خامنهای روز شنبه، ۳ آبان ۹۹، پس از ماهها تعطیلی جلسات داخلی، در نشستی حضوری با اعضای ستاد کرونا شرکت کرد. وی در این جلسه که ظاهراً به بهانه تشدید شیوع کرونا برگزار شده بود، ضمن “قدردانی” از “عملکرد این ستاد”، “توصیههایی” نیز به اعضای ستاد کرد. پرداختن به “عملکرد ستاد کرونا” که تاکنون به بیماری و مرگ دهها هزار تن از تودههای مردم منجر شده است، و “توصیههایی” که پیش از این نیز خامنهای و سایر مقامات رژیم نشخوار کردهاند، فرصتی دیگر میطلبد. اما مرکز ثقل سخنان وی در این جلسه، اشاره به حملههایی بود که اخیراً علیه روحانی شدت یافتهاند. وی برای فرونشاندن اختلافات و تنشهای فزاینده مخالفان روحانی حتا تا جایی پیش رفت که گفت: “هتک حرمت در میان مردم حرام است و نسبت به مسئولان بیشتر، بخصوص در میان مسئولان بالای کشور”.
با آن که او پیش از این در تیرماه نیز، گفته بود: “در شرایط حساس سال آخر دولت و همچنین سال اول مجلس”، باید دو قوه فضا را به گونهای مدیریت کنند که به “کار مهم کشور لطمه نخورد”، اما گویا طرفدارانش برای حرفهایش تره هم خرد نمیکنند. چرا که به رغم هشدارهای خامنهای، در تمام این مدت، مجلسیان اصولگرا از هر فرصتی برای تاختن به وزرا و معاونان دولت بهره گرفته و حتا برخی در حال جمعآوری امضا برای استیضاح روحانی بودند که فعلا این طرح کنار گذاشته شده است. مخالفت جناح اصولگرا با روحانی مسئلهی تازهای نیست بلکه از همان دور اول ریاست جمهوری روحانی آغاز شدند و به تمامی جنبههای سیاست روحانی تسری یافت، از انتخاب اعضای کابینه گرفته تا پیشبرد مذاکره با آمریکا و سرانجام امضای توافق برجام. روحانی نیز که با “کلید مشکلگشایش” به مردم وعده حل معضلات اقتصادی و اجتماعی و سیاسی را میداد، با گذشت زمان و آشکار شدن سراب وعدههایش هر چه بیشتر جایگاه خود را نه تنها در میان رأیدهندگان خوشباورش بلکه حتا بسیاری از حامیان اصلاحطلباش از دست داد. وی در تمام مدت، درصدد توجیه برآمد؛ همچون سایر سران رژیم، از زیر بار مسئولیت و پاسخگویی شانه خالی کرد و بار ناکامیها را بر دوش نهادها و جناحهای دیگر انداخت. تا آن که با انتخاب ترامپ در آمریکا، تنها “دستاوردی” که به آن میبالید، یعنی توافق برجام نیز به یکباره دود شد و به هوا رفت. در این اوضاع نه تنها دست و زبان مخالفان بازتر و درازتر گردید، بلکه خود وی نیز بهانهای دیگر یافت تا منشأ مشکلات را علاوه بر “دولت تفنگدار” و “مخالفان دولت” به “دشمنان خارجی” و “تحریمها” نسبت دهد. بی آن که به روی خود بیاورد که توافق برجام اگر “سودی” نیز داشته است، تمامی این سود نصیب سرمایهداران داخلی و خارجی شده است و تودههای مردم از آن بهرهای نبردهاند. گواه آن نیز آغاز اعتصابات کارگری و به ویژه اعتراضات تودهای دی ماه ۹۶ به شرایط سخت معیشتی که به پیش از لغو برجام و برقراری مجدد تحریمها برمیگردد.
همراه با وخیمتر گشتن تنگناهای معیشتی، فقر و محرومیت و تبعیض، تشدید سرکوب، افشای هر چه بیشتر پروندههای فساد و چپاول سران و مدیران سه قوه، اعتصابات و اعتراضات کارگری و تودهای در سالهای ۹۷ و ۹۸ نیز گسترش یافتند و در آبان ماه ۹۸ به قیامی تودهای بدل گشتند. چندان که رژیم تمامی پردهها را درید و با جاری کردن خون صدها معترض در خیابانها و دستگیریهای چند هزار نفری و اعدامهایی که تا به امروز نیز ادامه دارند، با تمام نیروی سرکوب خود رودرروی مردم ایستاد.
این اعتراضات چندان هراسی در دل سران رژیم افکند که تقریباً تمامی جناحها، ضمن همدلی و تأکید بر لزوم مقابله با خطر “آشوبگران و اشرار و ضدانقلاب و دشمنان ایران”، درباره خطر فروپاشی نظام و بروز انقلاب پابرهنگان و گرسنگان هشدار دادند. از سویی، این شرایط سبب گردید که جناح اصلاحطلب که در هر دو دور “انتخابات” از حامیان روحانی بود، بکوشند از کابینه روحانی و عملکرد وی فاصله بگیرند تا جایی که حتا برخی به وی پیشنهاد کنارهگیری و استعفا دادند. از سوی دیگر طیف اصولگرا، عوامفریبانه، ژست دفاع از اعتراضات “بهحق” مردم را به خود گرفته و روحانی را مسئول تمامی مشکلات و معضلات معرفی کرده و میکند. به ویژه از زمان تشکیل مجلس یازدهم که اکثریت آن را اصولگرایان در دست گرفتهاند، آنان از هیچ فرصتی برای حمله به سیاستهای داخلی ریاست جمهوری، از تورم، صعود سرسامآور قیمت دلار و سکه، سیاستهای بانک مرکزی، نحوه تخصیص ارز، فساد و رانتخواری و همچنین سیاستهای خارجی این دولت دریغ نکردهاند. در همین راستاست که پس از سخنان روحانی در جلسه هیئت دولت در ۲۳ مهر، رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس، ۲۵ مهر، خواستار “هزار بار اعدام” روحانی برای “رضایت دل مردم عزیز” شد. اکنون نیز شیوع بیماری کرونا و آمار بالای ابتلا و مرگ و میر بهانه دیگری به دست آنان داده است تا به دولت روحانی بتازند.
در مقابل، خامنهای که بنا گفتههایش در روز شنبه اعتقاد دارد: “امروز کشور بیش از هر زمان دیگری به همکاری و اتحاد و انسجام نیاز دارد” به هیچوجه با استیضاح و برکناری و استعفای روحانی موافق نیست و آن را خلاف “مصالح نظام” میداند. در نتیجه بیهوده میکوشد طرفدارانش را به صبر و تحمل تا دور بعدی “انتخابات” ریاست جمهوری وادارد. کاری که پیش از این نیز بارها انجام داده است و تاکنون جز آتشبسهای موقت حاصلی نداشته است. چرا که اختلافات و تضادهای درون جناحی حاکمیت، به جز مناقشه بر سر سهم بیشتر از قدرت سیاسی و اقتصادی، انعکاسی است از نارضایتی و اعتراضات و پیشبینی اوجگیری شورشها و حتا احتمال بروز انقلاب برای سرنگونی رژیم از سوی تودههای کارگر و زحمتکش جامعه. سران رژیم به خوبی میدانند که هیچ یک از آنان راهکاری برای حل یا حتا تعدیل مشکلات و معضلات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی مردم ندارند و همه آنها در سالیان گذشته بارها و بارها عدم توانایی خود را به اثبات رسانده و در اصل، خود، پدیدآورندهی تمامی این معضلات هستند و مردم نیز به خوبی به آن واقفاند. در نتیجه افزایش نارضایتیها و اعتراضات تودههای مردم اجتنابناپذیر است و همراه با آن تشدید تضادهای بین سران حاکم.
خامنهای در شرایط کنونی، ضمن تلاش برای برقراری آتشبس بین جناحهای رقیب، سیاست دیگری را نیز در پیش گرفته است و آن تلاش برای هر چه یکدست کردن حاکمیت به نفع جناح طرفدارش یعنی اصولگرایان است. قوه قضاییه که تحت نظر خودش قرار دارد و همواره ریاست آن را به یکی از سرسپردگان خود سپرده است. اصولگرایان با کمک شورای نگهبان، با کمترین میزان رأیدهنده بنا به آمار رسمی، اکثریت اعضای مجلس را در “انتخابات” خرداد ماه به خود اختصاص دادند.
مانده است قوه مجریه. از آنجایی که از سویی، کارنامه اقتصادی و سیاسی اجتماعی اصلاحطلبان نزد مردم بیاعتبار و بیآبروست، و حنای اصلاحطلبان در تبری جستن از کارنامه روحانی نیز نزد مردم رنگی ندارد، و از سوی دیگر، خامنهای و اصولگرایان نیز سالهاست که مورد نفرت و انزجار مردم هستند، این بار، برخی زمزمههایی در مورد معرفی یک چهره نظامی برای “انتخابات۱۴۰۰” به گوش میخورد.
هرچند وجود نمایندههایی از میان چهرههای امنیتی و سپاهی در مجلس جمهوری اسلامی به امری عادی بدل گشته است، اما تاکنون چنین زمزمههایی برای ریاست جمهوری از میان نظامیان بیسابقه بوده است. اکنون در برخی از رسانههای داخلی مقالاتی در مورد احتمال کاندیداتوری برخی چهرههای نظامی درج میشود. این گونه به نظر میآید که بنا به بیآبرویی هر دو جناح، برخی بر این نظرند که معرفی یک کاندیدا از میان چهرههای نظامی آخرین گزینه برای خروج از بنبست رژیم در “انتخابات” سال آینده و یکدستتر کردن حاکمیت باشد. چرا که به خوبی میدانند این بار به جز ناآگاهترین قشرهای مذهبی و مزدوران رژیم، تودههای مردم به پای صندوقهای “انتخاباتی” نخواهند رفت.
برای این کشتی شکسته راه نجاتی نیست. تودههای کارگر و زحمتکش دیگر نه با این یا آن چهره سیاسی و امنیتی و نظامی، نه با این جناح یا آن جناح، بلکه با کلیت رژیم و نظام جمهوری اسلامی مخالفاند و سرنگونی این رژیم را هدف گرفتهاند. گرچه هنوز در مسیر مبارزات تودههای مردم موانعی وجود دارد و اپیدمی کرونا بر این موانع افزوده است، اما به محض غلبه بر موانع تاکنونی، هدف مبارزات آنان سرنگونی کلیت این رژیم جنایتکار خواهد بود. چرا که دلزده از زندگی در “کویر وحشت”، عزم جزم کردهاند تا رفاه و آزادی و شادی و خندههای خود را بازپس گیرند.
نظرات شما