مهر ماه زنگها در مدارس به صدا در میآیند. سالِ تحصیلیِ جدید آغاز میشود و میلیونها دانش آموز در سراسر کشور راهی مدارس و کلاسهای درس میشوند، در حالیکه جای میلیونها تن از هم سالان و همکلاسی های خود را در کنار خویش خالی میبینند. کودکانی که به دلیلِ وخامتِ وضعیتِ مالی و اقتصادیِ و فقر والدین، از ورود به مدرسه محروم گشتهاند یا به اجبار تحصیل و مدرسه را رها نمودهاند و به خیابان و صفِ نیروی کار پیوستهاند تا باری از دوشِ خانواده بردارند.
بر پایهی آماری که در سایتِ ایلنا انتشار یافت،جمعا ۵/ ١۶ میلیون کودک واجد شرایط تحصیل وجود داشته است که از این تعداد ١٢ میلیون و ٢۴٢ هزار کودک مشغولِ تحصیل بودهاند و مابقی یعنی ۴ میلیون و ٢۵٨ هزار نفر از کودکان نتوانستهاند وارد مدارس شوند یا مجبور به ترکِ تحصیل شدهاند. البته این آمار مربوط به سال گذشته است. در این یک سال نیز به احتمالِ قریب به یقین بر تعداد کودکانِ محروم از تحصیل اضافه شده است. گرانی روزافزون و تورم افسار گسیخته و نزدیک به شصت درصد، قدرتِ خرید کارگران و زحمتکشان را بیش از پیش کاهش داده است. وضعیتِ اقتصادی و معشیتی خانوادههای زحمتکش و کارگری وخیمتر شده است. اخراجها و بیکارسازیهای گسترده و پی در پی ادامه یافته و تشدید شده است. صدها هزار تن کار خود را از دست دادهاند. قیمتِ کالاها و خدمات مورد نیاز تودههای مردم فوقالعاده افزایش یافته است و در یک کلام مشکلات معیشتی و فقرِ فزاینده اقتصادی سبب گشته است تا شمار باز هم بیشتری از کودکان متعلق به خانواده کارگران و زحمتکشان، از رفتن به مدرسه بازمانده یا ترک تحصیل نمایند.
اگر در ظرف این یک سال تنها معادل حدود سه درصد کودکان مشغول به تحصیل، به دلیلِ وخامتِ وضعیتِ اقتصادیِ خانواده های خود تحصیل را رها کرده باشند و در همین حدود نیز کودکانی که به سن تحصیل میرسند به دلیلِ فقرِ اقتصادی و نداشتنِ امکانات از تحصیل باز مانده باشند، شمار کودکانِ محروم از تحصیل که عمدتاً راهی خیابان و
بازار کار شدهاند از رقم پنج میلیون هم تجاوز می کند. این فقط امثالِ گوشت و میوه و تفریح نیست که ازسفره غذائی و از زندگی کارگران حذف شده است . تنگناهای شدید و فزایندهی اقتصادی امکان تحصیل فرزندان را نیز از کارگران ربوده است.این کودکان رانده شده از مدرسه و محروم از تحصیل که در میان آنها گاه حتی دختربچههای شش هفت ساله نیز دیده میشوند بی هیچ پشت و پناهی در بیابانی به نام جامعه که بر هر گذرگاه آن گرگی به کمین نشسته است رها میشوند، تا با زباله گردی، پادوئی، واکس زدن کفش، فروش گُل، فال، آدامس و یا کاردر کارگاهای نجاری، خیاطی، مکانیکی، آهنگری، قالیبافی، دوزندگی، بافندگی یا هر کار دیگری که شرایط جامعه پیش روی آنها میگذارد، لقمه نانی به دست آورند و یاری رسان تامین هزینه های زندگی خانواده خود باشند. به رغم ساعات کار طولانی، کارهای شاق و گاه خطرناک اما دستمزدهای فوق العاده کمی به کودکان پرداخت می شود. پنج میلیون کودکان کار و خیابانی، کارگرانِ ارزان بی آزار، نونهالانِ خردسالی که توسط طبقه حاکم و رژیم سیاسیِ پاسدار منافع آن از چرخه تحصیل خارج می شوند تا با فروش نیروی کار خویش به ارزانترین قیمت ممکن، همدوش کارگران بزرگسال چرخ انباشت سرمایه را بچرخانند.
تا جایی که به شهر تهران بر میگردد به گفته رئیس کمسیونِ فرهنگیِ شورای شهر تهران۶ /۹۰ درصد این کودکان پسر و۴ /۹ درصد دختر هستند .۹/ ۸۲ درصد بی سوادند و در آمد ماهانه ۸۰ درصد خانواده های این کودکان زیر صد هزار تومان است .
سایت” تسنیم” روز ۲۳ شهریور ۹۲ از قول عبدالرسول شکیبافر مدیر کل دفترامور مناطق کمتر توسعه یافته عشایری وزارت آموزش و پرورش نوشت؛ در مناطق عشایری دانش آموزان عمدتا تا پایه ششم تحصیل می کنند و بعد از آن بیشتر به یک نیروی کار تبدیل می شوند.
در استانِ سیستان و بلوچستان که نرخِ بیکاری از متوسطِ نرخِ بیکاری درکشور بیشتر است، کودکان دختر بعد از ترک تحصیل بخشاً به شاگردی و کار در کارگاههای کوچک بافندگی و دوزندگی روی می آورند که در دوره شاگردی مزد چندانی به آنها پرداخت نمی شود. پسران نیز از سنِ سیزده سالگی و گاه کمتر به شغلِ پُر مخاطره کول بری و باربری در نواحی مرزی پاکستان و افغانستان می پردازند تا کمک خرج والدین کارگر و زحمتکش خود باشند.
این کارگران کودک و نوجوان به طور روز مزد کار می کنند و باورکردنی نیست که در ازای هر یک روزی که کار می کنند مزدی بین ده تا سی هزار تومان به آنها پرداخت می شود. زباله گردی و کار در کارگاههای کوچک از این هم وحشتناکتر است. ساعاتِ کار طولانی، کار سنگین و خطرناک و ناامن و غیر بهداشتی، مزدِ ناچیز و محروم از بیمه و بی آینده! بدینسان پنج میلیون کودک کار و خیابانی بی رحمانه استثمار می شوند. نونهالان، امیدها و غنچه هایی که پیش از شکفتن، در دستانِ مرتجعینِ وسرمایه داران پژمرده می شوند.
اما معضلِ آموزش و پرورش در جمهوری اسلامی به این خلاصه نمی شود که متجاوز از پنج میلیون کودکِ واجد شرایطِ تحصیل یا به قولِ خودشان “لازم التحصیل” به جای مدرسه راهی خیابان گشته اند و در عین آنکه به شدت استثمار می شوند اما هیچگونه آینده روشنی ندارند، معضل آموزش و پرورش در جمهوری اسلامی فقط این هم نیست که توام با افزایشِ شدید قیمتها و افسار گسیختگی نرخ تورم و تنگناهای فزاینده اقتصادی و پیوستن گروههایی از اقشار متوسط به تهیدستان جامعه، ترک تحصیل فرزندان این اقشار نیز روند رشد یابنده ای را طی نموده است، بلکه مشکل در آموزش و پرورش کنونی در عین حال این هم هست که همزمان با گران تر شدن تحصیل و افزایش چشمگیر هزینه تحصیل از شهریه گرفته تا هزینه کتاب و سایر لوازم، آموزش و پرورش در جمهوری اسلامی از لحاظِ کیفی پیوسته تنزل نموده و مدارس بیش از پیش به مراکز اشاعه خرافات مذهبی و مطالب ضد علمی تبدیل شده اند.
طبق گزارش خبرگزاری مهر ۲۳ شهریور۹۲ قیمت نوشت افزار از مداد، خودکار، مداد رنگی گرفته تا انواع دفتر، یک خط و دو خط و دفتر نقاشی دو برابر شده است. یک خودکار معمولی که سال گذشته ۴۰۰ تومان بوده به ۸۰۰ تومان به فروش می رسد. بهای مانتو و شلوار و کیف و امثال آن نیز دو برابر شده است. بر طبق همین گزارش هزینه تحصیلی یک دانش آموز در مدرسه دولتی حداقل یک و نیم میلیون تومان است. این البته مربوط به مدارس دولتی است . در مدارس به اصطلاح غیر انتفاعی مبلغ شش تا هشت میلیون تومان، تنها برای شهریه باید پرداخت .
تا آنجایی که به دریافت شهریه و هزینه های تحصیلی مربوط می شود علی اصغر فانی که از طرفِ حسین روحانی به عنوان سرپرست وزارت آموزش و پرورش تعیین شده است در نخستین نشستِ مطبوعاتیِ خود موضوع کسری بودجه در آموزش پرورش را به میان کشید و خیلی صریح گفت هزینه های آموزش و پرورش و تحصیل را بایستی والدین دانش آموزان بپردازند. فانی گفت” مدرسه هزینه دارد و اولیا اگر کمک نکنند کار مدارس مختل می شود باید مردم کمک کنند تا به تدریج بودجه را بازسازی کنیم ” بدین ترتیب اگر در سال های گذشته و در دولت های گذشته علاوه بر شهریه های هنگفت، بخشی از هزینه ها را نیز به طور غیر رسمی از اولیاء دانش آموزان می گرفتند دولتِ روحانی از این مزیت برخوردار است که در این موردِ خاص پوشیده عمل نمی کند و بی پرده و آشکار از اجبار به پرداخت هزینه های تحصیلی- که باید رایگان می بود- توسط والدین دانش آموزان سخن می گوید و آن را رسمیت می بخشد . جناح راست بورژوازی خیلی صریح و پوست کنده به مردم میگوید؛ کسی میتواند تحصیل کند که پول داشته باشد!
البته سرپرست آموزش و پرورش توضیح نمی دهد چرا آموزش و پرورش باید با کسری بودجه مواجه باشد؟ او نمی گوید درآمدهای هنگفتِ نفتی که تنها در دوره احمدی نژاد از هشت صد میلیارد دلار هم بیشتر بوده است کجا و چگونه مصرف شده و به جیب چه کسانی ریخته شده است؟! در عوض اما مثلِ پیشینیانِ خود چشم به جیبِ مردم غارت شده دوخته و خود را برای ربودن آخرین ریال آنان آماده کرده است. به رغم تمام اینها اما مقامات حکومتی باز هم ادعا می کنند که در جمهوری اسلامی تحصیل و آموزش و پرورش در دسترس همه گان است. مدیر کل دفتر آموزش دبستانی وزارت آموزش و پرورش با ذکر اینکه حدود ۵۹ هزارمدرسه ابتدائی در کشور وجود دارد می گوید؛ امروزه دسترسی برای تحصیل دانش آموزان در سراسر کشور وجود دارد. این در حالی ست که بر اساس آمارهای رسمی حدود ۹ میلیون و هفت صد هزارنفر بی سوادِ مطلق وجود دارد به این معنا که حتا سواد خواندن و نوشتن ندارند . مدیر کل دفتر آموزش دبستانی وزارت آموزش و پرورش توضیح نمی دهد که چرا در جمهوری اسلامی چنین جمعیت عظیمی بی سواد هستند.!
افزون بر تمام اینها، جمهوری اسلامی در عین حال کنترل فوق العاده شدیدی را در بخش آموزش و پرورش اعمال میکند. بنا به نقش و اهمیت مدارس در تربیت وپرورش کودکان و شکل گیری آموزه های ذهنی میلیون ها کودک به عنوان آینده سازان جامعه، ارتجاع حاکم با وسواس ویژه ای و با استفاده از دستگاه های اطلاعاتی – امنیتی و ایدئولوژیکی خود کنترل همه جانبه ای را در آموزش و پرورش نسبت به معلمان، دانش آموزان، کتاب ها و مواد درسی اعمال می کند. بیش از یک میلیون معلم و فرهنگی که اغلب آنها در برابر امیال حکومت و ترویج فرهنگ و آموزش ارتجاعی و مذهبی مقاومت می کنند، تحت شدیدترین فشارها و کنترل سیاسی قرار دارند . معلمانِ آگاه همواره نسبت به کتاب ها و محتوای مواد درسی و نیز برنامه های جانبی که در مدارس اعمال می شود معترض بوده و خواستار مشارکت در برنامه ریزی های آموزش و پرورش بوده اند. آموزگاران و فرهنگیان ایران نه فقط از حقوق اولیه و دموکراتیک مانند حق ایجاد تشکل های مستقل خود محروم بوده اند بلکه از لحاظ اقتصادی نیز تحت شدیدترین فشارها قرار دارند. صدها هزار معلم و فرهنگی در سراسر کشور که در زیر چرخ دنده های بحران و گرانی و تنگنای شدید اقتصادی دست و پا می زنند، بدون شغلِ دوم از عهده هزینه ها و مخارج فراینده روز مره زندگی حتا در حد خط فقربرنمی آیند. اینکه شرایط وخیم اقتصادی و فشارها و محدودیت های سیاسی و تحمیلی رژیم بر معلمانِ زحمتکش تا چه اندازه تاثیراتِ زیان بخشی بر کم و کیف کار و فعالیت آموزشی و پرورشی آنها بر جای گذاشته است جای بحثاش این جا نیست. این جا بحث بر سر این است که این صدها هزار آموزگار و معلمی که وظیفه تعلیم و تربیت دانش آموزان را بر دوش دارند خود در چه شرایطی زندگی می کنند و با چه محدودیت ها و محرومیت هایی روبرو هستند.
آموزش و پرورش در جمهوری اسلامی، نهادی وابسته به نظام است که بایستی در خدمت همین نظام باشد. این را رئیس کمسیون آموزش و تحقیقات مجلس به تقلید از سران نظام می گوید و در مورد کتابهای درسی نیز چنین اضافه میکند که؛ کتابهای درسی بایستی بر اساسِ “مبانی دینی و ملی” باشد. که در این مورد نیز “منویات رهبر معظم انقلاب فصل الخطاب” است. محمد جواد حاج علی اکبری نماینده ولی فقیه در” اتحادیه انجمن های اسلامی دانش آموزان” در یازدهمین گردهمایی این تشکل پیرامون آموزش و پرورش و کتب درسی می گوید” در رابطه با آموزش و پرورش از دولت جدید توقع بالاتری داریم …هم اکنون کتاب های درسی با آنچه که پیش بینی شده است فاصله ی زیادی دارد”.
افزون بر کتابها و مواد درسی که سراسر آغشته به خرافات مذهبی و مطالب ضد علمی است و با این وجود هنوز با آنچه که باب طبع ولی فقیه است فاصله زیادی دارد، رژیم جمهوری اسلامی با استفاده از ده ها ابزار و وسیله ی دیگر ، از جمله ایجاد مدارس قرآنی، برگزاری اردوهای رنگارنگ مذهبی و کشاندن دانش آموزان به این مراکز نیز سعی می کند ذهن پاک کودکان را از همان آغاز به انواع مهملات و خرافات مذهبی بیالاید و فرهنگ ارتجاعی، عقب مانده و مذهبی را در میان آن ها رواج دهد.ارتجاع حاکم ده هزار مدرسه قرآنی در سراسر کشور ایجاد کرده است.تنها در آذربایجان غربی ۶۰۹ مدرسه قرانی با ظرفیت پذیرش ۶۲ هزار دانش آموز وجود دارد .ولی سمرقندی مدیر کل آموزش و پرورش استان در آیین افتتاحیه دوره آموزشی رؤسا، مسئولان و کارشناسان نماز، قرآن و عترت دوایر آموزش و پرورش که روز ۱۹ شهریور ۹۲ در دانشگاه فرهنگیان علامه طباطبائی ارومیه برگزار گردید، با اشاره به سخنان خامنه ای در خصوص ترویج نماز، قرآن و عترت در مدارس گفت” توسعه فرهنگ نماز و اُنس با قرآن و عترت پیامبر اکرم وظیفه یکایک مسئولان امر می باشد و همه ی ما باید تلاش کنیم تا دانش آموزان این مرز و بوم به سوی نماز و قرآن سوق پیدا کنند” وی همچنین از مشارکت بیش از ۷۵۰۰ دانش آموز در کلاس های قرآنی این استان خبر می دهد. این یک نمونه از فعالیت های جانبی آموزش و پرورش است که اندک اندک، دارد به فعالیت اصلی این وزارت خانه تبدیل می شود.معاون پرورشی و فرهنگی استان خراسان رضوی نیز از شرکت ۱۲۴۰ دختر دانش آموز اول دبیرستان از یازده استان کشور در “اردوی نبوی”و ” اردوگاه ثامن الحجج مشهد مقدس” و حضور در حرم “امام رضا” و “زیارت اول” به عنوان فعالیت آموزشی و فرهنگی آموزش و پرورش در این استان یاد می کند!
این واقعیتی ست که رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی در همان حال که میلیون ها کودک را از تحصیل و مدرسه محروم ساخته است، تمام سعی و تلاش خود را برای ترویج خرافات مذهبی و مسائل ضد علمی و آلایش ذهن میلیون ها کودک دیگری که به مدرسه راه یافته اند بکار بسته است. اما به رغم تمام تلاشها و ترفندهای ۳۵ ساله رژیم و به رغم آنکه مدارس و نظام آموزشی درزیر سیطره ی حکومت مذهبی قرار داشته است، ولی ارتجاع حاکم نتوانسته است تمام اهداف ارتجاعی خود را جامه عمل بپوشاند و به طور قطع قادر نشده است میلیون ها کودک و دانش آموز را در هیئت مورد دلخواه خویش قالب ریزی کند. با این همه تردیدی در این مسئله وجود ندارد که تحت حاکمیت جمهوری اسلامی میلیون ها تن از فرزندان کارگران و زحمتکشان از تحصیل محروم اند.معلمان و دانش آموزان مدارس زیر فشار ارتجاع فرهنگی و تضییقات دستگاه های جاسوسی و امنیتی مدارس قرار دارند.میلیون ها تن از دانش آموزان که تحصیلات متوسطه ی خود را به پایان می رسانند اغلب نمی توانند کاری پیدا کنند و یا ادامه تحصیل دهند.دانش آموزان و جوانان عموماٌ از امکانات ورزشی،فرهنگی،هنری لازم برخوردار نیستند.رژیم مذهبی و سرمایه داری حاکم بر تمام شئونات آموزش و پرورش چنگ انداخته است. لذا هر گونه دگرگونی بنیادی و بهبود اساسی وضعیت آموزش و پرورش، در گرو برچیدن رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی واستقرار یک حکومت شورائیست. سازمان فدائیان( اقلیت ) که برای سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی ، استقرار حکومت شورایی کارگران و زحمتکشان و گذار به سوسیالیسم مبارزه می کند خواهان دگرگونی بنیادی نظام آموزشی کشور و اجرای اقدامات فوری زیر به نفع دانش آموزان است!
– ممنوعیت هرگونه مداخله مذهب و روحانیت در مدارس.کلیه مدارس و آموزشگاه ها باید مطلقاٌ غیر مذهبی باشند، تدریس هرگونه امور دینی و انجام مراسم مذهبی در مدارس موقوف شود و دستگاه های سرکوب و جاسوسی که به نام امور تربیتی مدارس دست اندر کار ارتجاع فرهنگی، سرکوب و ایجاد جو رعب و وحشت هستند برچیده شود.
– ممنوعیت کار کودکان ،آموزش رایگان و اجباری تا پایان دوره متوسطه و بهره مندی تمام دانش آموزان به هزینه دولت از غذا، پوشاک،وسایل تحصیل و ایاب و ذهاب.
– دگرگونی بنیادی نظام آموزشی کشور،به نحوی که نزدیک ترین پیوند بین مدرسه و کار اجتماعی مولد برقرار گردد و آموزش نظری و عملی تلفیق شود. با این دگرگونی،موانعی که سیستم آموزشی موجود بر سر راه ادامه تحصیلات اکثریت عظیم جوانان کشور ایجاد نموده، باید از بین برود و هر کسی بر حسب تمایل و استعدادش قادر به ادامه تحصیلات عالی رایگان باشد.
– دولت موظف است برای تمام جوانانی که تحصیلات خود را به پایان می رسانند امکان اشتغال پدید آورد.
– دولت موظف است از طریق ایجاد و گسترش مراکز ورزشی و پرورشی،ایجاد کلوپ های مختلف هنری و فرهنگی و دیگر مراکزو موسسات تفریحات سالم در جهت شکوفایی و رشد و اعتلاء جسمانی ، معنوی و فرهنگی جوانان تلاش نماید.
نظرات شما