بحران از همه سو جمهوری اسلامی را فرا گرفته است. رسوخ این بحران به درون طبقه حاکم و دستگاه دولتی، روند از هم گسیختگی رژیم را سرعت بخشیده است. شکافهای درونی هیئت حاکمه پیوسته عمیقتر شده است. در حالی که هنوز پنج ماهی به پایان دوره ریاست جمهوری احمدینژاد باقیست، جمهوری اسلامی بار دیگر با چالشی جدی از درون روبهروست.
نزاع گروههای رقیب بر سر علت شکستهای سیاستهای اقتصادی و تشدید بحرانها به کشمکشی حاد میان مجلس و دستگاه اجرایی انجامیده است. روزی نمیگذرد که سران این دو ارگان دولتی، یکدیگر را به کارشکنی متهم نکنند و شکست را به گردن یکدیگر نیاندازند. جدالهای چند روز اخیر بر سر به اصطلاح انتخابات خرداد ماه نیز به عرصه جدیدی برای افشاگری و درگیری باندهای درون جمهوری اسلامی تبدیل شده است.
مرتجعین پاسدار استبداد که متجاوز از سه دهه مشترکاً سازمانده تقلبهای رسوای خیمهشببازیهای انتخاباتی در رژیم دیکتاتوری عریان طبقه حاکم بودهاند، اکنون هر یک از تلاش دیگری برای مهندسی کردن آراء و “انتخابات” سخن میگویند.
اتفاق بیسابقهای در جمهوری اسلامی نیست. معمولاً وقتی که تضادهای درونی هیئت حاکمه به درجهای حاد میشود که رژیم برای بقای خود چاره دیگری جز حذف این یا آن جناح را از گردونهی قدرت سیاسی ندارد، آنهایی که موقعیت خود را در خطر میبینند، آنگاه یادشان میآید که انتخابات در جمهوری اسلامی آزاد نیست. از تقلبهای انتخاباتی سخن میگویند و خواستار “انتخابات آزاد” میشوند. یادمان هست که یکی از بنیانگذاران رژیم استبدادی موجود، هاشمی رفسنجانی، وقتی از تقلبهای انتخاباتی به خدا شکایت کرد، که گروههای رقیب و در رأس آنها خامنهای، تصمیم گرفتند احمدینژاد را بر مسند ریاست قدرت اجرایی قرار دهند. کروبی این سردسته گروه خط امامیها که سالها با همین تقلبها بر کرسی مجلس و حتا ریاست آن تکیه زده بود، وقتی که قرار شد از گردونه قدرت حذف شود، یادش آمد که در فاصلهی کوتاهی که خواباش برد، چند میلیون رأی را به حساب رقیباش گذاشتند و سرانجام نیز رسوایی بزرگ تقلب انتخاباتی سال ۸۸ پیش آمد و اکنون همان ماجرا از نو تکرار میشود.
از تمام شواهد موجود چنین برمیآید که نه تنها قرار است، در خرداد ماه دوره ریاست جمهوری احمدینژاد به پایان برسد، بلکه جناح و گروه احمدینژاد نیز که اکنون عمدتاً در دستگاه اجرایی متشکل شدهاند، یکسره تصفیه شوند. این در حالیست که این گروه از مدتها پیش در تلاش بود، در پایان دورهی احمدینژاد، فرد دیگری را از میان خود بر کرسی ریاست جمهوری بنشاند.
احمدینژاد که میداند همان ماجرایی که در سال ۸۸ به نفع او و به زیان موسوی وجریان موسوم به سبز خاتمه یافت، اکنون همان ماجرا علیه خود وی و جناحاش در حال تکرار شدن است، به افشاگری روی آورده تا اقدامات گروههای رقیب را از طریق برملا کردن تقلبهای انتخاباتی، خنثا سازد. از همینروست که با نزدیک شدن به پایان دوره ریاست جمهوریاش، بر دامنه تبلیغات و افشاگریهای خود افزوده است.
وی در تاریخ ۲ دی ماه در یک مصاحبه زنده تلویزیونی، آنهایی را مورد حمله قرار داد که “به جای مردم تصمیم میگیرند”. او گفت: “انتخابات باید آزاد برگزار شود. ملت باید در انتخابات حرف آخر را بزند، احدی نباید تأثیری در رأی مردم بگذارد. بعضیها فکر میکنند باید به جای مردم تصمیم بگیرند.”
احمدینژاد که خود دست پروردهی رژیم استبدادی و برآمده از انتخاباتی قلابی و فرمایشیست، اکنون که موقعیت خود و جناحاش را در مخاطره میبیند به یاد “ملت” افتاده که گویا باید “حرف آخر را در انتخابات بزنند” “انتخابات آزاد” باشد و نه این که “بعضیها به جای مردم تصمیم بگیرند.”
این موضعگیری احمدینژاد واکنش خامنهای را در پی داشت که در سخنرانی ۱۹ دی ماه در جمع گروهی از پامنبریهایاش، همه آنهایی را که از “انتخابات آزاد” سخن میگویند و در مورد قلابی بودن انتخابات در جمهوری اسلامی افشاگری میکنند، مورد حمله قرار داد. وی گفت: دائماً نگوئید انتخابات باید آزاد باشد، چرا این قدر بر سر این مسئله تأکید و تلاش میکنید در ذهن مردم این تصور به وجود بیاید که شرکت در انتخابات فایدهای ندارد. حواستان باشد به دشمن کمک نکنید.
اما درست در همان روزی که خامنهای در تلاش بود به نزاع باندهای رژیم و افشاگری آنها در مورد قلابی بودن انتخابات پایان دهد و بحث بر سر به اصطلاح “انتخابات آزاد” را خاتمه دهد، نماینده وی در سپاه پاسداران آنچه را که وی رشته بود پنبه کرد.
نماینده خامنهای در سپاه پاسداران در یک مصاحبه مطبوعاتی اعلام کرد: “سپاه چارچوبها و معیارها را در انتخابات تعیین میکند.” البته این قضیه بر کسی پوشیده نیست، فقط ممکن است آدمهای بیاطلاع و ناآگاه سؤال کنند که سپاه پاسداران در این میان چه کاره است؟ نماینده خامنهای پاسخ این سؤال را هم پیشاپیش داد و گفت: “وظیفه ذاتی ما مهندسی معقول و منطقی انتخابات است.” دیگر چیزی پوشیده نماند. معهذا وی در عین حال که تلاش کرد بگوید، این اما به معنای دخالت سپاه در انتخابات نیست، با این همه از آنجایی که میدانست نمونههای متعددی از این دخالت سپاه حتا در جریان همین به اصطلاح انتخابات اخیرمجلس، توسط نزدیکترین باندهای وابسته به خامنهای نیز برملا شده است، افزود: اینها را باید “خطای موردی فرد یا بخشی در سپاه دانست و نباید به کل سپاه تسری یابد.”
نیاز به گفتن نیست که حتا با یک نگاه به ترکیب نمایندگان مجلس به شکلی رسواکننده آشکار است که تقریباً عموم آنها یا کادرهای سپاه و بسیجاند و یا وزارت اطلاعات و گروهی نیز دستچین شدههای دستگاه روحانیت.
البته نه فقط در مورد نمایندگان مجلس چنین است، بلکه در کابینه احمدینژاد نیز وضع بر همین منوال بوده و هست.
چه کسی میتواند این حقیقت را انکار کند که خود احمدینژاد نیز از طریق همین “مهندسی معقول و منطقی” سپاه پاسداران بر سر کار آمد و هر کس این را میداند که کابینه نخست او نیز دربست یک کابینه متشکل از پاسداران، بسیجیان و اطلاعاتیهای رژیم بود و از همین رو کابینه امنیتی – نظامی نام گرفت.
چند روز پیش که نایب رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس که او هم یکی از فرماندهان اعزامی سپاه پاسداران است به همین مسئله اشاره کرد و سربسته نقش سپاه پاسداران را در به قدرت رساندن احمدینژاد به وی یادآور شد و گفت: “سپاه پاسداران در این سالها از هیچ کمکی به دولت دریغ نکرده است و دست احمدینژاد را خیلی جاها گرفته است، اما پاسخ خوبیهای سپاه پاسداران را با بدی داده است.” وی پس از آن به این مسئله اشاره کرد که احمدینژاد در پاسخ سؤال یک خبرنگار پیرامون سخنان نماینده خامنهای در سپاه پاسداران، به طور ضمنی این ارگان را مورد حمله قرار داد و گفت: “این ملت است که تصمیم میگیرد و انتخاب میکند. هر کس بخواهد مردم را مدیریت کند، مردم او را مدیریت میکنند.”
این موضعگیری که سپاه پاسداران نقش مدیریت انتخابات رژیم را بر عهده دارد، خشم فرماندهان آن را برانگیخت. معاون فرهنگی و اجتماعی سپاه ادعا کرد که احمدینژاد خبری تحریف شده را مبنای اظهار نظر خود قرار داده که دستمایه رسانههای بیگانه شده است. مسئول روابط عمومی سپاه نیز گفت که منظور نماینده خامنهای از مهندسی، “ورود منطقی و معقول برای فعالسازی ظرفیتهای سپاه در اجرای مأموریتها و مسئولیتهای قانونی در حوزه انتخابات بوده است.”
در پی بالا گرفتن این مجادلات بود که برای بستن دهان احمدینژاد و دیگر باندهای درون هیئت حاکمه یا طرفدار جمهوری اسلامی که با هدف غلبه بر گروههای رقیب، شعار “انتخابات آزاد” سر میدهند، “انتخابات آزاد” رمز شورش اعلام شد و از روز جمعه ۲۲ دی ماه آخوندهای دربار خامنهای حمله را آغاز کردند. جنتی در خطبههای نماز جمعه گفت: “انتخابات آزاد کلیدواژه رمز شورش شده است. همانگونه که در گذشته تقلب رمز شورش شد.” وی در حالی که تمام گروههای رقیب از جمله رفسنجانیچیها، “اصلاحطلبان” و دار و دستهی احمدینژاد را یکجا مورد حمله قرار میداد، افزود: “شکست خوردههای سیاسی این روزها صحبت از انتخابات آزاد میکنند. یکی از آنها که از همه گردن کلفتتر است، مدتها قبل این موضوع را مطرح کرد و بقیه هم پشت سر او این خط را دنبال کردند.” دستور حمله از یک مرکز واحد رسیده بود و در تمام شهرها خطبههای جمعه به همین موضوع اختصاص یافت. در قم نیز آخوند سخنران نماز جمعه گفت: “دشمنان مدتهاست که به دنبال ایجاد آشوب و بر هم زدن انتخابات آینده هستند و در طی این مدت نشستهایی با حضور مخالفان نظام برگزار کردند. کلیدواژه انتخابات آزاد، رمز شورش است.”
دسته سینهزنی خامنهای از مجلس هم به راه افتاد که با صدور بیانیهای خطاب به امت حزبالله نوشتند چه نشستهاید که بار دیگر شورشی قرار است رخ دهد. “ما نایب امام را تنها نمیگذاریم” و “یادآور میشویم القای آزاد نبودن انتخابات در حقیقت همسویی و همنوایی با دشمنان و رمز فتنه است. به همه چهرهها و بلندگوهای داخلی که از لزوم آزادی انتخابات دم میزنند، هشدار میدهیم که از عاقبت دیگر فتنهگران عبرت بگیرند.”
اگر از روی انصاف قضاوت کنیم، حق با آنهاست، غلط میکند که کسی بخواهد از “آزادی انتخابات” در یک رژیم استبدادی فوق ارتجاعی سخن بگوید. آنچه ناگفته مانده است این است که لابد باید در دهان آنها سرب قرار داد که دیگر قدرت نفس کشیدن هم نداشته باشند.
اما این موضعگیریهای شدید و غلیظ در شرایطی که هنوز اتفاق خاصی رخ نداده و اصلاً ممکن است، هیچ شورشی هم رخ ندهد، فقط یک چیز را بازتاب میدهد. تزلزل و بیثباتی رژیمی که به بقای فردای خود نیز اطمینان ندارد. خامنهای و باندهای وابسته به او حقیقتاً نه از رفسنجانی و “اصلاحطلب” و “موسوی و سبز” بیم دارند و نه از احمدینژاد. اگر روزی بخواهند با احمدینژاد هم تسویه حساب کنند، یک شبه میتوانند تمام سران این گروه را دستگیر و همچون سبزها به زندان بیاندازند. ترس و وحشت جمهوری اسلامی، از خشم و طغیان تودههای مردم ایران است که میتواند از درون این شکاف در میان بالاییها زبانه بکشد و طومار رژیم را در هم بپیچد. خشم و نارضایتی تودهای از وضع موجود، هم اکنون در بالاترین حد خود قرار دارد. وضعیت مادی و معیشتی تودههای کارگر و زحمتکش هیچگاه تا به این درجه وخیم نبوده است. به جز گروه معدودی از انگلها و مفتخورهای جامعه تقریباً عموم مردم ایران در زیر خط فقر به سر میبرند. گروه بسیار کثیری از کارگران و زحمتکشان با گرسنگی و فقر کمرشکن زندگی خود را میگذرانند. افزایش لحظه به لحظهی بهای کالاهای مورد نیاز مردم، زندگی را به حد تحمل ناپذیری دشوار کرده است. بیکاری ابعاد حیرتآوری به خود گرفته است. گروه گروه کارگران بیکار میشوند و هر هفته و هر ماه هزاران و دهها هزار تن دیگر به خیل ارتش بزرگ بیکاران افزوده میگردد. هیچ چشماندازی نیز برای بهبود اوضاع اقتصادی متصور نیست. بحران اقتصادی، با گذشت هر روز عمیقتر میشود. اوضاع به مرحلهای از وخامت خود رسیده است که دیگر هیچ یک از سران و مقامات جمهوری اسلامی جرأت انکار آن را ندارند. تنها کاری که انجام میدهند، این است که وخامت اوضاع را به یکدیگر حواله دهند و دیگری را مسئول و مسبب این وضع معرفی کنند. تحریمها نیز بر تشدید بحران اقتصادی و مالی دولت افزوده است. تا دیروز انکار میکردند که تحریمها بر اوضاع اقتصادی جامعه و وضعیت مالی دولت تأثیر دارد، اکنون اما اعضای کابینه احمدینژاد برای این که انکار کنند که سیاست اقتصادی نئولیبرال دولت نقش مهمی در عمیقتر شدن بحران داشته، از نقش فلجکننده تحریمها سخن میگویند.
وزیر صنعت، معدن و تجارت در اجلاس اخیر شوراهای عالی استانها گفت: “متأسفانه در حال حاضر جنس تحریمها با تحریمهایی که در گذشته بر کشور اعمال میشد، فرق کرده است… باید مردم را به گونهای آماده کنیم که انتظاراتی از ما داشته باشند که این انتظارات قابلیت اجابت داشته باشد.” وی سپس افزود: “این تحریمها را فلجکننده میدانیم.” که به گفته وی حمل و نقل، نفت، تجارت بانک و بیمه و کل اقتصاد را تحت تأثیر قرار داده است.
سیاستهای اقتصادی دولت همه به شکست انجامیدهاند. اخیراً نماینده رشت، شکست سیاست موسوم به بنگاههای زودبازده را افشا کرد و گفت: ۵۰ درصد بنگاههای زودبازده که از بانکهای عامل تسهیلات دریافت کردهاند، هم اکنون غیر فعالاند. این تسهیلات نتیجهبخش نبوده و باعث هدر رفتن منابع شده است. بخش اعظمی از این نقدینگی نیز به بازار وارد شده که منجر به افزایش تورم و رواج سفتهباری در بخش مسکن شده است.
وضعیت مالی دولت نیز وخیم است. بخش قابل ملاحظهای از درآمدهای بودجه تحقق نیافته و کسری شدید بودجه پیش آمده است. در جریان نزاع و کشمکش دولت و مجلس بر سر استخدامهای جدید، بحث بر سر این مسئله متمرکز گردید که در حالی که دولت با کسری بودجه بسیار زیاد در سال جاری مواجه است و درآمدهای بودجه سال جاری محقق نشده است، نه در سال جاری میشود کسی را استخدام کرد و نه در سال آینده. تمام بار این فشارها نیز بر دوش توده مردم تحمیل میشود.
اما نارضایتی گسترده مردم صرفاً به وضعیت مادی و معیشتیشان محدود نیست. از هم گسیختگی اوضاع اقتصادی، یک رشته عواقب اجتماعی گذشته از فقر و بیکاری به بار آورده است که رشد اعتیاد، ولگردی، تنفروشی، زورگیری، قتل و تجاوز تنها چند نمونه از آن است که اغلب خانوادهها به نحوی از انحا درگیر یکی از این معضلات هستند. تشدید اختناق و سرکوب برای مقابله با موج نارضایتی و اعتراض، فشار دیگری بر گرده مردم ایران است. مجموعه این شرایط اقتصادی – اجتماعی و سیاسیست که خشمی متراکم در میان تودههای مردم ایران نسبت به نظم موجود ایجاد نموده که هر لحظه امکان انفجار آن وجود دارد.
رژیم با آگاهی نسبت به این مسئله است که میکوشد نزاعهای درونی را در محدودهای تحت کنترل درآورد تا اوضاع به آن مرحله از حدت نرسد که این خشم و نارضایتی در ابعادی گستردهتر از سال ۸۸، امکان بروز پیدا کند. اما به رغم تلاش دار و دسته خامنهای برای مهار اختلافات درونی، آنها مهارناپذیرند. از آنرو که خود این تضادها و بحرانهای درون حکومتی، نتیجه و بازتابی از تضادها و بحرانهاییست که رژیم در سراسر جامعه با آنها مواجه است. از همین روست که این تلاشها همواره به شکست انجامیده است. بنابراین در طول چند ماه آینده تا تعیین تکلیف قطعی رژیم با احمدینژاد، احتمال شکافهای عمیقتر در درون هیئت حاکمه بسیار جدیتر از گذشته خواهد بود.
این که کدام جناح، دیگری را تصفیه کند، برای تودههای مردم ایران حائز هیچگونه اهمیتی نیست. چون این نزاعی در میان دار و دستههای مرتجع است که همگی از یک قماشاند و دشمن کارگران و زحمتکشان ایران. اما آنچه که برای مردم ایران حائز اهمیت است، استفاده از این شکاف و درگیری باندهای رژیم برای تشدید مبارزه به قصد برانداختن کلیت آن میباشد.
این واقعیتیست که در رژیمهای استبدادی، جایی که اختناق و سرکوب حاکم است، کارگران و زحمتکشان نامتشکلاند و هر گونه تجلی نارضایتی و اعتراضی قهراً سرکوب میشود، وقتی که شکافهای عمیق در درون هیئت حاکمه رخ میدهد، این زمینه ایجاد میشود که خشم و نارضایتی تودههای مردم از درون این شکافها زبانه کشد و به یک جنبش بزرگ تودهای علیه نظم موجود و رژیم حاکم تبدیل گردد.
کارگران و زحمتکشان و عموم تودههای مردمی که زیر فشارهای کمرشکن نظم موجود قرار دارند، میتوانند و باید از این شکافهایی که چشمانداز عمیقتر شدن آن در میان هیئت حاکمه وجود دارد استفاده کنند. در حالی که باندهای رژیم در حال جدال، کشمکش و نزاع با یکدیگرند، از این فرصت بهره گیرند، مبارزات خود را تشدید کنند و با سرنگونی جمهوری اسلامیاز شر فجایعی که آفریده است، رهایی یابند. آنچه که مرتجعین حاکم بر ایران و در رأس آنها خامنهای را نگران میکند، همین مبارزه تودههای کارگر و زحمتکش مردم ایران و شعلهور شدن آتش خشم و نارضایتی آنها از درون شکافهای عمیق درونی هیئت حاکمه است.
نظرات شما