اعتصابات و اعتراضات کارگری پیوسته در حال افزایشاند. روز و هفتهای نیست که با یک یا چند اعتصاب و اعتراض کارگری همراه نباشد. طبقه حاکم بر این پندار بود که با تعرضات پی در پی خود و اعمال حداکثر فشارهای معیشتی، اقتصادی و سیاسی علیه کارگران، همراه با تحمیل بدترین شرایط کاری قادر هستند سکوت و سکون مورد دلخواه خود را بر محیطهای کارگری حکمفرما و خیال خویش را از ناحیه جنبش طبقاتی کارگران و از هرگونه اعتصاب و اعتراض کارگری آسوده سازند. بازداشت وسرکوب وحشیانه کارگران پیشرو، سرکوب تشکلهای کارگری و فعالان کارگری، قراردادهای موقت، سفید امضا و پیمانی، دستمزدهای فوقالعاده ناچیز که عموما با تاخیر پرداخت میشود و در همان چند روز اول ماه، مثل دانه برف در برابر تورم و گرانی فزاینده به سرعت آب و ناپدید میشود، بیکار سازی گسترده و متراکمتر ساختن صف میلیونی بیکاران که ماهانه نزدیک به ده هزار نفر بر آن افزوده میشود، تماما به این خاطر بوده است که طبقه کارگر نیروی کار خود را اجبارا به نازلترین قیمتها به سرمایه داران بفروشد، وحشیانه استثمار شود و در عین حال سکوت و خاموشی پیشه کند. طبقه سرمایهدار با تحمیل این شرایط دشوار بر کارگران ایران، به ویژه از ناحیه تحمیل بیکاری بر میلیونها کارگر یا در واقع محکوم ساختن بخشی از طبقه کارگر به بیکاری اجباری ست که فشار کار و استثمار کارگران شاغل را تشدید کرده است. در حالیکه فشار فزاینده ای که ارتش ذخیره کار به وسیله رقابت خویش به بخش شاغل وارد میسازد و این بخش را به کار طاقت فرسا و قبول تحمیلات و شرایط کارفرما وادار میسازد، در عین حال کار بی اندازه و طاقت فرسای بخش شاغل طبقه کارگر نیز صفوف ارتش ذخیره کار را متورم میسازد. این قاعده عمومی نظام سرمایهداری و شگرد سرمایه داران برای تشدید استثمار و بی حقوقی کارگران است که مورد حمایت همه جانبه رژیم جمهوری اسلامی بوده و در چند سال اخیر نیز با قوت تمام به مرحله اجرا گذاشته شده است.
این شرایط دشوار و دهشتناک گرچه تاثیرات منفی خود را بر اعتراضات کارگری برجای گذاشته است، اما کارگران ایران نمیتوانستهاند و نخواهند توانست در برابر این تعرضات و فشارها و نسبت به وضعیت معیشتی خود بی تفاوت و خاموش بمانند و خاموش نماندهاند. وقتی کارگر حتا با پذیرش شرایط تحمیلی کارفرما به کار طاقت فرسا نیز تن میدهد اما باز هم نمیتواند هزینه زندگی یا حتا خورد و خوراک خود و خانوادهاش را تامین کند، بدیهی ست که برای ادامه حیات و نمردن از گرسنگی دست به اعتراض میزند و برای رهایی از وضعیت نکبت باری که طبقه حاکم بر وی تحمیل کرده است وارد مبارزه با کارفرما و حامیان وی میشود. دهها اعتصاب و تجمع اعتراضی کارگران در همین چند ماهی که ازسال ۹۲ گذشته است، بر این ادعا صحه میگذارد که از جمله میتوان به اعتصاب و تجمع اعتراضی هزار کارگر ایران صدرا، اعتصابات مکرر ۱۲۰۰ کارگر کارخانه نورد لوله صفا، اعتصاب پنج روزه کارگران مجتمع ذوب مس خاتون آباد، تجمعات اعتراضی کارگران نساجی سیمین اصفهان، اعتصاب در کارخانه زرین رفسنجان، اعتصاب کارگران ذوب فلز صنایع فولاد اهواز، سلسله تجمعات اعتراضی کارگران فولاد زاگروس در تهران و شهر قروه، اعتصاب کارگران کارخانه ماشین آلات صنعتی تراکتورسازی تبریز، اعتصاب کارگران قطعات توربین شهریار، اعتصابات و اجتماعات اعتراضی کارگان لاستیک البرز (کیان تایر) اعتصاب کارگران نی بر نی شکر هفت تپه و اعتصابات کارگران کارخانه نی شکر هفت تپه و امثال آن اشاره کرد. این حجم نسبتا بالای اعتراضات و اعتصابات کارگری، نشان دهنده این واقعیت است که طبقه سرمایهدار ایران و رژیم سیاسی این طبقه، علی رغم آن که بدترین شرایط کاری و دشوارترین شرایط سیاسی، اقتصادی و معیشتی را بر کارگران تحمیل نمودهاند، اما نه فقط نتوانستهاند از اعتصابات و اعتراضات کارگری جلوگیری به عمل آورند، بلکه این اعتراضات و اعتصابات از رشد و گسترش بیشتری نیز برخوردار شدهاند. جمهوری اسلامی در زمینه نابودی قطعی تشکلهای کارگری موجود، خانه نشین ساختن فعالان این تشکلها و وادار ساختن آنان به دست شستن از فعالیت کارگری و سندیکایی نیز با ناکامی روبرو شده است. فعالان و رهبران سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه و سندیکای کارگران نی شکر هفت تپه اگر چه دائما تحت پی گرد و ارعاب و آزار و فشار بوده و به نحو وحشیانهای مورد سرکوب واقع گشته و خسارات و لطمات زیادی را متحمل گشتهاند، اما این فعالان و تشکلهایشان نیز در برابر ارتجاع حاکم دست به مقاومت زده و به فعالیت ادامه دادهاند و در حد توان خویش در آگاهی کارگران و سازماندهی اعتراضات و اعتصابات کارگری مشارکت نمودهاند. خبرهای مربوط به اعتصابات و اعتراضات کارگری که فوقا بدان اشاره شد، به طور مفصل در رسانههای خبری انتشار یافته که نیازی به طرح و تفسیر مجدد آنها نیست. اعتراضات و اعتصابات کارگری برزمینه شرایط موجود ومطالبات کارگری شکل گرفته اند که بی شک کارگران پیشرو و آگاه متشکل در جمعها، کمیتهها و تشکلهای کارگری نقش اساسی را در سازماندهی و هدایت آن برعهده داشتهاند. اعتصابات کارگران کارخانه نی شکر هفت تپه نیز بی تردید ثمره فعالیت کارگران پیشرو این شرکت و با فعالیت سندیکای کارگران نی شکر هفت تپه مرتبط است.
نظر به اهمیت فعالیت این سندیکا و نقش آن در اعتصابات و اعتراضات کارگران هفت تپه و نظر به تاثیراتی که این سندیکا و فعالان آن میتوانند در گسترش اعتصاب به سایر واحدهای تولیدی دراین منطقه داشته باشند، اعتصابات اخیر کارگران نی شکر هفت تپه را به اختصار مرور میکنیم.
نخستین اعتصاب (اعتصاب اردیبهشت ۹۲)
غیر از اعتصاب نزدیک به هزار کارگر نی بر کشت و صنعت هفت تپه در اعتراض به نحوه محاسبه سوابق بیمهای خود، عدم اجرای طرح مشاغل سخت و زیان آور و عدم اجرای طرح طبقه بندی مشاغل، در پنجم فروردین ماه سال جاری که سه روز به طول انجامید، نخستین اعتصاب کارگران کارخانه نی شکر هفت تپه در سال ۹۲ زمانی آغاز شد که مدیریت شرکت پرداخت دستمزد فروردین ماه کارگران را به تعویق انداخت و ۲۵ درصد افزایش حداقل دستمزد را نیز در فیشهای حقوقی کارگران منظور نکرد. کارگران کارخانه نی شکر هفت تپه با خواست پرداخت فوری دستمزد معوقه با احتساب ۲۵ درصد افزایش حداقل دستمزد و نیز بازنگری طرح طبقه بندی مشاغل، روز چهارشنبه ۲۵ اردیبهشت ماه، به طور یکپارچه دست از کار کشیدند. کارگران کارخانه نی شکر هفت تپه، متحد و یک پارچه در برابر مدیریت و تهدیدات آن ایستادند و تنها زمانی به اعتصاب خود پایان دادند که دستمزد کارگران به حساب آنها واریز شد.
حساسیت کارگران نی شکر هفت تپه نسبت به تعویق یک ماهه پرداخت دستمزدها و واکنش اعتراضی فوری آنها، نشان داد که کارگران نی شکر هفت تپه نسبت به امتیازات و دستاوردهای مبارزاتی که طی سالها مبارزه، به ویژه با اعتصابات، راهپیماییها و تظاهرات باشکوه خود در سالهای ۸۷، ۸۶، ۸۵ بدست آوردهاند، آگاهاند و از آن محافظت میکنند. یکی از دستاوردها و امتیازاتی که کارگران کارخانه نی شکر هفت تپه و سندیکای آنها توانستند در طی یک رشته اعتصابات و مبارزات طولانی مدت خود بدست آورند، پرداخت به موقع دستمزدهاست. دستمزد کارگران هفت تپه مانند دهها و صدها کارخانه و شرکت دیگر همواره با چند ماه تاخیر پرداخت میشد. اما کارگران این مجتمع با اعتصابات و اعتراضات متحدانه و شورانگیز خود به ویژه در سالهای ۸۵ الی ۸۷ که تماما توسط عناصر آگاه و کارگران پیشرو نی شکر هفت تپه و تشکل مستقل آنها سازماندهی و رهبری میشد، سرانجام توانستند پرداخت به موقع دستمزد را در سالهای آخر دهه هشتاد بر مدیریت به قبولانند. نخستین اعتصاب پیروزمند هفت تپه در سال ۹۲ بازگو کننده دو نکته مهم است که در عین حال به هم مرتبطاند؛ نخست اینکه کارگران کارخانه نی شکر هفت تپه با این اعتصاب نشان دادند که از دستاوردهای مبارزاتی خود حراست میکنند، در برابر تعرض مدیریت ایستادهاند و حاضر به عقب نشینی در این زمینه نیستند. اعتصاب و پیروزی کارگران در عین حال نشان دهنده این واقعیت است که طبقه سرمایه دار و دولت این طبقه، از اجرای آنچه که در دهها و صدها کارخانه، آن را به امری عادی تبدیل کرده است، در کارخانه نی شکر هفت تپه ناتوان است. این ناتوانی، البته بازخورد توانایی کارگران هفت تپه است که بی تردید محصول مبارزه، تشکل یابی، آگاهی کارگران و تشکل مستقل آنهاست و این دومین نکته مهم این اعتصاب است.
دومین اعتصاب (اعتصاب مرداد ماه ۹۲)
صبح روز دوشنبه ۷ مرداد، ۵۰۰ تن از کارگران شرکت نی شکر هفت تپه برای دومین بار در سال جاری دست به اعتصاب زدند. کارگران اعتصابی خواستهای خود را در پنج بند تنظیم نموده و خواستار تحقق آن شدند. نخستین خواست کارگران هفت تپه، بازنگری طرح طبقه بندی مشاغل است که در صورت اجرای آن دریافتی کارگران افزایش مییابد. با وجود آن که بازنگری طرح طبقه بندی مشاغل یکی از مطالبات اصلی و چندین ساله کارگران هفت تپه است و سندیکای کارگران نیز در راه تحقق آن پی گیرانه تلاش نموده است، اما مدیریت شرکت تاکنون به این خواست کارگران تن نداده است. تلاش و پی گیری سندیکا و رهبران آن در سال ۷۹ منجر به ارسال نامه وزارت کار به اداره کار استان و سپس ارسال نامه به اداره کار شهرستان شوش جهت بازنگری طرح طبقه بندی مشاغل کارگران شد اما تاکنون ترتیب اثری به این نامه یا ابلاغیه داده نشده و خواست کارگران بی جواب مانده است. یکی دیگر از مطالبات کارگران اخراج سه تن از اعضای هئیت مدیره کارخانه از جمله فردی به نام “برزو احمدی” است. وی یکی از عناصر سرکوبگر و رئیس سابق اداره اطلاعات شوشتر بوده است که در جریان اعتراضات سالهای ۸۶ و ۸۷ در شناسایی و اخراج کارگران از جمله کارگران پیشرو و آگاه نقش موثری داشته است. خواست مهم دیگر کارگران عدم واگذاری شرکت نی شکر هفت تپه و منازل سازمانی به سپاه است. سابقه واگذاری شرکت کشت و صنعت نی شکر هفت تپه به بخش خصوصی، به چند سال قبل برمیگردد. سیاست و تصمیم دولت بر این بود که مجتمع کشت و صنعت هفت تپه را به بخش خصوصی واگذار نماید. از این رو از سال ۸۴ سعی کرد مقدمات واگذاری آن را فراهم سازد. با اخراجهای وسیع و بازخریدهای اجباری تعداد پرسنل شرکت را از هفت هزار نفر به چهار هزار نفر تقلیل داد. دولت در نظر داشت علاوه بر فروش اراضی زراعی، دوهزار کارگر دیگر را نیز اخراج کند تا به زعم خود از “ازدحام نیروی انسانی” و تعداد کارگران بکاهد و یا کارخانه را به تعطیلی بکشاند تا شرایط را برای واگذاری هرچه ارزانتر شرکت به بخش خصوصی فراهم سازد. این تصمیمات با تشدید فشار بر گرده کارگران همراه بود. بلاتکلیف نگاه داشتن کارگران، عدم پرداخت دستمزدها، تحمیل فشارها و تنگناهای سخت معیشتی بر کارگران و خانواده آنها و گرسنگی دادن به آنها تماما در همین راستا بود. اما کارگران هفت تپه در برابر تمام این دسیسهها و اقدامات سرکوبگرانه مقاومت کردند و با اعتصابات راه پیمایی ها و تظاهرات خیابانی مکرر خود در سالهای ۸۴ الی ۸۷ از تعطیلی کارخانه و واگذاری شرکت به بخش خصوصی ممانعت به عمل آوردند. در اثر همین مبارزات بود که تعدادی از منازل سازمانی نیز در اختیار کارگران قرار گرفت. با توجه به این سابقه، بدیهی ست که امروز نیز کارگران هفت تپه و سندیکای آنها در برابر هر تلاش مجددی در این زمینه یا هر اقدامی که به زیان کارگران باشد، بایستند و خواهند ایستاد!
پنجمین خواست کارگران، برچیده شدن فضای پلیسی – امنیتی از شرکت نیشکر هفت تپه است. که از سال ۸۶ به بعد بر این شرکت مسلط گشته و اخراج بسیاری ازکارگران ازجمله اعضای هئیت مدیره سندیکای کارگران هفت تپه به نامهای علی نجاتی، فریدون نیکوفر، محمد حیدری، جلیل احمدی، رضا رخشان و قربان علی پور را در پی داشته است. این خواست کارگران هفت تپه به ویژه در شرایط کنونی که دور جدیدی از فعالیت کارگران آگاه و سندیکای هفت تپه در زمینه سازماندهی و برپایی اعتصابات کارگری را به تصویر میکشد، از اهمیت حیاتی برای کارگران هفت تپه و تشکل مستقل آنها برخوردار است. طرح این خواست نه فقط از نفوذ و محبوبیت سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه و اعضای هیئت مدیره آن در میان کارگران این شرکت حکایت میکند، بلکه در عین حال نشان آگاهی کارگران نسبت به فعالیت و مبارزه متشکل، نقش و اهمیت تشکل مستقل کارگری در مبارزه علیه مدیریت و حامیان آن نیز هست.
فعالیت سندیکای هفت تپه و اعضای آن که اعتصابات فوق را باید ثمره دور جدید تلاش آنها و سایر کارگران پیشرو این شرکت به حساب آورد، یکبار دیگر نشان داد که رژیم ضدکارگری حاکم به رغم آن که تمام توان خود را برای از هم پاشی و نابودی قطعی این سندیکا و دست شستن رهبران آن از مبارزه و فعالیت سندیکایی بکار بسته است، اما در نیل به این هدف شوم، توفیق نیافته است. جمهوری اسلامی و دستگاه سرکوب و امنیتی آن طی چند سال اخیر با استفاده از انواع وسایل و اعمال اقسام فشارهای خردکننده و مستمر و کاربست خشنترین و رذیلانه ترین شیوهها علیه سندیکای هفت تپه و رهبران آن، گرچه توانست موانع جدی در راه تودهای شدن و فعالیت تودهای سندیکا ایجاد کند و خسارات زیادی بر رهبران سندیکا وارد سازد، اما نتوانسته است سندیکا و فعالان آن را از میدان مبارزه بیرون براند و کارگران هفت تپه را چه از لحاظ آگاهی و چه از نظر تشکل یابی به شرایط گذشته در ده سال قبل باز گرداند. سندیکا و اعضای آن از لحاظ فعالیت محدود شدند اما در برابر مشکلات مقاومت نمودند و دوام آوردهاند. در این مورد تعبیر زیبای علی نجاتی عضو برجسته سندیکای کارگران نیکشر هفت تپه بسیار گویاست و حق مطلب را ادا میکند. علی نجاتی دو روز بعد از اعتصاب مرداد ماه کارگران نیشکر هفت تپه، در یک مصاحبه رادیویی پیرامون مقاومت فعالان سندیکا در برابر فشارهای متعدد دستگاه امنیتی گفت: “باریک شدیم ولی نبریدیم، خم شدیم ولی نشکستیم” که این تعبیر عینا در مورد سندیکای هفت تپه نیز صادق است.
اعتصابات کارگران کارخانه نیشکر هفت تپه و طرح چندین خواست اساسی، نوید بخش دور جدیدی از فعالیتها و مبارزات کارگران این شرکت و سندیکای آنهاست که تاکنون نیز نقش مهمی در جنبش کارگری ایران و پیشرفتهای آن ایفا کردهاند. شکی نیست که مدیریت شرکت در برابر مطالبات کارگران مقاومت خواهد کرد و به سادگی به آن تن نخواهد داد. کارگران هفت تپه با حفظ اتحاد خویش، استمرار مبارزه، استفاده از تاکتیک اعتصاب و دیگر اشکال مبارزه کارگری ست که باید مدیریت شرکت را به پذیرش مطالبات خود وادار سازند. اعتصاب هفت تپه زمانی قرین پیروزیهای بزرگتری خواهد شد که از چارچوب کارخانه نیشکر هفت تپه فراتر رفته و به اعتصابات فراکارخانه ای مبدل گردد. زمینه اعتراض و اعتصاب در تمام واحدهای تولیدی در استان خوزستان فراهم است. کارگران آگاه و پیشرو هفت تپه و سندیکای آنها در فراتر بردن اعتصابات منفرد این شرکت و گسترش اعتصابات میتوانند نقش مهمی در این زمینه ایفا کنند. در استان خوزستان چندین شرکت کشت و صنعت وجود دارد که هزاران کارگر در آنها مشغول به کار هستند. بسیاری از مطالبات کارگران نیشکر هفت تپه، مطالبات کارگران در سایر کشت و صنعتهای این منطقه نیز هست و زمینه های عینی فراوانی برای اتحاد، اعتصاب و مبارزه مشترک در این واحدها موجود است. اعتصاب قریب به سه هزار کارگر نی بر کشت و صنعت کارون شوشتر و کشت و صنعت هفت تپه و تجمع اعتراضی و همزمان و چند روزه ۸۰۰ تن از آنها در اسفند سال گذشته در برابر دفاتر دولتی در تهران، گویای همین واقعیت است. برقراری ارتباط و پیوند فعال با کارگران آگاه و پیشرو سایر کشت و صنعتها و برای جلب حمایت از یکدیگر و تبدیل اعتصاب در یک واحد به چند واحد یا اعتصاب فرا واحدی و فراکارخانه ای از ضروریات گسترش و سراسری شدن اعتصابات است. غیر از واحدهای متعدد کشت و صنعت، تقریبا در تمام شهرهای خوزستان واحدهای صنعتی و خدماتی مهمی چون شرکت ملی نفت در اهواز و مسجدسلیمان، صنایع فولاد، سازمان آب و برق، پالایشگاه آبادان، راه آهن اندیمشک وجود دارد که هزاران کارگر در آن مشغول به کار هستند. باید ارتباطهای فعالی را با کارگران آگاه و پیشرو در این واحدها برقرار کرد تا بتوان اعتصابات هماهنگی را سازمان داد و یا در هنگام اعتصاب به حمایت متقابل از یکدیگر برخاست. چگونگی برقراری چنین ارتباطها و پیوندهایی وابسته به شناخت و تشخیص خود کارگران پیشرو است. کارگران پیشرو با ابتکارات و خلاقیت های خود قادرند مکانیسم های مناسبی را بدین منظور ایجاد کنند و بسته به شرایط میتوانند در پوششهای طبیعی و رعایت مسائل امنیتی چنین ارتباط هائی را برقرارسازند. به جز این، در هر اعتصابی کارگران میتوانند نمایندگان علنی خود را به سایر کارخانهها و بخشهای کارگری اعزام کنند و حمایت آنها را جلب نمایند. حمایت کارگران بخشهای فوق از کارگران هفت تپه، یک امر ذهنی و دور از تصور نیست. در گذشته نه چندان دور نیز کارگران این بخشها، لااقل بخش پیشرو کارگران، در جریان اعتصابات پرشور کارگران هفت تپه از آنها حمایت کردهاند. گیریم این حمایتها در اغلب موارد به صدور اطلاعیه محدود شده که باید از آن فراتر رود! افزون بر اینها فاکتور بسیار مهم دیگری که در شروع اعتصاب، ادامه آن و به ویژه در پیروزی آن نقش حیاتی بازی میکند، تامین نیازهای ضروری و حداقل کارگران اعتصابی و نمایندگان آنهاست که احتمالا از کار نیز اخراج شده یا اخراج میشوند. سازماندهی جمع آوری کمکهای مالی، ایجاد صندوق اعتصاب و صندوقهای همیاری و حمایتی مالی، به هر طریقی که خود کارگران و رهبران سندیکای آنها صلاح میدانند از ضروریات این مرحله از جنبش کارگری است که میتواند در موفقیت اعتصاب گسترش اعتصابات فراکارخانه ای و سراسری شدن آن نقش مهمی ایفا کند. خوشبختانه کارگران نیشکر هفت تپه و سندیکای مستقل آنها در این زمینه بی تجربه نیستند و در اعتصابات آینده و تامین نیازهای آن نیز از این تجارب استفاده خواهند کرد. کارگران مبارز شرکت نیشکر هفت تپه و تشکل مستقل آن ها که پیش ازاین نیز درآسمان جنبش کارگری ایران درخشیده و ازجایگاه ویژه ای برخوردارشده اند،بیشک قادرند نقش مهمی درپیشرفت جنبش طبقاتی کارگران ایفاکنند.
نظرات شما