پان‌ترکیسم، ابزار ارتجاع برای ایجاد کینه و نفرت ملی

ناسیونالیسم ، برتری‌طلبی ملی، وطن‌پرستی افراطی، نژادپرستی و فاشیسم، همانند مذهب، اجزاء جدایی‌ناپذیری از ایدئولوژی ارتجاعی بورژوایی برای ایجاد نفاق و دشمنی میان مردم، برافروختن کینه و نفرت ملی به‌منظور تحمیق، اسارت و به بند کشیدن مردم است که همواره به جنگ و کشتارهای وحشیانه میان مردم کشورهای مختلف و حتی مردم یک کشور انجامیده است. سراسر قرن بیستم و دو دهه‌‌ای که از قرن جدید می‌‌گذرد، گواهی ست از فجایعی که بورژوازی زیر لوای ناسیونالیسم، شوونیسم و مذهب به بار آورده است. آنچه که چند روز پیش در استادیوم ورزشی تبریز رخ داد، جلوه دیگر از همین تلاش‌های ارتجاعی بورژوازی است.

امروزه ورزش فوتبال در تمام کشورهای جهان نه‌فقط وسیله‌ای برای کسب سودهای هنگفت توسط سرمایه‌داران است، بلکه به ابزاری در دست آن‌ها برای اشاعه ناسیونالیسم ارتجاعی، نژادپرستی، ایجاد دشمنی و جدایی ملی، نژادی و قومی تبدیل‌شده است. بورژوازی، گروه‌هایی از قشر خرده‌بورژوایی و عناصر بی طبقه را بسیج می‌کند و آن‌ها را با شعارهای جهت‌دار ناسیونالیستی ، نژادپرستانه و فاشیستی برای پیشبرد سیاست‌های ارتجاعی خود به میان مردم به درون ورزشگاه‌ها گسیل می‌کند. آنچه در مسابقات فوتبال باشگاه‌های ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی می‌گذرد، نمونه آشکاری از این سیاست‌های تفرقه‌افکنانه و ارتجاعی میان مردم است.

روز جمعه ۱۰ آبان ماه در جریان مسابقه تیم‌های فوتبال استقلال و تراکتور در تبریز، گروهی از پان ترکیست‌هائی که افسار آن‌ها در دست دستگاه‌های امنیتی و اطلاعاتی دولت‌های ترکیه، آذربایجان و جمهوری اسلامی ایران است، با طرح شعارهای نژادپرستانه مرگ بر کرد و فارس، آشکارا دشمنی خود را با عموم توده‌های مردم ایران نشان دادند. این نخستین بار نیست که این اوباش مزدور، افکار فاشیستی و نژادپرستانه خود را به‌وضوح ابراز می‌دارند. تاکنون مکرر شاهد چنین صحنه‌هایی بوده‌ایم. آن‌ها این بار، مزدوری و سرسپردگی خود را به دستگاه‌های امنیتی ترکیه، در حمایت از تجاوز ارتش این کشور به کردستان سوریه نیز نشان دادند و درحالی‌که پرچم‌های ترکیه را در دست داشتند، شعار و سلام نظامی می‌دادند. آن‌ها پلاکارد تبدیل ایران به یوگسلاوی را نیز که سمبل وحشی‌ترین کشتار و ویرانی ناسیونالیسم و شوونیسم بود، بلند کرده بودند. روشن است که این اقدامات می‌بایستی از جایی که سازمان‌دهی شده بودند، مورد تائید و حمایت قرار گیرند. بنابراین، دور از انتظار نبود که خبرگزاری رسمی ترکیه و برخی از احزاب و روزنامه‌های وابسته به گروه‌های شوونیست و مذهبی ترک به تأیید و تشویق آن‌ها برخیزند. اما روشن است که اعمال و رفتار نژادپرستانه و فاشیستی این گروه، تنها علیه ملیت‌های دیگر نیست، بلکه علیه توده‌های کارگر و زحمتکش آذربایجان و تمام آذری‌ها و ترک‌های ساکن ایران نیز هست. چراکه این گروه با این اقدامات خود در عمل می‌کوشد، هم بهانه‌ای برای تشدید سرکوب مردم آذربایجان به رژیم ارتجاعی و ستمگر حاکم بر ایران بدهد و هم افراد و گروه‌های ناآگاه ملیت‌های دیگر را علیه آذری‌ها تهییج کند. مردم آذربایجان نه‌فقط هیچ نفعی در دشمنی با ملیت‌های دیگر ساکن ایران ندارند، بلکه همراه با عموم توده‌های مردم ایران، یک دشمن واحد دارند و آن جمهوری اسلامی است. کارگران و زحمتکشان آذری همان‌گونه که با ستمگری و شوونیسم طبقه حاکم بر ایران مخالف‌اند، با شوونیسم و ستمگری دولت ترکیه و اسارت و ستم بر کرد‌های سوریه مخالف‌اند. بنابراین هیچ نفعی در حمایت از ارتش سرکوبگر و تجاوزکار ترکیه برای اشغال خاک سوریه، آوارگی و ستم بر مردم کرد ساکن این کشور نیز ندارند. بعید است، مردمی که خود تحت ستم‌اند، جانب‌دار ستمگری بر مردمی دیگر باشند. بنابراین، آن‌هایی که به نام آذری با مردم ملیت‌های دیگر دشمنی می‌ورزند و شعارهای شوونیستی، نژاد‌پرستانه و فاشیستی سر می‌دهند، درواقع همان‌گونه که گفته شد، یک گروه اندک مزدور آلت دست هستند که بورژوازی داخلی و خارجی از آن‌ها برای پیشبرد سیاست و مقاصد ارتجاعی خود استفاده می‌کند. این‌که می‌گوییم آن‌ها ابزاری در دست دستگاه‌های اطلاعاتی هستند، فقط خارجی نیست بلکه داخلی نیز هست، از همین واقعیت آشکاراست که مدیران این باشگاه همواره از اعضای سپاه پاسداران بوده که نقش مهمی در بسیج اوباش به گرد این باشگاه داشته‌اند و مالک اخیر این باشگاه یکی از سرمایه‌داران بزرگ طرفدار جمهوری اسلامی و از حامیان احمدی‌نژاد، زنوزی مطلق است که در دوران وی میلیاردها دلار ثروت این کشور را به جیب زده است. بنابراین آن‌ها فقط عامل دستگاه‌های امنیتی ترکیه نیستند. بر کسی پوشیده نیست که دستگاه‌های اطلاعاتی جمهوری اسلامی که سازمانده اصلی این گروه نژادپرست بوده‌اند، بر تمام روال کار و عمل آن‌ها آگاهی دارند. در هرکجا که لازم می‌بیند از آن‌ها برای ایجاد شکاف و دشمنی میان مردم استفاده می‌کنند، تا فرضاً فارس و کرد و ارمنی را در مقابل آذری قرار دهند و از اشاعه کینه و دشمنی به نفع خود و موجودیت رژیم استفاده کنند. چراکه جمهوری اسلامی از تلاش ناسیونالیستی چنین گروه‌هایی برای ایجاد  شکاف و تفرقه در میان مردم ایران، از دو جهت سود می‌برد. اولاً از این طریق تلاش می‌کند که در صفوف یگانه طبقه پیگیر انقلابی و دشمن آشتی‌ناپذیر جمهوری اسلامی، یعنی طبقه کارگر به نام ملیت‌ها، تفرقه و شکاف ایجاد کند و جنبش طبقه کارگر را تضعیف سازد. خوشبختانه در این زمینه تاکنون هیچ توفیقی نیافته و کارگران ایران از هر ملیت و قومیتی چون یک پیکر واحد متحدند و  در مقابل جمهوری اسلامی و طبقه حاکم ایستاده‌اند. طبقه کارگر ایران اکنون دیگر تا به آن درجه آگاهی و همبستگی یافته که وقتی کارگران شرکت نیشکر هفت‌تپه، یا فولاد اهواز به اعتصاب و تظاهرات روی می‌آورند، فارس باشند یا عرب، آذری یا کرد و لر، متحد و یکپارچه‌اند و فراتر از آن، همان‌گونه که شاهد بوده‌ایم، رهبران این کارگران در سخنرانی‌های خود برانترناسیونالیسم و وحدت تمام کارگران تأکید و هرگونه تجلی ناسیونالیسم را در صفوف خود محکوم می‌‌کنند. ثانیاً- جمهوری اسلامی درعین‌حال تلاش می‌‌کند جریان مبارزه عمومی توده‌های مردم را از طریق ایجاد شکاف‌های ملی و قومی تضعیف کند و مانع از مبارزه‌ای توده‌ای و سراسری گردد. چراکه اگر مردم ایران در تهران، اصفهان، شیراز ، خراسان و غیره به مبارزه برخیزند و مردم کردستان یا آذربایجان با آن‌ها همراهی نکنند و بگویند این مسئله کرد و آذری نیست، این بدان معناست که جمهوری اسلامی به هدف خود رسیده و می‌تواند جنبش را منفرد و سرکوب کند. عکس این مسئله در مورد مبارزات مردم کردستان، آذربایجان، بلوچستان و غیره نیز صادق است. بنابراین دامن زدن به اختلافات ملی و قومی یک سیاست جمهوری اسلامی است. بی‌دلیل نبود که دارو دسته احمدی‌نژاد برای تقویت گرایش‌های ناسیونالیستی-شوونیستی فارس‌ها، علم و کتل کورش پرستی به راه انداخت. یک پیغمبر جدید به لیست پیامبران افزود تا گروهی پان ایرانیست را دور قبر کورش به سجده وادارد و شعارهای فاشیستی و نژادپرستانه علیه عرب سربدهند.

جمهوری اسلامی در همان حال که می‌‌کوشد برای پیشبرد سیاست خود از این شکاف‌ها ، تفرقه و دشمنی بهره گیرد، باسیاست‌های ارتجاعی خود زمینه‌های رشد ناسیونالیسم و حتی نژادپرستی را در میان ملیت‌های ساکن ایران فراهم ساخته است. جمهوری اسلامی به‌عنوان یک دولت دینی استبدادی نه‌فقط عموم توده‌های مردم ایران را در معرض ستم و سرکوب وحشیانه‌ای قرار داده و از ابتدایی‌ترین حقوق دمکراتیک و آزادی‌های سیاسی محروم کرده است، بلکه ملیت‌‌های ساکن ایران را با فشار و ستم مضاعفی مواجه ساخته است. مردم این ملیت‌ها به درجات مختلف در معرض ستم هستند. در همه آن‌ها مردم از صحبت آزادانه به زبان خود و استفاده از آن برای تحصیل، در مراکز رسمی و دولتی محروم‌‌ا‌ند. در برخی دیگر علاوه بر این، نابرابری و تبعیض به عرصه حتی مذهب نیز بسط یافته است. این مسئله به‌جز در آذربایجان شرقی در تمام مناطق مرزی که مردمی با بافت ملی و جمعیتی ویژه‌ای وجود دارند، در کردستان، بلوچستان، خوزستان دیده می‌شود. در برخی مناطق نیز عقب‌ماندگی اقتصادی به درجه‌ای است که سطح زندگی مردم آن‌ها در قیاس با مردم مناطق دیگر فوق‌العاده پایین است. این تبعیض‌ها و  ستمگری‌ها، مکرر منجر به اعتراضات و واکنش مردم این مناطق شده است. اما تنها پاسخ جمهوری اسلامی به خواسته‌های برحق مردم این مناطق، سرکوب‌های شدید و اغلب همراه با  کشتار‌های وحشیانه بوده است. این عامل، خود باعث تقویت و رشد گرایش‌های ناسیونالیستی و گروه‌های شوونیست و مذهبی و گاه نژادپرست شده است. اما این گرایش‌های و گروه‌های حامل آن‌ها، راه به‌جایی نخواهند برد و هیچ دست آوردی برای رفع ستم و تبعیض ملی نخواهند داشت. بنابراین، یکی از وظائف مهم کارگران و زحمتکشان آذری به‌ویژه مردم تبریز، مبارزه با گروهی است که شعارهای نژادپرستانه و فاشیستی سر می‌دهد و تخم بی‌اعتمادی و دشمنی در میان ملیت‌‌های ساکن ایران می‌‌پاشد. راه صحیح، اتحاد ملیت‌های تحت ستم با طبقه کارگر ایران برای برافکندن جمهوری اسلامی است.

مادام که جمهوری اسلامی وجود دارد، راه‌حلی برای رفع ستم و تبعیض نیست. بالعکس ادامه بقای جمهوری اسلامی که خود مظهر تام و تمام شوونیسم طبقه حاکم است، وضع را وخیم‌‌تر و تضادهای درون مردم را تشدید خواهد کرد. تنها یک طبقه ، طبقه کارگر که هیچ نفعی در اسارت، تبعیض، ستمگری و نابرابری ندارد، راه‌حل دارد و می‌تواند به معضلی که نقشی در ایجاد آن نداشته و آفریده طبقه حاکم ستمگر است، پایان دهد. تنها سرنگونی جمهوری اسلامی و انقلاب کارگری است که می‌تواند با تحقق فوری مطالبات ملیت‌های ساکن ایران و برانداختن هرگونه ستم، تبعیض و نابرابری، ناسیونالیسم، شوونیسم و نژادپرستی را نیز براندازد و یک‌شبه بساط گروه‌هایی را که در رویای تبدیل ایران به یوگسلاوی هستند، جاروب کند.

سازمان فدائیان(اقلیت) که از منافع طبقه کارگر و از موضع این طبقه از خواسته‌های تمام ستمدیدگان دفاع می‌کند، در برنامه فوری خود برای سرنگونی جمهوری اسلامی و برقراری حکومت شورایی کارگری اعلام کرده است:

سازمان فدائیان (اقلیت) خواهان برابری تمام ملیت‌های ساکن ایران است. لذا، هرگونه ستم، تبعیض و نابرابری ملی، باید فوراً و بدون قید و شرط ملغی گردد.

هرگونه امتیاز برای یک ملیت خاص باید ملغی شود. هیچ امتیازی به هیچ ملیت و زبانی نباید داده شود. تمام ملیت‌های ساکن ایران باید از این حق برخوردار باشند که آزادانه به زبان خود سخن بگویند، تحصیل کنند و در محل کار، مجامع و مؤسسات عمومی، نهادهای دولتی و غیره از آن استفاده نمایند.

تقسیمات جغرافیائی و اداری موجود که توسط رژیم‌های ستمگر حاکم بر ایران، مصنوعاً ایجادشده‌اند، باید ملغی گردند. مناطقی که دارای ترکیب و بافت ملی و جمعیتی ویژه‌ای هستند، باید محدوده‌های جغرافیائی و اداری خود را توسط شوراهای منطقه‌ای تعیین نمایند و از خودمختاری وسیع منطقه‌ای برخوردار باشند.

اداره امور مناطق خودمختار، بر عهده شوراهای منطقه‌ای منتخب خود مردم منطقه خواهد بود که بر مبنای اصل سانترالیسم دمکراتیک سازمان می‌یابند.

 

مردم مناطق خودمختار از طریق شوراهای منتخب خود، در کنگره سرا سری شوراهای نمایندگان کارگران و زحمتکشان در تعیین سیاست‌های عمومی و مسائل مربوط به اداره امور سراسر کشور، مداخله خواهند داشت.

هرگونه الحاق و انضمام اجباری مردود است. اتحاد تمام ملیت‌های ساکن ایران باید داوطلبانه و آزادانه باشد.

متن کامل نشریه کار شماره ۸۴۶ در فرمت پی دی اف

POST A COMMENT.