هم رزمم
کارگر هفت تپه
تو با تفنگ نان کار آزادی
من با گلوله آتشین شورائی
سنگر به سنگر
ساز صد گل سرخ خواهیم خواند
مرا می شناسی
وقتی با دست بسته
از پشت بام
زمینم انداختن
تا مشعل آزادی خاموش شود
با قامتی سرفراز
ایستادیم
درستیز با خفاشان شب
با دستی شکسته خونین
با دهانی پر خون
مشق مبارزه می خواندم
شعر صیقل خورده
روشن
بیداری
شعر خشم سفره کارگران
دیگر وقت قصه گفتن نیست
وقت اتحاد است
اتحاد
ستار ه ای در قاب ام
راه را نشانم دهید
سیاهکوه
نظرات شما