جامعه درحال گذار ایران دراواخر دهه چهل واوائل دهه پنجاه خورشیدی در تب تحولات اجتماعی میسوزد، عطش دخالت در مسائل سیاسی -اجتماعی، فعالیت تشکیلاتی، مبارزه وجنگ انقلابی برفراز ایران دربند، موج می زند. سلولهای مبارزاتی مانند دانههای پرقوت در خاک مساعد همه جا درتارپود جامعه در حال جوانه زدن است. انگشتان نا آزموده وتازه کار زنان ومردان روشنفکر پرحرارت وازجان گذشته، در خانههای امن برروی حروف دستگاههای تایپ فرود میآید، باصدای خفیف اما جادوئی وشوق انگیز خود حروف را بر بروی کاغذ استنسل نقش میبندند.-“کارگران وزحمتکشان،! مردم ستمدیده بپا خیزید”.! کلمات گوئی با زرنوشته شده، آهنگ، صدا وجان دارند، زندگی میآفرینند وجان ها ی شیفته ومجذوب را به هیجان میآورند. خانههای امن، مخفیگاها ولوازمی که تدارک دیده میشود، برای حداقل ماوا، فریب پلیس، وعادی جلوه دادن زندگی است. هم محل آسایش وبیتوته است، هم مکانی برای مطالعه، کسب آگاهی وخود سازی. برخی ازتمرینات آمادگیهای جسمی برای قابلیتهای رزمی، وتهیه موادهای انفجاری در همین خانهها تدارک دیده میشود.
جوانان در قالبی دیگرکه برای خود درست کردهاند، اعمم از زن ومرد جوان درکوچه وخیابان، دردانشگاه وبعضا درپارک ها ومیادین باجسارت ونوعی دلشوره واضطراب برای ایجاد تماس با رفقای خود درتلاش اند. شب را درهمان خانههای امنی به صبح رساندند، که برای مبارزهٔ انقلابی دست وپا کردهاند. اینک درجهت مأموریتهای انقلابی که در دستور کار دارند، با ساپورت همدیگر واطمینان از اینکه در کوچه و محل در کمین پلیس نیستند، محتاط وچابک روانه بیرون میشوند. عموماً کپسول زهر سیانور را درزیززبان دارند. درتکا پوی مبارزه وراه های برون رفت مبارزه از شرایط تحمیلی، سرکوب وخفقان ناشی ازکودتای ۲۸ مرداد ۳۲ هستند. جامعه دوره شکست وخفقان را پشت سرگذاشته، درعبور از اصلاحات ارضی ودرپی آمدهای اجتماعی وسیاسی این سالهااست که اقشار روشنفکر ودانشگاهی، افراد فعال ونیروهای سیاسی به شکل گسترده ای درجستجوی راههای مبارزه هستند. تجربه تلخ ونفرت باری ازبی عملی حزب توده، جبهه ملی، نهضت آزادی ونیروی موسوم به سوم دارند. سخت از سازش کاری، مماشات طلبی، ومبارزه مسالمت آمیزبیزارند. علیرغم همه تکاپوها وپی گیری وجستجوی راههای مبارزه، هنوز سئوال بزرگ –”چه باید کرد.”!؟ است.
اما.!
درلایحه های تحتانی تر، ودردل مبارزه ای که درجامعه در جریان است، پیشگامان جسورو دلیر مبارزه قهر آمیز وانقلابی درزمستان ۴۹ ودرعصر روز نوزده بهمن درجنگل های سیاهکل به پاسگاه ژاندارمری محل بمثابه یک قرارگاه دشمن حمله میکنند. عجالتاً زود رس این اتفاق میافتد. اما! صدای شلیکهای پیاپی گلولهها ونفیر سرب سوزان بلند میشود. نه تنها پاسگاه تسخیر، بلکه چتر خفقان واستبدادی که رژیم سالها برسر جامعه کشیده بود، ازپژواک گلولههای فدائیان پاره میشود. صبح روز بعد، در دانشگاهها وکارخانه ها، درکوچه وخیابان ها، درجمع های روشنفکری دلبسته به طبقه کارگر وتوده های زحمتکش، حرف ونقل همه از حماسه سیاهکل است.”زنده باد سیاهکل،!” “زنده باد فدائی”،!
اژده های هزار سر، بیدار میشود، جنبش به راه میافتد، طی سال هائیکه بدنبال میآید، عرصه دانشگاهها، کارخانهها، خیابان ومیادین شهرها، همه جا به آوردگاه انقلابی وعملیات رزمی فدائیان وجنبش مسلحانه علیه رژیم تبدیل میشود. صدای شلیک مسلسل، دود باروت ناشی از انفجاروشیار خون گرم انقلابیون درسطح خیابانهای شهرهای بزرگ، صحنه هائی هستند که طی سالهای بعد، تا قیام بهمن ۵۷ مردم بطور روزانه با آنها روبرومی شوند. تیتر درشت اغلب روزنامههای رژیم خبر از کشتن انقلابیون با نام “خرابکار”میدهد. اعلامیههای “سازمان چریکهای فدائی خلق ایران”خبر از موفقیت چریکها در نبردهای روزانه را به تودهها اعلان میدهند. آنان نام “سازمان چریکهای فدائی خلق ایران” را برای خود انتخاب کردند. نامی که روشنفکران وکوشندگان سیاسی دررویای پیوستن به آن بطورخود جوش، شیفته وبرانگیخته میشوند.
– من فدائیام!
– من فدائیام! – من فدائی خلقم!
– زنده باد فدائی!
دهها، صدها وهزاران زن ومرد جوان درتیمهای سیاسی-رزمی، ودرسلول های مطالعاتی درنقاط مختلف ودر سراسرایران طی این سال هابه جنبش انقلابی میپیوندند. سازمان فراز وفرود های مبارزه انقلابی را پشت سر میگذارد. صدها تن انسان انقلابی از جان گذشته درراه آرمانهای جنبش به خون میغلتند. سال ۵۰ وسالهای ۵۴ و ۵۵ درآستانه قیام بهمن، علیرغم موفقیتهای سیاسی درجدال با دشمن ضربات جبران ناپذیری بر پیکرسازمان وارد میشود. سازمانی که اینک برای بسیاری از رزمندگان سیاسی، تودههای روشنفکر اجتماعی شناخته شده است، وخود را بیشتر، وبیشتر درهم سرنوشت با طبقه کارگر میبیند.
سازمان درمسیر مبارزه سیاسی- انقلابی در یک ارزیابی سیاسی- تشکیلاتی سعی در تقویت ایدههای سوسیالیستی ومشی کارگری دارد، اما، ضعفهای تشکیلاتی ناشی رویاروئی با رژیم که با جانبازی کادرهای ورزیده رهبری سازمان همراه بود، ورخدادهای کلان اجتماعی، درآستانه فرازهای جنبش توده ای ۵۶ و ۵۷ وقیام بهمن، سازمان را با واقعیتهای دیگری روبرو کرد.
تاثیرسیاسی جنبش فدائی برنیروها وحرکت های اجتماعی این دوره، امروزبخشی از تاریخ جامعه ماشده است، صحنههای مبارزاتی روزهای ۲۱ و ۲۲ قیام بهمن ۵۷ ازذهن تاریخی مردم وجامعه غیر زدودنی است. هرچند نیروهای ارتجاعی مسلط ورژیم حاکم، یا مدعییان دیگر، سعی در قلب وباژگونه کردن مسائل تاریخی کنند. فراموش نکنیم که جنبش چپ وکمونیستی ایران نیزآنچه ازخصلت های ارزنده انقلابی، تهور، جسارت، پایمردی، اهتمام، رادیکالیسم ومبارزه جدی و انقلابی دارد، اثری ازجنبش فدائی درخوددارد.! هدف ما امروزدرچهل وپنجمین سالگرد حماسه سیاهکل، اثبات این واقعیتها نیست.!
وظیفه ما بمثابه کوشندگان اجتماعی ومبارزان سیاسی شامل نقد مبارزه وحاصل جمعبندی ازخوب وبد آن میباشد، برای مبارزه ای که امروز در دستورکار وفعالیت امان قرار دارد.
سازمان چریکهای فدائی خلق ایران درواپسین سالهای منتهی به قیام وپس از آن وارد یکی از گردنههای تند تئوریک سیاسی میشود. این بحران طبیعی میآمد. اساساً استراتژی سازمان دربهترین حالت منتج به سرنگونی رژیم شاه با مضمون سوسیالیستی و آرمانی بود. پهنه واقعیتهای اجتماعی، اما بسیار گسترده ازشرایط بسته ای بود که سازمان درآن میجنگید. فرصت فکر کردن به مسائل جنبش سوسیالیستی بسیارکم بود. انشعابات بعدی در درون سازمان، گویای این واقعیت بود. دوشقه شدن آن به اکثریت واقلیت واقعیتی انکار ناپذیر بود. بخصوص درمرحله ای که نیرویهای راست وارتجاعی داشتند به قدرت میخزیدند. هواداران توده ای سازمان سیاست شلخته بازی وماستمالی اکثریت رهبری استحاله طلب، رفرمیست به قدرت رسیده دردرون سازمان را بر نمیتافتند. حداقل انتظاری که درفوری ترین زمان از رهبری مماشات طلب داشتند، اتخاذ سیاستهای دمکراتیک انقلابی مستقل، وهمراهی وهم سرنوشت با تودههای زحمتکش ومردم محروم وستمدیده بود.! اکثریت اما ناتوان تر ازبرآوردن این خواست حداقل بود. اکثریت خودرایکسره به بورژوائی فروخته بود. تاتوانست ودر چنته داشت وروی پاایستاده بود، به نفع بورژازی علیه سازمان فدائیان اقلیت انقلابی تلاش کرد.
ما مردگان را به مردگان وامی گذاریم.!
سازمانی را که پویان، احمدزاده، جزنی- ظریفی ومردان وزنان جنگندهٔ سترگی هم چون حمید مؤمنی ومرضیه احمدی آن را برپا نمودند ودرآن نقش داشتند، نمیتوانست تن به سیاستهای تسلیم طلبانه بدهد. جنگ از پیش دردرون سازمان شروع شده بود. انتشار نشریه سراسری ” کار”، دل در گروهمین هدف و احیای جنبش اجتماعی مستقل وکمونیستی داشت. دفاع از آزادیهای دمکراتیک ومستقل، ترویج ایدههای کمونیستی، ونبرد اجتماعی که به دنبال بالاگرفتن تضادهای سیاسی –اجتماعی واقتصادی دردهه شصت در جامعه بالا گرفت، نقشی را که سازمان چریکهای فدائی خلق ایران–اقلیت درآن شرایط بنفع اردوی کار وزحمت داشت، برجسته کرد. سازمان چریکهای فدائی اقلیت پیشرودرمبارزات دمکراتیک انقلابی، متحد طبقه کارگر، همدوش خلقهای حق طلب، یار وفادار اقشار روشنفکری، پیشگام در مبارزه آزادیخواهی، افشانه گرانه وسوسیالیستی.
همانطور که گفتیم وظیفه خود را درچهل وپنجمین سالگرد تولد سازمان نمیدانیم که درشکل فورمال ورفرمیستی شبیه شیوه غالب جریانات، تماماً درستایش از سازمانی باشد که به حق در دوره هائی شایسته همه گونه تمجید است. هدفمان بیشتر درس آموزی از تجارب بدست آمده گذشته سازمان است. شاید درهدفمان ودر طرحهای انتقادی امان موفق نباشیم، اما مطمئن هستیم که در این مسیرحداقل زنگ اعلام هوشیاری انقلابی را، درچهل وپنجمین سالگرد حیات سیاسی سازمان را برای رفقایمان به صدادر میآوریم.
دریک برآورد کلی، سازمان در تشخیص انتخاب اهداف عمومی جنبش اجتماعی بسیار موفق بوده. انتخاب هدف ونشانه روی اما، یک چیز است، موضوع به خال زدن یعنی تحقق اهداف جنبش چیز دیگری است. به خال زدن یعنی اینکه چگونه دربستر مبارزه جاری به اهداف تحقق بخشیدن. چگونه بین اهداف بزرگ وتاکتیکی مبارزه، رابطه دیالکتیکی وتکمیلی ایجاد نمودن. چگونه میان گامهای کوچک ومبارزات روزانه پیوند زدن وایجاد پل وبستررابرای پیروزی عملی مهیا کردن است.! واقعیت این است که سازمان با همه تلاشی که کرد، وبا همه نقشی که درپیشگامی مبارزه علیه رژیم داشت، دراین زمینه ودرراه برد اساسی جنبش کمونیستی کمترموفق بود. نه چون جنبش ناکام ماند. بلکه شتابزدگی وعجولانه عمل کردن موجب ناتوانی سازمان درپوشش دادن هواداران، ونیروهای انقلابی شد. سازمان میبایست همه قدرت ومهارت را با آگاهی به کار بگیرد، تادربرخورد باامواج خروشان مسائل سیاسی وتوده ای جنبش با تدبیربیشتر عمل کند. لازم بودبه پشتوانه یک برنامه سیاسی –استراتژیک درابتدا به برآورد نیروهای توده ای سازمان وتهیه امکانات تدارکاتی برای رویاروئی اساسی با رژیم دست بزند. بابرنامه وسیاست حساب شده ای وارد جنگ ومبارزه میشد. سازمان پیش از سال شصت واز ابتدا با رژیم درگیر بود. پیش ازهرچیزنیاز بود سازمان خود را برای یک نبرد طبقاتی وجنگ انقلابی ازپیش آماده کند. نیروها وامکانات تشکیلاتی خودرا بنا به قابلیتها، توانائیها وموقعیت های تشکیلاتی وراهبردی درمکان ومحل های مناسب سازماندهی کند. متاسفانه این کار که بایستی از ابتدا انجام گیرد، نه درمیانه کارزار که فرصت کمتری برای هجوم میماند وبه ناچاردرموضعی تدافعی باید مبارزه کرد. احساس بر شعور غلبه کرد. سازمان درموازنه ومعادلات قدرت سیاسی فاقد تجربه. سازمان می باستی مانند یک سوار کار ماهر بداند که کی وچگونه براسب رهاشده تودهها هی بزند وچگونه لگام آن را بکشد. آری.؟! چگونه لگام را بکشد.! امواج تند وپی درپی سازمان را در خود فروبرد. سازمان فاقد تجربه رهبری توده ای درموازنه ومعادلات قدرت ساسی بود.. هنوز تا این مقطع که کمتر از یکدهه از عمر سازمان میگذشت دراختفا مبارزه کرده بود، و تجربه ای از بازی قدرت نداشت. علیرغم این موارد که بخشی از آن محصول جبر زمانه وزندگی مخفی بود، سازمان، اما، ازتلاش های خود دررویاروئی باارتجاع تازه به قدارت رسیده باز نایستاده. هنوزپراکندگی ونوعی بی سامانی ناشی از پی آمد انشعاب، سازمان را رها نکرده بود. اولین کنگره در تمام عمر سیاسی –انقلابی سازمان در همین مرحله تاریخ ودر اوج فضای سرکوب وترور درتهران برگزار میشود.! رژیم ارتجاعی تازه تکیه زده برقدرت مأموریت داشت تا انقلاب راازدرون ومضمون تهی کند. درهمان گام اول با جهت انحرافی دادن به حرکت تودهها، همه سعیاش سرکوب نیروهای انقلابی، چپ وکمونیست بود. طرح سرکوب نیروهای کمونیست وانقلابی که ازطرف حاکمیت ودستگاه های قضائی واطلاعاتی رژیم درهمین زمان تهیه شده بود، توسط سازمان افشاء میشود. هواداران سازمان نیروهای انقلابی مقالات افشاءگرایانه نشریه کار: خمینی چه گفت!! خمینی چه کرد! را فراموش نمیکنند. سازمان درصف اول جنبش اعتراضی علیه رژیم قرار داشت. شاید درتهیه وتدارک یک جنبش تاریخی ضعیف عمل کرد، اما در کار نبرد طبقاتی، ومبارزه افشاءگرانه تدافعی، وکار تاکتیکی توانائیهای ارزنده ای را به نمایش گذاشت. با تعویض تاکتیکهای نیمه کاره وعملی نشدن یکی بدنبال دیگری، بورژوازی توانست ازاین غفلت و پراکندگی سازمان استفاده کند وراه پیشروی آن رامسدود نماید.
به پرواز در آمدن هستههای سرخ،! و، جوخههای رزمی،! را باید با دیده انتقادی نگاه کرد. نه از این بابت که پرواز آنها به میزانی خود آموخته وخود جوش بود.! اتفاقاً این امتیاز مثبت آنان بود. خودسازی درمسیرمبارزه و فعالیت سیاسی وظیفه هر نیروی انقلابی است. بلکه هدایت وتعیین وظیفه آنان امر مهمی بود. که کی چگونه وبرای چه منظور پر بگیرند.! همسوی درپرواز، شرط پیروزی را زیاد ترمی کرد. شرط مهم تر اینکه هدف هستهها وجوخه ها در همسوئی با طبقه کارگر میبود. شرط سوم دراین بودکه فعالیت هستهها وجوخه هامستقل از همدیگر بوده، وسهم هستههای سیاسی بیش از سهم جوخههای رزمی تعیین میشد. حساب شده هدف خودرا بر پایداری فعالیت فعالین وهواداران در کارخانهها ومراکزکارگری میگذاشت. عدم تعیین سیاست راهبردی درچشم اندازطولانی مدت یکی از نواقص کار وفعالیت سازمان بود. سازمان تا این مرحله هیچگاه در تعیین چشم انداز عمیقاً طبقاتی وطولانی مدت طبقه کارگر تجربه عملی نداشت. ارائه دادن برنامه عملها همه برگرفته از شعارهای عجولانه وموضعگیری های تدافعی بوده. منشاءارائه دادن برنامه عمل هائی برای جنبش که اساساً دوهدف را نشانه میگرفتند، یکی مجلس موسسان ودیگری جمهوری دمکراتیک راباید دربی تجربگی عملی جنبش کمونیستی و سازمان درزمینه برپائی رژیم کارگری وسوسیالیستی دانست. یادمان باشد جنبش کارگری کمونیستی انقلابی دراین مرحله نفوذ زیادی داشت. کادرهای سازمان وجنبش کمونیستی دراغلب مراکز کارگری حضور ودست بالا را داشتند. اما جنبش ورهبری تجربه کنونی را نداشت. تجربه جنبش گیلان وفعالیت اول حزب کمونیست ایران درمنطقه شمال، تنها یک تجربه ناموفق میان دو شق نامتناجس بوده. مقاله تاریخی دوراه بیشتر وجود ندارد، پاسخی منطقی به این سیاست در دهه شصت بود. سازمان با یک استراتژی در پیوند با طبقه کارگروتوده های زحمتکش، ومردم مناطق زحمتکش کردستان وبخشی های دیگر مناطق که زمینه مساعدی فراهم بود، میتوانست تجربه خود رادرمسیر برپائی حاکمیت کارگران وزحمتکشان درشکل بهتری عملی نماید. سازمان پیشتر ودر اوائل شکل گیری ودوره ۸ ساله فعالیت مؤثر وانقلابی خود درحاکمیت شاه هم نتوانست ایده حاکمیت کارگران وزحمتکشان را ترویج نماید. جانمایهٔ کتاب کوچک وارزنده رفیق پویان، مبارزه مسلحانه ورد تئوری بقا، وکتاب اساسی رفیق احمدزاده، مبارزه مسلحانه هم استراتژی هم تاکتیک، که کتابهای پایه ای سازمان دراین مرحله هستند، هردو همانطور که در متنشان آمده یک هدف داشتند، برپائی مبارزه مسلحانه علیه رژیم شاه، تاساقط شدن از قدرت. نه ایده وشعاربرپائی حکومت کارگری! اینکه می گوئیام سازمان درمبارزه عمومی بطور نسبی موفق بوده، حرف سر خود نیست وبرای خوش آمد نمی گوئیام.جمعبندی دوستان ورفقای زندانی جان بدر برده هوادار وفعالین سازمان پس از یکدوره مبارزه سیاسی-انقلابی درکشمکش های مبارزات اجتماعی وفراز وفرودهای جنبش اجتماعی آن زمان درزندان های رژیم جمهوری اسلامی است. ایده حاکمیت شورائی کارگران وزحمتکشان محصول این دوره ازجنبش کمونیستی وفعالیت سازمان بوده است. همه برنامه وسیاست های سازمان پیش ازاین سرنگونی رژیم شاه وسوسیالیسم آرمانی بود. رضاه شاه باسرکوب تتمه جنبش انقلابی مشروطیت به قدرت رسید.۲۵ سال آخر حکومت شاه به پشتوانه کودتای آمریکائیها بود. سرنگونی حکومت پهلوی برای تودههای مردم وسازمان طعم پیروزی داشت. سازمانی که در سالهای منتهی به قیام رهبرانش در زندان وبیرون زندان توسط حکومت ترور شده بودند، و بلحاظ نداشتن رهبران برجسته وکادرهای کارآزموده ازنظر تشکیلات ورهبری بسیارضعیف شده بود. رهبری خود خوانده ضعیف وکم مایه به قدرت رسیده در سازمان همه دار وندار سازمان رابه حراج گذاشت.
ارزیابی فعالیتهای سازمان بدون نگاهی دقیق وانتقادی به گذشته میسر نمیباشد. اگر الگوی انقلاب موفق و کلاسیک سوسیالیستی را، انقلاب اکتبر شوروی بدانیم، انقلابات دهه پنجاه، شصت وهفتاد میلادی دردیگرنقاط را به ناچار باید انقلاباتی ابتر، خورده بورژوائی وناقص بدانیم. فعالیتهای مبارزاتی سازمان ما دراین مرحله ازتاریخ برگرفته از مبارزات وجنبش های رایج است. مبارزه ای خلاق ومسلحانه، رهائی بخش اقشار روشنفکر انقلابی همراه با فداکاری وازخود گذشتگی، علیه حکومتی دیکتاتورو استبدادی. فاقد قانونمندیهای حاکم بر انقلاب اکتبر و ایدههای کلاسیک مارکسیسم، درهم سرنوشتی با طبقه کارگر درقید استثمارورزمنده.! تودهها وطبقه کارگر سهم ناچیزی دربرنامه وسایت های سازمان داشتند. نه رد مطلق گذشته ونه تائید مطلق آن، پاسخ منطقی سازمان به جنبش مبارزاتی کارگری وکمونیستی در این زمان است. که درحقیقت هم پاسخی به مدعیان دروغگوی آن زمان بود، وهم جوابی برا وکارابه طرفداران مبارزه ابتر چریکی.
درمبارزات جنبش کارگری وکمونیستی چنانچه موضوع قهر انقلابی از سرلوحه مبارزه بعنوان یک تاکتیک اساسی حذف شود، حاصل مبارزه همواره تداوم رژیم استثمارگرسرمایه داری است.! مسئله انقلاب قهری وصلح آمیز، مسئله ای دیرینه در جنبش کمونیستی بین الملل بوده، برای جنبش کمونیستی کشور ما هم این موضوع پدیده جدیدی نبود و نیست، که انرژی زیادی هزینه آن کنیم. دوطرف قضیه هم راست وهم چپ دراین عرصه دچار اشتباه هستند. یکی بطورآگاهانه وبازیرکی انقلاب را از برنامه خود حذف میکند، درمقابل آن یکی باساز وکاری مشابه، بطور آرمانی دررویای انقلاب نیم بند خودسیرمی کند. راست برتاکتیک میکوبد، وچپ براستراتژی!
درمبحثی که قول داده بودیم بطور انتقادی عمل کنیم، کمتر تصور انتقاد ازچپ را داشتیم، اما کارنقد جای رفیق بازی نیست.! چپ امروز هم غیر از اشکال مرسوم، اشکال متفاوت دیگری به خود گرفته. یکی از گامهای مهم درزندگی سیاسی سازمان، انتخاب مشی درست درپیوند با مبارزه طبقه کارگر وتوده های اجتماعی در این مرحله است. این سیاست درسالهای بعد با پیوست مصوباتی درتغییرنام سازمان به شکل اصولی ومنطقی توسط سازمان درسطح جنبش کارگری -کمونیستی ارائه داده میشود.
ما، درچهل وپنجمین سالگرد تولد سازمان هدف خودرا به جای تجلیل از گذشته، بررسی انتقادی قرار دادهایم. البته پیشاپیش می دانیم دراین کار با موفقیت همراه نخواهیم بود.! منتها حسن کار رادر وظیفه خود می دانیم که حرف هرچند الکن وناقص خودرابه سازمان انتقال بدهیم.
مسائل مارکسیسم مسائلی بهم پیوسته است، پاسخ به یک موضوع مرتبط با پاسخگوئی به موضوعی دیگراست، قصور وکوتاهی ورزیدن نسبت یه یک موضوع، قضیه در جای دیگری سر باز میکند. پاسخ به موضوع و بحث جنبش چریکی بعنوان یک مقوله، پیش از انشعاب اقلیت واکثریت وداغ کردن موضوع توسط مدعیان دروغین اکثریتی علیه سازمان اقلیت در جامعه همزمان داده شد. بوجود آمدن دهها سازمان ریز ودرشت انقلابی با علائق مسلط کارگری نقد پیشاپیش وناگفته جنبش چریکی بود.!
یکی از مسائل تعیین کننده در جنبشهای مارکسیست-لنینیستی، مسئله حزب طبقه کارگر است. این موضوع قابلیت بحثهای عمیق وارزشی فراوانی دارد. به راستی سرنوشت هرمبارزه ای درجوامع سرمایه داری به جایگاه حزب طبقه کارگرآن جوامع درمبارزه جاری برمی گردد. بدیهی است که اشاره به احزاب موجود نمیشود. چراکه اغلب درردیف احزاب سابقاً برادر شوروی هستند، احزابی سازش کار که همه تلاششان درسازش طبقاتی، وهمزیستی مسالمت آمیز دوطبقه متضاد در یکجبهه واحد است، موضوعی که از بن با آموزش مارکسیسم در تضاد است. یا احزاب تروتسکیست اپوزوسیون این احزاب.! که مهم عمرخود درانشعاب هستند! حزب طبقه کارگربه نظر ما فراتر ازاین اشکال است.
نه هرکه کله کج نهاد قلندری داند-نه هرکه آینه ساخت سکندری داند
مقوله حزب طبقه کارگردررهبری جنبشهای اجتماعی موجود واقعاً غیر قابل انکار است. ایده تشکیل حزب طبقه کارگر درجریان مبارزه پرپیچ وخم جاری امری قطعی درمسیری واحد است. نه میشود نسبت به آن چشم پوشید، وآن را ندیده گرفت، ونه طبقه کارگرمی تواند درمبارزه علیه سرمایه داری وبرپائی جامعه سوسیالیستی آن را دور بزند.
مقوله حزب طبقه کارگر، پیوند نزدیکی با استراتژی هرجریان مدعی ومنتسب به این طبقه دارد. درسازمان ما ازابتدای شکل گیری تا قیام بهمن مقوله حزب دراستراتژی سازمان در جایگاه دومی قرار داشت. امر فوری همانگونه که اشاره شد، مبارزه قهر آمیز تا سرنگونی دیکتاتور بود. بسیاری از مسائل خود به خود ونادانسته به بعد واگذار میشد. این موضوع ضربات جبران ناپذیری بر پیکر سازمان وارد کرد. جریان موسوم به اکثریت نتیجه بخشی از همین اهمال کاریها درسازمان بود. البته نگاه به موضوع نگاهی از درون است. شاید سطحی بینانی پیدابشوند وبه مابگویند که شرایط مبارزه اقتضائ میکرد. این حرف زمانی برای ما ارزش دارد، که واقف باشیم در آنزمان منتقدی وجود نداشته که ضرورت ایجاد حزب را به ما گوش زد نماید، ویا دیگ حزب مقوله ای سربسته بود وبوئی از آن به مشام کسی نمیرسید.! البته دراغلب جنبشهای چریکی ورهائی بخش آن دوره همین گونه بود. درجاهائی مانند کوبابعداز پیروزی چریکها بودکه به کمک شورویها حزب ساخته شد. دربعداز پیروزی قیام درسازمان مقوله حزب طبقه کارگرمشابه دهها مقوله دیگر سربازکرد. سازمان علیرغم گذشت دهها سال تاکنون از کنار این مقوله نه با سکوت گذشته که با نوعی اهتمام نیم بند به مسئله حزب طبقه کارگر پرداخته. درصورتیکه میبایست بیش از این به مقوله حزب بمثابه اصلیترین ابزار مبارزه میپرداخت. اینکه سازمان در مقطعی مشخص و علنی حداقل درزمینه تئوریک به پیشواز تشکیل حزب نرفته دلیلی برادعای ما است. بازنکردن بحثهای تئوریک –سیاسی برای ایجاد حزب طبقه کارگررا، ما از کم کاریهای سیاسی سازمان در این زمینه می دانیم. عبور آرام وبی سروصدای سازمان در کنار محوریترین مبحث وابزار اصلی جنگ طبقاتی رانوعی سستی وکاستی می دانیم.! سازمان بدنبال اصلاحات منطقی ودرستی که در ارتباط با مشخصات وویژگی های سازمانی در دهه ۷۰ شمسی انتخاب وتصویب نمود، جاداشت که بطور روشنتر وواضح تری به برخی مسائل میپرداخت. دردهه های اخیر که درسیاست گذاریهای سازمان، رهائی طبقه کارگربعنوان محوریترین سیاست نهادی شده، تشکیل حزب طبقه کارگربه واسطه پیشبرد مبارزه طبقه کارگر به امر فوری برنامه مبارزاتی سازمان تبدیل شده. سازمان همان قدر که با گذشته چریکی خود فاصله گرفته، بلحاظ انسجام تشکیلاتی بایستی فاصله خودرابه مقوله تشکیل حزب طبقه کارگر نزدیکترکند. کارهای انجام شده گامهای مثبت ورو به جلومی باشند، اما، کافی نیستند، درکنار سیاست گذاریهای سازمان این بحث باید با آگاهی وهوشیاری انقلابی پیگیری شود.
بحث طبقه کارگر وچگونگی مبارزه این طبقه، فراترازیک یا چند موضوع است، علاوه بر بازکردن یا باز گذاشتن موضوع تشکیل حزب، وبا آگاهی گام برداشتن دراین زمینه، جذب عناصر آزموده وعناصرفعال وانقلابی به تشکیلات سازمان میتواند مارا دراین امر یاری نماید. انسجام تشکیلاتی وحمایت بیدریغ هواداران، فعالین واعضا وکادرها درهمسوئی با سازمان و رهبری موثرترین کمک است. با دقت وبررسی هرچه بیشتر جامعه، وبازی نشستگان برقدرت وجناحهای رقیب بورژوازی، وپرداختن به مشخصات ریزجنبش کارگری -اجتماعی ومسائل آن، بهتراز عهده شناخت وسپس حرکت برمی آئیم.
انتخاب مشی غالب کارگری درسیاست گذاریهای سازمان، یک گام مارا به مرحله نهائی استراتژی جنبش کارگری کمونیستی نزدیکتر نمود. جنبش کمونیستی ایران، منهای دوره حیات سیاسی اول حزب کمونیست ایران، کمتر تجربه مفیدی دراین زمینه دارد. شاید بهترین تجربه وحتما عالیترین تجربه مربوط به دهه شصت شمسی میباشد، که جنبش کمونیستی انقلابی و از جمله سازمان ما با دخالتگری وسازماندهی کارگران درشوراهای کارخانهها وبعضا شوراهای کنترل تولید، مشارکت ورابطه تنگاتنگی با طبقه کارگر ایجاد کرد. یاد رفقای کمیته کارگری سازمان گرامی باد، که مانند نهالستان وقلمستان پرطراوت و شوق انگیزی، مورد یورش وسرکوب وحوش اسلامی ورژیم سرمایه داری تازه به قدرت رسیده قرارگرفت. جای این رفقا امروز درجنبش کمونیستی ودرکنار ما خالی است. نباید فراموش کنیم که جنبش کارگری این دوره دردل یک مبارزه وسیعا اجتماعی علیه رژیم پیش میرفت. اگرجنبش کارگری درپیوند باجنبش وسیعا افشاء گرانه اجتماعی نبود، شایدابعادی رغبت انگیزچنانکه بود، پیدا نمیکرد. همان موضوعی که امروزمارا وامی دارد تا به سازمان گوشزد کنیم، که اسیرکار روتین یکنواخت ویاغرق در مسائل صرفاً اتحادیه ای واقتصادی روزمره جنبش کارگری به شکل غالب مرسوم که از طرف برخی جریانات بانام ونشان دامن زده میشود، گرفتار نشود. بلکه با مشارکت درمبارزه وسیعا اجتماعی درکنارطبقه کارگر ورودرروی با رژیم سرمایه داری اسلامی قرار بگیرد. جنبش کمونیستی جنبشی وسیعا اجتماعی است. روشن است که با فرمان این کار انجام نمیگیرد، بلکه باانگیزه، دخالتگری وحضور مستقیم تحقق پیدامی کند. یکی از آفات سختی که میتواند رفته رفته به جنبش کمونیستی وسازمان ما آسیب برساند، وجلورشد وحرکت آن را بگیرد، جدائی میان فعالین وحامیان جنبش کارگری وسازمان ما با طبقه کارگر درداخل کشوراست. به هر شکل ممکن و عملی، باید نفوذ سازمان در داخل تقویت گردد. به کارهای هرچند کوچک در داخل ارزش بگذاریم وسعی در تقویت آنهانمائیم.
درادامه سالهائی که درپی میآید. جنگ ارتجاعی میان ایران وعراق به یکی از قویترین حربههای رژیم ارتجاعی اسلامی علیه نیروهای مترقی تبدیل میشود. رژیم به بهانه جنگ ارتجاعی خود خواسته، وسوار بر احساسات دینی، ملی ومیهنی اقشار متوسط وناآگاه، وبا به خدمت گرفتن کلیه امکانات جامعه به نفع خود، علیه نیروهای مترقی استفاده نمود. جنبش اعتراضی ونیروهای مترقی را سرکوب وبه عقب راند. بسیاری ازهوداران وفعالین نیروهای انقلابی، چپ وکمونیست وسازمان ما اعدام ویا زندان میشوند. برخی از سازمانها ضربات سنگین وشکننده ای را متحمل میشوند.
سازمان علیرغم ضرباتی که خورده بود، فعالیتش درداخل کشور ادامه داشت. نیمههای دهه شصت. راسای زندان ودستگاه قضائی که ازهر فرصتی برای از پا درآوردن زندانیان استفاده میکردند. بعضی از هوداران سازمان را به دفتر زندان فراخواندند. به آنان گفته شد که در سازمانتان اختلاف بالا گرفته.! بدیهی است که آنان اسرار درون دل خودرا به دشمن نمیگفتند. اما خبروقایع مارا متأثر کرد. ما برای خودمان یک دنیا حرف وتحلیل داشتیم.! اینکه سازمان تنها جریان سراسری است، که بار یک جنبش سرکوب شده را تحمل میکند. چراکه کلیه حرف وحدیث، جروبحثها بطور جبری بطرف سازمان سمت گیری میکند.! چراکه ویژگیهای دوره عقب نیشی وافت مبارزه محصولی جز بحران درون نیروها ندارد.! چند سال از کنگره اول میگذشت، لازم بود پیش از بوجود آمدن وقایع، سازمان نشست دوره ای برنامه سیاسی-مبارزاتی خودرا تدوین واجراءکند. ما میدانستیم که شرایط حاد سرکوب فرصت فکر جمعی را از سازمان میگیرد. بعضی از دوستان تحلیلی داشتند که وقتی بیرون آمدیم درشگفت شدیم ازاینکه چگونه یک رفیق هوادار تشخیص داد که ضربه از ناحیه برخی افراد ناپیگیر به سازمان وارد شده که مدتها ازدوره بازنشستگی آنها گذشته. با اعتماد به نفس میگفت که ضربه ازطرف جریان اکثریتی که همزمان بااولین کنگره به سازمان ملحق شدهاند وارد آمده. فلانی وفلانی ازدونفرنام میبرد، که دراین پیش آمد نادرست وغلط حتماً دخالت داشتند!
حرف از کنگره پیش آمد. همین جا اضافه کنیم، که ما انتظار داشتیم، بعد از چند سال که از کنگره اول سازمان میگذرد، در جریان تحولات بوجود آمده یک دهه اخیردر جامعه، سازمان تشکیل کنگره وسیعی را در دستورفعالیت وبرنامه مبارزاتی خود قرار میداد.! اما متاسفانه تاکنون موفق به اجراء نشده.
تصمیم گیریهای مصوب سالهای بعد درکنفرانس های پربار، اول ودوم سازمان درنیمه دوم دهه شصت؟ وبعداز بحرانی که سازمان پشت سرگذاشت، تاثیرات بسیار مهمی در جهت رفع ابهامات تئوریک –سیاسی وبرنامه ای سازمان گذاشت. سازمان جوان، با طراوت وشاداب گردید. تازه ونوشد.! خون به کالبد سازمان راه یافت. خانه تکانی شد، گردوغبار وخاک ناشی از گذشت زمان از چهره وسروروی سازمان زدوده شد.
البته کما کان برخی ازافراد و منتسبین گذشته به سازمان، ایراداتی به سازمان دارند. ایرادات خودرا نه تنها در قالبی تدوین شده واستوار بر مبارزه ای متعهد، مسئولانه وتشکیلاتی، بلکه در قالبی خورده بورژوائی وروشنفکرانه تکرار میکنند. حرکات وحرف های میان تهی آنان آنقدر ظعیف وبی پایه است، که نه برای دیگران بلکه برای خودشان نیز اسباب سستی و انفعال شده است. اینان منفعلین و منزه طلبان دروغین وناپیگیرهستند. حرفشان غیر از حرف مبارزه وفعالیت منسجم تشکیلاتی است. اگر قدرت داشتندبا توجه به دشمنی که با سازمان دارند، آشکارابعنوان اپوزوسیون سازمان مورد بهره برداری رژیم قرار میگرفتند.
طی سالهای اخیربمناسبت ها وبرزگداشت ها ی تاریخی، نقد ورهنمودهای زیادی توسط دوستان وهمفکران ما به سازمان ارسال گردید. ما همواره سعی وتلاشمان بر این است که سازمان را تنها نگذاریم. درهر شرایطی بعنوان افرادی با مسئولیت وآگاه به وظایف تشکیلاتی خود، سازمان را درپیشبرد مبارزه ای که در پیش رو دارد، یاری رسانیم.
فعالین سازمان فدائیان اقلیت-داخل کشور- نادر ۱۷/۱۱/۹۴
نظرات شما