طبقه کارگر ايران امسال در شرايطی به استقبال اول ماه مه روز جهانی کارگر رفت که طبقه سرمايهدار و رژيم سياسی پاسدار منافع اين طبقه، فاجعهبارترين شرايط اقتصادی و معيشتی و دشوارترين شرايط اجتماعی را بر کارگران و خانوادههای کارگری تحميل نموده است.
تورم افسار گسيخته، گرانی سرسامآور و بیسابقه کالاها و خدمات مورد نياز کارگران، دستمزدهائی که به يک چهارم خط فقر نمیرسند، فقر و فلاکت فوقالعادهای را بر کارگران تحميل نموده و روزگار ميليونها تن را به تباهی کشانده است. اخراجهای پی در پی و بیکارسازیهای گسترده که رقم بيکاران را به بالای هشت ميليون رسانده است، قراردادهای موقت، سفيد امضا و پيمانی، کمترين ضمانت شغلی برای کارگران شاغل باقی نگذاشته و چماق اخراج و بیکاری چون اختاپوسی دهشتناک، زندگی کارگران و خانوادههای کارگری را فوقالعاده بی ثبات و بی آينده ساخته و آن را در لايۀ ضخيمی از استرس و اضطراب شبانه روزی فروبرده است. افزون بر اين فشارها، سرکوب و آزار و فشارهای دستگاه امنيتی عليه کارگران، عليه فعالان کارگری و اعضای خانواده آنها و عليه تشکلهای کارگری و تشکلهای فعالان کارگری نيز به مراتب افزايش يافته است. بسياری از کارگران پيشرو و رهبران کارگری اخراج شده و در زندانها يا بيرون از زندان، دائماً تحت فشار و تعقيب و پیگرد قرار دارند. کارگران ايران همچنان از تشکلهای طبقاتی خود محروماند و آن دسته از تشکلهائی که در طی يک دهه اخير و در جريان رشد جنبش کارگری بوجود آمدهاند، از همه سو تحت فشار هستند. ارتجاع حاکم همپای سرکوب مستقيم و بيرحمانه کارگران پيشرو و تشکلهای کارگری و فعالان کارگری، به انواع تلاشهای رذیلانه برای داغان کردن و از هم پاشاندن اين تشکلها متوسل شده است. طبقه حاکم، استثمار و بی حقوقی و انواع فشار عليه کارگران را به نحو بیسابقهای تشديد نموده است. در آستانه اول ماه مه، دستگاه سرکوب و پليسی رژيم، دهها کارگر پيشرو و فعال کارگری را احضار و بازداشت نمود و يا آنها را مورد تهديد قرار داد که در فکر برگزاری مراسم اول ماه مه نباشند و در چنين مراسمهائی شرکت نکنند. احضار و بازداشت و تهديد که پيش از اول ماه مه تشديد گشته بود، پس از آن نيز ادامه يافته است.
علیرغم اين شرايط سخت و فوقالعاده دشواری که تأثيرات زيان بخش و مستقيمی بر مبارزات کارگری وبرگزاری مراسم های اول ماه مه بر جای میگذارد، اما کارگران ايران باز هم با شور و علاقه به استقبال روز جهانی کارگر شتافتند و هرچند در ابعاد محدودتر و در اندازهای کوچکتر از سه چهارسال گذشته، در اشکال مختلفی روز جهانی کارگر را گرامی داشتند و همبستگی طبقاتی خويش را با کارگران جهان و مبارزه آنها عليه نظم موجود، اعلام نمودند.
مراسمهای اول ماه مه
در تهران مؤثرترين و برجستهترين مراسم بزرگداشت اول ماه مه، توسط سنديکای کارگران شرکت واحد برگزار شد. روز چهارشنبه يازده ارديبهشت برابر با اول ماه مه، اعضای سنديکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه، بهرغم فشارها و تهديدات دستگاه امنيتی و اطلاعاتی رژيم و به رغم عواقبی که اين حرکت میتوانست برای فعالان سنديکا در پی داشته باشد، در اولين ساعات کاری در جمع همکاران خود حضور يافتند تا با پخش شيرينی در ميان آنها، روز کارگر را گرامی بدارند. اما اين اقدام اعضای سنديکا، با مخالفت شديد کارفرما و عوامل حراست روبرو گرديد. آنان به قصد ارعاب کارگران و ايزوله ساختن فعالان سنديکا، پيوسته از اين فعالان عکس و فيلم تهيه میکردند، اما اين ترفند نه فقط نتوانست مانع پيوستن کارگران به جمع فعالان سنديکا شود، بلکه کارگران به گرمی از نمايندگان واقعی خود استقبال کردند و با صرف شيرينی و گفتگو در مورد مسائل کارگری، روز جهانی کارگر را گرامی داشتند. اعضای سنديکای کارگران شرکت واحد، در ادامۀ اين اقدام ابتکاری، در چندين پايانه اتوبوسرانی و در جمع کارگران حضور يافتند و ضمن ديدار و گفتگو با کارگران، روز کارگر را گرامی داشتند و بالاخره با حضور در پايانه آزادی که يکی از بزرگترين پايانههای اتوبوسرانی تهران است، با استقبال گرم و پر شور و تجمع رانندگان و همکاران خود مواجه شدند. کارگران شرکت واحد با انجام راهپيمائی در محل پايانه آزادی، خواستار آزادی رضا شهابی عضو هيئت مديره سنديکای شرکت واحد شدند و با حمل پلاکارد بزرگی که اول ماه مه را از طرف سنديکای کارگران شرکت واحد تبريک گفته بود، مراسم روز جهانی کارگر را برگزار نمودند. اعضای سنديکای کارگران شرکت واحد در ادامه اقدام ابتکاری و جالب خود به ديدار کودکان کار رفتند و مورد استقبال اين کودکان و مسئولين “جمعيت کودکان کار” قرار گرفتند و باپخش شیرینی و سرودخوانی به مناسبت اول ماه مه، اين روز را گرامی داشتند.
در تهران مراسم ديگری نيز به ابتکار هماهنگ کنندگان طومار ۳۰ هزار نفری در شکل تجمع اعتراضی در برابر مجلس برگزار گرديد. در اين تجمع، دهها تن از کارگران شاغل و بازنشسته از کارخانههای مختلف از جمله ايران خودرو، کيميدارو، کشتی سازی، پارس الکتريک، مينو، صنايع فلزی، لاستيک البرز، پتروشيمی و برخی ديگر از کارخانهها برگزار گرديد. اجتماع کنندگان با در دست داشتن پارچه نوشتههائی که بر آن اختلاف فاحش خط فقر و حداقل دستمزدها و نيز شعارهائی در گرامیداشت اول ماه مه و اتحاد کارگران نوشته شده بود، نسبت به مصوبه شورای عالی کار مبنی بر افزايش ۲۵ درصدی حداقل دستمزدها اعتراض نموده خواستار لغو اين مصوبه و افزايش دستمزدها بر پايه نرخ تورم واقعی و سبد هزينه کارگری شدند. همچنين يک روز قبل از اول ماه مه بيش از هزار تن از کارگران شرکتهای زير مجموعه صدرای بوشهر با خواست پرداخت سه ماه دستمزد معوقه، لغو قراردادهای پيمانی و انعقاد قرارداد مستقيم به صورت يکپارچه دست از کار کشيدند. تهديدات و فشارهای کارفرما و عوامل آن برای شکستن اعتصاب به جائی نرسيد و اعتصاب، روز يازده ارديبهشت روز جهانی کارگر نيز ادامه يافت. کارگران اعتصابی نسبت به ساعات کار، فشار کار و عدم ايمنی محيط کار و نيز عدم پرداخت به موقع دستمزدها اعتراض نموده خواستار پرداخت مطالبات معوقه خود شدند. اين کارگران همزمان با اعتصاب يکپارچه خود، بيانيه کوتاهی نيز به مناسبت روز جهانی کارگر انتشار دادند که در آن ضمن گرامی داشت اول ماه مه، بر همبستگی و هم صدائی کارگران در مبارزه عليه سرمايهداران و برای تحقق مطالبات کارگری تأکيد شده است. کارگران پارس جنوبی نيز به مناسبت اول ماه مه مراسمی در بندر سيرف برگزار نمودند. در اين مراسم در مورد روز جهانی کارگر سخنرانی شد و کارگران در مورد مشکلات و مطالبات خود به بحث و گفتگو پرداختند. اين مراسم با جشن و پايکوبی خاتمه يافت.
در کردستان نيز بهرغم احضار و تهديد و بازداشت بسياری از فعالان کارگری، در پارهای از شهرهای اين استان نيز مراسمهائی به مناسبت اول ماه مه برگزار شد. در سنندج با وجود شرايط فوقالعاده پليسی و امنيتی و حضور چشمگير نيروهای سرکوب در داخل شهر، صدها تن از کارگران و مردم آزادیخواه اين شهر، روز چهارشنبه يازده ارديبهشت، با تجمع در ميدان غفور، مراسم اول ماه مه را گرامی داشتند. اين مراسم که از طرف جمعی از کارگران سنندج فراخوان داده شده بود، ابتدا قرار بود در خيابان فردوسی برگزار شود اما از آنجا که اين محل از ساعات اوليه روز به اشغال نيروهای سرکوب و ضد شورش درآمده بود، سازماندهندگان مراسم توانستند به موقع کارگران را به سمت ميدان غفور هدايت کنند و مراسم اول ماه مه را با برافراشتن پرچمها و پارچه نوشتههای سرخ و سر دادن شعارهائی چون “کارگر تشکل تشکل”، “نان مسکن آزادی” و “کارگر زندانی آزاد بايد گردد” مراسم خود را برگزار نمايند. مراسم اول ماه مه درسنندج مورد يورش وحشيانه نيروهای سرکوب رژیم قرار گرفت که شماری از شرکت کنندگان در مراسم مورد ضرب و شتم قرار گرفتند و شمار ديگری نيز بازداشت شدند.
در سنندج مراسم ديگری نيز در محل سنديکای کارگران خباز اين شهر و با حضور نزديک به صد نفر از کارگران خباز برگزار گرديد. در اين مراسم، علاوه بر قرائت مقالهای در مورد تاريخچه اول ماه مه، در مورد مشکلات کارگران به ويژه مشکل مسکن نيز بحث و گفتگو به عمل آمد. قطعنامه کارگران خباز سنندج و مريوان به مناسبت اول ماه مه نيز قرائت شد که مورد تشويق و استقبال کارگران قرار گرفت. در اين مراسم همچنين بر همبستگی و اتحاد کارگران تأکيد شد و با اهدای شاخه گل به برخی از کارگران خباز مراسم به پايان رسيد.
در سقز نيز دو مراسم جداگانه به مناسبت اول ماه مه برگزار شد. در شهر سقز بهرغم تهديد فعالان کارگری که اگرروزیازده اردیبهشت از خانه خارج شوند توسط نيروهای امنيتی دستگير میشوند، اما جمعی از فعالان کارگری اين شهردراین روز به طرف پارک کودک و سپس در حاليکه توسط مزدوران امنيتی رژيم تعقيب میشدند، به سمت ميدان آزادی و ميدان هلو دست به راهپيمائی زدند. يکی از مزدوران لباس شخصی به محمود صالحی فعال کارگری حملهور شد که مورد خشم و اعتراض کارگران و همراهان وی قرار گرفت. محمود صالحی در سخنان کوتاهی که در ميدان هلو ايراد کرد، به افشاء اقدامات سرکوبگرانه نيروهای امنيتی پرداخت. او گفت “اذيت و آزار مأموران تنها به اين دليل است که ما کارگر هستيم و میخواهيم روز جهانی کارگر را برگزار کنيم”.
بعدازظهر روز يازده ارديبهشت مراسم ديگری نيز در سقز در پنج کيلومتری اين شهر در محلی به نام “کانی جشنی” برگزار گرديد. اين مراسم که جمعی از کارگران و فعالان کارگری در آن حضور داشتند در حالی برگزار گرديد که مأمورين رژيم اين محل را به محاصره در آورده و برگزار کنندگان مراسم را با دوربين کنترل میکردند. در پاوه جمعی از فعالان کارگری و اعضای کميته هماهنگی همراه با تنی چند از کارگران در مراکز کارگری و در ميان کارگران خبازیها، کارگران رفتگر، کارگران برق، کارگران سد داريان و کارگران ساختمانی حضور يافتند و ضمن گفتگو پيرامون مسائل کارگری و پخش شيرينی در ميان کارگران، روز کارگر را گرامی داشتند. در کامياران نيز روز يازده ارديبهشت به همت يک کميته برگزار کننده، مراسم اول ماه مه در بيرون از شهر برگزار گرديد. در اين مراسم پيرامون تاريخچه اول ماه مه، کار کودکان و مسائل و مشکلات کارگری بحث و گفتگو به عمل آمد. مراسم با شعر خوانی و اجرای سرود ادامه يافت و با پخش شيرينی در ميان شادی شرکت کنندگان به پايان رسيد. در مريوان نيز جمعی از فعالان کارگری اين شهر روز يازده ارديبهشت، با حضور در ميان کارگران ساختمانی، کارگران خبازیهای داخل شهر و کارگران کورههای آجرپزی، ضمن گفتگو با کارگران و پخش شيرينی، روز جهانی کارگر را گرامی داشتند.
زندانها: امسال نيز مانند سال گذشته و حتا پر شورتر و گستردهتر از سال گذشته، بخش ديگری از مراسمهای اول ماه مه در زندانها برگزار شد. رژيم سرمايهداری و ضد کارگری جمهوری اسلامی، فعالان کارگری و کارگران آگاه و پيشرو را بازداشت و زندانی و عليه آنها پرونده سازی میکند تا هرگونه تحرک و تلاش سازمانگرانه را از آنها سلب و راه هرگونه فعاليتی را به روی آنها مسدود کند. اما کارگران آگاه و پيشرو حتا از درون سياهچالهای رژيم و در زير شکنجه و سرنيزه به فعاليت آگاهگرانه و سازمانگرانه ولو در چارديواری زندان ادامه میدهند و بر همبستگی خود و کل کارگران ايران با کارگران در سرتاسر جهان تأکيد میورزند. کارگران زندانی که در اساس جزء نمايندگان واقعی کارگران ايران هستند، به شيوهها و اشکال مختلفی از صدور اطلاعيه و بيانيه گرفته تا برگزاری مراسم، روز اول ماه مه، روز جهانی کارگر و روز اتحاد مبارزاتی طبقه کارگر جهانی عليه ستم و استثمار و نابرابری را گرامی داشتند. در زندان اوين بند ۳۰۵ مراسمی به مناسبت روز جهانی کارگر برگزار شد که با اجرای نمايش، سرودخوانی و سخنرانی همراه بود. رضا شهابی عضو هيئت مديره سنديکای کارگران شرکت واحد، در اين مراسم به سخنرانی پرداخت. رضا شهابی ضمن موضعگيری عليه سياستهای دولت احمدینژاد و همچنين دولتهای “اصلاحات” و سازندگی، کارگران را به اتحاد و همبستگی و ايجاد تشکلهای مستقل کارگری دعوت کرد. در همين رابطه از طرف “جمعی از زندانيان کارگری و چپ زندان اوين” بيانيه مفصلی به مناسبت اول ماه مه روز جهانی کارگر انتشار يافت که در آن ضمن افشای ماهيت سياستهای دولت، جناحها و بازیهای انتخاباتی حکومت، بر اتحاد و تشکل و استقلال طبقاتی کارگران تأکيد و از خواستها و مبارزات کارگران قوياً حمايت شده است. در زندان گوهردشت کرج (رجائی شهر) نيز روز يازده ارديبهشت، به همت شاهرخ زمانی کارگر زندانی و ديگر زندانيان سياسی، مراسمی با حضور نزديک به هشتاد زندانی در سالن ۱۲ اين زندان برگزار گرديد. در اين مراسم مطالبی در مورد مبارزات طبقه کارگر، وضعيت کنونی طبقه کارگر، جانباختگان طبقه کارگر، تاريخچه اول ماه مه و تاريخ جنبش کارگری ايران و نيز وضعيت معلمان قرائت شد. اين مراسم با شعرخوانی و اجرای سرودهای انقلابی همراه بود. يک زندانی نامهای را از زبان پدرش که کارگر کارخانه فولاد اهواز و خطاب به طبقه کارگر نوشته بود قرائت کرد که مورد استقبال قرار گرفت. همچنين دو پلاکارد ويژه اول ماه مه تهيه شده بود که روی آنها نوشته شده بود “کارگران جز زنجيرهای اسارتشان چيزی برای از دست دادن ندارند” و “کارگران جهان متحد شويد!”
در زندان مرکزی تبريز، بند کار- درمانی* نيز مراسمی به مناسبت اول ماه مه برگزار شد. محمد جراحی کارگر زندانی، با ارسال پيامی از اين بند، روز کارگر را به کارگران و فعالان کارگری منجمله رفقای دربند خود شاهرخ زمانی و رضا شهابی تبريک گفت. اين مراسم با پخش شيرينی در ميان زندانيان همراه بود. زندانيان سياسی زندان مرکزی زاهدان نيز با صدور بيانيهای به مناسبت روز جهانی کارگر اين روز را به کارگران تبريک گفته و خواستار آزادی کارگران زندانی و همه زندانيان سياسی شدند.
مطالبات کارگری در اول ماه مه
مطالبات کارگری در اول ماه مه اساساً مطالباتی بودند که در اطلاعيهها، بيانيهها و قطعنامههائی که از سوی تشکلهای کارگری و تشکلهای فعالان کارگری منتشر شد، انعکاس يافت. در اين اطلاعيهها و بيانيهها صرفنظر از تأکيد بر همبستگی طبقاتی کارگران در برابر سرمايهداران، اگر از جزئيات يا موارد خاصی که فرضاً میتواند مطالبه يک بخش خاص و معينی از کارگران باشد و مطالبه بخش ديگری از کارگران نباشد، اما تا آنجا که به خواستهای عمومی کارگران برمیگردد، اين مطالبات مشتمل بر يک رشته خواستهای سياسی و اقتصادی به قرار زير بودند. آزادی کارگران زندانی و زندانيان سياسی، آزادی تشکل، اعتصاب، راهپيمائی، آزادی بيان، رفع محدوديت از سنديکاها و تشکلهای کارگری، لغو قوانين تبعيضآميز و محدوديت اشتغال زنان، پرداخت دستمزد برابر در مقابل کار برابر زن و مرد، برخورداری کارگران مهاجر از حقوق کامل شهروندی، حذف لايحه اصلاح قانون کار از دستورکار مجلس، لغو مصوبه شورای عالی کار در مورد حداقل دستمزد، افزايش دستمزد متناسب با نرخ واقعی تورم و تأمين نيازهای يک خانوار کارگری در حد استانداردهای امروز، پرداخت به موقع دستمزدها، امنيت و تضمين شغلی، منع اخراجها و بازگشت به کار کارگران اخراجی، تأمين بيمههای اجتماعی، لغو قراردادهای موقت و سفيد امضا و پيمانی، انعقاد قرارداد مستقيم و استخدام رسمی. علیرغم وجود مطالبات مشترک زيادی که در قطعنامههای منفرد و مجزای انتشار يافته انعکاس يافت اما هيچگونه بيانيه و يا قطعنامه مشترکی از سوی اين تشکلها انتشار نيافت. علاوه بر انتشار بيانيهها و قطعنامههائی که از سوی برخی از کارگران پيشرو و فعالان کارگری منجمله رضا شهابی عضو هيئت مديره سنديکای کارگران شرکت واحد، علی نجاتی عضو هيئت مديره سنديکای کارگران نيشکر هفت تپه، شاهرخ زمانی عضو کميته پیگيری ايجاد تشکلهای آزاد کارگری، پدرام نصرالهی عضو کميته هماهنگی برای کمک به ايجاد تشکلهای کارگری و برخی ديگر از فعالان کارگری انتشار يافت، برخی از تشکلهای کارگری و تشکلهای فعالان کارگری نيز بيانيهها و قطعنامههای مجزائی به مناسبت اول ماه مه انتشار دادند. سنديکای کارگران شرکت واحد بيانيه مجزائی در هفت بند انتشار داد. کانون مدافعان حقوق کارگر، قطعنامهای در ۲۰ بند انتشار داد. کميته هماهنگی برای کمک به ايجاد تشکلهای کارگری قطعنامهای در ۱۲ بند انتشار داد و اتحاديه آزاد کارگران ايران نيز بيانيۀ مجزّائی انتشار داد. در کردستان نيز تقريباً همين وضعيت حاکم بود. کارگران سنندج قطعنامهای در يازده بند انتشار دادند. جمعی از کارگران محلات اين شهر بيانيۀ مجزّائی دادند. خبازان سنندج و مريوان نيز بيانيهای در ۱۰ ماده انتشار دادند.
به عبارت ديگر در سال ۹۲، نه فقط از کميتههای مشترک فراخوان دهنده و برگزار کننده مراسمهای اول ماه مه و اتحاد عمل در اين روز اثری نبود، بلکه حتا در زمينه صدور بيانيه و قطعنامه مشترک نيز مراسم اول ماه مه نسبت به سالهای گذشته دچار پسرفت شد. تنها در يک مورد بيانيه مشترکی با امضای سنديکای کارگران نيشکر هفت تپه و دو تشکل ديگر انتشار يافت. از آنجا که در اين بيانيه مشترک نکات بیربطی در مورد “حکومت طبقه کارگر” مطرح گشته و در عين حال اطلاعات نادقيق و غلطی به خوانندگان داده شده است، همچنين تنظيم کننده (گان) بيانيه سعی کردهاند مطالبات و افق ديد طبقه کارگر را به حد و حدود آن چيزهائی که خانه کارگر رژيم جمهوری اسلامی میگويد تنزّل دهند در اينجا اختصاراً با آن میپردازيم.
نگاهی به بيانيه مشترک سنديکای کارگران نيشکر هفت تپه و دو تشکل ديگر
دهم ارديبهشت ۹۲ بيانيهای با عنوان “صدائی که طنين انداز است و خاموش نمیشود” انتشار يافت که امضای سنديکای کارگران نيشکر هفت تپه، “هيأت بازگشائی سنديکای کارگران نقاش و تزئينات تهران و حومه” و “سنديکای کارگران فلزکار مکانيک تهران و حومه” پای آن قرار گرفته است. در اين بيانيه که به مناسبت روز جهانی کارگر صادر شده، علیرغم آنکه بر همبستگی و اتحاد کارگران تأکيد شده و به روال اينگونه بيانهها پارهای از مطالبات کارگری نيز مانند آزادی داشتن سنديکا، آزادی مطبوعات و اعتصاب، آزادی راهپيمائی و امثال آن اشاره و حتا از ايستادگی کارگران در برابر حملات سرمايهداران سخن گفته میشود، اما ناگهان به ذکر مطالب بی ارتباطی با اول ماه مه و به کلی بيگانه با اهداف طبقه کارگر و مغاير منافع طبقاتی کارگران میپردازد. اين بيانيه اگر چه تنها در يکی دو سايت اينترنتی درج شده و بازتاب محدودی داشت، اما بهت و حيرت هر فعال کارگری و هر فعال سياسی که آن را ديد، در پی داشت! بيانيه به طرح برخی نکات و موضعگيریهائی میپردازد که لااقل در تاريخ سنديکای کارگران نيشکر هفت تپه و مواضع آن به کلی بیسابقه است. همين موضوع، نفس وجود امضای سنديکای کارگران نيشکر هفت تپه در پای اين بيانيه را قوياً زير سؤال برده و صحت آن را به تشکيک انداخته است. در بيانيه مشترک آمده است: “در کوبا، ويتنام، قبرس حکومتها در دست طبقه کارگر است. در اکثر کشورهای اروپائی مانند فرانسه، آلمان، انگليس، سوئيس، سوئد، فنلاند، روسيه و کشورهای آمريکای جنوبی مانند نيکاراگوئه، پرو، برزيل، ونزوئلا و آفريقای جنوبی، کارگران در مجلس و در حکومتدارای وکيل و وزير هستند. در دو سال اخير فدراسيون سنديکاهای کارگری ث ژت فرانسه توانسته است اکثر نهادهای مردمی از جمله شوراها و شهرداری را تصاحب کند و در برابر خواستههای سرمايهداری کشورش نه تنها ايستادگی، بلکه آنها را در جهت اعمال سياستهای ضد کارگری به عقبنشينی وادار کند” [تأکيدها از ماست]
اين خطابيه بلند بالا در تحريف حکومت طبقه کارگر و تمجيد غرّا از نظام سرمايهداری در جای جای جهان آنهم درست در بيانيه اول ماه مه، که روز اتحاد و مبارزه کارگران عليه نظام سرمايهداری و روز تجلی اراده واحد طبقه کارگر جهانی برای برافکندن از بيخ و بن چنين نظمی در سراسر جهان است، تنها و تنها میتواند از روی ناآگاهی و یا اززبان یک کارگزار سرمایه که میکوشد ذهن کارگران را فاسد و آنها را با نظام سرمايهداری جمهوری اسلامی دمساز کند، بیان شده باشد. اولاً به تنظيم کنندگان بيانيه بايد يادآوری کرد که نه در کوبا و نه در ويتنام حکومتها در دست طبقه کارگر نيست. اين درست است که در اين کشورها انقلاباتی صورت گرفت و کارگران و زحمتکشان در آن نقش زيادی داشتند و اقداماتی نيز به سود آنها به مرحله اجرا درآمد، اما اين انقلابات از مسير خود خارج و با شکست روبرو گرديد. زمانی میتوان گفت حکومت در دست طبقه کارگر است که ابتکار عمل دردست خود کارگران باشد و طبقه کارگر ازطریق ارگان هایی که کارگران ایجاد کرده اند حاکميت مستقيم خود را اعمال کند. همه مقامات و مسئولين حکومتی توسط همين ارگانها انتخاب شوند و هر آينه قصوری در کار اين مسئولين و منتخبين کارگران ايجاد شود، آن ها بتوانند وی را عزل و فرد ديگری را به جای وی انتخاب کنند. جائی که حکومت در دست طبقه کارگر باشد،آنجا تمامی امتیازات و مزایای معمول مقامات عالیرتبه به همراه خود این مقامات نیز برچیده شده است.جائی که حکومت دردست طبقه کارگر باشد آنجا ارتش دائمی برچیده شده وکارگران مسلح و متشکل در ارگان های سیاسی مانند شوراها جای آن راگرفته است. آنجا يک دمکراسی وسيع و شورائی وجود دارد، تمام نهادهای بوروکراتيک برچيده شده واداره امور کشور تماماً دردست خود کارگران است. قدرت سياسی در دست نهاد های سیاسی توده ای کارگران و در دست طبقه کارگر است که برای نابودی تام و تمام استثمار فرد از فرد تلاش و برنامه ريزی میکند.
نه در کوبا، نه در ويتنام و نه در قبرس حکومتها از چنين مختصاتی برخوردار نيستند. در قبرس تمام مسأله اين است که در چارچوب دمکراسی پارلمانی و نظام سرمايهداری، فردی از يک حزب رويزيونيستی از جنس احزاب برادر و آبرو باختهای چون حزب توده، رئيس جمهور شده و حزب وی در پارلمان اين کشور نیز از نفوذ برخوردار شده است! و در حال حاضر هم سرگرم اجرای سياستهای طبقه سرمايهدار حاکم بر اين کشور است و اين مطلقاً هيچ ربطی به حکومت طبقه کارگر وهیچ وجه تشابهی باآن ندارد. اما اين هنوز تمام مکنونات قلبی تنظيم کنندگان بيانيه مشترک را بيان نمیکند. آنها نه تنها به حکومتهائی از اين دست، بلکه حتا به داشتن “چند وکيل و وزير” در دولتهای سرمايهداری و پارلمانهای بورژوازی نيز راضی هستند و از کارگران میخواهند حکومتها و رژيمهای اروپائی و آمريکائی مانند انگليس و فرانسه و آلمان و پرو و برزيل را الگوی خود قرار دهند! درست زمانی که کارگران کشورهای اروپائی عليه دولتها و سياستهای حاکم در اين کشورها يکپارچه به پا خاستهاند، تنظيم کنندگان بيانيه به شيوه محجوب و تشکلهای جاسوسی و حکومتی از کارگران میخواهند به سبک کشورهای اروپائی وکيلی به مجلس بفرستند، وزيری برای خود دست و پا کنند و میکوشند اهداف و مطالبات طبقه کارگر را در حد اهداف و مطالبات خانه کارگر جمهوری اسلامی تنزل دهند.
هر کارگری ازجمله هر کارگر اروپائی حق دارد اين پرسشها را در برابر تنظيم کنندگان بيانيه مشترک قرار دهد که مگر همين دولتها در کشورهای اروپائی نيستند که سياستهای اقتصادی ضد کارگری و رياضت اقتصادی را به مرحله اجرا گذاشتهاند؟ مگر همين دولتهای حاکم در کشورهای اروپائی نيستند که برای نجات نظام سرمايهداری از بحران، تمام بار آن را بر دوش کارگران انداختهاند؟ چه کسی میلیونها کارگر را در عرض دو سه سال اخير اخراج و از کار بيکار کرده است؟ چه کسی دستمزدهای کارگری را منجمد ساخته است؟ چه کسی از مزايا و حقوق کارگران زده است؟ چه کسی حقوق کارگران شاغل و بازنشستگان را مورد تعرض قرار داده است؟ مگر همين حکومتهای اروپائی دستاوردهای چند ده ساله کارگران اين کشورها را مورد دستاندازی و يورش قرار نداده اند؟ مگر ميليونها کارگر در اين کشورها در اعتراض به اين تعرضات و سياستها بارها و بارها دست به اعتصاب نزدهاند، به تظاهرات و راهپيمائی در صدها شهر اروپا نپرداختهاند؟ فلان عضو پارلمان و فلان وزير در اين کشورهای اروپائی چه گلی بر سر کارگران اين کشورها زدهاند که تنظيم کنندگان بيانيه از کارگران ايران میخواهند در مجلس و دولت ارتجاع اسلامی وکيل و وزير داشته باشند؟
تنظيم کنندگان بيانيه، افزون بر اين “رهنمودها” هنگام اظهار فضل پيرامون سنديکای ث.ژ.ت فرانسه نيز اطلاعات نادرست و به کلی غلطی به خواننده میدهند. بيانيه سنديکای کارگران نيشکر هفت تپه و دو جريان ديگر ادعا میکند که “سنديکای ث.ژ.ت اکثر شوراها و شهرداریها را تصاحب کرده است”!
هرکس مختصر اطلاعاتی در مورد ساز و کار انتخابات شوراهای شهر و شهرداریها در فرانسه داشته باشد اين را میداند که نه سنديکای ث.ژ.ت و نه هيچ سنديکای ديگری در انتخابات شوراهای شهر و شهرداریها مستقيماً شرکت نمیکند. در فرانسه، اين احزاب سياسی هستند که برای اعضای شوراهای شهر و شهرداریها نامزد معرفی میکنند و نه سنديکاها. البته اين امکان وجود دارد که يک عضو شورای شهر و يا شهرداری در عين حال عضو فلان سنديکای کارگری يا غير کارگری باشد، اما وقتی عضو شورای شهر يا شهرداری است، به صفت فردی يا حزبیست، نه سنديکائی! برخورد به جزئيات اين بيانيه مشترک از حوصله اين نوشته خارج است. همچنين فرصت نيست عملکرد دو سالۀ سنديکای ث.ژ.ت و بوروکراتيسم حاکم بر آن و سنديکاهای مشابه آن را مورد بررسی قرار دهيم اما در هر حال ضروری است به اين نکته اشاره کنيم که محروميت کارگران ايران از تشکلهای طبقاتی و نداشتن حق ايجاد تشکلهای مستقل کارگری ولو در حد ث.ژ.ت يک چيز است، تحريف واطلاعات دروغ در مورد نقش و وزن فلان سنديکا يک چيز ديگر!
روشن است که اينگونه اظهار نظرها و موضعگيریها هيچ ربطی به کارگران و طبقه کارگر ايران ندارد و بايد به شدت با آن مبارزه و آن را افشاء و طرد نمود. اين خرده فرمايشات رويزيونيستی نه فقط با مواضع تا کنونی سنديکای کارگران نيشکر هفت تپه، اطلاعيهها و بيانيههای مجزا و مشترک پیشین آن خوانائی ندارد و به کلی با آن مغاير است، بلکه با اطلاعيه مجزائی که علی نجاتی عضو هيئت مديره سنديکا در يازده ارديبهشت ۹۲ انتشار داد و حتا با اطلاعيه مورخ ۸/۲/۹۲ رضا رخشان رئيس هيئت مديره اين سنديکا – که گرايش راست درون سنديکا را نمايندگی میکند – نيز همخوانی ندارد. بنابراين اگر سنديکای کارگران نيشکر هفت تپه آگاهانه امضای خود را پای اين بيانيه گذاشته باشد، نسبت به مواضع تا کنونی خود، آشکارا گامی به پس برداشته است! در هر حال طبقه کارگر ايران با اين ترّهات و توجيهگران نظام سرمايهداری و تلاشهائی که در اساس هدفش حفظ نظم سرمايهداری و نابرابریها و ستمگریهای موجود است، به هيچوجه سر سازش ندارد. چنين اظهار نظرها و موضعگيریهائی که به قصد آلوده سازی و فاسد کردن ذهن کارگران از درون جنبش کارگری سر بلند کرده است، از گنداب يک گرايش و نظريه رويزيونيستی سرچشمه میگيرد که همه جا لطمات جدی و جبران ناپذيری بر جنبش طبقاتی کارگران و طبقه کارگر وارد ساخته است. تشکلهای کارگری بايد حساب خود را از اين توجيهگران نظم ارتجاعی حاکم جدا کنند و به ويژه بايد استقلال خود را از اين گونه گرايشات و محافل و سازمانها و احزاب منتسب به آنها حفظ کنند. نياز به گفتن نيست که تشکلهای کارگری و تشکلهای فعالان کارگری به ويژه در اول ماه مه بايد بتوانند وارد اتحاد عمل شوند و قطعنامه و بيانيه مشترک صادر نمايند، اما هيچ فعال کارگری و کارگر آگاهی نبايد اجازه دهد که در پوشش يک اتحاد عمل، مشتی اظهار نظرهای بی ربط به اول ماه مه و مغاير اهداف و منافع طبقه کارگر مطرح گردد، راه و رسم سازش طبقاتی ترويج ، و برای تمکين و رضايت طبقه کارگر به نابرابریها و وضعيت موجود، توجيهتراشی شود. اول ماه مه روز مبارزه کارگران و روز اتحاد و همبستگی طبقه کارگر عليه تمام سرمايهداران و استثمارگران ريز و درشت در سراسر جهان است. اول ماه مه روز تجلی اراده واحد طبقه کارگر برای براندازی و نابودی ستم و استثمار است و وظيفه انترناسيوناليستی و پرولتری به ما حکم میکند که از مبارزه کارگران در سراسر جهان عليه نظم سرمايهداری حمايت کنيم. سنديکای کارگران نيشکر هفت تپه که از درون دهها اعتصاب بزرگ هزاران کارگر اين شرکت و پرداخت هزینه زیاد پس از سالها درد و رنج و تلاش شبانه روزی فعالان اين سنديکا جوانه زد، از معدود تشکلهائیست که از بهترين اعتبار و اعتماد در بين کارگران و در جنبش کارگری برخوردار شده است. اکنون فعالان اين سنديکا بايد به اين پرسش پاسخ دهند که با چه استدلالی امضای سنديکای کارگران نيشکر هفت تپه را پای چنين بيانيهای گذاشتهاند و اعتبار سنديکای کارگران اين شرکت را خدشهدار ساختهاند؟ چنانکه گفتيم، سنديکای کارگران نيشکر هفت تپه با امضای اين بيانيه، گامی به پس گذاشته است، اما اين واپسگرائی فقط به سنديکای کارگران هفت تپه محدود نمیشود. به اعتبار تودهای بودن اين سنديکا و جايگاه آن در جنبش کارگری، بايد گفت که جنبش کارگری نيز گامی به پس نهاده است. از موضوع اصلی دور افتاديم، به مراسمهای اول ماه مه بازگرديم و مطلب را جمعبندی کنيم.
جمعبندی: بررسی مختصر ما از مراسمهای اول ماه مه در سال ۹۲، نشان دهنده اين واقعيت است که مراسمهای روز جهانی کارگر، هم به لحاظ تعداد برگزاری اين مراسم و هم به ويژه از لحاظ شمار کارگران شرکت کننده در آن روندی کاهش يابنده را طی کرده است. در تهران و شهرهای اطراف آن که هر ساله مراسمهای متعددی برگزار میشد، جز مراسم ابتکاری و برجسته اعضای سنديکای کارگران شرکت واحد و تجمع چند ده نفره در برابر مجلس، مراسم ديگری برگزار نشد. امسال نه فقط از گلگشتهای کارگری و برگزاری مراسم اول ماه مه با حضور کارگران کارخانههای مختلف و اعضای خانواده آنها که شمار شرکت کنندگان به هزار و بالای دو هزار نفر میرسيد خبری نبود، بلکه حتی از مراسمهای متعددی که در سالهای گذشته در سالنها و محيطهای دربستهای چون تالار ياقوت واقع در خيابان کارگر، سالن باختر واقع در ضلع جنوب غربی ميدان انقلاب، تالار پيام واقع در جاده ساوه، باشگاه همتآباد، فرهنگسرای کار و امثال اينها، با حضور صدها کارگر برگزار میشد نيز اثری نبود. غير از اين، از کميتهها و شوراهای برگزاری مراسم اول ماه مه که از سال ۸۳ به بعد، سازماندهی برگزاری مراسمهای اول ماه مه را برعهده میگرفتند نيز خبری نبود. در کردستان نيز مراسمهای اول ماه مه جز در يکی دو مورد که در شهرها و با حضور پرشمار کارگران برگزار شد، اکثر مراسمهای اول ماه مه در بيرون از شهرها برگزار گرديد که تعداد معدودی از فعالان کارگری و کارگران در آن شرکت داشتند. به يک معنا مراسمهای اول ماه مه که قبلاً با جمعهای وسيعتر و پر شمارتر و در محيطهای باز و علنی برگزار میشد، به مراسمهائی با جمعهای کم عدهتر و نيمه علنی مبدل شده است. اين روند که آغاز آن به سال ۹۰ برمیگردد، در واقع عکس روندی است که برگزاری مراسمهای اول ماه مه از سال ۸۳ به بعد تا سال ۹۰ طی کرده است. در يک کلام مراسمهای اول ماه مه سال ۹۲، به استثنای مورد شرکت واحد در تهران و مراسم سنندج و تا حدودی سقز، چه از لحاظ سازماندهی و چه از نظر کمی و شمار شرکت کنندگان با سالهای اوليه دهه هشتاد و قبل از ۸۳ قابل مقايسه است و به يک عبارت از جهاتی، تا حد آن سالها پس رفته است. اتحاد عملهای کارگری در اول ماه مه که با حضور محوری دو سنديکای کارگری يعنی سنديکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه و سنديکای کارگران نيشکر هفت تپه در سالهای ۸۸ و ۸۹ در اوج خود بود و قطعنامههای مشترکی به مناسبت اول ماه مه با امضای ده تشکل کارگری و تشکل فعالان کارگری انتشار میيافت، از سال ۹۰ که اين دو سنديکا در اين اتحاد عمل از هم جدا شدند رو به کاهش نهاد. متأسفانه علل و عوامل اين روند از سوی فعالان کارگری و سياسی مورد بررسی قرار نگرفت و به رغم حساسيت و هوشياری و هشدار برخی از فعالان کارگری و سياسی و انتقاد از اين روند، موانع اتحاد عمل کارگری بر سر اول ماه مه نه تنها برطرف نشد، بلکه اين روند سال به سال تشديد گرديد. امضا کنندگان قطعنامههای اول ماه مه در سال ۸۸ و ۸۹ ، در سال ۹۰ دو تکه و سال ۹۱ سه تکه شدند. تفرق و جدائی در ميان تشکلهائی که اتحاد عملهای کمنظيری را در اول ماه مه سالهای ۸۸ و ۹۰ سازمان داده بودند و قطعنامههای مشترک راديکال و سوسياليستی انتشار داده بودند، سرانجام به جائی رسيد که در سال ۹۲ حتا يک اتحاد عمل ولو در عرصه صدور قطعنامه و بيانيه واحد و مشترک هم صورت نگرفت. به بيان ديگر جنبش کارگری در زمینه اتحاد عمل کارگری دراول ماه مه نيز دچار پس رفت شد! فعالان کارگری و سياسی، و کارگران آگاه و پيشرو نمیتوانند و نبايد نسبت به اين روندها بی اعتنا باشند بلکه وظيفه دارند اين روندها را مورد مطالعه قرار دهند، علل و عوامل اين پسرفتها را بررسی و آن را ريشهيابی کنند.
صرفنظر از فشارهای اقتصادی و شرايط فوقالعاده دشوار معيشتی که طبقه حاکم بر کارگران ايران و پيشروان آن تحميل نموده است و صرف نظر از شرايط اختناق هولناک و سرکوب بيرحمانهای که رژيم سياسی پاسدار منافع طبقه سرمايهدار بر کارگران ايران و رهبران و فعالان کارگری تحميل نموده و آنها را به چهار ميخ کشيده است، پراکندگی دردناکی که از ناحيه بی تشکلی و بی سازمانی و بی حزبی بر کارگران ايران و جنبش کارگری تحميل شده است نيز تأثيرات منفی بلاواسطهای بر کم و کيف مبارزات کارگران و منجمله تأثيرات منفی بر برگزاری مراسمهای اول ماه مه گذاشته است. غير از اين عوامل بسيار مهم و اصلی که خارج از اراده طبقه کارگر و فعالان جنبش کارگری بر اين جنبش تحميل گشته است، در اين جا بايد به يک علت بزرگ ديگر که دامن زننده اين جدائیها و پراکندگیهاست نیز اشاره کرد. اين علت بزرگ همانا ترکيب تشکلهای کارگری و تشکلهای فعالان کارگری و جدائی آنان از توده کارگران است. اساس مسأله اين است که تشکلهای کارگری بخشاً از توده کارگران جدا افتاده يا ارتباط آنها با توده کارگران تضعيف شده است. تشکلهای فعالان کارگری نيز در ميان توده کارگران فاقد نفوذ هستند و از ارتباط و پيوند ارگانيک در محيطهای کار و توليد محروماند. نه پايگاه قابل توجهی در ميان کارگران دارند و نه قدرت بسيج کارگران را! روشن است که برگزاری مراسمهای مستقل و تودهای اول ماه مه، در گرو بسيج توده گارگران است و بسيج توده کارگران در گرو پيوند نزديک رهبران تشکلهای کارگری با بدنه و حضور فعالان کارگری در محيطهای کار و توليد و سازماندهی کارگران است. بنابراين يکی از علل مهم تبديل مراسمهای اول ماه مه به مراسمهای کوچک و گروههای کم عده و جمعهای محدودی که گاه تقريباً به مراسمهای خاص فعالان کارگری تبديل میشود، جدائی رهبری تشکلهای کارگری از بدنه و فقدان پيوند ارگانيک ميان فعالان کارگری با کارگران در محيطهای کار و توليد است. اين ضعف بزرگ که خود را در مراسمهای محدود و کم عده و قطعنامههای مجزا به مناسبت اول ماه مه امسال نيز نشان داد، در عين حال يکی از علتهای اصلی و اساسی تجزيه و تفرق در ميان تشکلهای کارگری و تشکلهای فعالان کارگری نيز هست. تشکلی که رهبری آن با بدنه پيوند تنگاتنگ داشته باشد، از سوی بدنه کنترل میشود. تشکلی که در محيط کار و کارخانه ايجاد شده باشد، از پائين و از سوی کارگران قابل کنترل است. يک هسته سرخ کارخانه و يا يک کميته کارخانه که عموماً آگاهترين و پيشروترين کارگران در آن متشکل میشوند، در محیط کار و ارتباط روزمره خواستهای واحدی دارند و جريان مبارزه و رو در روئی با کارفرما و مدير و سرمايهدار، آنها را کنار هم قرار میدهد . تولید، کار، و مبارزه مشترک، جای زیادی برای مناقشات بی حاصل درونی باقی نمیگذارد و منافع واحد طبقاتی آنها را در کنار هم قرار میدهد. تشکلهائی که بيرون از کارخانه شکل میگيرند اما چنين نيستند و قضيه برعکس است. بی ارتباطی با توده طبقه کارگر، مناقشات بی پايانی را میتواند سبب شود. تشکلی که در بيرون از کارخانه شکل گرفته است اگر نتواند خود را به دريای کارگران متصل سازد، اگر نتواند کارگران را به صفوف خود جذب کند و اگر نتواند کارها را به دست کارگران آگاه و پيشرو و رهبران عملی و مورد اعتماد کارگران بسپارد، در حد تشکلی جدا از کارگران و محروم از پشتوانه ضروری و نيروی کنترل کننده خود باقی میماند. اين چنين تشکلی ولو آنکه غير از عناصر روشنفکر، ندرتاً کارگرانی را هم در صفوف خود داشته باشد، در عمل به تشکلی جدا از کارگران و تدريجاً به تشکلی متشکل از نخبگان تبديل میشود. گفتن ندارد که در چنين تشکلهائی گرایشات روشنفکری عرصه تاخت و تاز پيدا میکنند و انفرادگرائی حرف اول را میزند. اغلب تشکلهای فعلاً موجودی که لااقل میتوانستند و يا میتوانند در اول ماه مه وارد اتحاد عمل شوند متأسفانه از اين ضعف که به يک خصيصه تبديل شده رنج میبرند. در غياب بدنه کنترل کننده و فقدان پيوند با توده کارگران، هيچ فشاری از اين سمت که میتوانست آنها را به اتحاد عمل هدايت کند وجود ندارد، برعکس ساختار و بافت اين تشکلها، فردگرائی، بزرگ کردن اختلافات کوچک و عمده کردن مسائل و منافع گروهی و محفلی در برابر منافع واحد طبقه کارگر را دامن میزند. اين تشتت و پراکندگی و جدائی ميان تشکلها که به طور بارزی خود را در اول ماه مه نشان داد، در خود تشکلهای مجزا نيز بروز میکند. به عبارت ديگر این ضعف بزرگ و اصلی نه فقط انفرادگرائی در سطح تشکلها را دامن زده است، بلکه در بين افراد هر تشکل مجزّا نيز تشديد گشته اشت. در اين ميان البته نبايد تلاشهای مذبوحانه و خرابکاریهای رژيم و عوامل رنگارنگ آن را در ايجاد اختلاف و تشتت و تفرق در ميان کارگران و تشکلهای موجود ناديده گرفت. جمهوری اسلامی که از تشکل و اتحاد کارگران فوقالعاده وحشت دارد ، در همه حال سعی کرده است هر تشکل کارگری را که خود کارگران و يا فعالان کارگری ايجاد کردهاند در نطفه خفه کند . چنانچه نتوانسته باشد مانع از شکلگيری تشکل کارگری شود ، آنگاه با سرکوب و شلاق و زندان کارگران پيشرو و فعالان کارگری سعی میکند آن را قلع و قمع کند و اگر باز هم موفق نشد میکوشد با شيوههای رذيلانهای از تطميع و تهديد گرفته تا نفوذ دادن عوامل خود در اين تشکلها، ايجاد اختلاف و تفرق کند، آن را از درون تهی ساخته يا از هم بپاشاند!
به هر رو اگر بخواهيم پسرفتهائی را که در اول ماه مه شاهد آن بوديم جبران و آن را به پيشرفت تبديل کنيم هيچ راه ديگری نداريم جز آنکه به کارگران که تشنه آگاهی و سازماندهی هستند مراجعه کنيم. مجدانه به سازماندهی کارگران در محل کار و توليد روی آوريم و هستههای سرخ و کميتههای کارخانه را ايجاد و تکثير کنيم. جز اين باشد، اين پسرفتها تمديد و تشديد خواهد شد و جنبش کارگری را منجمله در عرصه برگزاری مراسمهای اول ماه مه بيش از اين به عقب خواهد برد. البته این موضوع را نیز باید درنظرداشت که اوضاع سياسی کشور و تحولاتی که در عرصه سياسی کشور به وقوع بهپيوندد میتواند تأثيرات مستقيمی نيز بر جنبش کارگری بگذارد. فرضاً تحولات سياسی احتمالی در درون حکومت به نحوی که طبقه حاکم در کنترل جامعه دچار ضعف و ناتوانی شود يا از دامنه سرکوب و خفقان کاسته و گشايشی در فضای سياسی جامعه ايجاد شود و يا مهمتر از اينها چنانچه جامعه دچار تحولات سياسی انقلابی شود، در چنين موقعيتی جنبش کارگری میتواند اين پسرفتها را به سرعت جبران کند.
* بند کار- درمانی زندان مرکزی تبريز، يکی از بندهای سه گانه متادون اين زندان است که زندانيان روزانه بايد هشت ساعت در کارگاههای تريکو بافی و کفاشی زندان کار کنند که در ازای آن تنها دو هزار تومان مزد میگيرند. اين در حالیست که توليدات کارگران زندانی، در فروشگاههای بزرگ در مناطق مرکزی تبريز به قيمتهای هنگفتی به فروش میرسند.
نظرات شما