جنون بورس بازی و سقوط پیاپی بازار سهام

در شرایطی که رکود اقتصادی و ورشکستگی مالی دولت در ایران ابعاد بزرگی به خود گرفته است، از اوایل سال جاری تا نیمه دوم مرداد ماه، اتفاقی نامعمول در اقتصاد رخ داد ، بورس، رونق بی سابقه‌ای به خود گرفت . بهای سهام شرکت‌ها پی در پی افزایش یافت و سرمایه مجازی بورس اوراق بهادار در ایران، به مقیاس بی‌سابقه‌ای رشد کرد.

چگونه چنین اتفاقی رخ داد، در حالی که قاعدتاً در شرایط رکود اقتصادی، برعکس باید بازار سهام فرو بریزد؟ هرچند که این اتفاق ،عجیب به نظر برسد، اما پدیده‌ای جدید و خارق العاده‌ نیست. می‌تواند چنین اتفاقی به دلایل مختلف رخ دهد و  هم اکنون درپیشرفته‌ترین کشورهای سرمایه‌داری نیز نمونه آن را می‌بینیم. یعنی در حالی که اقتصاد جهانی در عمیق ترین رکود اقتصادی به سر می‌برد، بورس‌های مهم جهان سرمایه‌داری، رونق خود را حفظ کرده و شکاف عمیقی میان اقتصاد واقعی و بازار سهام شکل گرفته است. علت آن نیز پوشیده نیست. در ماه مارس وقتی که اقتصاد پیشرفته‌ترین کشورهای سرمایه داری وارد عمیق‌ترین رکود شد، بلافاصله بازارهای سهام در سراسر جهان سقوط کردند و سهام لااقل ۳۰ تا ۴۰ درصد ارزش خود را از دست دادند. دولت‌ها و بانک های مرکزی این کشورها برای جلوگیری از ورشکستگی موسسات انحصاری جهان و از هم پاشیدگی اقتصادی، مداخله کردند و به عنوان یک راه حل موقت، با این امید که در آینده‌ای نزدیک اوضاع بهبود خواهد یافت، سهام و اوراق قرضه شرکت‌هائی را که در آستانه ورشکستگی بودند خریدند تا بهای دارائی ها را ثابت نگهدارند. مقامات اقتصادی و سیاسی این کشورها، پی در پی به بورس‌بازان تضمین دادند که هرچه در توان دارند به کار خواهند گرفت تا مانع از سقوط بازارهای مالی شوند. در جهت اجرای این سیاست، تریلیون‌ها دلار به اقتصاد تزریق شد. تخمین زده می‌شود که مهم‌ترین کشورهای جهان سرمایه‌داری  تا کنون رقمی حدود ۱۰ تریلیون دلار تحت عنوان محرک های مالی و پولی برای نجات، به اقتصاد تزریق کرده‌اند. رقمی که در طول تاریخ نظام سرمایه‌داری بی سابقه است. به برخی شرکت‌ها ده‌ها میلیارد دلار به عنوان قرض یا بلاعوض پرداخت شد و نرخ بهره بانکی نیز به حدود صفر کاهش یافت.  بنابراین، موسسات بزرگ انحصاری جهان توانستند عجالتاً از ورشکستگی نجات یابند، فعلاً سرپا بایستند و بازارهای مالی که به کمک دولت‌ها پشت گرم شده بودند، رشد خود را از سر گرفتند تا جائی که توانستند حتی نرخ های قبل از ماه مارس را نیز پشت سر بگذارند. در آمریکا شاخص‌‌های بورس به رشد ۳۷ درصدی رسید. بورس رونق پیدا کرد، در حالی که هم اکنون رکود به درجه‌ای عمق یافته که در مهم ترین کشورهای سرمایه‌داری، نرخ رشد تولید ناخالص داخلی بین ۱۰ تا ۲۰ در صد منفی شده است،  ده‌ها میلیون کارگر بیکار شده‌ و بخش بزرگی از اقتصاد به کلی راکد است. بورس‌، ظاهراً رونق یافت، اما معضل بحران حل نشده است، بلکه با یک اقدام مصنوعی، فروپاشی بورس به تاخیر انداخته شده است. در اینجاست که شکافی عمیق میان اقتصاد واقعی و بازارهای مالی رخ داده است.

در این شرایط که اقتصاد واقعی و بازار سرمایه مجازی رابطه خود را به کلی از دست داده‌اند، سیاستمداران و اقتصاددان‌های نظم سرمایه‌داری، اذعان دارند که هیچگاه تا کنون شکاف بازار مالی و اقتصاد واقعی تا به این حد بزرگ نبوده است. از همین رو نگرانند که اگر بهبودی ولو نسبی در اقتصاد واقعی رخ ندهد، احتمال این هست که ادامه این وضع، دیگر ممکن نباشد، بازارهای سهام با یک سقوط بسیار سنگین مواجه شوند و به فروپاشی اقتصاد منجرگردد. حتی صندوق بین المللی پول نیز از شکاف پدید آمده میان بازارهای مالی و اقتصاد واقعی ابراز نگرانی کرده و در مورد عواقب آن به دولت‌های جهان هشدار داده است. اما این محرک‌های مالی و پولی نجات دولت‌های سرمایه‌داری همانگونه که گفته شد، راه حل لحظه‌ای و موقتی است که نه تنها بحران را حل نخواهد کرد، همانگونه که در طول یک دهه گذشته حل نکرد، بلکه ممکن است با ادامه رکود و سقوط سنگین بورس‌ها وضعیتی وخیم‌تر به بار آورد که شرکت ها نتوانند در موقعیتی قرار بگیرند که در دراز مدت بدهی خود را بپردازند و دولت نیز نتواند بیش از این، بدهی ها را بر دوش مردم قرار دهد. چون در هر حال بدهی دولت سرمایه‌داران همواره به اشکال مختلف روی توده‌های زحمتکش مردم سرشکن می‌گردد. چنانچه در جریان سال‌های پس از بحران سال ۲۰۰۷ نیز دیده‌ایم دولت ها کوشیدند از طریق سیاست موسوم به ریاضت، این بدهی را صاف کنند. اما این نگرانی سخنگویان و پاسداران نظم سرمایه‌داری جدی است، چرا که در واقع آنچه که تحت عنوان رونق بورس وجود دارد، رونق نیست، حباب است و خواهد ترکید. سهامی که اکنون خرید و فروش می‌شوند بی ارزش‌اند، چون رابطه آنها با وضعیت اقتصادی شرکت‌ها به کلی گسسته شده و آنچه که هست این است که سرمایه‌داران فعلاً در قمارخانه بزرگ سرمایه‌داری موسوم به بورس، پول‌های یکدیگر را می‌ربایند، تا روزی که حباب بترکد، بی ارزشی سهام برملا گردد، عده‌ای به کلی سرمایه خود را از دست بدهند و ورشکست شوند.

حال اگر در پیشرفته‌ترین کشورهای سرمایه‌داری، دولت‌ها.برای نجات موسسات بزرگ جهانی، اقدام به حمایت و حفظ رونق مصنوعی بورس‌ها کرده‌اند، در ایران نیز همین سیاست رونق مصنوعی بورس، اما برای نجات دولت از ورشکستگی مالی با روش‌های پیچیده پنهان کاری و توطئه‌آمیز به اجرا درآمده است.

جمهوری اسلامی از نظر مالی یک دولت ورشکسته است. بدهی داخلی دولت رقمی بین ۷۰۰ تا ۸۰۰ هزار میلیارد تومان برآورد شده است. کسری بودجه امسال  ابعاد بی سابقه‌ای به خود گرفته است. نایب رئیس کمیسیون برنامه و بودجه مجلس در اردیبهشت ماه ، کسری بودجه در سال جاری را ۱۸۰ هزار میلیارد تومان اعلام کرد. اما با توجه به این که در پی شیوع کرونا بخشی از منابع بودجه امکان تحقق ندارند و در همان حال کوید ۱۹هزینه های جدیدی را برای دولت پیش ‌آورده است ، رقم کسری بودجه بسیار فراتر از مبلغ ذکر شده خواهد بود. این نیز واقعیتی است که دولت یک منبع قابل اتکا برای تامین این کسری بودجه کلان ندارد. بنابراین در طول چند ماه گذشته به اشکال مختلف تلاش کرده است، این کسری بودجه را در شکلی به ظاهر غیر مستقیم از طریق زدن جیب مردم تامین کند. افزایش بهای دلار و فروش دلارهای دولتی در بازار در چند ماه گذشته یکی از روش‌های تامین این کسری بوده است. افزایش بهای سکه و عملاً وادار کردن مردم به خرید سکه در شرایط کاهش مداوم ارزش ریال، نمونه دیگری است. انتشار اسکناس بی پشتوانه هم که یکی از اقدامات همیشگی جمهوری اسلامی و کابینه‌های آن بوده است و بالاخره فروش هر آنچه که از دارائی و ثروت عمومی متعلق به مردم در دسترس دولت است، تحت عنوان خصوصی سازی.

اما بر سر این برنامه خصوصی سازی وسیع نیز کابینه تلاش کرد با ادعای بی اساس جمع کردن نقدینگی برای کاهش نرخ تورم ، به زور سیاست های پولی و مالی و تبلیغات گسترده، بازار سهام را در خدمت منافع خود، به کارگیرد. تلاش شد حتی مردمی را که مبلغی محدود پول نقد داشتند به بازار سهام بکشاند و با ایجاد رونق مصنوعی، سهام موسسات دولتی را به بهای گزاف بفروشد تا منبع بزرگ دیگری برای کسری بودجه باشد.

در این نکته تردیدی نیست که شرایط اقتصادی جامعه، حجم بزرگ نقدینگی و تورم ۴۰ تا ۵۰ درصدی نیز دولت را در پیشبرد این سیاست، یاری رساند.

بانک مرکزی در پایان خرداد ۹۹، اعلام کرد حجم کل نقدینگی کشور به رقم ۲۶۲۵ هزار میلیارد تومان رسیده است که برخلاف ادعاهای دولت در مورد جمع کردن نقدینگی، افزایش حدود ۲۰ درصدی را در مقایسه با سال گذشته نشان می‌دهد.  اقتصاد سرمایه‌داری ایران قدرت جذب این حجم کلان نقدینگی را در تولید ندارد. بنابراین دولت و بانک مرکزی تلاش کردند بخش قبل ملاحظه‌ای از این نقدینگی را لااقل تا جائی که در دست مردم به ویژه اقشار میانی موسوم به خرده‌بورژوازی است به سمت بورس سوق دهند. در راستای اجرای این سیاست، نرخ بهره سپرده‌های بلند مدت در بانک‌ها به ۱۵ و ۱۶ درصد کاهش یافت. این کاهش نرخ بهره از آنجائی که نمی توانست جبران کننده افزایش نرخ تورم باشد، نقدینگی در جستجوی راه‌های دیگر به سوی خرید و فروش زمین و مسکن، اتومبیل، ارزهای خارجی، سکه و طلا روان شد. بانک مرکزی در نقطه ای جلو افزایش بهای ارزهای خارجی را گرفت و در همین شرایط است که دولت و موسسات وابسته به دولت با ریختن سهام به بورس، ایجاد رونق مصنوعی با استفاده از ابزارهای مختلفی که در اختیار دارند و تبلیغات وسیع حول آن موفق شدند سوای دارندگان سهام عدالت، یک جمعیت حدوداً ۵ میلیونی را با امید واهی به سود ۲۰۰ تا ۳۰۰ درصدی وارد بورس کنند . تب بورس جامعه را فرگرفت و جنون بورس بازی به اوج خود رسید.

رییس سازمان بورس و اوراق بهادار اعلام کرد: در چهار ماه نخست امسال بیش از ۵ / ۴ میلیون نفر کد بورس دریافت کرده و با سرمایه‌ه ای به طور میانگین حدود ۱۰ تا ۱۵ میلیون تومان وارد این بازار شده‌اند که مبلغی بالغ بر ۱۰۰ هزار میلیارد تومان را وارد بازار سرمایه کرده اند. وی افزود: مجموع رقم سرمایه‌گذاری‌ها در تمام سال گذشته به حدود ۳۵ هزار میلیارد تومان رسید اما تنها در چهار ماه در سال جاری به رقم یکصد هزار میلیاردی دست پیدا کرده‌ایم که در گذشته هرگز شاهد آن نبوده‌ایم.

تحت چنین شرایطی است که شاخص کل بورس تنها در طول چهار ماه چنان رشد می‌کند که تا نیمه دوم مرداد به بالای ۲ میلیون واحد رسید.

در حالی که بهای سهام به سرعت افزایش می‌یافت. حالا برای کسانی که پول کمتری هم داشتند مشوقی شده بود تا در شرایط کاهش روزافزون ارزش ریال، دار و ندار خود را به بازار سهام بریزند و سهام بخرند. چرا که می‌دیدند بهای سهام مدام در حال افزایش است و چنین می‌پنداشتند که بازهم افزایش خواهد یافت و چیزی هم عاید آن‌ها خواهد شد.

بورس بازی رونق گرفت و خود این مسئله باعث افزایش بیشتر بهای سهام شد. “بورس در مدتی کمتر از ۵ ماه ۳۰۰ درصد سود را عاید سهامداران” کرده بود.

وقتی که این بورس بازان کوچک دیدند در مدتی کوتاه فرضا بهای سهام دو، سه برابر شده است، با این تصور که بازهم بهای سهام افزایش خواهد یافت و می توانند سود ببرند، سهام را به بهای گرانتری خریدند. اما در حالی که بهای اسمی سهام سه برابر شده بود، در واقعت این سهام رابطه‌ای با واقعیت اقتصادی شرکت‌هائی که سهام آن‌ها خرید و فروش می‌شد، نداشتند. این رابطه به کلی گسسته بود.

حال اگر در کشورهای پیشرفته سرمایه‌داری، اقتصاددان‌ها در نتیجه جدائی بازار سهام از اقتصاد واقعی در شرایط کنونی، از یک شکاف صحبت می‌کنند، در ایران در واقعیت، خندقی بزرگ میان اقتصاد واقعی و بازار سرمایه مجازی شکل گرفته بود. آنچه که رخ داده بود رونق نبود، حباب بود. در واقع، حباب خرید و فروش می‌شد و از آنجائی که حباب بود می بایستی بترکد تا بهای اسمی سهام خود را بر بهای واقعی آن منطبق کند.

البته در طول چند ماه رونق بورس، دولت، بورس بازان حرفه‌ای که سرمایه‌داران ، موسسات مالی و بانکی باشند سودهای هنگفتی بردند و حالا بازنده اصلی عمدتاً مردم خرده‌پائی هستند که با هوس به دست آوردن سود هنگفت به جنون بورس بازی گرفتار شدند و با این سقوط پی در پی بورس هست و نیست خود را از دست می دهند.

این اتفاقی است که هم اکنون در حال رخ دادن است. از دوهفته پیش سقوط سنگین بازار سهام آغاز شد. تا روز یک‌شنبه شاخص بورس به کانال یک میلیون و ۶۷۵ هزار واحدی بازگشته است. سهام تعدادی از مهم ترین کارخانه‌ها و دیگر موسسات از جمله پالایشگاه‌ها، ماشین سازی‌ها، فولاد ،صنایع ملی مس ایران، ، شرکت کشتی‌رانی جمهوری اسلامی و شرکت‌های سرمایه‌گذاری بیشترین تاثیر را در افت شاخص بورس داشتند. ارزش سهام این شرکت‌ها  بین ۲۵ تا ۴۵ درصد کاهش یافت و تا این لحظه در مجموع،  سهام بیش از ۳۰ درصد ارزش خود را از دست داده‌اند و این روند نزولی همچنان ادامه دارد. البته این شرکت‌ها تاکنون ارزش واقعی خود را حفظ کرده‌اند، اما این احتمال هست که  سقوط ارزش سهام تا جائی پیش رود که حتی برخی شرکت‌ها را نیز به کلی ورشکست کند.

متن کامل نشریه کار شماره ۸۸۴ در فرمت پی دی اف

POST A COMMENT.