خامنهای در مراسم سالروز مرگ خمینی سخنرانی مبسوطی ایراد کرد که محور آن گزینه تسلیم یا مقاومت بود. در این سخنرانی دیگر بحثی از توپوتشرهای همیشگی خامنهای نبود، نه از آتش زدن برجام صحبتی بود و نه از بستن تنگه هرمز، نه از مرگ بر آمریکا چیزی شنیده شد و نه شکست دشمن، نه از جنگ صحبتی به میان آمد و نه انکار و نفی مذاکره. او حتی به طرفداران خود اجازه نداد که شعار “نه سازش، نه تسلیم، نبرد با آمریکا” را سر دهند و خطاب به آنها گفت: “خواهش میکنم توجّه کنید؛ ما حالا بحث «نبرد» را نمیکنیم، بحث «مقاومت» را میکنیم؛ بحث «نبرد» جداگانه است؛ من دارم ایستادگی و مقاومت و عقبنشینی نکردن را میگویم؛ درست توجّه کنید.” خامنهای تمام آنچه را که از تحلیلهای مارکسیستها در مورد زوال قدرت اقتصادی و سیاسی آمریکا شنیده بود تا آیههای قرانی را به خدمت گرفت تا به آنهایی که مورد خطاب وی بودند، بگوید مقاومت بهتر از تسلیم شدن است. اما ماجرا چیست ؟ چه اتفاقی رخ داده که خامنهای اکنون از گزینه تسلیم یا مقاومت سخن میگوید و خطاب او چه کسانی هستند؟
پوشیده نیست که در پی تشدید نزاع با دولت آمریکا، وضعیت داخلی و بینالمللی جمهوری اسلامی بهشدت وخیم شده است. تحریمهای اقتصادی نهفقط تأثیرات عمیقی بر بحران اقتصادی برجای نهاده و اقتصاد با ازهمگسیختگی مواجه شده است، بلکه دولت نیز در نتیجه تحریم نفتی با بحران مالی مواجه است. رکود اقتصادی ، تورم، بیکاری و فقر ابعاد بیسابقهای به خود گرفتهاند. خزانه دولت با انبوهی بدهی، تهی است. این وخامت اوضاع اقتصادی در شرایطی است که نارضایتی تودهای به اوج خود رسیده است و با گذشت هر روز اوضاع وخیمتر میشود و بر دامنه نارضایتی و اعتراض افزوده میگردد. از دیگر سو، موقعیت سیاسی منطقهای و بینالمللی رژیم نیز زیر فشارهای اقتصادی و سیاسی دولت آمریکا و دولتهای رقیب منطقهای جمهوری اسلامی وخیمتر شده است. ناگفته روشن است که در چنین شرایطی، طبقه حاکم به خاطر حفظ موجودیت و منافع خود، تلاش میکند که به هر شکل ممکن، خود را از مخمصه این بحران نجات دهد. در اینجاست که قاعدتاً اختلافات و شکافهایی در درون طبقه حاکم برای مقابله با این بحران و حل اختلافات با دولت آمریکا پیش میآید. تمام سخنرانی خامنهای نشان میدهد که خطاب او نیروی دیگری جز طبقه حاکم یا لااقل جناحی از آن نیست که میخواهد به هر شکل ممکن با دولت آمریکا به توافق برسد. خامنهای در سخنرانیاش خطاب به همین جناح است که میگوید:
” مقاومت یک امر ممکن است؛ درست نقطهی مقابلِ فکر غلطِ کسانی که میگویند و تبلیغ میکنند که «آقا! فایدهای ندارد؛ چطور میخواهید مقاومت کنید؟ طرف، گردنکلفت است، طرف قوی است.» خطای بزرگ، اینجا است؛ خطای بزرگ، این است که کسی تصوّر کند که در مقابل گردنکلفتهای عالَم نمیشود مقاومت کرد، نمیشود ایستاد. من این را یک قدری بیشتر توضیح بدهم؛ چون مطلب مهم و رایج و مورد ابتلائی است؛ الان هم ما داریم کسانی را که زیر کسوت روشنفکری و مانند اینها، در روزنامه، در کتاب، در سخنرانی، اینجا و آنجا این جور القا میکنند که «آقا! فایدهای ندارد، نمیشود با اینها درافتاد، نمیشود در مقابل اینها ایستاد، باید قبول کنیم»؛ خلاصهاش این است که باید سواری بدهیم؛ سواری بدهیم و خیال خودمان را راحت کنیم. من عرض میکنم که این نگرش که بگویند «ما نمیتوانیم»، ناشی از همان خطای محاسباتیای است که قبلاً اشاره کردهام؛ این اشتباه در محاسبه است.” بنابراین روشن است که جدال خامنهای درونی است، والّا نیازی نبود که وی یک ساعت در مورد مقاومت در برابر تسلیم صحبت کند. اما محاسبه وی برای مقاومت بر چه پایه ای قرار دارد و تا چه حد میتواند مخالفان درونیاش را قانع کند؟ وی گفت: چون قدرت اقتصادی و سیاسی دولت آمریکا در حال تضعیف شدن است، چون جمهوری اسلامی در برخی کشورهای منطقه نفوذ پیداکرده یا به گفته وی “جبههی مقاومت در منطقه در منسجمترین وضعیّت در چهل سالِ گذشته است” و چون ” قران وعده پیروزی را داده است.” بنابراین میشود مقاومت کرد و “این مقاومت موجب عقبنشینی دشمن میشود.” اما این شواهد پیش از تشدید منازعه و تحریمها نیز وجود داشتهاند و با این وجود کمکی به خامنهای نکرده، بلکه بالعکس او را واداشتهاند که امروز از دو گزینه مقاومت و تسلیم حرف بزند. بعید است که با گذشت زمان نیز تغییری در این وضع رخ بدهد. البته خامنهای سعی کرد که وضعیت جمهوری اسلامی را هم در این میان بهحساب آورد و گفت: ” یک طرفِ محاسبه هم خود ما هستیم. ما البتّه مشکل داریم؛ ما مشکلات اقتصادی داریم، مشکل داریم امّا بنبست نداریم. نه در مسائل اقتصادی، نه در مسائل اجتماعی، نه در مسائل سیاسی؛ بعکس پیشرفت داریم” با این اظهارنظر، خامنهای نشان داد که تمام حرفهای او در مورد محاسبه درست از وضعیت طرفین نزاع، خیالی، تبلیغاتی و پوشالی است و بعید بهنظر میرسد که حتی رقبای داخلی او را مجاب کند.
هر آدمی با کمی فهم و شعور سیاسی این را میداند که بر خلاف ادعای خامنهای، جمهوری اسلامی در همه عرصهها با بنبست مواجه است. تمام جناحهای جمهوری اسلامی ۴٠ سال کوشیدند بحران اقتصادی سرمایهداری ایران را حل کنند، اما همه تلاش آنها به شکست انجامید و امروز این بحران در ژرفترین حالت ممکن قرار گرفته است. اگر این بنبست نیست، پس چیست؟ با گذشت ۴٠ سال از به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی ٨٠ تا ٩٠ درصد مردم ایران زیر خطر فقر زندگی میکنند، میلیونها تن فقیر و گرسنهاند، تعداد بیکاران از ده میلیون تجاوز کرده است، میلیونها تن به مواد مخدر معتادند و انواع و اقسام مصائب و نابسامانی اجتماعی سرتاسر جامعه ایران را فراگرفته است، اگر اینها نشانههای روشنی از ورشکستگی، و بنبست رژیم و نظم موجود نیست، پس چیست؟ آیا فساد بیسابقهای که تمام ارکان رژیم را فراگرفته است نشانه چیز دیگری جز گندیدگی و بنبست همهجانبه رژیم است؟ میلیونها تن از مردم ایران با مبارزات خود نشان دادهاند که دیگر نمیخواهند نظم موجود را تحمل کنند، هیچگونه توهم و اعتمادی به رژیم سیاسی حاکم، نهادها و جناحهای آن ندارند و خود طبقه حاکم هم آشکارا نشان داده است که دیگر نمیتواند به شیوه گذشته بر مردم حکومت کند، آیا این خود آشکارترین دلیل بر بنبست همهجانبه رژیم نیست؟ در عرصه بینالمللی هم وضع بر همین منوال است. سیاست خارجی رژیم به چنان بنبستی برخورده که حالا خامنهای در برابر آمریکا از گزینه تسلیم یا مقاومت حرف میزند. اینها همه نشاندهنده بنبستهای رژیم در عرصههای مختلف هستند. وقتیکه خامنهای بنبست را انکار میکند، معلوم میشود که حرفهای او در مورد مقاومت هم حرفهای مفت و توخالی است. مقاومت در برابر آمریکا نه در سرشت جمهوری اسلامی است، چراکه خودش یک رژیم سیاسی ارتجاعی پاسدار نظم سرمایهداری است و نه حتی در محدوده رقابت دولتهای سرمایهداری، توان اقتصادی، سیاسی و نظامی مقاومت را داراست. نزاع جمهوری اسلامی و دولت آمریکا نزاع میان دو دولت ارتجاعی است که سرانجام نیز با توافق و زد و بند پایان خواهد یافت. در جریان این نزاع تا جائی که فشار و سختی هست، آن را بر دوش تودههای زحمتکش مردم قرار میدهند، همانگونه که اکنون فشار بار تحریمهای اقتصادی دولت آمریکا بر دوش تودههای زحمتکش مردم قرارگرفته است. وقتیهم که منافعشان ایجاب کند به راحتی با یکدیگر ساختوپاخت میکنند و کنار میآیند. جنگ ٨ ساله دولتهای ایران و عراق صحت این واقعیت را به تودههای مردم ایران آموخته است. میلیونها انسان را به کشتن دادند و معلول کردند، اما وقتی که دیدند به قدس که هیچ، به کربلا هم نمیرسند، بلکه موقعیت خودشان پیوسته وخیمتر میشود و احتمال قیام مردم ناراضی از ادامه جنگ وجود دارد، جام زهر را سر کشیدند و به جنگ پایان دادند. ادعا کردند که بر سر پرونده هستهای مذاکره و سازش نمیکنند، چندین سال فشار تحریمها را به مردم ایران تحمیل کردند، اما وقتی که دیدند تحمل این وضع برای مردم دیگر ممکن نیست، با یک “نرمش قهرمانانه” هم مذاکره کردند و هم سازش. گفتند که اگر آمریکا از برجام خارج شود، برجام را به آتش میکشند و تنگه هرمز را میبندند، اما وقتی که دیدند سنبه رقیب پر زور است، عقب نشستند و تحریمها را به گرده کارگران و زحمتکشان انداختند. گفتند مذاکره نمی کنیم، حالا اخباری از مذاکرات پشت پرده انتشار مییابد. مقاومت مورد نظر خامنهای نیز از همین قماش است، عجالتا مردم باید زیر فشارهای اقتصادی کمرشان خرد شود، تا روزی که منافعمرتجعین، پایان دادن به بهاصطلاح مقاومت باشد. مادام که جمهوری اسلامی در ایران بر سر کار است، این ماجرا پیوسته تکرار شده و خواهد شد. راه نجات برای کارگران و زحمتکشان ایران از این همه فجایعی که رژیم به بار آورده است، جز این نیست که جمهوری اسلامی را سرنگون کنند، قدرت سیاسی را خود به کف آورند و با استقرار حکومتی شورایی بر سرنوشت خود حاکم گردند.
نظرات شما