از مدرسه محروماند، و چهار پنجم جمعیت در فقر به سر میبرند.
پاسخ شرایط کنونی منطقه در دستان طبقه کارگر منطقه است. یک جنبش نیرومند کارگری در هر یک از کشورهای منطقه نه تنها تحولی اساسی در آن کشور ایجاد خواهد کرد، بلکه به رشد جنبشهای مترقی منطقه یاری خواهد رساند، و پایههای دیکتاتوریها و دولتهای مرتجع را به لرزه درخواهد آورد و آنان را همراه با نیروهای امپریالیست و پروردههای خلف آنان، یعنی اسلامگرایان از منطقه جاروب خواهد کرد. مسلما در آینده شاهد حضور چنین جنبشهایی در منطقه خواهیم بود.
نظرات شما