یکی از محورهای اصلی سیاست خارجی جمهوری اسلامی دخالت آشکار و موثر این رژیم در بیرون از مرزهای ایران است. این سیاست رژیم، از همان نخستین روزهای شکل گیری جمهوری اسلامی تحت عنوان صدور انقلاب شروع شد و تا به امروز نیز به شکل های مختلف از سازماندهی دسته های تروریست گرفته تا کمک مستقیم مالی، نظامی و تسلیحاتی به نیروهای واپسگرای اسلامی در سطح منطقه و پاره ای از کشورهای آفریقایی همچنان ادامه دارد.
مداخلات پنهان و آشکار جمهوری اسلامی در بیرون از مرزهای ایران دیگر بر کسی پوشیده نیست. انتشار اسناد و مدارک این دخالت گری طی بیش از سه دهه در چهارچوب صدور اسلحه، کشف محموله های نظامی، سازماندهی گروه های تروریست اسلامی و حتا حضور مستقیم نیروهای قدس – شاخه برون مرزی سپاه پاسداران- در سطح منطقه، دیگر جایی برای کتمان این حقیقت باقی نگذاشته است. با این وجود، تا همین یک سال پیش، سیاست حاکمان اسلامی همواره بر کتمان این حقیقت محض استوار بود. اگر در جایی هم مجبور به اعتراف می شدند، مداخلات خود را صرفا در حد حمایت های سیاسی و معنوی بیان می کردند.
با افزایش دلایل و مدارک حضور نیروهای سپاه قدس جمهوری اسلامی در لبنان، فلسطین و عراق، از مدتها پیش دخالتهای نظامی و سیاسی رژیم در کشورهای دیگر برای تحقق اهداف و مقاصد توسعهطلبانه پان اسلامیستی اش، بر همگان آشکار شده بود.
با شروع بحران سوریه و متزلزل شدن پایه های حکومت بشار اسد، سیاست برون مرزی جمهوری اسلامی نیز در سطح منطقه و به طور اخص در سوریه وارد فاز نوینی شد. دفاع همه جانبه جمهوری اسلامی از دولت بشار اسد و آشکار شدن گسیل نیرو و ارسال سلاح به سوریه همه پرده های کتمان را پاره کرد. دیگر نیازی به پنهان کاری و موضع گیری وزارت خارجه جمهوری اسلامی نبود تا به روال گذشته با صدور یک اطلاعیه چند سطری، دخالت نظامی جمهوری اسلامی در لبنان و سوریه را انکار کند. مدارک و شواهد این دخالت گری آنچنان محرز و آشکار بود که ادامه سیاست تکذیب و پنهان کاری گذشته برای جمهوری اسلامی ممکن نبود. اینجا بود که، رهبر حکومت اسلامی خود وارد میدان شد و آب پاکی را بر سر همه ریخت. خامنه ای در واکنش به اسناد و مدارک منتشر شده در مورد مداخلات نظامی این رژیم در تعدادی از کشورهای منطقه و آفریقایی به صراحت از کمک های جمهوری اسلامی در ارسال سلاح و تجهیزات نظامی به “نیروهای مقاومت” و “خط مقدم مبارزه” با اسراییل یعنی سوریه و لبنان دفاع کرد. خامنه ای اعلام کرد که ما از آغاز هم چیزی برای پنهان کردن نداشتیم و الان نیز نداریم. سیاست ما در حمایت از “نیروهای مقاومت” علیه اسرائیل روشن است و از ارسال سلاح به سوریه و لبنان نیز ابایی نداریم.
دستگیری ٤٩ تن از نیروهای سپاه پاسدارن در سوریه توسط مخالفان دولت بشار اسد و پس از آن، کشته شدن حسن شاطری معروف به حسن خوشنویس از فرماندهان سپاه پاسداران و رئیس ستاد بازسازی لبنان که در تاریخ ٢٤ بهمن ١٣٩۱ توسط عوامل اسرائیل در سوریه به قتل رسید، عملا تاییدی بود بر سخنان خامنه ای. سندی که علاوه بر ارسال سلاح و تجهیزات نطامی به سوریه و لبنان، نقش فرماندهان و نیروهای قدس سپاه پاسداران را در عملیاتی کردن سیاست برون مرزی جمهوری اسلامی بیش از هر زمان دیگری آشکار ساخت.
بعد از این موضع گیری صریح و آشکار خامنه ای بود که راه برای اظهار نظر دیگر مقامات نظامی و امنیتی جمهوری اسلامی بیش از گذشته باز شد و هر کدام با زبان مختص به خود، علاوه بر تشریح موضع گیری خامنه ای بر ضرورت دفاع همه جابنه از دولت بشار اسد، بر ارسال نیرو و تجهیزات نظامی به سوریه نیز تاکید داشته اند. در این میان، موضع گیری مهدی طائب به آشکارترین شکل ممکن، موضع خامنه ای را در قبال سوریه و دولت بشار اسد بازتاب داده است.
مهدی طائب رئیس قرارگاه “عمار” و برادر حسین طائب، معاون اطلاعات سپاه پاسداران و فرمانده سابق نیروهای مقاومت بسیج جمهوری اسلامی طی سخنرانی خود در روز ٢٦ بهمن، از سوریه به عنوان استان سی و پنجم ایران یاد کرد. به گزارش خبرگزاری دانشجو وابسته به سازمان بسیج دانشجویی، مهدی طائب در جمع مستولان بسیج دانشجویی دانشگاه های ایران گفت: “اگر دشمن به ما هجوم کند و بخواهد سوریه یا خوزستان را بگیرد، الویت با این است که ما سوریه را نگه داریم. چون اگر سوریه را نگه داریم می توانیم خوزستان را هم پس بگیریم. اما، اگر سوریه را از دست بدهیم تهران را هم نمی توانیم نگه داریم”.
آنچه را که مهدی طائب در جمع مسئولان بسیج دانشجویی دانشگاه های کشور گفت، بیان روشن، صریح و بی پرده موضع هیئت حاکمه ایران در قبال سوریه است. موضعی که به عنوان یک واقعیت محض، این بار به دور از دو دوزه بازیهای دیپلماتیک رایج در سطح بین المللی و بدون پیچیده شدن در لفافه های گمراه کننده درازگویی، با یک اظهار نظر صریح از طرف رئیس قرارگاه “عمار” بیان شد.
ساده انگارانه است اگر موضع بیان شده توسط مهدی طائب را موضع شخصی یک فرد در جمهوری اسلامی و یا صرفا موضع رئیس قرارگاه “عمار” بدانیم. آنچه را که مهدی طائب در مورد اهمیت سوریه برای جمهوری اسلامی بیان کرد قاعدتا باید در بالاترین سطح امنیتی رژیم طرح و مورد بحث و توافق هیئت حاکمه ایران قرار گرفته باشد.
شکی در این نیست که بقاء و موقعیت سیاسی جمهوری اسلامی هم اکنون به نحو انکار ناپذیری با موقعیت سوریه و دولت بشار اسد گره خورده است. موقعیت سوریه برای جمهوری اسلامی صرفا از بعد و منظر تقسیمات کشوری و کشاندن بحث روی این موضوع که سوریه استان “سی و پنجم” ایران است یا نه، فاقد کمترین اهمیت است. آنچه در این موضع گیری قابل تاکید است و باید بر آن انگشت گذاشت، اهمیت ویژه سوریه برای جمهوری اسلامی و تاثیریست که تحولات سیاسی این کشور میتواند بر وضعیت داخلی و خارجی رژیم برجای بگذارد.
بر کسی پوشیده نیست که جمهوری اسلامی عاشق چشم و ابروی بشار اسد نیست. اینکه خامنه ای تمام تخم مرغ هایش را در سبد سوریه گذاشته است، نمی تواند صرفا برای بقاء و حفظ قدرت رئیس جمهور سوریه به عنوان یک فرد باشد. دفاع همه جانبه جمهوری اسلامی و شخص خامنه ای از سوریه در واقع دفاع از خود و دفاع از موجودیت رژیم حاکم بر ایران است.
هیئت حاکمه ایران، سرنوشت سیاسی خود را آنچنان با موقعیت سوریه در آمیخته است، که سقوط بشار اسد را مقدمه ای برای سقوط حاکمیت خود می داند. بیان این جمله که “اگر سوریه را نگه داریم می توانیم خوزستان را هم پس بگیریم، اما اگر سوریه را از دست بدهیم تهران را هم نمی توانیم نگه داریم” بیان همین واقعیت محرز است. واقعیتی که به روشن ترین شکل ممکن نگرانی و احساس خطر جمهوری اسلامی را در از دست دادن سوریه و عواقب بعدی آن بازتاب می دهد.
در واقع، تمام اقدامات مداخله گرایانه جمهوری اسلامی در بیرون از مرزهای ایران، از سازماندهی دسته های تروریست در سطح کشورهای خاورمیانه گرفته تا حمایت از گروه های واپسگرا و مرتجع اسلامی در اقصاء نقاط جهان، از صدور اسلحه به یمن و نیجریه گرفته تا تامین تجهیزات نظامی و ارسال فرماندهان نیروی قدس سپاه پاسداران به عراق، لبنان و سوریه، همه و همه در جهت ساختن خاکریزهای حفاظتی و ایجاد کمر بند امنیتی پیرامون جمهوری اسلامی در خارج از مرزهای ایران است.
سقوط یکی پس از دیگری این خاکریزهای حفاظتی که هم اکنون بیش از هر زمان دیگری نگرانی هیئت حاکمه ایران را بر انگیخته و از این منظر حاکمان اسلامی را تا بدان جا کشانده که نگهداری سوریه را به عنوان “استان سی و پنجم” خود در اولویت اول خود قرار داده اند، موقعیت جمهوری اسلامی را در منطقه خاورمیانه به شدت متزلزل خواهد ساخت و همان طور که مهدی طائب و دیگر مقامات جمهوری اسلامی اعلام کرده اند، چه بسا محتملا به معنای “از دست دادن تهران” هم باشد.
نظرات شما