از دیار سرودهای آزادی می آیی
با کوله باری از تجربه های خشکیده
کاغذی
برای خواندن شعر سروده نشده
با قلم و چکش
برگی از زوال می افتد
وه چه آرام خموش
با چندین قطره خون سرخ آلاله ها
برای کوچ پرندگان
پرندگان بی طاقت
سر مست از شراب خونین
آنگاه سرو دی
برای فردای صبح ازادی
فریادش !
کار نان آزادی
نبرد طبقاتی
سخت دشوار
ولی پر حاصل
به درود
رفیق
بدرود
سیاهکوه
نظرات شما