مطابق آخرین آمارهای رسمی، تعداد کل فرهنگیان کشور که زیرپوشش وزارت آموزشوپرورش و حقوقبگیر دولت هستند نزدیک به یکمیلیون نفراست که از این تعداد ۷۵ درصدشان( ۷۵۰ هزار نفر) معلم هستند. این معلمان درحالیکه به کار آموزش کودکان و نوجوانان مشغولاند و در زمرهی سختکوشترین و زحمتکشترین اقشار جامعه محسوب میشوند، اما در شرایط معیشتی دشوار و فقیرانهای زندگی میکنند. معلمان زحمتکش که به کار سخت و پرمسئولیت تدریس در کلاسهای شلوغ و فاقد تجهیزات ضروری و استانداردهای بینالمللی میپردازند و بایستی از یک آسودگی خاطر ولو نسبی و موقعیت مناسب برای تجدیدقوا و بهروز کردن اطلاعات و دانش خود برخوردار باشند، اما نهفقط از چنین شرایط و امکاناتی محروماند، بلکه در استرس دائمی تأمین معاش و در شرایط معیشتی دشوار و فقیرانهای زندگی میکنند. دریافتی و حقوق ماهانه معلمان در پایینترین سطح کارمندان دولتی است. صرفنظر از یک تعداد مدیران و رؤسای مناطق و برخی دیگر از کادر اداری که حقوق بالای ۵-۴ میلیون تومان میگیرند، اما متوسط دریافتی معلمان، دو الی دو و نیم میلیون تومان است که با توجه به هزینه سبد معیشت یک خانوار در ماه ( که تا ۱۰ میلیون تومان تخمین زده میشود) تنها میتواند یک هفته دوام آورد. ازاینرو سالهاست که معلمان برای تأمین نیازهای زندگی خود به شغل دوم و سوم رویآورده اند. یک معلم با ۲۷ سال سابقه کار در مورد ناچیز بودن حقوق معلمان و اجبار به شغل دوم میگوید” امروز هیچ معلمی نیست که بدون شغل دوم اموراتش بگذرد”. شایانذکر است که این وضعیت عمومی معلمانیست که در استخدام رسمی آموزشوپرورش هستند و حقوق خود را نیز از دولت میگیرند. اما افزون براین معلمان، صدها هزار تن دیگر نیز ازجمله تحت عنوان حقالتدریسی، خرید خدمتی، پیشدبستانی،آموزشیار نهضت سوادآموزی، شرکتی، سرباز معلم و غیره، به کار تدریس و معلمی اشتغال دارند بدون آنکه از همان حداقل حقوق و مزایای یک معلم رسمی که خود بسیار ناچیز است، برخوردار باشند. این گروه از معلمان در عین اینکه در ارتباط با وزارت آموزشوپرورش هستند و از دولت حقوق میگیرند اما استخدام رسمی دولت نیستد و وضعیت حقوقی و دریافتی ماهانه آنها بسیار وخیمتر از معلمان رسمی است. حقوق این گروه از معلمان بهرغم آنکه سالها کار تدریس نموده و همان وظایف معلمان رسمی را انجام میدهند بسیار پایین و چیزی بین ۳۰۰ تا ۸۰۰ هزارتومان است. بیشتر این معلمان حتی بیمه نیستند و دفترچه بیمه معدود کسانی که بیمهشدهاند، از شروع تا پایان سال تحصیلی اعتبار دارد و در تعطیلات تابستان ضمن آنکه هیچگونه حقوقی به آنها نمیپردازند، هزینه درمان را نیز باید از جیب خودپرداخت کنند.
علاوه بر اینکه عموم معلمان با دشواریها و تنگناهای شدید معیشتی و اقتصادی روبرو هستند، اما وضعیت معلمان غیررسمی که ازقضا در مناطق و روستاهای دورافتاده زحمت میکشند و به کار تدریس مشغولاند، بسیار وخیمتر و اسفناک تر است که وزارت آموزشوپرورش نه این گروه از معلمان را استخدام میکند و نه حتی آمار دقیق تعداد این معلمان را انتشار میدهد. وضعیت عمومی معلمان ایران نهفقط با هیچیک از کشورهای سرمایهداری اروپا و آمریکا، بلکه حتی با کشورهای منطقه از نمونه عربستان، اردن، امارات، قطر، عراق و ترکیه نیز قابل قیاس نیست و حقوق ماهانه دریافتی معلمان ایران از همهی این کشورها کمتر و پایینتر است. اما این هنوز تمام جوانب فاجعه در آموزشوپرورش و آنچه بر سر معلمان آوار شده نیست.
در جمهوری اسلامی بخش قابلتوجهی از معلمان که به کار تدریس در مدارس غیردولتی یا “مدارس غیرانتفاعی” مشغولاند و بالغبر ۲۰۰ هزار نفر را تشکیل میدهند، ازلحاظ شرایط کار و دریافتی ماهانه وضعیتی بهمراتب اسفبار تر دارند. این گروه کثیر از معلمان که اصطلاحاً به آنها معلمان “آزاد” نیز گفته میشود و در مدارس خصوصی تدریس میکنند، پس از انعقاد قرارداد ساعتی با صاحبان یا مسئولان این مدارس، شروع به کار میکنند و فقط درازای ساعات کار، دستمزد دریافت میکنند. اینها معلمانی هستند که درازای فروش ساعتی نیروی کار فکری خود، از کارفرما یا همان صاحبان و مسئولان مدارس مزد میگیرند. شدت استثمار این کارگران فکری بسیار زیاد است. معلمان”آزاد” درازای ۵ / ۷ ۱ ساعت تدریس هفتگی، تمام مزد و مزایایی که در ماه دریافت میکند فقط ۳۰۰ هزارتومان است. البته این کارگر فکری برای افزایش دریافتی، ساعات بیشتری در هفته مثلاً ۲۴ ساعت در هفته کار میکند اما درهرحال سقف دریافتی او از ۶۰۰ هزارتومان تجاوز نمیکند. یک معلم”آزاد” از استان قزوین با ۱۰سال سابقه کار۵۰۰ هزارتومان دریافت میکند. معلم”آزاد” پولی را که درازای هر ساعت کار دریافت میکند از نصف مبلغی که به معلم رسمی پرداخت میشود نیز کمتر است. این در حالی است که ازلحاظ وظیفه و حجم کار، همان کار را انجام میدهد. بهعبارتدیگر تقریباً تمام پولی را که کارفرما برای خدمتی که کارگر فکری ارائه میدهد از والدین دانشآموزان میگیرد، جز همان مبلغ ناچیزی که به کارگر میدهد بالا میکشد. این کارگر فکری تنها زمانی مزد میگیرد که کار کند. تعطیلات تابستانی، نوروزی و دیگر روزهای تعطیل مزدی دریافت نمیکند. وقتیکه مدرسه تعطیل است، از مزد خبری نیست. در همین ماجرای کرونا و اعلام تعطیلی مدارس، بهرغم وعدههایی که در مورد پرداخت دستمزد این کارگران داده شد، اما تا این لحظه نهفقط ریالی به آنها پرداختنشده بلکه درمواردی که معلمان اعتراض نموده و خواهان پرداخت مزد زمان تعطیلی اجباری مدارس شدهاند اخراج و یا تهدید به اخراج شدهاند. افزون براین، این گروه از معلمان عموماً بیمه نیستند. معدود کسانی که بیمهشدهاند، بیمه آنها بهصورت ساعتی بهحساب تأمین اجتماعی واریز میشود بهنحویکه در ظرف یک سال حدود دو ماه در سابقه بیمهای وی محاسبه میشود. یک معلم”آزاد” از استان قزوین در مورد وضعیت بیمه خود میگوید” باده سال سابقه کار در مدارس غیرانتفاعی مختلف، بهزحمت دو سال سابقه بیمه داشته باشم که آنهم منقطع و بافاصله است”. لیلا متعارفی معاون اداره کل حق بیمه تأمین اجتماعی میگوید حدود ۸۰ هزار معلم غیردولتی بیمه هستند. بیمهای که توصیف آن از زبان معلم قزوینی بیان شد.
وضعیت این گروه بزرگ از معلمان که با فروش نیروی کار خود زندگی میکنند نهفقط با سایر معلمان قابل قیاس نیست بلکه حتی با وضعیت کارگران در صنایع و کارخانهها نیز قابلمقایسه نیست. کارگر کارخانه عموماً بیمه هست و اگر بیکار شود دستکم تا مدتی میتواند از مزایای بیمه بیکاری استفاده کند. کارگر کارخانه دفترچه بیمه دارد و برای درمان میتواند در فصل تعطیل و غیر تعطیل از آن استفاده کند. کارگر کارخانه تحت پوشش قانون کار است و تعیین میزان دستمزد او تابع قانون کار و آن مبلغی است که شورای عالی کار تصویب میکند. اما معلمان”آزاد”، این ۲۰۰ هزار کارگر فکری که ظاهراً تحت پوشش قانون کار هستند، از همه اینها “آزاد”اند. نه زمان تعطیلی مزد میگیرند، نه بیمه هستند، نه مقررات قانون کار درزمینهٔ حداقل دستمزد در مورد آنها رعایت میشود و نه از بیمه بیکاری برخوردارند. آنها البته آزاد هستند نیروی کار خود را به قیمتی که سرمایهدار بخش خصوصی تعیین میکند، به نازلترین بهای ممکن به او بفروشند . آنها آزادند سودهای هنگفتی عاید این گروه از سرمایهداران سازند که سرمایه خود را در عرصه خدمات آموزشی به جریان انداختهاند.
البته مدیران و مسئولان ارشد حکومتی مانند مجتبی زینی وند و سعید صالح، مدیرکل و رئیس سازمان مدارس و مراکز غیردولتی، در حرف تأکید نموده و وعده میدهند دستمزد این معلمان در دوره تعطیلات کرونائی پرداخت شود. در حرف میگویند صاحبان مدارس خصوصی موظفاند دستمزد این کارگران را مطابق قانون کار بپردازند و آنها را بیمه کنند. اینها اما همه فقط حرف است. حرفهایی که هیچگونه پشتوانه و ضمانت اجرایی ندارند. همینها اما در عوض به بهانه اینکه ” بیمه معلمان مدارس غیردولتی بالای ۵۰۰ هزارتومان است که از عهده مدیران مدارس بهعنوان کارفرما خارج است” اقدام کارفرمایان و امتناع آنها از بیمه کردن این کارگران فکری را توجیه و تأیید و از سرمایهداران فعال در عرصه آموزشوپرورش حمایت میکنند. حمایت از مدارس خصوصی و “غیرانتفاعی” و سرمایهداران صاحب آنها، البته فقط به این اظهارنظر که در ماه ۵۰۰ هزارتومان به آنها منفعت میرساند خلاصه نمیشود. دولت نهتنها بسیاری از مدارس، زمینها، ساختمانها، تجهیزات و امکانات آن را به سرمایهداران بخش خصوصی واگذار نموده بلکه بستههای حمایتی مختلفی را نیز در اختیار آنها قرار داده و مهمتر اینکه شرایط استثمار وحشیانه کارگران فکری را برایشان فراهم ساخته است.
از دهه هفتاد خورشیدی که خصوصیسازی بهطور همه جانبهای در دستور کار رژیم قرار گرفت، جمهوری اسلامی تمام تلاش خود را برای اجرای کامل سیاست اقتصادی نو لیبرال ازجمله واگذاری مؤسسات و صنایع دولتی، خصوصیسازی بهداشت و درمان و آموزشوپرورش و کاهش تعهدات دولتی بکار بسته است. اجرای این سیاست، بیکارسازی وسیع کارگران، محرومیت گسترده توده مردم از تأمین اجتماعی و خدمات دولتی را شدت بخشیده، فقر و فلاکت و گرسنگی را تشدید نموده و فجایع اقتصادی و اجتماعی بزرگی را در پی داشته است. خصوصیسازی آموزشوپرورش یکی از اهداف اولیه این سیاست، طی یک دهه اخیر با سرعتی شگفتانگیز و در سطح گستردهای به مرحله اجرا گذاشتهشده و جنبه طبقاتی آموزش و تحصیل بیشازپیش تشدید و نمایان گشته است. اجرای این سیاست، نیروی کار فکری ارزان و آماده را روانه بازار کاری ساخته است که سرمایه بخش خصوصی به یاری دولت آن را به راه انداخته تا کارگر فکری را با خشونت و بیرحمی حتی بدون پرداخت مزد رایج در سایر بخشهای کارگری استثمار کند. در آموزشوپرورش حتی در آنجا که هنوز به بخش خصوصی واگذار نشده، دولت سعی کرده است بدون قرارداد و استخدام و با صرف کمترین هزینه از خدمات نیروی کار فکری بهره جوید. مقامات و مسئولین آموزشوپرورش بهصراحت میگویند” بنای آموزشوپرورش بر استخدام نیست” و “تعهدی برای استخدام” کسانی که تحت عنوان “سرباز معلم” و عناوین گوناگون دیگری مدتها به تدریس و کار معلمی پرداختهاند، ندارد. در حال حاضر نیز بجای استخدام دهها هزار معلم موردنیاز آموزشوپرورش و رفع کمبودها و اختصاص بودجه لازم و کافی برای آن، از معلمان خرید خدمتی، حقالتدریسی، پیشدبستانی، آموزشیار نهضت سوادآموزی، سرباز معلم و امثال آن استفاده میکند و بودجهای را که میتوانست براین بخش هزینه شود، صرف حوزههای علمیه ، طلاب و مراکز مذهبی و تحمیق معنوی مردم یا ارگانهای سرکوب و گروههای اسلامگرای شیعی از قماش حزبالله لبنان و امثال آن میکند.
۲۰۰ هزار معلم “آزاد” مشغول به کار در بخش خصوصی، ۲۰۰ هزار نیروی کار فکری، در خاموشی و سکوت و بیپناهی، برای زنده ماندن، مجبورند نیروی کار خود را به ارزانترین بهای ممکن بفروشند و بهشدت استثمار شوند. این معلمان محروم و زحمتکش، بخشی از طبقه کارگر ایران هستند که شرایط کار و بهای نیروی کار آنها نهتنها در قیاس با سایر کشورها بسیار فاجعهبار است، بلکه در قیاس حتی با کارگران ایران در سایر بخشها نیز بهشدت فاجعهآمیز و اسفبار است. کار ساعتی و بردگی مزدی و محرومیت از هرگونه بیمه اجتماعی و ظلم و ستمی را که براین گروه از معلمان اعمال میشود در کمتر کشور سرمایهداری میتوان سراغ گرفت.
معلمان”آزاد” که حتی از شمول قانون کار و بیمه تأمین اجتماعی نیز محروماند و در معرض شدیدترین تبعیضات و فشارهای اقتصادی و معیشتی قرا دارند و توسط سرمایهداران بخش خصوصی بهشدت استثمار میشوند، راه دیگری ندارند جز آنکه باهم متحد شوند، تشکلهای خاص خویش را ایجاد کنند و بهطور متشکل علیه وضع موجود دست به اعتراض و مبارزه بزنند. خواست پرداخت دستمزد مطابق قانون کار و برخورداری از بیمه تأمین اجتماعی از اولیهترین و بدیهیترین خواستهای این بخش از طبقه کارگر است که بایستی مورد پشتیبانی وسیع سایر بخشهای طبقه کارگر و تشکلهای مستقل کارگری قرار گیرد. بدون اتحاد و بدون مبارزه، اوضاع به همین شکل ادامه خواهد یافت و حتی بدتر از این نیز خواهد شد. تنها با اتحاد و مبارزه نیروی کار متشکل است که میتوان سرمایهداران و دولت حامی آنها را وادار به عقبنشینی کرد.
نظرات شما