برای مردم افغانستان صلح چه معنایی دارد؟

مذاکرات “صلح” در دوحه قطر در حالی آغاز شد که در همان روز در اثر حملات طالبان به برخی از مراکز دولتی حداقل ۱۵ نفر کشته شدند. وزارت دفاع افغانستان نیز مدعی شد که در جریان حملات آن روز ۴۰ نفر از نیروهای طالبان کشته شده‌اند.

از زمان توافق آمریکا و طالبان، حتا در جریان آزادی زندانیان دو طرف، درگیری‌ بین نیروهای نظامی طرفین همواره ادامه داشته است که تعداد بسیار زیادی غیرنظامی از جمله کودکان جان خود را در جریان این درگیری‌ها از دست داده‌اند. برای نمونه در حالی که دولت افغانستان و طالبان به مناسبت “عید قربان” و “عرفه” ۳ روز اعلام آتش‌بس کرده بودند، به گزارش “کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان” در همین سه روز در جریان درگیری‌های دو طرف منازعه، ۳۲ غیر نظامی کشته و ۱۲۲ تن زخمی شدند.

هم‌چنین سه روز قبل از آغاز مذاکرات، عملیاتی از سوی گروه حقانی برای کشتن امرالله صالح معاون اول رئیس‌جمهور صورت گرفت که اگرچه وی از این عملیات جان بدربرد، اما ده غیرنظامی جان خود را از دست دادند. گروه حقانی متحد طالبان و رهبر آن سراج‌الدین حقانی که دولت آمریکا برای بازداشت او ده میلیون دلار جایزه تعیین کرده است، معاون رهبر فعلی طالبان هیبت‌الله آخوندزاده است!!! همان گروهی که دولت آمریکا با آن در اسفند ماه قرارداد صلح امضا کرد!!!

شیخ عبدالحکیم حقانی رئیس هیات مذاکره‌کننده طالبان در همان روز اول موضع طالبان در رابطه با آتش‌بس را به روشنی عنوان کرد. او گفت “موضوع آتش‌بس باید در جریان همین مذاکرات حل و فصل شود”، بنابراین طالبان تا رسیدن به حداقل بخشی از خواست‌های خود تن به آتش‌بس نخواهد داد. این در حالی‌ست که در اثر آزادی زندانیان، ۵ هزار نفر به نیروی نظامی طالبان افزوده شده است!!! شیخ عبدالحکیم حقانی پس از آن‌که هیبت‌الله آخوندزاده به رهبری طالبان برگزیده شد، از سوی وی به ریاست “محاکم” (دادگاه‌های) طالبان منصوب گردید، مسئولیتی که آخوندزاده پیش از انتخاب به رهبری طالبان خود برعهده داشت. شیخ عبدالحکیم حقانی طرفدار احیای دوباره امارت اسلامی (حکومت طالبان) در افغانستان است و در سخنان خود در روز اول مذاکرات صلح نیز خطاب به شرکت‌کنندگان بر ایجاد امارت اسلامی تاکید کرد!!!

طالبان که هدف اصلی‌اش از مذاکرات صلح چنگ انداختن دوباره بر دولت است و آن را پنهان نیز نمی‌کند، همان گروهی‌ست که دست‌اش به خون هزاران افغان آلوده است. تنها در یک مورد، در زمان حاکمیت طالبان و در پی تصرف مزارشریف در مرداد ماه ۷۷ (اوت ۱۹۹۸)، هزاران غیرنظامی در این شهر طی چند روز کشته شدند. طالبان همان گروهی‌ست که زنان را از ابتدایی‌ترین حقوق خود نیز محروم کرد، قوانین ارتجاعی اسلامی را اجرایی کرد و از سنگسار و یا شلیک به شقیقه زنان در ملاءعام نیز هیچ ابایی نداشت. و باز طالبان همان گروهی‌ست که به اسامه بن‌لادن امکان ایجاد پادگان‌های آموزشی داد و حتا به‌گفته‌ی وحید مژده (مدیر اداره دوم سیاسی وزارت خارجه افغانستان در دولت طالبان) از کلیات حادثه ۱۱ سپتامبر قبل از وقوع آن آگاه بود. از طنز‌های تلخ تاریخ این است که مذاکرات صلح افغانستان با شرکت وزیر خارجه آمریکا در روزی آغاز گردید که یک روز قبل از آن در آمریکا مراسم یادبود قربانیان حمله تروریستی القاعده به برج‌های دوقلو در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ برگزار شده بود.

اما چگونه گروهی که مرتکب این همه جنایت در افغانستان شد و نیروهای نظامی امپریالیسم آمریکا به همراه متحدین‌اش برای سرنگونی آن، برقراری “دموکراسی” و تشکیل دولتی “منتخب” از سوی “مردم” به افغانستان یورش بردند، بار دیگر به چنان قدرتی در افغانستان تبدیل شد که پس از ۱۹ سال، از بازگشت طالبان به قدرت و گرفتن سهم در دولت افغانستان سخن رانده می‌شود؟! سیاستمداران دولت‌های امپریالیستی و دیگر ارگان‌های نظام سرمایه‌داری جهانی چنان از مذاکرات “بین‌افغانی” سخن به میان می‌آورند که گویی طالبان براستی نماینده واقعی بخشی از مردم زحمتکش و ستم‌دیده افغان است!!!

واقعیت این است که نه دولت کنونی افغانستان و نه طالبان از منافع مردم افغانستان، منافع کارگران و زحمتکشان، زنان و دیگر ستم‌دیدگان این کشور حرکت نمی‌کنند و به همین دلیل هیچ‌کدام نماینده واقعی مردم افغانستان نیستند. آن‌ها همگی مظهر فساد و جنایت و قدرت‌طلبی هستند. اگر هم طالبان توانست با سربازگیری (استخدام مزدور) از میان فقرا و بیکاران بار دیگر نیروی نظامی خود را سازمان داده و به صحنه سیاسی افغانستان بازگردد، محصول شرایطی‌ست که دولت‌های امپریالیست و در راس آن دولت آمریکا و مقامات فاسد حاکم بر افغانستان آن را رقم زدند.

طالبان پس از شکست از نیروهای “ائتلاف شمال” که از حمایت وسیع نیروهای نظامی آمریکا برخوردار بودند و بدنبال آن از دست دادن قدرت و مناطق تحت نفوذ در سال ۲۰۰۱، تا سال‌ها قدرت نظامی آن بسیار محدود ماند. اما پس از چند سال، بویژه از سال ۲۰۰۶ به بعد، قدرت نظامی طالبان به دلیل فساد دولت حاکم، سیاست دولت‌های امپریالیستی، کمک‌های نظامی و مالی جمهوری اسلامی و منابع مالی ناشی از تجارت مواد مخدر و باج‌گیری از مردم افزایش یافت. پول و سلاح این امکان را به طالبان داد تا به سربازگیری از میان جوانان محروم و بیکار جامعه دست بزند.

همان‌طور که گفته شد، فسادی که در دولت افغانستان بیداد می‌کند و آن را به یکی از فاسدترین دولت‌های حال حاضر جهان تبدیل کرده یکی از عوامل رشد مجدد طالبان است. در افغانستان کسب مقامات دولتی زد و بندی است بین سران احزاب برای بهره‌گیری از رانت قدرت، سران احزابی که هر کدام تلاش دارند خود را نماینده قوم و طایفه‌ای از مردم افغانستان جا بزنند. در واقع دامن زدن به مسائل قومی و طایفه‌ای، تلاش برای حفظ بقایای ساختار اجتماعی و سیاسی و سنت‌های ماقبل سرمایه‌داری و قطعه قطعه کردن افغان‌ها، یک نفع بزرگ برای همین افراد فاسد دولتی دارد که خواستار حفظ نظم و شرایط موجود هستند و از آن بهره می‌برند. نتیجه این فساد را در اقتصاد ویران افغانستان و فقر و بیکاری مردم به‌خوبی می‌توان دید. براساس ارزیابی‌های سازمان “شفافیت بین‌الملل” در سال ۲۰۱۸ از میان ۱۸۰ کشور جهان، افغانستان همراه با سودان و گینه در رده ۱۷۲ قرار داشتند و تنها چند کشور مانند سومالی، سوریه، سودان جنوبی و یمن وضعیت بدتری از افغانستان داشتند. سال ۲۰۱۷ نیز افغانستان در رده ۱۷۷ این لیست قرار داشت!!! در تمام این سال‌ها، کمک‌های مالی گسترده‌ای که از سوی سازمان‌های جهانی و دولت‌های ثروتمند امپریالیستی به نام مردم افغانستان به دولت افغانستان داده شد، به جیب همین سردمداران دزد و فاسد رفت. تنها دولت آلمان در طول این سال‌ها ۱۲ میلیارد یورو کمک مالی به دولت افغانستان داده است که مردم افغانستان از آن بهره‌ی چندانی نبرده‌اند.

نقش دولت‌های امپریالیست و سیاست این دولت‌ها عامل دیگری در پدیدآمدن این شرایط می‌باشد. دولت آمریکا به بهانه‌ی مبارزه با طالبان و القاعده و بر سر کار آوردن یک دولت “دمکراتیک”، و بردن “حقوق بشر” به افغانستان لشکرکشی کرد. دولت آمریکا تنها در طی ده سال نخست حضور خود در افغانستان ۳ هزار میلیارد دلار صرف جنگ و هزینه‌های جنگی کرد. اما حاصل آن برای مردم افغانستان مرگ و کشتار بود. تنها در سال ۲۰۱۹ نیروهای نظامی آمریکا ۷۵۰۰ بمب بر “اهدافی” در خاک افغانستان فروریختند که برای مردم افغانستان نتیجه این حملات، قتل‌عام غیرنظامیان بود. تنها در نیمه نخست سال جاری براساس آمارهای سازمان ملل ۱۲۸۲ غیرنظامی که ۳۴۰ تن از آن‌ها کودک بودند، در اثر حملات هوایی نیروهای نظامی آمریکایی جان خود را از دست دادند. پول‌هایی که می‌توانست صرف بهبود معیشت، بهداشت و آموزش و ایجاد کار و سرمایه‌گذاری در امور زیربنایی افغانستان شود، صرف جنگ و قتل‌عام مردم افغانستان شد و بر بدبختی‌های این کشور بلازده افزود. اگر این پول‌ها به‌جای جنگ در این امور و برای مقابله با فقر و بیکاری هزینه می‌شد، برای طالبان فضا برای سربازگیری از جوانان بیکار و بی‌آینده افغانستان ایجاد نمی‌شد.

نقش جمهوری اسلامی در حمایت از طالبان یکی دیگر از پارامترهایی‌ست که باید به آن توجه کرد. زمانی که طالبان به قدرت رسید، روابط جمهوری اسلامی با طالبان بسیار تیره شد. در مزارشریف ۱۰ دیپلمات‌ و روزنامه‌نگار جمهوری اسلامی مستقر در کنسولگری ایران توسط طالبان (سپاه صحابه متشکل از طالبان پاکستانی) به‌قتل رسیدند. این روابط تیره در حدی بود که سپاه پاسداران با هدایت رحیم صفوی فرمانده اسبق سپاه در بیرون راندن طالبان از هرات با نیروهای نظامی آمریکایی همکاری کرد. اما پس از سرنگونی طالبان، روابط این گروه با جمهوری اسلامی رفته رفته بهبود یافت. جمهوری اسلامی با هدف تاثیرگذاری بر دولت افغانستان (همان سیاستی که در عراق برای جمهوری اسلامی نتایج مفیدی به‌همراه آورد) و نقش‌یابی در معاملات قدرت در این کشور، به طالبان از نظر نظامی (تهیه سلاح و آموزش نظامی) و مالی کمک کرد. این روابط هم اکنون نیز ادامه دارد.

ملا اختر منصور رهبر سابق طالبان که توسط پهپادهای آمریکایی کشته شد، در حال بازگشت از ایران بود. براساس گزارش شبکه خبری سی ان ان آمریکا که ماه گذشته پخش شد، جمهوری اسلامی به طالبان (شبکه حقانی) برای حمله به پایگاه نیروهای آمریکایی در بگرام پول پرداخته است. در این درگیری دو غیرنظامی کشته و ۷۰ تن دیگر از جمله چهار کارمند آمریکایی زخمی شدند. ۲ خرداد سال‌جاری رئیس امنیت ملی هرات با انتشار اطلاعیه‌ای اعلام کرد مولوی شفیع مسئول نظامی طالبان و عضو رهبری طالبان در هرات در حالی که از ماشین سپاه پاسداران ایران پایین می‌آمد دستگیر شد. براساس این اعلامیه وی در یکسال و نیم گذشته حملات تروریستی در هرات را سازماندهی می‌کرده است.

عامل بسیار مهم دیگری که به طالبان برای استخدام جوانان برای تقویت نیروی نظامی آن کمک شایانی کرد، فقر و بیکاری و گسترش آن در سال‌های اخیر است. براساس گزارش “اداره مرکزی آمار افغانستان” در سال ۹۵ بیش از ۵۴ درصد مردم زیر خط فقر قرار داشتند، به این معنا که ۵۴ درصد مردم افغانستان ماهانه کمتر از ۳۰ دلار درآمد داشتند. در حالی که در کابل پایتخت افغانستان میزان فقر ۲۴ درصد اعلام شده بود، میزان فقر در برخی از مناطق از جمله “ارزگان” در جنوب افغانستان که طالبان حضور پررنگ‌تری دارد، به ۹۵ درصد رسیده بود. ۴۴ درصد شاغلان در بخش کشاورزی مشغول به کار هستند، اما با این وجود میزان بیکاری در روستاها به ۳۴ درصد می‌رسد. بیکاری در مناطق شهری نیز ۳۹ درصد اعلام شده بود و این در حالی‌ست که سالانه ۴۰۰ هزار جوان وارد بازار کار می‌شوند. در افغانستان ۲۲ درصد از نیروی کار را زنان و ۷۷ درصد را مردان تشکیل می‌دهند که زنان نیز بیشتر در بخش کشاورزی مشغول به کار هستند.

سال ۹۸ وزارت اقتصاد افغانستان با تغییر معیارهای فقر (حذف درآمد ۳۰ دلاری ماهانه) میزان فقر در افغانستان را ۵۲ درصد اعلام کرد که در واقع تلاشی برای پایین نشان دادن میزان فقر در افغانستان بود. اما در پی شیوع ویروس کرونا آمارهای دولتی نیز حاکی از افزایش فقر و رکود اقتصادی می‌باشد. به گفته‌ی یونس سالک سخنگوی وزارت اقتصاد، درآمد ملی افغانستان در سال جاری ده درصد کاهش خواهد یافت. به‌گفته‌ی وی بیکاری تا ۴۰ درصد افزایش می‌یابد و میزان فقر در مرحله اول به ۶۲ درصد و در مرحله بعد به ۷۰ درصد خواهد رسید. براساس گزارش “اتحادیه ملی کارگران افغانستان” (امکا) در اثر شیوع ویروس کرونا حدود ۲ میلیون نفر کار خود را از دست دادند و این در حالی‌ست که تورم (بویژه تورم مواد غذایی) به شدت رو به افزایش است. به‌گفته‌ی مقامات این اتحادیه در سراسر افغانستان ۱۵ میلیون نفر واجد شرایط کار هستند که از این تعداد هشت میلیون کاملا بیکار و بخش دیگری نیز فصلی و ناپایدار به کار مشغول هستند. به همه‌ی این‌ها اخراج افغان‌ها از کشورهای ایران و پاکستان را نیز باید اضافه کرد که آمار بیکاری بویژه در میان جوانان را بالا می‌برد.

حال طالبان در چنین شرایطی خود را آماده بازگشت به قدرت می‌کند، طالبانی که خواستار بازگشت به ۲۰ سال قبل و اجرای قوانین براساس “شریعت” است، زمانی که زنان از ابتدایی‌ترین حقوق خود نیز محروم بودند. این است حقوق بشری که امپریالیسم آمریکا به مردم افغانستان وعده داده بود: بازگشت طالبان با قوانین ارتجاعی اسلامی. توافق دولت آمریکا با طالبان و تحت فشار گذاشتن دولت افغانستان برای توافق با طالبان نشان داد که دولت آمریکا نه هرگز از حاکم شدن قوانین ارتجاعی قرون وسطایی نگرانی داشته و نه هرگز از سلب ابتدایی‌ترین حقوق زنان. این‌ها هرگز مساله امپریالیسم آمریکا نبوده و تنها شعاری برای موجه جلوه دادن اقدامات‌اش بوده است، یک روز با طالبان می‌جنگد و روز دیگر خواستار حضور طالبان در قدرت می‌شود. همه‌ی این‌ها بستگی به منافع امپریالیسم آمریکا دارد.

در افغانستان بعد از طالبان اگرچه زنان موقعیت بهتری یافتند و از جمله میزان باسوادی در میان زنان به ۳۸ درصد رسید اما تغییری ماهوی در حقوق آن‌ها بوجود نیامد. برای نمونه هم اکنون بیش از ۴ درصد دختران افغان قبل از ۱۵ سالگی و ۲۸ درصد قبل از ۱۸ سالگی مجبور به ازدواج می‌شوند، یعنی در مجموع حدود یک سوم ازدواج‌ها در افغانستان دختران کودک هستند!!!

وضعیت در افغانستان چنان فاجعه‌بار است که هم اکنون داعش حدود ۱۰۰۰ نیروی نظامی تنها در ننگرهار دارد. براساس این گزارش جدا از خارجی‌های عضو داعش، بخشی از جوانان ننگرهار جذب این گروه شده‌اند. براساس گزارش وزارت خارجه آمریکا (سال ۲۰۱۸) به‌رغم تضعیف داعش در عراق و سوریه، در افغانستان وضعیت این‌گونه نیست و دامنه قدرت آن در حال گسترش است. نکته جالب این‌که برخی از نیروهایی که به استخدام داعش درآمده‌اند، به‌یکباره تغییر جهت داده و به استخدام نیروهای دولتی درمی‌آیند!!! یعنی تنها علت برای آن‌ها داشتن درآمد است، همین و بس!!

بنابراین اگر مردم افغانستان، آن‌ها که موضوع اصلی هستند، نتوانند در جریان مذاکرات با مبارزاتشان نقش مستقل خود را ایفا کنند تنها حاصل این مذاکرات برای آن‌ها بازگشت به عقب خواهد بود. صلح واقعی برای آن‌ها زمانی‌ست که همراه با رفاه باشد، با کار و نان و آزادی باشد، و این را نه دولت‌های امپریالیستی به آن‌ها خواهند داد، نه دولت‌های پاکستان و ایران و نه حاکمان افغانستان و یا طالبان. تحقق رفاه و صلح، تحقق کار، نان، آزادی تنها با بدست گرفتن قدرت توسط مردم و ایجاد حکومتی شورایی ممکن است. اگرچه فعلا چشم‌اندازی برای برقراری حکومتی شورایی در افغانستان دیده نمی‌شود، اما مبارزات  ستم‌دیدگان افغانستان، مبارزات کارگران، زحمتکشان، زنان و جوانان می‌تواند آن‌ها را گام‌هایی به پیش براند، گام‌هایی که مذاکره کنندگان را مجبور به شنیدن صدای مردم افغانستان کرده، مانع بازگشت به عقب گردیده و حتا در این مرحله نیز دستاوردهایی واقعی برای آن‌ها به‌همراه آورد.

متن کامل نشریه کار شماره ۸۸۷ در فرمت پی دی اف

POST A COMMENT.