یادداشت سیاسی- بیش از دو سال و نُه ماه از خیزش توده های مردم سوریه برای سرنگونی رژیم خودکامه ی خاندان اسد می گذرد. بحران در سوریه که از تظاهرات توده ای به درگیری نظامی و سپس یک جنگ داخلی فرارویید با رویدادهای گوناگونی همراه گردید. این رویدادها را می توان چنین خلاصه کرد که مدت کوتاهی پس از دخالت مستقیم مردم با تظاهرات، اعتصاب و دیگر اشکال مبارزه برای سرنگونی رژیم بشار اسد، مبارزات مسالمتآمیز تودههای مردم بیرحمانه سرکوب شد. سپس گروه های مسلحی تشکیل شدند و کار به درگیری نظامی کشید. از آن جایی که بیش تر این گروه ها با توجه به تضادهای منطقه ی خاورمیانه به دولت هایی همچون ترکیه، قطر، عربستان سعودی و حتا برخی از امپریالیست ها وابسته هستند، نقش مردم و جنبش خود جوششان کم رنگ شد. غیبت یک آلترناتیو پرقدرت لااقل مترقی و نه حتا سوسیالیستی موجب شد که اسلامگرایان گوناگون وزن فراوانی در عرصه ی سیاسی بحران پیدا کنند.
اکنون که درگیری نظامی و جنگ داخلی تشدید شده است حتا امپریالیست های آمریکایی واقعیت دخالت عقب مانده ترین نیروهای اسلامگرا همچون القاعده را برضد حکومت اسد پنهان نمی کنند. اما همین حکومت نیز از سوی یک رژیم اسلامی ارتجاعی و سرکوبگر دیگربه نام جمهوری اسلامی ایران حمایت می شود. جمهوری اسلامی نه فقط اصلی ترین پشتیبان حکومت اسد است بلکه از مشاوره دادن به آن برای سرکوب وحشیانه ی مردم و عموم مخالفان و شورشیان مسلح و حتا گسیل نیروهای نظامی خود از سپاه پاسداران دریغ نمی کند. البته برپای ماندن رژیم اسد پس از ماه ها اعتراض و درگیری مسلحانه فقط مدیون جمهوری اسلامی نیست که خود با بحران های عمیقی دست و پنجه نرم می کند و اصولاً جمهوری اسلامی در عرصه ی دیپلماتیک دارای چنان اهمیت و وزنی نیست که بتواند یکی از دوستانش را که رژیم بشار اسد باشد از ورطه ی نیستی نجات دهد. اگر رژیم اسد توانسته است ماه ها در برابر فشارهای موجود در عرصه ی بین المللی مقاومت کند علتی به جز پشتیبانی دو قدرت جهانی که روسیه و چین هستند نداشته است. روسیه و چین که با تغییر حکومت ها در طی آن چه “بهار عربی” نامیده شد منافع اقتصادی بزرگی را در منطقه ی بحران زده ی خاورمیانه از دست داده اند دیگر نمی خواهند حکومت دیگری را که در منطقه ی جغرافیایی مهمی از خاورمیانه مستقر است از دست بدهند. آن چه می تواند موجب شگفتی بسیاری گردد این است که رژیم صهیونیستی اسرائیل نیز بسیار دیرهنگام – حدود سه ماه پیش – و وقتی که سوریه چند خمپاره به بلندی های جولان پرتاب کرد رسماً از “شورشیان سوری” سخن گفت و اظهار داشت که خواهان پیروزی آنان است. دولت اسرائیل که خود زمانی برای مبارزه با نیروهای مترقی فلسطینی به تقویت نیروهای ارتجاعی از قبیل “حماس” پرداخت اکنون خود را بیش از پیش در منگنه ی دولت های اسلامگرا در تونس، مصر و غیره می بیند و تا همین اواخر مایل نبود که اسلامگرایان تندروی دیگری در سوریه به قدرت برسند. تمام این واقعیات و تلاش های چندین ماهه ی چین و روسیه برای جلوگیری از تصویب هرگونه قطعنامه در شورای امنیت سازمان ملل متحد که راه را برای یک تجاوز نظامی خارجی به سوریه باز کند موجب شده است که حکومت بشار اسد بتواند تاکنون از اضمحلال جان به در برد. اما رژیمی که اکنون دیوانه وار به نام مبارزه با شورشیان مسلح که مناطقی را در اختیار می گیرند، دست به بمباران هوایی می زند و ده ها غیرنظامی را فقط در یک بمباران هوایی کشتار می کند رژیمی است که سیمای کریه خود را بی محابا به جهانیان نشان می دهد و پایانی به جز سرنگونی حتمی ندارد.
در ماه های گذشته بارها اتقاق افتاده است که رسانه ها عمداً یا سهواً کشتارهایی که برخی از مخالفان اسلامگرا کردند به گردن رژیم بشار اسد بیاندازند. از آن جایی که خبرنگاران و به ویژه رسانه های مستقل از گروه های مالی، کم تر توانسته اند در سوریه حضور یابند، بررسی صحت و سقم اخبار و اطلاعات و این که کدام طرف به کشتار مردم عادی و غیرمسلح دست زده است بسیار دشوار بوده است. هر چند اطلاعات دقیقی از نوع سلاح نیروهای مخالف در دست نیست اما این موضوع روشن است که آن ها تاکنون توانایی حملات هوایی را نداشته اند پس لااقل در حملات هوایی فقط رژیم می تواند در مظان اتهام قرار گیرد. یکی از وحشیانه ترین حملات هوایی رژیم بشار اسد روز یکشنبه ٣ دی ١٣٩١ در استان حماء صورت گرفت. رویترز به نقل از مخالفان نوشت که لااقل ٩٠ نفر که پس از مدت ها قحطی نان در صف یک نانوایی بودند در این حمله کشته شدند. این بمباران در شهر حلفایا صورت گرفت که با سی هزار نفر جمعیت در دویست کیلومتری شمال دمشق قرار دارد. یکی از اهالی شهر گفته است که نمی توان تعداد دقیق کشته شدگان را برشمرد چرا که برخی از مجروحان به شهرهای دیگر فرستاده شدند و احتمال می رود که تعدادی از آنها جان باخته باشند. یکی از مسئولان “دیده بان حقوق بشر سوریه” در انگلستان گفت که لااقل ۵٠ نفر در بمباران هوایی حلفایا کشته شدند. به هر حال تعداد کشته شدگان هر تعداد باشد جنایت حلفایا جنایتی بزرگ و وحشیانه است و به هیچ وجه توجیه پذیر نیست. وقتی که رژیمی این چنین دست به کشتار می زند خود باید بداند که به ته خط رسیده است و باید دیر یا زود بساطش را جمع کند و برود. اما این که رژیمی به سبعیت حکومت خاندان اسد برود قطعاً بدین معنا نیست که مردم پس از آن خواهند توانست در چارچوب حکومتی مترقی و تحول طلب به زندگی ادامه دهند. مسئله ی هر تحول واقعی چه در سوریه و چه در ایران و چه در هر نقطه ی جهان مسئله ی آلترناتیو و توانایی مردم در دخالت مستقیم در زندگی روزمره خود است. متأسفانه تا امروز اثری از چنین آلترنایتوی در سوریه نیست و احتمال این که پس از اسد اسلامگرایانی از قماش اخوان المسلمین مصری یا النهضه تونسی بر این کشور حکومت کند کم نیست. از این لحاظ انقلاب مردم سوریه هنوز آغاز نشده است.
نظرات شما