از برگزاری نخستین کنفرانس سازمان فدائیان-اقلیت در تیر ماه ۶۶، تا برگزاری چهاردهمین کنفرانس آن که در آبان ماه ۹۲ برگزار شد، بیش از ۲۶ سال می گذرد. طی این مدت و در پی انجام ۱۴ کنفرانسی که سازمان ما تا کنون موفق به برگزاری آن شده است، چه در عرصه سیاسی و چه در عرصه مبانی نظری و تبیین برنامه عمل سازمان فدائیان-اقلیت، سازمان ما با برگزاری مجموعه کنفرانس های خود، موفق شده است گام های سترگ و روشنی را در بیان هرچه شفاف تر مواضع خود در سطح جنبش کمونیستی ایران بردارد. کنفرانس های سازمان، علی العموم روال معینی دارند که ارائه گزارش سیاسی- تشکیلاتی کمیته اجرایی به کنفرانس، پیام به هواداران، زندانیان و خانواده های جان باختگان سازمان و بعضا ارائه و تصویب قطعنامه های مربوط به جنبش کارگری، دانشجویی و زنان عموما جزو برنامه های روتین کنفرانس های سازمان هستند. لذا، از وظایف، اهداف و تنظیم برنامه های عمومی و روتین کنفرانس های سازمان که بگذریم، تعدادی از کنفرانس های سازمان، چه در سطح جنبش کمونیستی ایران و چه در پیشبرد اهداف تبلیغاتی سازمان ما نتایجی فراتر از دیگر کنفرانس های سازمان به همراه داشته اند. نتایج معینی که عملا این تعداد از کنفرانس های سازمان را از مجموعه کنفرانس های روتین آن تا حدودی متفاوت و برجسته تر کرده است. برای نمونه، ویژگی برجسته کنفرانس ششم سازمان، که در دی ماه ۷۵ برگزار شد، تغییر نام سازمان، از سازمان چریکهای فدایی خلق ایران (اقلیت) به سازمان فدائیان-اقلیت، بود. کنفرانس ششم، با این دست آورد، توانست گام بزرگی در شفافیت بخشیدن به بنیان های نظری سازمان ما در جهت تبیین انقلاب اجتماعی، اهداف طبقه کارگر، روند مبارزه طبقاتی و تاکتیک ها بردارد. کنفرانس هفتم سازمان در مرداد ۷۸، با تصویب قطعنامه “در ضرورت حذف شعار جمهوری دمکراتیک خلق و جایگزینی آن با حکومت شورایی، عملا بر دوگانگی حاکم بر نشریات سازمان پایان داد و با تبیین روشن بنیان های حکومت شورایی گام بزرگی در طرح آلترناتیو حکومتی مورد نظر سازمان فدائیان-اقلیت در سطح جنبش کمونیستی ایران برداشت.
کنفرانس دهم سازمان، که در اسفند ماه ۸۴ برگزارشد، با تصویب قطعنامه ای در مورد “برنامه عملی و مشخص سازمان برای الغای ستم، تبعیض و نابرابری ملی”، رنگ و بوی متفاوتی با دیگر کنفرانس های سازمان گرفت. همچنین در همین کنفرانس بود که راه اندازی رادیو دموکراسی شورایی به تصویب شرکت کنندگان در کنفرانس دهم رسید. اقدامی که به لحاظ تبلیغاتی و کارکرد بیرونی سازمان در سطح جنبش، تحول بسیار مثبتی در وضعیت سازمان ما ایجاد کرد. برجستگی ویژه کنفرانس ۱۳ سازمان، تصویب انقلابی راه اندازی تلویزیون دموکراسی شورایی بود که در تداوم کار رادیو نقش به سزایی در بازتاب چهره بیرونی سازمان فدائیان-اقلیت تا کنون ایفا نموده است. و بالاخره، کنفرانس ۱۴ سازمان نیز با تصویب قطعنامه لغو مجازات اعدام و حذف آن از قوانین کشور، توانست خود را در جایگاه آن دسته از مجموعه کنفرانس های نمونه وار سازمان فدائیان -اقلیت قرار دهد. تصویب این قطعنامه نه تنها پیشروی در شفافیت بخشیدن به مواضع سازمان ما در سطح جنبش است، بلکه شفافیت بخشیدن به امر مبارزه طبقاتی نیز هست. در این نوشتار تلاش خواهم کرد تا دیدگاه خودم را در مورد تصویب این قطعنامه که به اعتقاد من یکی از دست آوردهای بزرگ چهاردهمین کنفرانس سازمان ما است، بیان کنم.
طرح بحث لغو مجازات اعدام در ایران، همواره با کنش ها و واکنش های متفاوت پاره ای از نیروهای کمونیست و انقلابی درون جنبش و بعضا از طرف پاره ای از رفقای سازمان ما نیزمواجه بوده است. به ویژه آنکه بخشی از نیروهای کمونیست، طرح شعار لغو مجازات اعدام را، در مغایرت با انقلاب اجتماعی و نافی خرد کردن انقلابی دستگاه بوروکراتیک دولت سرمایه داری در ایران می پندارند. این دسته از کمونیست ها بر این باورند که با طرح شعار لغو مجازات اعدام و حذف آن از قوانین کشور، سازمان های کمونیست و مدافع انقلاب اجتماعی که به این اندیشه باور دارند به “رفرمیسم” در غلطیده و طبقه کارگر ایران را از اصلی ترین و پایه ای ترین اقدام سیادت طبقاتی اش در انقلاب، یعنی دیکتاتوری پرولتاریا، باز می دارد. آیا به راستی چنین است؟ طبیعتا این چنین نیست و نخواهد بود.
از زمان پیدایش طبقات و شروع مبارزه طبقاتی، از برده داری تا نظام سرمایه داری حاضر، دولت ها همواره ابزار اعمال سرکوب و سیادت طبقاتی طبقات فرا دست، علیه توده ها و طبقات فرو دست جامعه بوده اند. در تمامی دوران های مختلف تاریخی، اصل اعمال سیادت طبقاتی حاکمان فرا دست، علیه توده ها و طبقات فرو دست تا به امروز به طور ثابت و بدون وقفه صورت گرفته است. اما شکل اعمال سیادت طبقاتی حاکمان در قدرت در دوران برده داری، با آنچه در دوران فئودالیسم علیه طبقات فرو دست اعمال می شده، طبیعتا یک سان نبود. به همان نسبت، اعمال سیادت طبقاتی بورژوازی و به تبع آن سرکوب ها و مجازات های اعمال شده علیه کارگران و توده های محروم جامعه، با شکل سیادت طبقاتی و مجازات های اعمال شده از طرف حاکمان فئودال علیه دهقانان و دیگر نیروهای جامعه نیز، کاملا متفاوت بوده است. حتا شکل اعمال سیادت طبقاتی بورژوازی علیه کارگران و دیگر اقشار زحمتکش جامعه در شرایط کنونی با اعمال سیادت طبقاتی همین طبقه در مقایسه با پنجاه تا صد سال پیش بسیار متفاوت است. در حالی که اصل موضوع، یعنی اعمال سیادت طبقاتی حاکمان فرا دست، یعنی همان دیکتاتوری سیستم برده داری علیه برده ها، فئودالیسم علیه دهقانان و بورژوازی علیه کارگران و زحمتکشان، در تمام ادوار تاریخ به صورت خدشه ناپذیر تا کنون اعمال شده و می شود. و در این میان، تنها شکل این اعمال دیکتاتوری، بر اثر مبارزات توده های فرودست و در گذر پیشرفت تاریخی جهان که حاصل مبارزات تمامی طبقات فرودست و پیشروان انقلابی شان از آغاز پیدایش طبقات تا به امروز بوده، که در گذار تغییر و تحول اجتماعی و تاریخی قرار گرفته است. حال سوال این جاست، آیا لغو مجازات اعدام در بسیاری از کشورهای سرمایه داری، به این معناست که ماهیت اعمال اراده سیادت طبقاتی بورژوازی ( یعنی دیکتاتوری بورژوازی) بر کارگران و توده های زحمتکش از بین رفته است. طبیعتا نه؛ بلکه فقط شکل این اعمال اراده، بر اثر شرایط جهانی و متناسب با پیشرفت جوامع بشری در عرصه های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی تا حدودی تغییر کرده است.
بدون شک، شرایط کنونی جهان، که هم اکنون بورژوازی تلاش می کند خود را وارث دمکراسی جا بزند، نه تنها ماحصل بورژوازی جهانی نیست، نه تنها بوژوازی خود در عرصه های گسترده، هنوز که هنوز است، کارگران و توده های مردم را سرکوب و سد کننده آزادی های دموکراتیک در اقصاء نقاط جهان است، بلکه شرایط کنونی جهان امروز و به رسمیت شناخته شدن بخش وسیعی از آزادی های دموکراتیک و حقوق مردم از طرف دولت های بورژوائی، دقیقا حاصل تلاش آرمانی همه انسان های آگاه، مبارز و پیکارگر در عرصه جهانی از آغاز تا به امروز بوده است. و به ویژه، حاصل انقلابات و مبارزات کارگران، زحمتکشان، زنان، نویسندگان، روشنفکران انقلابی و به طور اخص نتیجه مبارزات کمونیست ها در دو قرن اخیر بوده است. لذا، با توجه به این همه تغییر و تحولات مثبت در عرصه جهانی، اعمال سیادت طبقاتی طبقه کارگر که در شکل دیکتاتوری پرولتاریا تعریف می گردد، بدون شک نمی تواند همان شکلی را به خود بگیرد که صد یا صد و پنجاه سال پیش می توانست اعمال گردد. به عبارت دیگر آندسته از کمونیست ها که اجرای مجازات اعدام را عملا بخشی ناگزیر از اعمال اراده سیادت طبقاتی پرولتاریا تلقی می کنند، آگاهانه و یا ناآگاهانه سمی بسیار خطرناک را در کالبد منافع دراز مدت طبقه کارگر و به طریق اولی سمی کشنده را در کالبد سوسیالیسم و تحکیم آن در جامعه تزریق می کنند.
حال با این مقدمه به “قطعنامه لغو مجازات اعدام و حذف آن از قوانین کشور” که در چهاردهمین کنفرانس سازمان فدائیان –اقلیت به تصویب رسید، باز می گردم. من مخالف اعدام هستم. همچنین مخالف هرگونه تفتیش عقاید و شکنجه. وقتی مخالف تفتیش عقاید، شکنجه و اعدام هستم، کاملا ضروری است که در جهت تبلیغ و ترویج آن نیز عمل کنم.فعالیت های روز مره خودم را در خانه و خیابان، در جمع دوستان، در بحث های سیاسی و در هر کجای این جهان پهناور که صحبتی از تفتیش عقاید، شکنجه و یا موضوع مجازات اعدام باشد، با دفاع از نظریه لغو هر گونه شکنجه و نیز “لغو مجازات اعدام و حذف آن از قوانین کشور” چه در ایران و چه در هر کشوری از جهان، به صورت روشن و شفاف بیان کنم. چرا که، کاملا به آن اعتقاد دارم و رسالت انقلاب اجتماعی و کمونیسم را نیز، جهت پی ریزی جامعه ای به دور از هرگونه ستم طبقاتی، لغو هرگونه تفتیش عقاید، شکنجه و حذف مجازات اعدام می دانم. و لذا به لحاظ تاریخی، بیان و طرح این نظر را، نه در فردای انقلاب و استقرار حکومت شورایی یا هر شکل دیگری از حکومت کارگری، بلکه از هم اکنون و در زمان حال، لازم و ضروری می دانم.
من مخالف اعدام هستم. از طرف دیگر به انقلاب اجتماعی کارگران نیز عمیقا باور دارم. چرا که بر اساس دیدگاه و نظریه سازمان فدائیان –اقلیت، که من نیز با همه وجودم به آن اعتقاد دارم، رژیم جمهوری اسلامی را باید با یک اعتصاب عمومی سیاسی و در نهایت بر بستر یک قیام مسلحانه توده ای ساقط کرد. و طبیعتا چنین انقلاب و قیامی با لبخند و ساز و دهل تحقق نخواهد یافت. من، به عنوان عضوی از سازمان فدائیان-اقلیت، موافق دیکتاتوری پرولتاریا هستم. پس الزاما موافق خرد کردن ماشین دولتی بورژوازی، انهدام کلیه ارگان ها و نهادهای سرکوبگر وابسته به دولت بوژوازی نیز هستم و در جهت تبلیغ و ترویج آن نیز حرکت می کنم. من خواهان استقرار سوسیالیسم در جامعه هستم. و لذا همواره بر لغو مالکیت خصوصی بر ابزار تولید تاکید دارم. من خواهان مصادره اموال سرمایه داران به نفع کارگران و زحمتکشان جامعه هستم. چرا که همانند مجموعه رفقای سازمان فدائیان-اقلیت اعتقاد دارم از اساس، این اموال متعلق به کارگران و زحمتکشان جامعه است که از طریق استثمار و بهره کشی در دست سرمایه داران جمع گردیده است. لذا باید به صاحبان اصلی اش، که همانا کارگران و زحمتکشان جامعه هستند، باز گردانده شود. اما، در کنار همه این اقدامات که برای پیروزی یک انقلاب اجتماعی لازم و ضروری است ، همزمان برای لغو مجازات اعدام و حذف آن از قوانین کشور همراه و همگام با سازمان مورد علاقه ام (فدائیان-اقلیت) مبارزه می کنم. چرا که “لغو مجازات اعدام و حذف آن از قوانین کشور” را در مغایرت با هیچ کدام از موارد طرح شده در بالا که جملگی جزو برنامه عمل سازمان ما هستند، نمی بینم. نه تنها نمی بینم، بلکه آن را دقیقا در راستای همان اهداف انقلاب اجتماعی و در جهت اثبات برتری اندیشه کمونیسم، حکومت شورایی و ساختار نظام سوسیالیستی در تقابل با نظام استثمارگر بورژوازی می دانم.
من کمونیسم و نظام سوسیالیستی را بسیار بسیار برتر از اندیشه بورژوازی می دانم. طبیعتا در نگاه و باور من، این برتری نمی تواند تنها در عرصه اقتصادی، در نفی استثمار و برقراری عدالت اجتماعی تعریف گردد. این برتری، الزاما می بایست در تمام عرصه ها، خاصه در عرصه سیاسی- اجتماعی، پاسداشت ارزش های والای انسانی و تضمین و تثبیت کلیه آزادی های دموکراتیک در جامعه نیز خود را متجلی سازد. و لذا، کمونیست ها باید نه فقط در عرصه اقتصادی، بلکه در عرصه های سیاسی و اجتماعی نیز، صدها گام پیشروتر از مفاهیم و دستاوردهای انقلابات بورژوا- دمکراتیک قرن گذشته باشند.
در دوره ای که بورژوازی جهانی، اجرای مجازات اعدام را در صدر برنامه ها و قوانین خود داشت، بنیان گذاران مارکسیسم با توجه به شرایط تاریخی آن زمان، اگر از لغو اعدام به طور صریح و روشن در مانیفست خود حرفی نزده اند، لااقل از مجازات اعدام دفاع نیز نکرده و اجرای آنرا در دستور کار و برنامه عمل خود نداشتند . حال امروز که بیش از ١٣۴ کشور سرمایه داری جهان، حکم اعدام را از برنامه ی اعمال اراده سیادت طبقاتی خود حذف کرده اند، آن دسته از کمونیست هایی که هنوز به مجازات اعدام باور دارند، باید به این سئوال پاسخ دهند،چگونه می توانند مروج اندیشه کمونیسم بود، اما در جهت لغو مجازات اعدام و حذف آن از قوانین کشور مبارزه نکرد؟ و ظالمانه تر اینکه، نه تنها برای لغو مجازات اعدام در جامعه مبارزه نکرد، بلکه با داشتن اندیشه مارکسیسم و کمونیسم، به بهانه دفاع از انقلاب و مبارزه طبقاتی، مدافع مجازات اعدام نیز بود.
من روی واژه امروز و شرایط فرهنگی، اجتماعی و سیاسی حاکم بر جهان کنونی و بشریت امروز تاکید دارم. در ارتباط با مقوله مجازات اعدام، هر گونه بحث و اظهار نظر سیاسی، بدون در نظر گرفتن قانون مندی های کنونی جهان معاصر، عملا گام گذاشتن در نفی تمام مبارزات و دست آوردهای ارزشمند جوامع بشری از آغاز تا به امروز است. دست آورد هایی که به یقین، سهم مبارزات کارگران و کمونیست ها، جهت تحقق آن در عرصه های جهانی طی دو قرن گذشته، بی بدیل است.
به اعتقاد من، اگر بنیان گذاران مارکسیست در شرایط تاریخی صد و پنجاه سال پیش، حتا اگر آشکارا از حکم اعدام در مانیفست خود دفاع و یا آنرا عملا در برنامه های خود قید کرده بودند، باز هم ما مجاز نبودیم که در شرایط امروز جهان، از آن به عنوان یک فاکت تاریخی در تایید صدور مجازات اعدام مورد استناد قرار دهیم. تا چه رسد به اینکه، بنیان گذاران مارکسیسم در شرایط تاریخی صد و پنجاه سال پیش نیز اجرای مجازات اعدام را به عنوان یک حکم دولتی در دستور کار و برنامه های عمل خود نداشتند. آیا در آن مقطع زمانی، که اوج اعدام ها از طرف بورژوازی جهانی صورت می گرفت، از میان طبقات ستمگر حاکم و یا از میان کمونیست ها کسی تصور می کرد روزی، روزگاری فرا برسد که با وجود سیادت طبقاتی دنیای سرمایه داری، مقوله مجازات اعدام از برنامه اکثریت کشورهای بورژوازی جهان حذف گردد. تا چه رسد به بنیان گذاران انقلابی کمونیسم که از همان آغاز موافق مجازات اعدام نبوده اند و آن را محصول جوامع طبقاتی دانسته و می دانند.
بی هیچ تردیدی، اعدام از مظاهر جوامع طبقاتی است. اما، آیا این بدان معناست که تا زمان استقرار کمونیسم و حذف جامعه طبقاتی باید سکوت کرد، منتظر ماند و در جهت “لغو مجازات اعدام و حذف آن از قوانین کشور” مبارزه نکرد؟ تصویب قطعنامه لغو مجازات اعدام و حذف آن از قوانین کشور در چهاردهمین کنفرانس سازمان فدائیان-اقلیت، دقیقا به معنای گام گذاشتن به ضرورت تاریخی لغو مجازات غیر انسانی اعدام، نه صرفا در نظام آدمکش جمهوری اسلامی، بلکه گام گذاشتن در روند یک مبارزه تاریخی برای لغو مجازات اعدام است. تا هیچ حکومت و نظام دیگری نیز در ایران پس از جمهوری اسلامی قادر نباشد با تکیه بر ابزار قدرت دولتی، مجازات اعدام را در جامعه جاری سازد. اما، چه می توان کرد که در این میان کسانی هستند که ظاهرا خود را مارکسیست و منادی کمونیست هم می خوانند، ولی مقولاتی از نوع لغو مجازات اعدام و حذف آن از قوانین کشور را که موضوعاتی تاریخیست، همانند خم رنگرزی می پندارند. این دسته از افراد، ظاهرا فکر می کنند بعد از اینکه طبقه کارگرانقلاب کرد، بر مسند قدرت نشست و حاکمیت انقلابی خود را در جامعه بر قرار نمود، آنوقت با صدور یک بیانیه و یا نوشتن یک جمله در قوانین کشور، قادر خواهند بود جامعه را به سوی حذف مجازات اعدام رهنمون سازند. در حالی که مسائل پیچیده اجتماعی از جمله مقوله ای به نام مجازات اعدام و حذف آن از قوانین کشور، هرگز اینگونه نیست و نخواهد بود. هیج جامعه ای با اینگونه دستورالعمل های یک شبه و از بالا، ره به جایی نبرده و نخواهد برد. هیج اندیشه ی مترقی ای، بدون نفوذ در عمق جامعه و بدون تسخیر ذهن و اندیشه تک تک آحاد تشکیل دهنده آن جامعه، نه تنها با پذیرش عمومی اجرا آن قانون در جامعه مواجه نشده است، بلکه در بسیاری موارد حتی دارندگان آن اندیشه مترقی، خود نخستین قربانیان جهل توده ها نیز شده اند. مقولات تاریخی از جمله لغو مجازات اعدام در گذر زمان، آنهم با جد و جهد بی وقفه انقلابیون کمونیست و پیکارگران مدافع ارزش های انسانی در یک پروسه طولانی مبارزه طبقاتی به واقعیت تبدیل شده و می شوند.
همین جا لازم است یاد آور شوم، در میان مجموعه طیف وسیع نیروهای مدافع لغو مجازات اعدام و خذف آن از قوانین کشور، از مدافعان حقوق بشری گرفته که در نهایت برای آزادی های لیبرالی در محدود نظم بورژوایی مبارزه می کنند تا نیروهای کمونیست که برای تحقق یک انقلاب اجتماعی با هدف نفی مالکیت خصوصی و استقرار سوسیالیسم در جامعه پیکار می کنند، جملگی به صورت شفاف، روشن و بدون هیچ کلاف سردرگمی می گویند: ما خواهان لغو مجازات اعدام و حذف آن از قوانین کشور هستیم. اما، در میان طیف طرفداران مجازات اعدام و به طور اخص آن دسته از کمونیست هایی که می پندارند، با پذیرش لغو مجازات اعدام و حذف آن از قوانین کشور، راه برای “رفرمیسم” و مخدوش شدن روند “مبارزه طبقاتی” هموار می گردد، کمتر کسی را می توان یافت که بدون فلسفه بافی و بدون ورود به کلاف سر درگم مجادلات لفظی و پلمیک های بی انتهای سیاسی، ابتدا به ساکن صریح و روشن بگوید: من و یا ما به مجازات اعدام باور داریم و مخالف حذف آن از جامعه و قوانین کشور هستیم. و این از تناقضات درونی و لاینحل طرفداران اجرای مجازات اعدام در جامعه است که به ناچار با این تناقض بزرگ به همزیستی مسالمت آمیز تن در داده اند.
آخر، چطور می توان اعدام های کنونی جمهوری اسلامی را محکوم کرد، اما تمام قد و به صورت همه جانبه علیه مجازات اعدام و حذف آن از جامعه و قوانین کشور، مبارزه نکرد. چطور می توان هر روز علیه اعدام هایی که توسط جنایتکاران جمهوری اسلامی صورت می گیرد اعلامیه صادر کرد، خواهان توقف اجرای اعدام های کنونی در کشور شد، اما حاضر نبود، لغو مجازات اعدام را عملا و علنا در دستور کار و فعالیت های مبارزاتی خود قرار داد؟ در نظر بگیرید، در میان دایره کوچکی از کمونیست هایی که عموما خود را بخش آگاه و پیش آهنگ جامعه نیز می پندارند، طرح بحث لغو مجازات اعدام و حذف آن از قوانین کشور اغلب با واکنش های تندی روبرو می گردد. واکنش هایی که کمترین آن، اتهام نفی مبارزه طبقاتی یا اتهام غلطیدن در گردونه مبارزات حقوق بشری است و یا اینکه با لغو مجازات اعدام و حذف آن از قوانین کشور، می خواهند جانیان و آدم کشان جمهوری اسلامی را از خشم انقلابی توده ها در امان نگه دارند. حال با چنین پیشقراولانی از کمونیست ها در نظر داشته باشیم در جامعه ۷۵ میلیونی ایران، آنهم با شرایط فرهنگی، سیاسی و اجتماعی خاص خود، چگونه قادر خواهیم بود بعد از سرنگونی جمهوری اسلامی لغو شکنجه و مجازات اعدام را در جامعه، عملا پیش ببریم. آیا می توان با این رویای خوش خوابید و همانند خم رنگرزی به فردای پیروزی انقلاب دل بست و در این توهم خیالپردازانه بود که با نوشتن چند مقاله و چند سخنرانی می توان، جامعه ای عاری از ستم طبقاتی همراه با لغو مجازات اعدام را در جامعه پی ریزی کرد؟
برخلاف آن دسته از کمونیست هایی که می پندارند، لغو مجازات اعدام و حذف آن از قوانین کشور سد راه مبارزه طبقاتی است، من بر این باورم که لغو مجازات اعدام و حذف آن از قوانین کشور، نه تنها هیچ مغایرتی با پیشبرد مبارزه طبقاتی و سرنگونی قهرآمیز جمهوری اسلامی ندارد، بلکه در عین باورمندی به لغو مجازات اعدام و پیکار برای حذف آن از قوانین کشور، همزمان می توان مبارزه طبقاتی را نیز به بهترین شکل ممکن پیش برد. اما، بدون باورمندی عمیق به لغو مجازات اعدام، بدون نهادینه شدن لغو مجازات اعدام در ذهن و باور جامعه و به طور اخص در ذهن تک تک نیروهایی که خود را کمونیست و پیش آهنگ کارگران و توده های زحمتکش جامعه می پندارند، این خطر همواره وجود دارد که روند مبارزه طبقاتی در دالان های پر پیچ و خم کج فهمی ها به ظاهر انقلابی، خود ابزاری برای کشتار کارگران و کمونیست ها گردد. چرا که در طول تاریخ مبارزات انقلابی توده ها، نطفه ی بزرگترین انحرافات مبارزاتی که اتفاقا به تدریج خوره انقلاب ها شدند و حاصل تلاش کارگران و توده های ستمدیده را بر باد دادند، همین اما و اگرها و کج فهمی های تاریخی در روند مبارزه طبقاتی کارگران و زحمتکشان بوده است. مقولاتی از قبیل لغو مجازات اعدام، اگر در شرایط صرفا نظری،به صورت اما و اگر باقی مانده باشد، مطمئنا در شرایط عمل و در یک وضعیت پیش بینی نشده، هرگز التزامی به پایبندی آن نخواهد بود. و این یعنی شروع فاجعه ای دیگر برای گسترش اعدام در جامعه.
وقتی کمونیست ها، به عنوان بخش کوچکی از جامعه، البته بخش آگاه و پیش آهنگ آن، درک شفاف و روشنی از مقوله اعدام نداشته باشند و در این بخش کوچک، مجموعا نتوانند به ضرورت تاریخی لغو مجازات اعدام و حذف آن از قوانین کشور دست یابند، چگونه می خواهند تاثیرگذار توده ها باشند؟ وقتی خود، از هم اکنون تمام قد به اندیشه لغو مجازات اعدام و حذف آن از قوانین کشور مسلح نباشیم، چگونه می خواهیم توده ها را به ضرورت اجرای عملی این اندیشه در فردای انقلاب رهنمون گردیم. آیا همین نکته به تنهایی کافی نیست که از همین حالا باید خود و توده ها را به اندیشه لغو مجازات اعدام و حذف آن از قوانین کشور مسلح سازیم. مستثنا از این که حکومت اسلامی بر جامعه حاکم باشد یا حکومت شورایی کارگران و زحمتکشان یا هر حکومت دیگری. آنچه مهم است، نهادینه کردن اندیشه لغو مجازات اعدام و حذف آن از قوانین کشور است، مستثنا از اینکه چه نوع حکومت و سیستمی بر جامعه حاکم و مسلط باشد. تا هیچ حکومتی نتواند مروج اجرای حکم اعدام در جامعه گردد.
ما و جامعه ما در آغاز راهی پر سنگلاخ هستیم. تصویب “قطعنامه لغو مجازات اعدام و حذف آن از قوانین کشور”، گامی برای گذر از این وادی ناهموار است. کمونیست ها و سازمان های مدافع طبقه کارگر در عرصه مبارزه طبقاتی می بایست از هم اکنون پاسخگوی وقایعی باشند که در آینده با آن درگیر خواهیم بود. کمونیست ها نمی توانند بدون چشم انداز روشن از اتفاقاتی که در آتیه پیش رو داریم و وقوع آنها نیز محتمل است، هم اکنون سکوت کرده و آنگاه در مقابل عصیان توده ها منفعل و تسلیم پذیر باشیم. پرداختن به مقوله اعدام و درک تاریخی ضرورت تبلیغ و ترویج “لغو مجازات اعدام و حدف آن از قوانین کشور” یکی از معضلات آینده جامعه ماست که می بایست از هم اکنون بدان پرداخته شود. برای لغو مجازات اعدام و حذف آن از قوانین کشور باید بها پرداخت. هیچ جامعه و حکومتی نتوانسته و به یقین نخواهد توانست بدون پذیرش آسیب های اولیه و کوتاه مدت، از سود بری دراز مدت و نهادینه شدن لغو شکنجه و لغو مجازات اعدام در کشور بهره مند گردد. بی هیچ تردیدی کارگران، زحمتکشان و کمونیست ها، جزء اولین کسانی هستند که از لغو شکنجه و همچنین از لغو مجازات اعدام و حذف آن از قوانین کشور در هر شرایطی سود خواهند برد.
با توجه به آنچه در حاکمیت جمهوری اسلامی بر کمونیست ها، سازمان های سیاسی و توده های مردم ایران رفته است، بسیار ضروری است که از همین امروز روی لغو مجازات اعدام تبلیغ و ترویج گردد. کاری که لازم بود از دیروز شروع می کردیم. اما باز هم تا دیر نشده لازم است پیکار بی امان خود را جهت “لغو مجازات اعدام و حذف آن از قوانین کشور” سازماندهی کنیم و در گسترش اندیشه رهایی بشریت از مجازات غیر انسانی اعدام بکوشیم. از این منظر، لازم است از کنفرانس چهاردهم سازمان فدائیان اقلیت جهت تصویب قطعنامه “لغو مجازات اعدام و حذف آن از قوانین کشور” تقدیر کرد.
احمد موسوی
نظرات شما