سرمایهداران همواره کوشیدهاند به طرق مختلف در جنبش کارگری نفوذ کنند و این جنبش را تحت انقیاد و اسارت خود درآورند. یکی از رسواترین شیوههای آنها، رشوه دادن به عناصری از درون این جنبش و یا پرداختهای پولی تحت عنوان کمک، به قصد فاسد کردن کارگران و منحرف ساختن آنها از مبارزه انقلابیست.
از اینروست که اقدام منصور اسانلو، یکی از افراد اخراجی سندیکای شرکت واحد، به گرفتن مبلغ ۱۰۰ هزار دلار از یک سرمایهدار سلطنتطلب، تحت عنوان کمک به کارگران، با واکنش سریع و قاطع سازمانهای کمونیست و چپ، فعالان کارگری داخل و خارج از کشور و حتا کارگران اسیر در زندانهای جمهوریاسلامی روبهرو گردید. همه به اتفاق، ماهیت این عمل سلطنتطلبان را افشا و اقدام اسانلو را شدیدا محکوم کردند.
از ابراز خشم سلطنتطلبان و عوامل آنها که در برنامه “همصدایی” تلویزیون اندیشه، نمایش بهاصطلاح کمک سرمایهدار سلطنتطلب را به کارگران بر پا کردند، آشکار است که بیشترین نقش و تاثیرگذاری را در افشای ماهیت کثیف این اقدام عوامل بورژوازی سلطنتطلب و خنثا کردن و به شکست کشاندن آن را مقاله شماره ۶۷۰ نشریه کار تحت عنوان “جنبش کارگری هوشیار است و لخ والسا بردار نیست” ایفا نموده است. از این روست که برنامه “همصدایی” تلویزیون اندیشه دست به دامان وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی شد، تا گویا برای جبران این شکست، یک برنامه یک ساعته را علیه سازمان فدائیان (اقلیت) اختصاص دهد. اما پیش از پرداختن به این مسئله ببینیم که پیشبرد پروژه سلطنتطلبان توسط منصور اسانلو، تا چه حد برای آنها حائز اهیمت بود که افشا و خنثاسازی آن، این چنین دارودسته سلطنتطلب را به رعشههای مرگآور دچار ساخته است.
واقعیت این است که سلطنتطلبان بهویژه در چند سال اخیر بسیار کوشیدند تا نقش و نفوذی در میان جنبشهای اجتماعی مردم ایران و یا اقشار معینی که بیشتر اقشار مرفه باشد به دست آورند. در مرحلهای که جنبش دانشجویی فعال بود، دندانهای خود را برای آن تیز کردند. اما به رغم این که چند نفری هم طرفدار پیدا کردند، چیزی عاید آنها نشد. سپس به طبقه متوسط امید بستند که آن نیز طرفدار اصلاحطلبان حکومتی از کار در آمد. مبارزات اقشار غیر کارگر تدریجا فروکش کرد. تنها نیروی فعال در صحنه اجتماعی، طبقه کارگر باقی ماند که بنابه به سرشت انقلابی و رسالت تاریخیاش، دشمن آشتیناپذیر جمهوری اسلامی و تمام نظم موجود است. این بار، سلطنتطلبان برای نفوذ در جنبش کارگری، دندان تیز کردند.
سلطنتطلبان که اکنون خود را در تشکلی به نام “شورای ملی ایران” تحت رهبری رضا پهلوی سازمان دادهاند، تلاش نمودند از طریق پول و امکانات تبلیغاتی خود در این جنبش نفوذ پیدا کنند. اما کارگر و سلطنتطلب، آب و آتشاند. طبقه کارگر ایران در دوران سلطنت پهلویها، با بیرحمانهترین سرکوب، ستم و استثمار روبهرو بوده است. بنابر این روشن است که سلطنتطلبان در اینجا با دشواری بیشتری مواجه بودند. اما مایوس نشدند. نخست یک تودهای رسوا به نام حشمت رئیسی را که نقشی فعال در لو دادن و سرکوب و کشتار هزاران آزادیخواه و کمونیست در سالهای اوائل دهه شصت توسط جمهوری اسلامی برعهده داشت و در خارج از کشور مورد نفرت همه مخالفان واقعی جمهوری اسلامی قرار داشت، اجیر کردند تا به نام کارگر، سخنرانیهای پالتاکی رضا پهلوی را بر پا کند. اما این فرد بد نام و رسوا نمیتوانست نقش دیگری جز پادوئی برعهده بگیرد. لذا نتیجهای برای سلطنتطلبان نداشت و عجالتا تشکیلات بهاصطلاح کارگری شورای ملی رضا پهلوی عقیم ماند. در همین ایام، برنامه فرامرز فروزنده، مجری برنامه “همصدایی” تلویزیون اندیشه یکی دیگر از سلطنتطلبان، وظیفهاش جمعآوری پول برای رضا پهلوی و شورای ملی او بود که بعد هم با جار و جنجالی که بر سر ۵۰۰ هزار دلاری که به حساب وی ریخته شد و هنوز در صفحات اینترنت مورد بحث است، از مدیریت تلویزیون اندیشه برکنار شد.
اما این دلال سلطنتطلب، مدتی است که مجددا برنامه “همصدایی”اش را راه انداخته، تا با این ادعای مضحک که خودش کارگر است و سالها فعالیت سندیکایی داشته، پروژه ناتمام سلطنتطلبان را به همراه پادو رضا پهلوی، حشمت رئیسی و همکار جدیدشان منصور اسانلو پیگیری کنند. سلطنتطلبان تصور میکردند که با پیوستن اسانلو نقشه آنها عملی خواهد شد. البته این خیالی باطل بود. لااقل در میان بخش پیشرو کارگران و رهبران سندیکای شرکت واحد و سازمانهای کمونیست و انقلابی، وی به کلی بیاعتبار بود. چرا که اسانلو حتا زمانی که در ایران بود و هنوزعضو سندیکا، به آرمیدن در آغوش بورژوازی اشتیاق فراوانی از خود نشان میداد. کسی فراموش نکرده است که او با جناح موسوم به اصلاحطلب رژیم که عاملین اصلی کشتار هزاران تن از مردم ایران در دهه شصت هستند، زدوبند داشت. اطلاعیه صادر کرد که سندیکای شرکت واحد، از این باندهای رژیم حمایت کند. هیات مدیره سندیکا، البته پاسخ قاطعی به وی داد و اعلام نمود که این نظر شخصی اوست و ربطی به موضع سندیکا ندارد. اسانلو درس نگرفت، به راه خود ادامه داد و نخواست تابع نظر سندیکای شرکت واحد باشد، اخراج شد و به خارج از کشور آمد. همین که پایاش به خارج از کشور رسید، سراغ همین دارودستههای بورژوایی رفت و شروع به گفتگوهای تلویزیونی با آنها کرد. سازمان ما بیش از یکسال پیش به وی هشدار داد که به نفع خود اونیست وارد بند و بست با این دارودستههای بورژوایی شود و ته مانده اعتباراش را نیز از دست بدهد. اما گویا اشتیاق بیش از حدی وی به خدمتگزاری در آستان بورژوازی، او را به جایی رساند که به همکاری خود با سلطنتطببان مرتجع افتخار کند و به عامل آنها برای فاسد کردن کارگران تبدیل شود و تنها مدافعیناش سلطنتطلبان و افرادی از قماش فروزنده و پادو رضا پهلوی، حشمت رئیسی باشند.
لذا با موضعگیری قاطع فعالین کارگری، سازمانهای کمونیست، چپ و انقلابی علیه اسانلو و افشای نقشه سلطنتطلبان، اینان بار دیگر شکست را تجربه کردند و دریافتند که باز هم با ناکامی روبهرو شدهاند. ناراحت و خشمگین، عقلهای ناقصشان را روی هم گذاشتند تا از سازمان فدائیان (اقلیت) که به گفته آنها شدیدترین موضعگیری را داشته، انتقام بگیرند. اما چیزی بهنظرشان نرسید، جز این که از وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی یاری بگیرند و به اصطلاح افشاگری چند سال پیش این سازمان کشتار و سرکوب جمهوری اسلامی را علیه فدائیان اقلیت، بدون نام بردن از منبع آن که وزارت اطلاعات است، در برنامه خود نشخوار کنند.
وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی در سالهای گذشته دو جلد کتاب تحت عنوان “چریکهای فدائی خلق ایران” با یکسری اسناد جعلی و اظهارنظرهای قلابی، علیه سازمان ما انتشار داد. جلد اول این کتاب به دوران قبل از سرنگونی رژیم سلطنتی اختصاص یافت و جلد دوم مربوط به دوره پس از قیام است. صفحات متعددی از این کتاب به فدائیان اقلیت اختصاص یافته است. وزارت اطلاعات چندین سند جعل شده نیز در این کتاب انتشار داد تا گویا نشان دهد، از دولت عراق کمک مالی و تسلیحاتی دریافت شده است.
سازمان ما در همان سال ۱۳۹۰ که وزارت اطلاعات این کتاب را انتشار داد، در شمارههای ۶۰۱، ۶۰۲ و ۶۰۳ نشریه کار جعلی بودن این اسناد را به همگان نشان داد و پاسخ دندان شکنی به وزارت اطلاعات داد. ناشیگری وزارت اطلاعات در جعل این به اصطلاح اسناد چنان رسواکننده بود که این وزارتخانه جاسوسی و کشتار هم دیگر حرفی برای گفتن نداشت. اکنون اما سلطنتطلبان برنامه “همصدایی” تلویزیون اندیشه، پس از گذشت چند سال از انتشار این کتاب و اسناد قلابی و جعلی آن، یک ساعت برنامه خود را به بهاصطلاح افشاگری علیه فدائیان (اقلیت) با همین اسناد جعلی وزارت اطلاعات اختصاص میدهند، بدون این که نامی از منبع اسنادشان ببرند.
هر آدمی با کمی آگاهی، میداند که وقتی در یک روزنامه یا تلویزیون میخواهند از طریق یک گفتگو علیه یک فرد، سازمان، حزب و دولتی افشاگری کنند، اولین سئوال مصاحبه کننده این خواهد بود که منبع این گفتار یا اسناد شما چیست؟ دلال سلطنتطلب برنامه همصدایی یعنی فروزنده، دقیقا همین سئوال را مطرح نمیکند و خطاب به پادو رضا پهلوی، حشمت رئیسی میپرسد آیا این اسناد معتبرند و ایشان هم پاسخ میدهد: “در این که کاملا واقعی است، تردیدی نیست”. بعد هم شروع میکند به خواندن اسناد جعلی کتاب وزارت اطلاعات.
این که چرا مجری این برنامه منبع این اسناد را ذکر نمی کند، دلائل آن بر کسی پوشیده نیست. واضحترین دلیل آن نیز این است که اگر گفته میشد، وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی منبع این اسناد است، آنگاه ماهیت این برنامه ومجری آن برملا میشد. ممکن است گفته شود که فروزنده عامل جمهوری نیست، بلکه این شیوه کار یک سلطنتطلب است که شبیه بازجویان ساواک رژیم سلطنتیاست، یا ادعا شود که اینهم از نمونه بده و بستانهای همیشگی سلطنتطلبان و جمهوری اسلامی در مبارزه مشترکشان علیه کمونیستهای ایران است. اما هر چه باشد، فروزنده، مجری این برنامه، وقتی که اسناد جعلی وزارت اطلاعات را بدون نام بردن از منبع آن از برنامه خود پخش میکند و آنها را معتبر اعلام مینماید، در نقش مامور وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی عمل کرده است. مهم نیست که او حقوقبگیر وزارت اطلاعات است یا نیست. کاری که او انجام داده است، همان کار مامور وزارت اطلاعات این رژیم است. اگر جز این میبود، او میبایستی صریحا اعلام میکرد که ما میخواهیم اسنادی را که وزارت اطلاعات انتشار داده است، پخش کنیم. شک و تردیدها در مورد برنامه “همصدایی” تلویزیون اندیشه و مجری آن وقتی افزایش مییابد که بدانیم منصور اسانلو یکی از همکاران این برنامه، از خط قرمزها نیز عبور میکند و بر سر این ماجرای پول گرفتن از سلطنتطلبان، پای زندانیان سیاسی، خانوادههای آنها، فعالان کارگری و کارگران بیکار را بدون این که حتا اطلاعی از این پول و اهداف پشت پرده آن داشته باشند، به وسط این ماجرای کثیف میکشد.
هر آدم نادان و احمقی هم میداند که سازمانهای رنگارنگ جاسوسی و سرکوب جمهوری اسلامی، بهویژه تلویزیونهای ماهوارهای را تحتنظر دارند و آنچه را که از آنها پخش میشود، میبینند، میشنوند و حتا ضبط میکنند که از آنها در خدمت اهداف خودشان استفادهکنند.
اسانلو اما در همین برنامه در پاسخ سؤال مجری که میپرسد ” همانطور که آقای رئیسی دارند سندی را مطرح میکنند، مربوط به ٣۴ سال قبل امضا و همه این حرفها هست، وضع این کمکی که در اختیار شما قرار شد قرار گیرد چه جوری بود. بر چه اساسی تابهحال انجامشده و الان ما در کجا هستیم؟” وقیحانه پاسخ میدهد: “به هر حال بخشی از این تعهدی که آقای دورمانی تعهد کردند بهتدریج و بهآرامی و با نهایت وسواس که کسی صدمه نبیند انجامشده و حدود ۲۴ هزار دلار از این پول تابهحال اندکاندک در اختیار دهها خانوادهزندانی کارگری، فعال، اخراجی قرارگرفته است”. اسانلو رسوایی را به نهایت خود میرساند و به ناروا و دروغ دهها خانواده زندانی کارگری، فعال کارگری و اخراجی را به سهمبری از پولی که وی از سلطنتطلبان گرفته است، متهم میکند و به جمهوری اسلامی اطلاعات میدهد. درحالیکه فعالین کارگری، حتا کارگران زندانی، آشکارا و با انتشار اطلاعیه، پول گرفتن اسانلو از سلطنتطلبان را محکوم کردند و از او خواستند که این پول را به آنها باز پس دهد، اسانلو اما با این اراجیف امکان پروندهسازی، آزار و اذیت شدیدتر زندانیان سیاسی، فعالین کارگری و خانوادههای آنها را توسط جمهوری اسلامی فراهم کرده است. این اظهارات سخیف و پلیسی اسانلو، فقط و فقط به رژیم حیوانصفت جمهوری اسلامی در سرکوب بیشتر فعالان کارگری، زندانیان سیاسی و خانوادههای آنها یاری میرساند. اینجاست که باید هشدار داد و گفت: اسانلو از خط قرمز گذشته است و برنامه تلویزیونی “همصدایی” نیز به مرکز بده و بستان با جمهوری اسلامی تبدیل شده است.از وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی خوراک میگیرد و در ازای آن، اطلاعات میدهد. این است یگانه وظیفه و نقشی که سلطنتطلبان برنامه “همصدائی” تلویزیون اندیشه برعهده گرفتهاند. آنها وظیفهای جزا این ندارند. چراکه سلطنت در ایران به گور سپرده شد. مردهای که به عصر قرونوسطا، اربابورعیتی، آقائی و نوکری تعلق داشت، زنده نمیشود و تنها وظیفهای که برای سلطنتطلبانی امثال فروزنده و همکاران او باقی میماند، بده و بستان با وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی است.
نظرات شما