ایمنی محیط کار، بیماریها و حوادث ناشی از کار:
براساس آمارهای پزشکی قانونی، روزانه متاسفانه ۶ کارگر جان خود را در ایران از دست داده و تعداد زیادی نیز مجروح و از کارافتاده میشوند. در همین آمارهای دولتی، همچنین شاهد افزایش تعداد زنان کارگری هستیم که در اثر حوادث ناشی از کار جان خود را از دست داده و یا مجروح میشوند، برای مثال براساس آمار سازمان پزشکی قانونی تعداد زنان کارگر که در اثر حوادث ناشی از کار جان خود را از دست دادهاند در سال ۹۱ به ۲۵ نفر رسید که ۲۵ درصد نسبت به سال ۹۰ افزایش نشان میدهد.
در پی آتشسوزی روز ۲۹ دیماه سال گذشته در یکی از کارگاههای تولید پوشاک در خیابان جمهوری تهران که منجر به سقوط دو کارگر زن از طبقه پنجم و جان باختنشان شد، مساله عدم امنیت کاری در کارگاههای کوچک در سطحی گسترده در جامعه انعکاس یافت و مشخص گردید که در این کارگاهها که تعداد قابل توجهی از کارگران زن در آنها مشغول به کار هستند، اساسا چیزی بهعنوان رعایت اصول ایمنی معنایی ندارد!!
در ارتباط با حواث ناشی از کار در مورد زنان کارگر باید بر روی دو نکته مهم انگشت گذاشت. اول این که آمارهای دولتی عمدتا منعکسکنندهی حوادث ناشی از کار در کارگاههای بزرگ و کارخانجات (مشمول قانون کار) بوده و از آنجایی که بخش بزرگی از کارگران زن در کارگاههای کوچک کار میکنند عملا در این آمار بهحساب نمیآیند. دوم اینکه کارگران زن (بویژه در کارگاههای کوچک) فاقد بیمه هستند و از همین رو در برابر حوادث ناشی از کار بسیار آسیبپذیر میباشند. چرا که در صورت بروز هر حادثهای که بهطور مثال موجب از کار افتادگی کارگر شود، به دلیل نداشتن بیمه، کارگر فوق از خدمات مرتبط به این بیمهها مانند حقوق از کارافتادگی و خدمات درمانی بیبهره خواهد ماند.
اما مشکل زنان کارگر در رابطه با حواث ناشی از کار، ایمنی محیط کار و بیماریهای ناشی از کار به این موارد محدود نمیشود و در واقع باید گفت در بخش بیماریها مشکل زنان کارگر بسیار حادتر میشود، بهویژه آنکه زنان کارگر عموما وظایف کار خانگی را بر دوش میکشند و از این جهت وقت کمتری برای استراحت داشته و همین وضعیت آنها را در برابر بیماریها و حتا حوادث ناشی از کار آسیبپذیرتر میسازد.
بهگفتهی مجید ابهری که خبرگزاری “ایسنا” از او بهعنوان آسیبشناس اجتماعی نام برده و در حین تدریس در دانشگاههای تهران و ملی (بهشتی) سابقه سالها فعالیت اجرایی در حکومت اسلامی دارد، ۷۰ درصد زنان کارگر به افسردگی، استرس و اضطراب دچار هستند. این تازه اعتراف فردیست که نگاهی کاملا ارتجاعی به مساله زنان داشته و از حامیان و جیرهخواران حکومت است. در یک تحقیق دیگر که از سوی جمعی از دانشجویان دانشگاه یزد صورت گرفته، زنان قالیباف در معرض انواع گوناگون بیماریهای ناشی از کار همچون بیماریهای تنفسی، سردردهای شدید، بیماریهای استخوانی و عضلانی، امراض پوستی و ناراحتیهای چشمی قرار دارند و این در حالیست که بسیاری از کارگران قالیباف را دخترکان کم سن و سال تشکیل میدهند. همچنین عبدالعلی اسفندیاری کارشناس بهداشت حرفهای با اشاره به شرایط سخت و محیط کاری بد کارگران قالیباف، از سیاه زخم و ناراحتیهای پوستی و ریوی و مسمومیت بر اثر استفاده از رنگهای شیمیایی بهعنوان برخی از بیماریهای ناشی از کار در میان زنان قالیباف نام میبرد.
ساعات زیاد کار از جمله عواملیست که منجر به افزایش بیماریهای ناشی از کار در میان زنان میگردد، ما در بخشهای قبلی دیدیم که بسیاری از زنان کارگر مجبور به کار بیش از ۸ ساعت در روز هستند که گاه حتا به بیش از ۱۲ ساعت در روز نیز میرسد.
برای مثال میتوان از پرستاران نام برد که به دلیل کمبود پرستار و ناچیز بودن دستمزد مجبور به اضافه کاری اجباری هستند، بهطوری که گاه یک پرستار در سه شیفت کار میکند و این تازه یک روی سکه است. پرستاران به دلیل کمبود نیروی پرستاری همچنین مجبور به تحمل فشار کاری بالا هستند بهطوری که گاه یک پرستار باید وظیفه مراقبت از ۲۰ بیمار را بر دوش گرفته و در ضمن پاسخگوی اقوام بیماران نیز باشد. ساعات کار زیاد همراه با فشار کاری و استرس بالا منجر به انواع بیماریهای جسمی و روانی همچون درد کمر یا گردن، واریس پا و افسردگی برای پرستاران میگردد.
همچنین برخی از کارها نیز موجب بروز بیماریهای خاص در مورد زنان کارگر میشود. برای مثال کار کردن با مواد شیمیایی یکی از این موارد است. براساس خبری که در خبرگزاری “ایلنا” در روز ۲۴ شهریور و به نقل از دبیر “خانه کارگر تهران” منتشر شد، کارگرانی که در کارخانههای تولید داروهای هورمونی کار میکنند، پس از چند سال کار مستمر دچار عوارضی میشوند که هویت جنسیشان را دچار آسیب میکند. بهگفتهی وی، کارگران زن در این واحدها با مشکل ازدیاد موهای زائد صورت و بدن مواجه میشوند به طوری که همچون مردان ناچارند هر روز صورتشان را اصلاح کنند.
در مجموع میتوان از ساعات کار زیاد و کارخانگی بهعنوان دو عامل مهم در افزایش حوادث و بیماریهای ناشی از کار در میان زنان نام برد، عواملی که ارتباط مستقیمی با فقر و نیازهای مالی زنان کارگر در “ایران اسلامی” دارد و زنان کارگر را مجبور به تن دادن به این شرایط میکند. برای نمونه میتوان به زنان و دخترانی اشاره کرد که در کورهپزخانهها کار میکنند. ساعات زیاد کار، سختی کار در کنار وظایف خانگی، آنچنان آنها را فرسوده میکند که در همان سنین میانسالی باید با بسیاری از بیماریها (در حین تداوم کار) مبارزه کنند. البته همانطور که بیان شد، این معضل، اکثریت بسیار بزرگی از کارگران زن را شامل میشود. حتا در بسیاری از کارخانجات نیز زنان کارگر مجبور به انجام ساعات کار اضافی و حتا در شیفتهای شب و یا کار در مشاغل سخت و زیانآور هستند که گاه نیروی جسمی بالایی نیز میطلبد و به همین دلیل این زنان کارگر در معرض بیماریها و حوادث ناشی از کار قرار میگیرند. قنبری دبیر اجرایی “خانه کارگر غرب تهران” در این رابطه به خبرگزاری ایلنا میگوید: “شاهد بهکارگیری زنان در مشاغل فنی سخت و در شیفتهای شب کارخانجات و واحدهای تولیدی و صنعتی هستیم. دستمزد کارگران زن در اکثر موارد از همکاران مردشان کمتر است و حق بیمه آنها بهطور کامل پرداخت نمیشود”، وی ادامه میدهد: “حداکثر ۱۰ درصد کارفرمایان قوانین اشتغال زنان را اجرا میکنند”.
اما یکی از معضلات خاص زنان در محیط کار مساله آزار و سوءاستفاده جنسی است که میتوان بهعنوان یکی از معضلات مهم زنان در محیط کار و ذیل عنوان “ایمنی محیط کار” از آن نام برد. در یکی از گزارشات منتشره در این رابطه و به نقل از “دکتر اقلیما” شیوع آزار جنسی در محیطهای کار در ایران، چند برابر کشورهای پیشرفته اعلام شده است!!
معضل بزرگی که یکی از موانع زنان برای ورود به بازار کار و عامل افزایش تبعیض جنسیتی بوده و در محیط کار منجر به آسیبپذیری بیشتر زنان بهخصوص از جنبههای روانی میگردد. بویژه آنکه این موضوع در ایران بهنوعی هم تابو بوده و هم این که هیچ حمایت قانونی از زنانی که مورد آزار و یا سوءاستفاده جنسی قرار میگیرند در عمل وجود ندارد. این معضلات باعث میشوند تا زنانی که مورد آزار و یا سوءاستفاده جنسی قرار میگیرند یا سکوت کنند و یا مجبور شوند کار خود را ترک کنند. فاطمه درویش دبیر “اتحادیه زنان کارگر استان فارس” در این رابطه میگوید: “مشکل دیگری که کارگران زن با آن روبرو هستند، توقعات (جنسی) برخی کارفرماهاست که بسیاری از زنان کارگر را وادار به ترک شغل خود میکند”.
در این رابطه تحقیقات و گزارشاتی منتشر شده است که همگی حکایت از افزایش آزار و سوءاستفاده جنسی از زنان در محیط کار، بویژه در کارگاههای کوچک و یا کارهای خدماتی دارند که بیشترین گروه از زنان کارگر را شامل میشود. در یکی از گزارشاتی که در این رابطه منتشر شده آمده است: “از زمانی که کارگاههای با کمتر از ۱۰ کارگر از پوشش قانون کار خارج شدند، مشکلات کارگران شاغل در این کارگاههای کوچک بیشتر شد. نتیجه یک تحقیق دانشجویی دانشگاه تهران نشان میدهد که بیشتر کارگران این نهادهای تولیدی کوچک، زنان هستند و بسیاری از آنها از حقوق بدیهی و اولیه کارگر محروماند و بنابراین بررسی مساله آزارهای جنسی زنان در این کارگاهها از محالات است”.
همچنین باید از ارتباط مستقیم افزایش آزارهای جنسی در محیط کار با گسترش فقر، بیکاری و بیحقوقی کارگران سخن گفت، به هر میزان که فقر و بیکاری گسترش یافت، معضلات کارگران زن از جمله در رابطه با آزارهای جنسی نیز ابعاد و دامنه بیشتری بهخود گرفت. در شرایطی که به دلیل فقر و نیاز مالی روز به روز بر تعداد زنان متقاضی کار افزوده میشود و در شرایطی که میزان کار موجود در بازار بسیار کمتر از متقاضیان است، شرایط مدام بر کارگران بویژه کارگران زن سختتر میگردد و کارفرمایان، مدیران، کارمندان عالیرتبه و یا حتا سرکارگرها از این شرایط سوءاستفاده میکنند. در واقع موقعیت نابرابر زنان و نبود هیچ پشتوانهی قانونی (در عمل) عامل مهمی در گسترش این معضل در محیط کار میباشد. آزار جنسی یک نمونه بارز از خشونت علیه زنان و تبعیض در محیط کار است.
در گزارشی که توسط “کمیته جمعآوری اسناد و گزارشهای ستاد مبارزه با خشونت علیه زنان” تهیه و در جزوهای در سال ۸۲ منتشر گردید، از گستردگی آزارهای جنسی زنان در محیطهای کاری سخن گفته شده. متاسفانه جستجوی ما برای دستیابی به متن کامل این گزارش به نتیجهای نرسید، اما بسیاری از تحقیقاتی که در این رابطه و بعد از این تاریخ صورت گرفته به این گزارش اشاره داشتهاند.
براساس سایر گزارشات و تحقیقاتی که در این رابطه منتشر و قابل دسترسی بودهاند، عموم زنانی که مورد سوال قرار گرفتهاند یا خود آزارهای جنسی (بهصورت کلامی و حتا فیزیکی) را تجربه کرده و یا شاهد آن بودهاند. اما مساله مهمی که در بررسی این گزارشات توجه را به خود جلب میکند، این است که کمتر زنی که خود مورد آزار (فیزیکی) در محیط کار قرار گرفته حاضر به بیان تجربه و مشکلات خود میشود و علت اصلی آن نیز تابو بودن این موضوع در ایران و نبود حمایتاز این زنان چه توسط دولت و قوانین حاکم و چه توسط تشکلاتی است که باید وجود داشته باشند اما به دلیل ممانعت حاکمیت، امکان شکلگیری آنها وجود ندارد. “زهره ارزنی” وکیل ایرانی در رابطه با موانع قانونی میگوید: “اثبات وقوع آزار جنسی که معمولا در محیطهای بسته و خلوت انجام میشود، برای زنان بسیار دشوار و حتا غیرممکن است”. وی از تجارب شخصی خود و مواردی صحبت میکند که شکایات دختران قربانی سوءاستفاده جنسی در محیط کار بدون هیچ نتیجهای برای قربانی به پایان رسیده است.
در یکی از این گزارشات میخوانیم: “زنان کارگر در حالی که امکان سوءاستفاده جنسی از آنان توسط کارفرمایانشان بسیار بالاست و توامان مورد خشونت کلامی و شوخیهای جنسی همکاران مردشان قرار میگیرند، ترجیح میدهند در مورد آنچه بر آنها میگذرد، سکوت کرده و حتی گاهی آن را انکار کنند. آنها به سختی برای سخن گفتن از دردهای این آزارها راضی به مصاحبه میشوند، آن هم نه فقط از ترس اخراج از کار و از دست دادن شغلشان، بلکه بیشتر از ترس بی آبرویی و برچسب خوردن به عنوان زنی که خود مورد آزار جنسی توسط همکار یا کارفرمایش شده است”. در همین گزارش، یکی از زنان کارگر با بیان اینکه “وقتی هیچ تخصصی نداریم و به راحتی اخراج میشویم، مجبوریم با شرایط کار هم بسازیم. هر کسی که مدتی دنبال کار بوده، به خوبی میداند پیدا کردن شغلی با حداقل حقوق تا چه میزان سخت و دشوار است”، میگوید: “به پولی که میگیرم، واقعاً احتیاج دارم. برای همین سعی میکنم اگر هم چیزی میبینم یا میشنوم، بیاعتنا باشم و تحمل کنم. همسرم معتاد است و خرج خانه و بچههایام شوخی نیست که بخواهم برای امنیت شغلی یا بیمه و حقوقم چانهزنی کنم”.
در انتهای این بخش باید اشارهای نیز به زنان تنفروش داشت که یکی از بزرگترین قربانیان این موضوع هستند. این زنان که به دلیل فقر و نداشتن هیچ پشتوانهای مجبور به این کار میشوند، در معرض شدیدترین خشونتهای جنسی قرار داشته و حتا در مواردی به قتل میرسند. اما از آنجایی که کار این زنان در ایران “غیرقانونی” بهحساب میآید، آنها حتا امکان شکایت به هیچ ارگانی را ندارند، چرا که در این صورت خود تحت پیگرد قرار گرفته و با مجازاتهایی از جمله زندان و حتا اعدام روبرو میشوند.
یک جمعبندی:
با توجه به آنچه که تاکنون مورد بررسی قرار گرفت، میتوان به نتایجی چند در رابطه با مقولهی “زنان و کار در ایران” رسید که مهمترین آنها چنیناند:
۱ – اغلب زنان شاغل در ایران (حدود ۷۰ درصد) را زنان کارگر تشکیل میدهند. بخش عمدهی زنان غیرکارگر نیز در ادارات دولتی (حدود ۲۵ درصد) مشغول به کار هستند که از نظر حقوقی وضعیت بهتری نسبت به زنان کارگر دارند. بخش بسیار کوچکی از زنان نیز یا خودکارفرما، یا کارفرما و یا بهعنوان مدیر مشغول به کار هستند. در مجموع وضعیت زنان شاغل حتا با موقعیتهای بهتر شغلی و تحصیلات بالاتر نسبت به شاغلان مرد در همان موقعیتهای شغلی از نظر حقوقی بدتر و تعدادشان نیز بهنسبت درصد شاغلین زن و مرد کمتر است. در سالیان اخیر همچنین از تعداد زنانی که از موقعیتهای شغلی خوب برخوردار بودند – و برخلاف دهههای گذشته – کاسته شده است.
۲ – اغلب زنان کارگر در کارگاههای کوچک و بخش خدماتی مشغول بهکار هستند و به دلیل شرایط و محیط کاری، بهشدت مورد استثمار قرار گرفته و از حداقلهای قانونی محروم هستند. دستمزد بسیار پایین، ساعات کار بالا، نداشتن بیمه و عدم رعایت حقوق خاص زنان از جمله مرخصی زایمان و یا مهد کودک که حتا در قوانین کار ایران نیز آمده، از جمله معضلات زنان کارگر میباشد.
۳ – زنان کارگر شاغل در کارخانجات و یا کارگاههای بزرگ اگرچه نسبت به زنان کارگر در کارگاههای کوچک و یا بخش خدماتی موقعیت بهتری دارند، اما در سالیان اخیر و همگام با افزایش بیکاری، عمومیت یافتن قراردادهای موقت و گسترش نقش شرکتهای پیمانی تامین نیروی کار در کارخانجات، موقعیت شغلی این زنان نیز در بسیاری از کارخانجات رو به وخامت نهاده و عموما با وادار شدن به امضای قراردادهای سفید و یا موقت، از امنیت شغلی برخوردار نیستند. حتا دستمزد و ساعات کار نیز در این گونه موارد رعایت نمیشود.
۴ – بیکاری در میان زنان، بیشتر از مردان بوده و میتوان گفت که به ازای هر زن شاغل، ۱۰ زن بیکار وجود دارد که به دلایل متعددی از جمله نبود کار، کارهای خانگی و پایین بودن دستمزد از کار بازماندهاند.
۵ – تبعیض جنسیتی و وضعیت بسیار بد اشتغال زنان، نتایج اجتماعی مخربی را بهبار آورده است که از جمله میتوان در افزایش اعتیاد، خودکشی، بیماریهای روانی و تنفروشی در میان زنان مشاهده کرد.
۶ – در ایران بهجز عوامل اقتصادی همچون ساختار اقتصادی و بحران، از عوامل سیاسی و فرهنگی همچون نقش اسلام در حکومت، قوانین جاری و فرهنگ حاکم میتوان بهعنوان مهمترین موانع ورود زنان به بازار کار نام برد. حکومت اسلامی در نظر و عمل مانعی برای ورود زنان به بازار کار است.
۷ – وضعیت اشتغال زنان در ایران از نظر سطح اشتغال دومین کشور جهان با سطح پایین اشتغال میباشد و از نظر دستمزد و دیگر قوانین حاکم بر محیط کار باز در ردهی بدترین کشورهای جهان است.
۸ – تبعیض جنسیتی در ایران بسیار شدید بوده و یکی از عواملی که وضعیت وخیم زنان در محیط کار و موانع ورودشان به بازار کار را رقم زده است، تبعیض جنسیتی میباشد.
۹ – بیماریها و حوادث ناشی از کار در مورد زنان به دلیل نوع تاثیراتی که محیط کار بر روی زنان دارد، در آمارهای رسمی عموما نادیده انگاشته میشود. در این رابطه بویژه باید بر سوءاستفاده جنسی از زنان و تاثیرات روانی آن و نیز بازماندن زنان از بازار کار تاکید کرد. همچنین با وجود کاهش تعداد زنان کارگر در ۳ سال اخیر، شاهد افزایش حوادث ناشی از کار در مورد زنان کارگر و در آمارهای رسمی هستیم.
۱۰ – نداشتن تشکل یکی از موانع مهم زنان برای مبارزه با تبعیض جنسیتی و بهبود شرایط کاری از جمله دستمزد، ساعات کار، حق بیمه، امنیت شغلی و مانند آنها میباشد. از آنجایی که زنان کارگر عمدتا در کارگاههای کوچک و کارهای خدماتی مشغول به کار هستند، تاثیر نداشتن تشکل مستقل در مورد زنان کارگر بهخوبی احساس میشود.
۱۱ – موقعیت کاری زنان کارگر همچنین در میزان و استعداد تشکلیابی آنها نیز تاثیر منفی بر جای گذاشته و از همین جهت میتوان گفت که حضور تشکلات مستقل زنان کارگر میتواند تاثیری مثبت بر وضعیت آنها بهویژه در کارگاههای کوچک بگذارد. در همین رابطه باید پذیرفت که در این زمینه هیچ تحرکی از سوی زنان کارگر مشاهده نمیشود.
۱۲ – کارگران مرد نه تنها نفعی در تضییع حقوق کارگران زن توسط کارفرمایان ندارند، بلکه سوء استفاده کارفرمایان از موقعیت کارگران زن به ضرر تمامی کارگران میباشد و از این جهت بین کارگران مرد و زن تفاوتی وجود ندارد. کارگران مرد و زن مشترکات اساسی بسیاری دارند و تفاوت اصلی بین آنها در وضعیت بدتر کارگران زن نسبت به کارگران مرد است.
۱۳ – از میان زنان شاغل و در سالهای اخیر معلمان (حق تدریسی) و پرستاران تحرکات بیشتری برای کسب حقوق خود نشان دادهاند. همچنین زنان کارگر در کارخانجات بزرگ از قدرت مبارزاتی و تشکلیابی بیشتری نسبت به سایر زنان کارگر برخوردار هستند که بیش از هر چیز متاثر از محیطکاری و اعتراضاتیست که در این کارخانهها شکل میگیرد و بر تجربهی زنان حاضر در آن محیط میافزاید. در این جا باید این نکته را نیز یادآوری کرد که کارگاهها و کارخانجاتی وجود دارند که عموم و یا اغلب کارگران آن زن هستند.
در برخی از این کارخانجات، برخی از زنان کارگر حتا دارای تحصیلات دانشگاهی هستند و از این جهت آمادگی آنها برای کسب آگاهی، بیشتر از سایر کارگران میباشد. بازماندن دختران و زنان تحصیلکرده از بازار کار از سویی و نیاز مالی شدید به کار از سوی دیگر، باعث شده است تا این دختران و زنان به کارهایی روی آورند که ربطی به تحصیلات آنها ندارد، اما از سوی دیگر همین تحصیلات عاملیست تا این زنان بتوانند با تجاربی که در عمل و در کار روزانهی خود بدست میآورند، آگاهی از واقعیات مناسبات سرمایهداری حاکم و ضرورت دگرگونی نظام حاکم را سریعتر و بهتر جذب کرده و در عمل این آگاهی را بکار گیرند.
حسین منصوری
نظرات شما