نقد مذهب، جزئی جدائی ناپذیر از آزادی عقیده و بیان است

علی خامنه ای سردسته باند‌های جنایتکار و فاسد اسلامگرای حاکم بر ایران که پس از گذشت ۷ ماه از شیوع کرونا هنوز جرات بیرون آمدن از پستوی خانه‌اش را پیدا نکرده است، تجدید انتشار کاریکاتورهای محمد را در مجله فکاهی شارلی ابدو، هم‌زمان با محاکمه تروریست‌های اسلام‌گرا در فرانسه، فرصتی یافت، تا اظهار وجود کند، ادعاهای پوشالی خود را در مورد “استکبار ستیزی” تکرار نماید و در همان حال تلاش نمود، چنانچه بتواند گروهی از افراد نا آگاه مذهبی را در خدمت اهداف و مقاصد ارتجاعی خود تحریک و تهییج کند.

اما اکنون دیگر خامنه‌ای و دولت دینی اسلامی، رسواتر و مفتضح تر آن هستند که حتی بتوانند عقب مانده‌ترین آدم‌های مذهبی را در ایران به دنبال خود بکشند. خامنه‌ای در بیانیه‌ای که از پستوی خانه‌اش انتشار داد، نوشت:

” گناه بزرگ و نابخشودنی یک نشریه‌ی فرانسوی در اهانت به چهر‌ه‌ی نورانی و قدسی حضرت رسول اعظم (صلّی الله علیه و آله) بار دیگر عناد و کینه‌ی شرارت‌بار دستگاه‌های سیاسی و فرهنگی دنیای غرب با اسلام و جامعه‌ی مسلمانان را آشکار ساخت. بهانه‌ی آزادی بیان برای محکوم نکردن این جرم بزرگ که از سوی برخی سیاستمداران فرانسوی گفته شده کاملاً مردود و غلط و عوام‌فریبانه است. سیاستهای عمیقاً ضدّ اسلامیِ صهیونیست‌ها و دولتهای استکباری عامل این‌گونه حرکتهای دشمنانه است که هر چند یکبار بُروز می‌یابد. ”

در پی این بیانیه، روز چهارشنبه چند نفری آخوند و بسیجی در مقابل سفارت فرانسه تجمع کردند و شعار سر دادند «سفارت فرانسه تعطیل باید گردد»، «سفیر این سفارت اخراج باید گردد» .

بلندگو‌های تبلیغاتی رژیم نیز به کار افتادند و همگان را دعوت کردند که روز پنج شنبه به خیابان‌ها بیایند و توهین به محمد و اسلام را محکوم کنند. اما مردم ایران که دیگر به ماهیت اهداف و مقاصد ارتجاعی دولت دینی پی برده‌اند، کمترین توجهی به این عوامفریبی نکردند.

بنابراین، روز پنج شنبه، تنها گروه کوچکی از مزدوران بسیجی، امنیتی، سپاهی و آخوند در چند شهر که تعداد آنها در برخی شهرها به صد نفر هم نمی رسید، تجمع کردند، در خیابان به راه افتادند، شعار سر دادند، بیانیه خواندند و گزافه گوئی کردند که “جامعه جهانی” باید “توهین به ادیان و اعتقادات مذهبی ادیان شناخته شده جهان” را جرم اعلام کند، بدون این که کمترین بازتابی حتی در میان مردم ایران داشته باشد.

این اقدام جیره‌خواران جمهوری اسلامی چنان مفتضحانه با شکست رو به رو شد که حتی برخی از رسانه‌های رژیم خبر آن را نیز منتشر نکردند.

اگر چهل و دوسال پیش یک شارلاتان عوام فریب و آدم کش به نام خمینی می توانست با اراجیف خود، مردم نا آگاه و غرق در خرافات مذهبی را بفریبد و به دنبال خود بکشد و ددمنشی را به آنجا برساند که بعداً حتی فرمان قتل نویسنده انگلیسی سلمان رشدی را صادر کند، اکنون دیگر جمهوری اسلامی بیش از آن رسواست که بتواند زیر علم و کتل خرافات مذهبی و جنجال بر سر توهین به “دین رحمت، آزادگی و کرامت انسان “! مردم را بسیج کند، جنگ مذهبی به راه اندازد و مبارزات توده‌‌های زحمتکش را منحرف سازد. چرا که مردم ایران به عینه دیدند که از درون حاکمیت اسلام در ایران، آن هم از نوع ناب محمدی آن ، که سران آدم کش، جنایتکار، دزد و فاسد حکومت اسلامی، خود را پاسدار آن می دانند، چه گند و کثافتی بیرون آمد. همگان دیدند که حکومت اسلامی در ایران چیزی نبود، جز قصابخانه آدم کشی اسلامی، کشتار ده‌هاهزار تن از مردم ایران، به بندکشیدن هزاران آزادی خواه و کمونیست زیر شکنجه‌های وحشیانه قرون وسطائی، بریدن دست و پا، سنگسار زنان، برپائی چوب‌های دار و جوخه‌های اعدام در سراسر ایران، استبداد و اختناق هولناک، بی‌حقوقی عموم توده‌های زحمتکش مردم ، بی حقوقی زنان، حاکمیت یک مشت اسلام‌گرای دزد و غارتگر، فساد مالی بی نظیر در تمام جهان، تمرکز تمام ثروت کشور در دست گروهی اندک مفت‌خور و در مقابل، گرسنگی و فقر ده ها میلیون، کارگر و زحمتکش. این فقط گوشه‌ای از فجایع و جنایات بی انتهائی است که حاکمیت خدا و جانشینان پیامبر در این چند سال در ایران به بار آورد.

با این اوصاف روشن است که دیگر زمان آن سپری شده است که سرکردگان مرتجع گروه‌های اسلام‌گرا از قماش علی خامنه‌ای ، بتوانند با هیاهو به راه انداختن بر سر توهین به مقدسات ، احساسات دین باوران را تحریک و مردم را حول خرافات دینی بسیج کنند، ادعای پوشالی ضد امپریالیستی داشته باشند و مبارزات توده های مردم ایران را علیه نظم ارتجاعی حاکم منحرف سازند.

حال، بسی وقاحت می‌خواهد که با این همه وحشیگری و جنایات بی انتهایی که اسلام‌گرایان شیعه حاکم بر ایران و البته اسلام‌گران دیگر از قماش القاعده، داعش، و طالبان سنی، در همین چند سال در خاور میانه به بار آورده‌اند، از مردم کشورهای دیگر هم چیزی طلبکار باشند که چرا کاریکاتور محمد را کشیده و چاپ کرده‌اید، یا کتابی نوشته‌اید که به گوشه قبای اسلام بر بخورد. وقیح‌تر این که از مردم جهان می‌خواهند که به جهالت و نادانی، خرافات و عقب‌ماندگی احترام بگذارند و فراتر از آن از” جامعه بین‌المللی” می خواهند که توهین به ادیان را جرم اعلام کند. این مرتجعین واقعاً هم فکر می‌کنند مردم جهان همانند این مرتجعین، در دوران جهالت قرون وسطائی به سر می‌برند.

مرتجعین اسلام‌گرا اعتراض دارند که چرا مجله فکاهی، کاریکاتوری از محمد چاپ کرده است. البته معضل آن‌ها فقط کاریکاتورها نیست. در ایران بدون کاریکاتور محمد هم روزانه مردم را با اتهامات معاند، مرتد، افساد فی‌الارض، محاربه و اعتراف‌گیری زیر شکنجه، اعدام می‌کنند. آنها در هر شکلی که خرافات اسلامی به نقد کشیده شود، مخالف‌اند و حتی از مردم کشورهای دیگر هم می‌خواهند، در مورد خرافات اسلامی و جنایات اسلام‌گرایان سکوت کنند. گویا این مرتجعین نمی‌دانند که مردم فرانسه سه قرن پیش با خرافات مذهبی عصر جاهلیت انسان جنگیدند، نویسندگان بزرگ فرانسوی خرافات مذهبی را مورد نقد بیرحمانه قرار دادند و مردم با انقلاب‌های پی در پی ، خدایان آسمانی را از عرش به زیر کشیدند. آنها هر آنچه را که مقدس شمرده می‌شد به زباله‌دانی تاریخ سپردند. از آن پس برای مردم فرانسه دیگر چیزی مقدس نیست. حتی آنهائی که هنوز باورهای مذهبی دارند، آنقدر شعور و آگاهی کسب کرده‌اند که نقد و حتی تمسخر باورهای خود را حق دیگران بد‌انند .

خامنه‌ای، این سمبل ارتجاع حاکم بر ایران می‌پندارد که همه جای جهان ایران است که در آن استبداد حاکم است و دستگاه سانسورتصمیم می‌گیرد که چه چیزی انتشار یابد یا انتشار پیدا نکند. در حالی که در دمکراسی‌های پارلمانی بورژوائی تا جائی که مردم با مبارزات خود آزادی های سیاسی را به دست آورده‌‌اند، حتی بالاترین مقامات و در این مورد، رئیس جمهوری فرانسه هم نمی تواند تصمیم بگیرد که کاریکاتور محمد، عیسی و موسی انتشار یابد یا مانع از انتشار آنها گردد. فراتر از آن، حتی در آنجائی که خود طبقه حاکم چیزی را سرّی اعلام کرده است، از نمونه اسرار نظامی و یا زد و بندهای پشت پرده دیپلماسی مخفی، چنانچه روزنامه نگاران با وجدان این کشورها  به آن ها دست پیدا کنند، بی هیچ اجازه‌ای از کسی، به انتشار علنی آن‌ها مبادرت می‌ورزند. اگر رئیس جمهور فرانسه از این قدرت برخوردار می‌بود که بتواند جلو انتشار کاریکاتوری را بگیرد، به طور قطع خواست مرتجعین اسلام گرا از قماش خامنه‌ای را اجابت می‌کرد. چرا که  پوشیده نیست همین آقای مکرون و دولت فرانسه از حامیان جدی جمهوری اسلامی و سران مرتجع آن هستند. علت آن هم روشن است. دولت‌های مرتجع اسلام‌گرا که با استبداد حکومت می کنند و با اشاعه خرافات دینی می‌کوشند مردم را در جهل و انقیاد نگهدارند، پاسداران نظم ارتجاعی سرمایه‌داری‌اند  که تامین‌کننده منافع قدرت‌های امپریالیست جهان، از جمله امپریالیسم فرانسه است. بنابراین، آزادی بیان را در فرانسه وصل کردن به “صهیونیسم و استکبار” چیزی جز یک مشت خزعبلات نیست که از دهان خامنه‌ای بیرون می‌آید. آزادی بیان در فرانسه متعلق به مردم این کشور است، با مبارزات آن‌ها به دست آمده است و ربطی به دولت این کشور ندارد. اگر نقصی هم در این آزادی وجود داشته‌ باشد، نه در خود آزادی، بلکه در این است که به علت خصلت طبقاتی جامعه فرانسه، محدود است و به قدر کافی وسیع و گسترده نیست.

تمام وحشی‌گری و جنایات بی‌انتهای سران مرتجع اسلام‌گرای حاکم به ایران به کنار، چرا آنها با هرآنچه که مخالف باورهای خرافی شان باشد، دچار هراس مرگبار می‌شوند؟ به این علت که آنها از هر آنچه که بخواهد به مردم آگاهی دهد و خرافی بودن باورهای آن‌ها را افشا کند، وحشت دارند. کاریکاتور به کنار، حتی اگر یک رمان نوشته شود و نویسنده آن نیز شهروند کشور دیگری باشد، فتوای قتل نویسنده را صادر می‌کنند. همانگونه که در مورد سلمان رشدی کردند. بنابراین، این آگاهی توده مردم است که آن‌ها را به وحشت می‌اندازد. آن‌ها با همین خرافات، قرن‌ها مردم را تحمیق کرده و به طبقات ستمگر تاریخ خدمت کرده‌اند. آیا بی دلیل بود که رژیم سلطنتی محمد رضا شاه که با استبداد و اختناق حکومت می‌کرد و نه فقط کمونیست‌ها، بلکه هر روشنگر و آزادی‌خواه را به زندان می انداخت و اعدام می‌کرد، وسیع‌ترین آزادی عمل را به دستگاه مذهبی داده بود؟ روشن است که رژیم شاه می‌دانست چه می‌کند و چرا دین و دستگاه دینی را تقویت می‌کند. گذشته از این که سلطنت و دستگاه مذهب در طول تمام تاریخ یک دو قلوی جدائی ناپذیر بوده‌اند و امروز هم حتی در اروپای پیشرفته، در آن کشورهائی که سلطنت به عنوان بازمانده‌ای از قرون وسطا هنوز موجودیت دارد، این پیوند جدائی ناپذیر حفظ شده است، رژیم شاه در حالی که برای حفظ نظم موجود مردم را از آزادی محروم کرده بود، وظیفه تزریق سموم خرافات مذهبی به درون مردم را به دستگاه مذهبی سپرده بود، تا مردم ایران در نا آگاهی و جهالت باقی بمانند. بنابراین تعجب‌آور نبود وقتی که این مردم به انقلاب روی آوردند، به سادگی تسلیم باورهای خرافی شدند و به یک شارلاتان به نام خمینی اعتماد کردند. توده‌های مردم ایران البته اشتباه کردند، اما مقصر نبودند، مقصر مرتجعینی بودند که مردم را از داشتن آزادی محروم کردند و تنها چیزی که برای آن‌ها باقی گذاشتند، مذهب بود و موعظه‌های خرافاتی آخوند. اگر آزادی در این کشور وجود می داشت و خرافات دینی و نقش دستگاه قرون وسطائی دینی به نقد کشیده می‌شد و خصلت ارتجاعی آنها برملا می‌شد، محال بود که این مردم به یک شارلاتان دین باور اعتماد کنند و چهار دهه عذاب بکشند تا بفهمند که اسلام چه می گوید و دولت دینی چه فاجعه‌ای برای آنها به ارمغان خواهد آورد.

اکنون اما، اکثریت بسیار بزرگ مردم ایران که فجایع بی انتهای دولت دینی اسلامی را شاهد بوده‌اند و تا به امروز تاوان زودباوری، نا آگاهی و باور‌های خرافاتی گذشته خود را می‌پردازند، نه تنها دیگر وقعی به اراجیف امثال خامنه‌ای نمی‌گذارند، بلکه پیگیرانه به نبرد برای برافکندن این رژیم سرتا پا جنایت به پا خاسته‌اند.

این واقعیت دیگر بر کسی پوشیده نیست که مردم ایران به مبارزه‌ برای سرنگونی دولتی دینی حاکم برایران برخاسته و خواهان جدائی کامل دین از دولت هستند. اما این جدائی دین از دولت فقط به این معنا نیست که دولت باید خود را از شر هرگونه مذهبی جدا سازد، بساط دستگاه دینی و خرافات مذهبی از دولت جاروب شود و هیچ دینی به عنوان مذهب رسمی پذیرفته نشود، بلکه به این معنا نیز هست که دیگر هیچ‌گونه تقدسی برای هیچ دین و مذهبی به رسمیت شناخته نخواهد شد. البته مردمی که هنوز باور مذهبی دارند، مجازند باورهای خود را داشته باشند و کسی نمی تواند آنها را از داشتن مذهب منع کند، اما دیگر حق ویژه‌ای به هیچ دین و مذهبی داده نخواهد شد. به هیچ  فرد و گروهی با عقاید دینی و غیر دینی  اجازه داده نخواهد شد که جلو دهان کسی را به بهانه تقدس و این که مخالف عقیده و باور آن‌هاست ببندند. هرفرد و گروهی می تواند نظر و عقیده خود را داشته باشد، آزادانه آن را به هر شکلی که می‌خواهد، شفاهی، یا نوشتاری، از طریق وسایل ارتباط جمعی، فیلم ، نمایش ، طنز و غیره ابراز دارد. بدون این آزادی سیاسی وسیع و گسترده ، آزادی عقیده و بیان معنائی نخواهد داشت.

سازمان فدائیان(اقلیت) که خواهان جدائی کامل و همه جانبه دین از دولت از طریق برپائی یک دولت شورائی در ایران است، از گسترده‌ترین و کامل‌ترین آزادی‌های سیاسی دفاع می‌‌کند که نقد مذهب در هر شکل آن را جزئی جدائی‌ناپذیر از آزادی بی قید و شرط عقیده ، بیان و نشر می‌داند.

متن کامل نشریه کار شماره ۸۸۷ در فرمت پی دی اف

POST A COMMENT.