نزاع بی پایان

پس از گذشت دوهفته از درگیری نظامی مجدد میان جمهوری‌های آذربایجان و ارمنستان که تنها نتیجه‌اش، افزایش تعداد کشته‌ها ، آوارگی گروهی دیگر از مردم و ویرانی های ناشی از بمباران‌ها بود، روز شنبه اعلام شد که طرفین با میانجیگری روسیه، توافق کردند آتش بس را در جبهه‌های جنگ برقرار کنند. همچنین اعلام شد، “طرفین توافق کردند با میانجیگری مشترک گروه مینسک، سازمان امنیت و همکاری اروپا، مذاکرات اساسی را با هدف دستیابی به یک توافق صلح‌آمیز در اسرع وقت ادامه دهند.”

آنچه که در این چند روز میان دولت‌های آذربایجان و ارمنستان رخ داد، ماجرائی است ادامه‌دار که تا کنون به دفعات رخ داده است. شورای امنیت سازمان ملل نیز چندین قطعنامه بر سر این نزاع صادر کرده است و گروه مینسک نیز که از مدت‌ها پیش قرار بود این نزاع را با حصول به توافق طرفین پایان دهد، کمترین پیشرفتی نداشته است.

اکنون سه دهه است که این دو دولت در حال جنگ با یکدیگرند. ظاهراً نزاع بر سر یک قطعه خاک، منطقه قره باغ است که آذربایجان آن را جزئی از سرزمین خود می‌داند و ارمنستان هم به اتکای اکثریت ارمنی، آن را متعلق به ارمنی‌ها. در جریان این نزاع و درگیری‌های نظامی آن، نه فقط منطقه ناگورنو قره ‌باغ از جمهوری آذربایجان جدا شد و استقلال خود را اعلام کرد، بلکه مناطق وسیعی از خاک آذربایجان نیز توسط جمهوری ارمنستان اشغال شد.

گرچه این نزاع پس از فروپاشی اتحاد شوروی به یک درگیری نظامی انجامید، اما روی‌دادی خلق‌الساعه نبود. این نزاع به ویژه پس از فروپاشی تزاریسم و تشکیل دولت‌های ملی‌گرای آذربایجان و ارمنستان همراه با مداخلات دولت عثمانی و نیز انگلیس پدید آمد که طبقات حاکم با برافروختن آتش ناسیونالیسم و دشمنی ملی بر سر همین مناطق ، دو سال وارد درگیری نظامی بایکدیگر شدند. اما وقوع انقلاب سوسیالیستی اکتبر در روسیه و سرنگونی دولت های ملی‌گرا توسط پرولتاریای انقلابی آذربایجان و ارمنستان، به این نزاع ساخته و پرداخته طبقات ارتجاعی حاکم خاتمه داد. با اعلام جمهوری شوروی سوسیالیستی ارمنستان، پرولتاریای انترناسیونالیست جمهوری شوروی  سوسیالیستی آذربایجان که تمام خرافات و پیش‌داوری‌های ناسیونالیستی و ملی را به دور ریخته بود، مرزهای پیشین میان آذربایجان و ارمنستان را که یکی از سرچشمه‌های دشمنی ملی بود، برچید و قره‌باغ کوهستانی، زانگزور و نخجوان را بخش جدایی ناپذیر جمهوری شوروی ارمنستان اعلام کرد. برای نخستین بار در تاریخ بود که یک مسئله ملی پیچیده مورد نزاع،  به سادگی حل می شد و از همین روست که به رغم تغییراتی که پس از انعقاد پیمان صلح با ترکیه در این فرمان جمهوری شوروی آذربایجان داده شد و نخجوان و قره باغ به عنوان مناطق خود مختار در جمهوری آذربایجان قرار گرفتند، ناسیونالیسم و دشمنی ملی لااقل به مدت نیم قرن خاتمه یافت و مردم آذربایجان و ارمنستان در صلح و آرامش در کنار یکدیگر زندگی کردند.

اما به همان میزان که انقلاب سوسیالیستی اکتبر از مسیر خود منحرف شد، گرایشات بورژوائی و توام با آن، تفکرات ناسیونالیستی در تمام جمهوری های شوروی مجدداً آغاز به رشد نهاد. گرچه تا دوران خروشچف این ناسیونالیسم هنوز به آن درجه رشد نکرده بود که خود را آشکارا نشان دهد، اما پس از دوران خروشچف در مراسم پنجاهمین سالگرد قتل عام ارمنی‌ها توسط دولت عثمانی، زمزمه‌هایی در مورد مناطق ارمنی و ارمنستان بزرگ شنیده شد و احزاب زیرزمینی راست افراطی شکل گرفتند. داشناگ‌ها ،حزب ملی ارمنستان را تشکیل دادند و سپس احزاب و گروه‌های راست و ملی‌گرای زیر زمینی دیگری نیز تشکیل شدند. فعالیت ناسیونالیست‌های ارمنی پوشیده و آشکار ادامه یافت تا این که در دوران گورباچف با برپائی چندین  تظاهرات در اوایل سال ۱۹۹۸ به اوج خود رسید. ناسیونالیست‌های ارمنی ابتکار عمل را کاملاً در دست گرفتند و آشکارا خواهان جدائی از شوروی شدند.

در همین مقطع، نمایندگان ارمنی شورای قره‌باغ نیز رأی به الحاق این منطقه به جمهوری ارمنستان دادند. شورای عالی ارمنستان نیز در ۱۵ ژوئن ۱۹۸۸ میلادی قره‌باغ را با استناد به قانون اساسی شوروی که حق خودمختاری ملت‌ها و الحاق داوطلبانه آن‌ها به هر کدام از جمهوری‌ها را به رسمیت می‌شناخت، قره باغ را جزئی از جمهوری ارمنستان اعلام کرد. جمهوری آذربایجان اما با استناد به همان قانون اساسی که جدائی یک بخش از جمهوری‌ها را بدون موافقت آن جمهوری نا ممکن می‌دانست، آن را رد کرد. در شرایطی که اختلاف و تضاد به این مرحله رسیده بود، قانون اساسی اتحاد شوروی دیگر نمی توانست پاسخگوی اوضاع جدید باشد. این قانون اساسی انعکاس شرایط گذشته بود و به استناد آن ممکن نبود، ناسیونالیسم و استقلال‌طلبی را که حالا پایه طبقاتی بورژوائی داشت مهار کند.

اکنون دیگر تضادها به درجه‌ای رشد یافته بود که شرایط برای درگیری‌های حاد آماده شده بود. کافی بود که گروهی از آذری‌ها به تحریک‌ گروهای ناسیونالیست با شعار مرگ بر ارمنی به مراکز کار و زندگی ارمنی‌ها برای اخراج آن‌ها از مناطق آذربایجان یورش ببرند و در شهر سومقاییت به کشتار ده‌ها تن ارمنی بیانجامد که شرایط را برای درگیری‌های مسلحانه آماده کند. در این شرایط حتی اعزام ارتش شوروی هم دیگر برای کنترل اوضاع کافی نبود و نمی توانست ناسیونالیست‌های تحریک شده را مهار کند. اقدامات علیه ارمنی های تحت هدایت جبهه خلق آذربایجان به دیگر شهرهای بسط یافت و جمهوری آذربایجان، خود مختاری قره باغ را ملغا اعلام نمود. این اقدامات ناسیونالیستی همچنان ادامه یافت تا این که سرانجام  آذربایجان و ارمنستان در سال ۱۹۹۱ میلادی رسماً اعلام استقلال کردند تا به عنوان دو دولت که پشت سر هریک، قدرت‌های جهانی و منطقه‌ای برای پیشبرد منافع اقتصادی و سیاسی خود قرار گرفته بودند، وارد درگیری‌های نظامی شوند. اعلام استقلال قره باغ بر وخامت اوضاع افزود.

در نخستین ماه سال ۱۹۹۲ رهبران ارمنی قره‌باغ پس از یک همه پرسی به استناد اکثریت ارمنی، استقلال قره‌باغ را اعلام کردند.

از آن پس تا به امروز درگیری‌های نظامی به طور متناوب رخ داده و تنها نتیجه آن برای کارگران و زحمتکشان دو کشور، کشتار متجاوز از ۳۰ هزار انسان، آوارگی صدهاهزار تن از مردم، ویرانی ، خانه خرابی و وخامت وضعیت معیشتی توده‌های مردم بوده است. حاصل دسترنج کارگران هم در دوکشور به جیب طبقات حاکم و انحصارات نفتی و تسیلیحاتی جهانی رفت که ادامه جنگ در جهت منافع آنها بوده است. از همین روست که قطعنامه‌های سازمان ملل اجرا نشد و میانجیگری مینسک نیز به جائی نرسید.

پس از اعلام استقلال، در حالی که جناح‌های مختلف بورژوازی آذری وارد رقابت‌های داخلی برای بردن سهم بیشتر از درآمدهای کلان نفت و گاز بودند، بورژوازی ارمنی نه فقط قره باغ بلکه منطقه‌ وسیعی از خاک آذربایجان را به عنوان منطقه‌ای حایل که پیوستگی جغرافیائی قره باغ به ارمنستان را تامین می‌کرد، به تصرف خود درآورد. در این مناطق، ارمنی ها نیز دست به پاکسازی‌های قومی زدند. تلاش‌های نظامی مکرر جمهوری آذربایجان برای باز پس گرفتن این مناطق که آخرین نمونه آن در دوهفته اخیر رخ داد، به جائی نرسیده و بار دیگر به رغم ادعای الهام علی‌اف برای ادامه جنگ تا بازپس‌گیری مناطق اشغالی، ظاهراً قرار است به آتش بس جدید بیانجامد.

حال سئوال این است که آیا به رغم وعده‌های مسکو این بار راه حلی برای این منازعه یافت خواهد شد؟ با توجه به اصرار دو طرف بر سر قره باغ و پیچیدگی‌هائی که بر سر راه حل مناطق مورد منازعه وجوددارد، چنین چشم‌اندازی وجود ندارد. حتی اگر تحت شرایط استثنائی توافقی هم میان این دو دولت صورت بگیرد، موقتی خواهد بود و به محض برهم خوردن توازن‌ها، نزاع از سر گرفته می‌شود. علاوه بر این، اولاً- اوضاع داخلی هر دو دولت ارتجاعی وخیم است و هیچیک آماده توافق موقتی هم نیستند. جنگ به ویژه برای رژیم‌های بی ثبات، نعمت است. جنگ به آنها امکان می‌دهد با برانگیختن احساسات ناسیونالیستی توجه کارگران و زحمتکشان را از اوضاع وخیم داخلی و بحران‌های موجود منحرف سازند، موقعیت خود را تثبیت و مستحکم کنند و طبقه حاکم به استثمار و غارت ادامه دهد. ثانیاً – این دولت‌ها متکی به حمایت قدرت‌های جهانی و منطقه‌ای از نمونه آمریکا، روسیه، اتحادیه اروپا و ترکیه هستند. نفع این دولت‌ها نیز نه در حل این مناقشه، بلکه ادامه آن و حتی تلاش برای خنثی سازی هرگونه راه حل از جانب کشورهای رقیب است. بنابراین با این اوضاع و در شرایطی که ناسیونالیسم کور آذری و ارمنی به فجایع بزرگ انجامیده است ، نمی‌توان چشم اندازی نزدیک برای حل این مسئله یافت.

البته راه حل‌هائی هم اکنون وجود دارند که در همین چهارچوب بورژوائی تحقق پذیرند،اما طبقات حاکم به آن تن نمی‌دهند. به این معنا که  ارمنستان به اشغال سرزمین‌های آذربایجان که گفته می‌شود هفت استان این کشور هستند، بر مبنای اصل نفی الحاق جبری سرزمین‌های کشورهای دیگر پایان دهد و بر مبنای اصل دیگر که نمی‌توان با زور و اجبار مردمی را در درون یک کشور به خود ملحق ساخت، به مردم قره باغ حق انتخاب داده شود. حتی اگر ارمنستان تحت شرایطی ناگزیر شود چنین راه حلی را بپذیرد، آذربایجان آن را نخواهد پذیرفت. شاید دولت آذربایجان یک خود مختاری وسیع منطقه‌ای را بپذیرد. اما مشکل در این است که با توجه به کینه و دشمنی که طبقات حاکم میان مردم دو کشور ایجاد کرده‌اند، نه فقط ارمنی‌ها آن را نمی‌پذیرند، بلکه معلوم نیست که سرنوشت قره باغ در محاصره سرزمین‌های  آذری‌ها به کجا بیانجامد.  بنابراین روشن است که چرا این نزاع  اولاً- با جنگ میان دو دولت حل شدنی نیست. ثانیاً- راه حل سیاسی نیز برای آن در چهارچوب نظم موجود وجود ندارد و به صورت یک نزاع بی‌پایان باقی خواهد ماند. این نزاع هنگامی برخواهد افتاد که بار دیگر طبقه کارگر در این کشورها بورژوازی را سرنگون کند، مرزها را براندازد و رفاقت و همبستگی انترناسیونالیستی را جایگزین ناسیونالیسم و نفرت و دشمنی ملی سازد.

ناسیونالیسم، نژاد پرستی و ایجاد کینه و نفرت ملی هیچگاه نتیجه‌ای جز جنگ، کشتار کارگران و زحمتکشان، نسل‌کشی، ویرانی و آوارگی میلیون‌ها انسان، فقر و عقب‌ماندگی نداشته و هرگز نخواهد داشت. اتفاق تاسف‌باری که چند روز پیش در تبریز نیز رخ داد و گروهی از مردم نا آگاه، شعارهای نژاد پرستانه و فاشیستی مرگ بر ارمنی، فارس و کرد گروه‌های پان ترکیست اجیرشده دستگاه‌های امنیتی ترکیه و جمهوری آذربایجان را سردادند، باید برای مردم آذربایجان، طبقه کارگر ایران و به ویژه کارگران و زحمتکشان آذری هشداردهنده باشد. قبل از همه این وظیفه کارگران و زحمتکشان آذری است که قاطعانه با این گرایش ارتجاعی مبارزه کنند و اقدامات تفرقه افکنانه و نژاد پرستانه این گروه‌ها را محکوم کنند. شعارهای این گروه های ارتجاعی که می کوشند مردم را در برابر هم قرار دهند، می‌تواند فاجعه آفرین باشد. مردم ترک، فارس، کرد و ارمنی هرگز با هم دشمنی نداشته و دشمن یکدیگر نیستند. سال‌ها و قرن‌ها در کنار یکدیگر زندگی کرده‌اند. این دولت‌ها و طبقات مرتجع حاکم هستند که به خاطر منافع اقتصادی و سیاسی خود به ناسیونالیسم ، نفرت و دشمنی ملی دامن می زنند، توده‌های مردم را در برابر هم قرار می‌دهند. جنگ به راه می‌اندازند و همین مردم را به قتلگاه می‌فرستند.

متن کامل نشریه کار شماره ۸۹۰ در فرمت پی دی اف

POST A COMMENT.