سال ۹۸ با تمام عواقب فاجعهبار آن برای مردم ایران به پایان میرسد. در سال ۹۸ توده های مردم ایران با اتفاقات و حوادث فاجعهبار طبیعی و اجتماعی متعددی رو به رو بودند. در همان نخستین روزهای این سال، مناطق وسیعی از ایران با سیلی ویرانگر مواجه شد. مردم ۱۴ استان کشور دچار خسارات جانی و مالی سنگینی شدند. ده ها تن از مردم ایران در جریان این سیل، جان خود را از دست دادند.۷۶ نفر کشته و صدها تن مصدوم شدند. هزاران خانه در روستاها و حتی شهرهای چندین منطقه ویران شد. تا ١٨ فروردین، ١۵١ھزار خانه آسیب دید که از این تعداد ۵۴ ھزار خانه به کلی تخریب شدند. ۶۸۰ هزار تن از مردم آواره و بیکار شدند. روستاها، مزارع و باغ ها زیر آب رفتند. در مناطق روستائی، دهقنانان آنچه را که داشتند از دست دادند.
سالی که گذشت مردم ایران در برخی مناطق و شهرها با زلزلههای مکرر مواجه بودند. از این بابت نیز خسارات بزرگ مالی و جانی به مردم ایران وارد آمد.
سالی که گذشت مردم استانهای شمالی ایران چندین روز در محاصره برف قرار گرفتند و چند تن جان خود را از دست دادند.
سالی که گذشت صدهاتن از مردم ایران ، مرد و زن و کودک در آبانماه توسط رژیم آدم کش حاکم بر ایران در خیابانها کشتار شدند.
سالی که گذشت هزاران تن از کارگران و زحمتکشان ، دانشجویان، معلمان، زنان در اسارتگاههای قرون وسطائی رژیم به بند کشیده شدند و صدهاتن با اتهامات سیاسی و غیر سیاسی به جوخههای اعدام سپرده شدند.
سالی که گذشت، صدهاتن از مردم بیدفاع هواپیمای مسافری با موشک سپاه پاسداران به قتل رسیدند.
در سال ۹۸ مردم ایران با یکی از مرگبارترین بیماری های یک صد سال اخیر مواجه شدند. از بهمن ماه که ویروس کرونا در ایران گسترش یافت، تا کنون هزاران تن از مردم ایران جان خود را از دست داده و در حالی که آخرین روزهای این سال سپری میشود، چشم انداز فوری برای پایان این بیماری مرگبار وجود ندارد، بلکه با گذشت هر روز دامنه شیوع بیماری گستردهتر و بر تعداد مردمی که جان خود را از دست میدهند، افزوده میشود.
سال ۹۸ سالی فاجعهبار و وحشتناک بود. چرا؟ آیا اینهمه فاجعه به اصطلاح “طبیعی” که مردم ایران گرفتار آن شدند، جبر و تقدیر بود؟ ابداً. فقط آدمهای ساده لوح، خرافاتی از همهجا بی خبر ممکن است چنین باوری داشته باشند. برعکس همه این فاجعهها قابل پیشگیری بود. میتوانست رخ ندهد.
پس جرا رخ داد و مسئول آن کیست؟ این نظم اقتصادی-اجتماعی و سیاسی حاکم بر ایران است که فاجعه به بار آورده است. احمقانه است که کسی تصور کند پی آمد بارش باران و برف باید سیل و ویرانی گسترده در سراسر کشور، مرگ مردم و نابودی خانه و کاشانه صدها هزارتن باشد.
بسته به شرایط جوی که آن هم قابل پیشبینی است، میتواند بارش برف و باران کم یا زیاد باشد. اما اگر در کشوری اندکی حساب و کتاب در کار باشد، میشود پیشاپیش برای هر شرایطی آماده بود، حادثه طبیعی را تحت کنترل گرفت و به جای این که برف و باران زندگی مردم را نابود کنند در خدمت رفاه آنها قرار گیرند.
اما در طول متجاوز از ۴۰ سالی که جمهوری اسلامی بر ایران حاکم است، نهتنها کمترین گامی در این جهت برداشته نشد، بلکه برعکس، آنچه انجام گرفت در جهت تخریب و ویرانی بود. تمام سیاستهای طبقه حاکم به روند تخریب و فاجعه، یاری رساند. آنچه که طبقه سرمایهدار حاکم بر ایران همواره در پی آن بوده و هست، کسب بیشترین سود، دزدی و چپاول بوده است. آنها حتی برای کسب این سود، مناطق جنگلی و مسیلها را نیز تخریب کردند و به جای آن ویلا سازی کردند تا سودهای هنگفت عاید خود سازند. نیروهای نظامی رژیم استبدادی در هر گوشه ایران هر آنچه را که خواستند بی توجه به عواقب کارشان برای طبیعت، انجام دادند. در جمهوری اسلامی نه تنها امکاناتی برای مقابله با سیل، تدارک دیده نشد، بلکه حتی رودخانهها را نیز لایروبی نکردند. روشن است که سیاستهای جمهوری اسلامی فاجعه آفرید و نه باران. زمستان فرا رسید و برف آمد. اما در کشوری که طبقه حاکم آن هرگز در فکر مردم و امکانات برای آنها نبوده است، این نیز به فاجعهای دیگر انجامید. کافی بود در استانهای شمالی که ظاهراً از مناطق پیشرفته ایران هستند، دو روز برف ببارد، اما مردم این منطقه در محاصره برف به کلی فلج شوند. در سرمای کشنده زمستان از آب و برق و گاز محروم گردند و ارتباطشان با همه جا قطع شود. برق قطع است. چرا؟ چون تاسیسات فرسودهاند و چهل سال از عمر آنها میگذرد. دو روز برف میبارد، دههاهزارتن از مردم آب و برق ندارند. مردم در جادهها و روستاها و حتی در شهرها در محاصره برف گرفتار شده اند و عدهای جان میدهند. چرا؟ چون امکانات برای برف روبی نیست. جادههای مناطق روستائی همان جاده های قرون وسطائی بافی ماندهاند و مردم روستاها حتا دسترسی به یکدیگر ندارند، تا چه رسد به ارتباط با شهرها. امکان برقرسانی، آب و برق نیست، چون دولت وسائل و امکانات لازم دسترسی به آنها را ندارد. روشن است که مسئول تمام فاجعه ناشی از برف و باران در سالی که گذشت، نظم ارتجاعی و طبقه حاکم بر ایران است و نه برف و باران. در کشوری که فقط یک قلم از درآمد منابع طبیعیاش در هر سال متجاوز از صد میلیارد دلار است، طبقه حاکم تمام این درآمد هنگفت را یکجا غارت کرده، یا صرف ارگانها و نهادهای انگلی دولتی و مذهبی یا هزینه جاهطلبیهای توسعهطلبانه خود و کمک به گروههای اسلامگرای مرتجع در سراسر ایران کرده است. چیزی باقی نمیماند که صرف هزینههای زیر بنائی در کشور شود. این رژیم هر سال لااقل ۱۰ میلیارد دلار از حاصل دسترنج مردم ایران را فقط صرف کمک به رژیم سوریه و اسلامگرایان یمنی کرده است. وضعیت مسکن، بهداشت و رفاه دهها میلیون تن زحمتکش در ایران چنان وخیم است که حدود ۲۰ میلیون از جمعیت کشور حاشیهنشیناند و دهها هزار تن، کارتن خواب. اما ثروت این کشور به جیب اسلامگرایان لبنانی میرود و برای آنها بهترین خانهها، مدارس و مراکز درمانی ایجاد میشود. روشن است که چرا امکانات نیست. روشن است که چرا هر حادثه طبیعی برای مردم ایران به یک فاجعه تبدیل میگردد.
در هرسال چندین زلزله در ایران رخ میدهد، همه ساله در نتیجه این زلزلهها گروهی از مردم ایران جان خود را از دست میدهند، مساکن شان بر سرشان خراب میشود و هست و نیست خود را از دست میدهند؟ در سال ۹۸ نیز همین زلزلهها رخ داد. آیا این یک جبر و تقدیر است که مردم در جریان هر زلزله جان بدهند و خانههای آنها ویران گردد ؟ به هیچ وجه!
گرچه هنوز علم و دانش بشریت به آن حد پیشرفت نکرده که بتوان وقوع زلزله را از قبل دقیقا پیشبینی کرد، اما این پیشرفت به آن درجه رسیده که اکنون مناطق زلزله خیز را میشناسیم. اما اگر کسی این را هم نمی دانست، علم و دانش بشریت در آن حد پیشرفت کرده که بتواند امکاناتی را فراهم آورد که حتی با شدیدترین زلزلهها نه کسی کشته شود و نه خانهای ویران گردد. پس چرا در هرسال، زلزله برای مردم ایران یک فاجعه است؟ به این علت ساده که خانهها و ساختمانها از مقاومت لازم و استاندارد در برابر زلزله برخوردار نیستند. در کشوری که دستمزد کارگر حتا کفاف نان خشک و خالی خانوادهاش را نمیدهد یا در روستاهائی که مساکن دهقانان با خشت و گل و چوپ سر پاهستند، چگونه میتوان انتظارداشت مردم از مسکن مقاومی برخوردار باشند که در مقابل هر زلزلهای قدرت ایستادگی داشته باشد؟
جمهوری اسلامی در طول متجاوز از چهل سال به جای بهبود شرایط معیشتی کارگران و زحمتکشان، روز به روز آنها را فقیرتر کرده و به آلونکهای حاشیه شهرها رانده است. این آلونکها در مقابل کوچکترین زلزلهای فرو میریزند و گاه دهها هزار انسان را از نمونه بم به کام مرگ میکشانند . بنابراین آشکار است که زلزله با سطح کنونی پیشرفت و تمدن بشری فاجعه آفرین نیست، بلکه این نظم اقتصادی-اجتماعی و سیاسی حاکم بر ایران است که هر زلزلهای را به یک فاجعه در ایران تبدیل میکند.
فاجعهبارترین فجایع سال ۹۸ برای مردم ایران شیوع کرونا و مرگ ومیر و خسارات متعدد مادی و معنوی آن است. آیا وقوع چنین فاجعهای برای مردم ایران محتوم بود؟ ابداً.
آشکارتر از تمام فجایع دیگر، نقش رژیم حاکم بر ایران در آفریدن این فاجعه مرگبار دیده میشود. امروز دیگر حتی عقبماندهترین مردم ایران میدانند که مسبب این فاجعه وحشتناک، طبقه ارتجاعی حاکم برایران و جمهوری اسلامی است.
علت چه بود که از میان تمام کشورهای خاور میانه، کرونا از ایران سر برآورد؟
منافع اقتصادی و سیاسی طبقه ارتجاعی حاکم بر ایران بود که این ویروس مرگبار را به ایران آورد و فاجعهای به وسعت سراسر ایران آفرید. بر کسی پوشیده نیست که در اوج شیوع کرونا در چین نه فقط در ایران هیچ اقدام احتیاطی و پیشگیرانهای صورت نگرفت، بلکه برعکس، مرتجعینی که هرگز در فکر جان مردم ایران نبودهاند، بیشترین مناسبات و رفت آمدها را با چین داشتند. به خاطر این منافع اقتصادی و سیاسی بود که حتی به بهای جان مردم ایران این رفت و آمدها را ادامه دادند و این بیماری وحشتناک را در سراسر ایران اشاعه دادند. نه این که این جنایتکاران واقعا نمی دانستند چه خطری در ادامه این رفت و آمدها و مناسبات نهفته است. آنها میدانستند و از آن آگاه بودند. دو روز پیش بود که یکی از معاونان وزارت بهداشت افشا کرد که چندین بار از مقامات بالاتر خواسته شد این رفت و آمدها را به چین قطع کنند و نکردند. از مدتها پیش از آن که کرونا در ایران همهگیر شود، سران و مقامات جمهوری اسلامی واقعاً از آن آگاه بودند، اما آن را پنهان ساختند. آنها در اوایل بهمن ماه مردمی را که در شبکه های اجتماعی در مورد شیوع کرونا خبر رسانی کردند، به اتهام پخش اکاذیب بازداشت کردند. در ۲۱ بهمن ماه یک زن مبتلا به کرونا در تهران مرد و خبر آن را بیمارستانی در تهران تایید کرد و در روزنامه ها نیز درج شد، اما تکذیب کردند تا مراسم فرمایشی ۲۲ بهمن و نمایش انتخاباتیشان را برگزار کنند. کار به جائی رسید که کرونا در قم چنان گسترش یافت که به مرگ تعدادی از مردم انجامید و دیگر نمی شد آن را پنهان ساخت. با این همه، انگارهیچ اتفاقی رخ نداده و برخورد با این بیماری مرگبار به روال گذشته ادامه یافت. هیچ اقدام جدی بازدارنده صورت نگرفت و قم قرنطینه نشد. حسن روحانی اصرار مردم و متخصصین را برای قرنطینه، تلاش دشمنان برای تعطیل کشور نامید. از مردم خواست که از روز شنبه همه سرکار بروند و روال عادی ادامه خواهد یافت. معاون مزدور وزارت بهداشت، قرنطینه را بی فایده و کهنه شده اعلام کرد. خامنهای جنایتکار نیز گفت:” این بلا آنچنان بزرگ نیست و بزرگتر از آن نیز وجود داشته است” و مردم را پی خواندن دعا فرستاد. با گذشت هر روز تعداد بیشتری از مردم جان خود را از دست دادند، اما تعداد واقعی تلفات را نیز پنهان کردند. عاقبت کار روشن است. کرونا به سراسر ایران و حتی کشورهای همسایه گسترش یافت. همه جا را آلوده کرد و تا به امروز جان هزاران تن از مردم ایران را گرفته است. این یک جنایت هولناک جمهوری اسلامی علیه مردم ایران است. آنچه که می توانست در ایران رخ ندهد و حتی به فرض رخ دادنش، به فوریت مهار شود، در کشوری که منافع اقتصادی طبقه حاکم بر جان میلیونها انسان تفدم دارد، در کشوری که حکومت این طبقه بر سرنیزه، دروغ و فریب بنا شده است و در شرایط فقدان امکانات بهداشتی و درمانی ضروری، در مدتی کوتاه به یک فاجعه ملی در ایران تبدیل شد.
فجایعی که جمهوری اسلامی در سال ۹۸ به بار آورد ، البته به آنچه که گفته شد، محدود نیست. در عرصههای دیگر نیز فجایع متعدد آفرید. در سال ۹۸ میلیونها تن دیگر از کارگران و زحمتکشان در نتیجه بحران اقتصادی نظم سرمایهداری حاکم بر ایران و سیاست اقتصادی ارتجاعی جمهوری اسلامی به اعماق فقر و گرسنگی سوق داده شدند. با تشدید رکود و تعطیل بسیاری از واحدهای تولیدی و خدماتی میلیون تن از مردم کارگر و زحمتکش و جوانان جویای کار به صفوف ارتش بیکاران و گرسنگان پیوستند. در سال ۹۸ روز به روز بهای کالاها افزایش یافت و سطح زندگی عموم تودههای زحمتکش فاجعهبارتنزل کرد. با این اوصاف، جمهوری اسلامی تلاش نمود فشار بحرانهای اقتصادی و مالی خود را هر چه بیشتر برگرده مردم زحمتکش قرار دهد. دولت که در نتیجه دزدیهای و غارتهای سران و مقامات حکومتی و هزینههای کلان نظامی و توسعهطلبی با خزانهای تهی مواجه شده است، برای تامین مخارج خود، بهای کالاهای انحصاری دولتی را گاه به چند برابر افزایش داد که یک نمونه آن سه برابر شدن بهای بنزین و در پی آن قتل عام وحشیانه مردم معترض بود. فجایعی که جمهوری اسلامی در سال ۹۸ آفرید بسیارند.
اما سال ۹۸ چهره دیگری هم داشت. سالی سرشار از مبارزات قهرمانانه کارگران و زحمتکشان برای برانداختن جمهوری اسلامی بود که عالیترین تجسم آن در قیام آبان ماه در سراسر ایران انعکاس یافت. مبارزات سال ۹۸ دارای چنان اهمیتی است که بحث مفصلتر و جداگانهای را میطلبد. چرا که در این سال، کارگران و زحمتکشان و تمام ستمدیدگان ایران با مبارزات خود نشان دادند که دیگر نمی خواهند و نمیتوانند نظم سر تا پا ارتجاعی موجود را تحمل کنند و طبقه حاکم نیز با تمام بحران هائی که این نظم را فراگرفته و شکست سیاستهایش در تمام عرصههای اقتصادی- اجتماعی و سیاسی کاملا آشکار ساخت که دیگر نمی تواند به شکل و شیوه گذشته بر مردم حکومت کند. در سال ۹۸ بحران سیاسی به عمیق ترین شکل خود بروز کرد. همین بحران تعیین کننده رویدادها و تحولات سیاسی است که در سال آینده رخ خواهد داد.
سال ۹۸ با تمام مصائب آن برای مردم ایران گذشت، سالی جدید در پیش است که کارگران و زحمتکشان ایران باید برای نجات از تمام فجایعی که تا کنون با آن مواجه بودهاند، به نبرد نهائی برای تسویه حساب قطعی با نظم موجود برخیزند. مردم ایران هرگز فجایع وحشتناکی را که جمهوری اسلامی در ایران به بار آورده و تنها یک نمونه آن فاجعه کشتار مردم در نتیجه شیوع کروناست، فراموش نمیکنند. امید به آیندهای بهتر حتی در سختترین و دشوارترین شرایط نظیر شرایط فاجعهباری که اکنون مردم ایران در نتیجه شیوع کرونا با آن رو به روهستند، همواره یکی از خصائل برجسته تودههای ستمدیده در سراسر جهان بوده است. مردم ایران بر این فاجعه نیز غلبه میکنند، آن را از سر میگذرانند و با امید به آیندهای بهتر به مبارزه برای دگرگونی تمام نظم فاجعه بار موجود ادامه خواهند داد. با امید و آرزوی سالی سرشار از شادی و موفقیت برای کارگران و زحمتکشان و تمام تودههای ستمدیده مردم ایران.
نظرات شما