اعتراض دانشجویان دانشگاه تهران به‌طرح حجاب اجباری

روز دوشنبه ۲۳ اردیبهشت ۹۸، دانشگاه تهران، بار دیگر به عرصه اعتراضات دانشجویان بدل گشت. رویدادی که چند روز پس از حضور مأموران “گشت ارشاد دانشجویی” در محوطه دانشگاه تهران و برخورد و تهدید دانشجویان دختر به احضار به کمیته انضباطی به وقوع پیوست. بدیهی است که دختران دانشجو در دانشگاه تهران هم مانند عموم زنان ایران، نه آنگونه که خواست جمهوری اسلامی است، بلکه به نحوی مجبور به رعایت حجاب تحمیلی جمهوری اسلامی هستند، اما گویی پوشش اجباری کنونی برای مسئولین دانشگاه کافی نبوده و بنا به بیانیه دانشجویان دانشگاه تهران، در صدد “اجبار و تحمل نوع خاصی از پوشش به دانشجویان” برآمده بودند. هرچند، چنان‌چه شعارها و دست‌نوشته‌های دانشجویان نشان می‌دهد آن‌ها تنها خواستار برچیده شدن “گشت ارشاد دانشجویی” از سطح دانشگاه نبودند. “نان، کار، آزادی، پوشش اختیاری”، “بیکاری، بیگاری، حجاب زن اجباری” و “دانشجو می‌میرد، ذلت نمی‌پذیرد” از جمله شعارهای دانشجویان در این تجمع اعتراضی و در حین راه‌پیمایی در سطح دانشگاه بودند.

هم‌پای اعتراضات دانشجویان و بنا به روال معمول، نیروهای سرکوب رژیم در دانشگاه‌ها تحت عنوان “بسیج دانشجویی” به کمک نیروهای امنیتی خارج از دانشگاه به دانشجویان حمله کرده و به ضرب و شتم آنان پرداختند. مسئولین دانشگاه، در هراس از گسترده‌تر شدن اعتراضات دانشجویان، کوشیدند آنان را در آمفی‌تئاتر دانشکده هنرهای زیبا گردآورند تا به ظاهر “به اعتراضات آن‌ها پاسخ دهند”.

در پی این اعتراضات، مسئولین دانشگاه و بسیج و انجمن اسلامی به دست و پا افتادند و با ضد و نقیض‌گویی در جلسات و مصاحبه‌ها کوشیدند، منکر حضور گشت ارشاد در دانشگاه شوند. نیلی احمدآبادی، رئیس دانشگاه تهران، چند روز بعد، در جلسه‌ای با دانشجویان بسیجی گفت “دانشگاه برای رد ادعای گشت ارشاد نیازی به بیانیه ندارد زیرا اجرای قانون‌های مربوط به حجاب جزو وظایف دانشگاه است”. سرسنگی، معاون فرهنگی دانشگاه تهران، ورود گشت ارشاد به دانشگاه را “یک شوخی کاملا غیر واقعی” خواند و مدعی شد نیروهای انتظامات در محوطه دانشگاه “حضور” پیدا کردند تا “به افرادی که حرمت روزه‌داری را حفظ نمی‌کنند تذکر داده شود”. در حالی که برخی از دانشجویان بسیجی اصولا منکر “حضور” گشت ارشاد و “حضور نیروهای انتظامات” در محوطه دانشگاه شدند و ادعا کردند “تنها یک روز، خواهری در جلوی درب دانشگاه به خانم‌ها تذکر لسانی می‌داد”، مسئول بسیج دانشجویی دانشگاه تهران اعتراف کرد این طرح از ۱۰ روز پیش توسط دانشگاه “به این صورت که روزانه دو ساعت یکی از خواهران حراست جلوی درب اصلی بدون این که کارت دانشجویی بگیرد تذکر لسانی می‌داد”، “به صورت محدود و آزمایشی در دانشگاه” اجرا شد.

باز هم به روال معمول، هر یک از جناح‌های حکومتی و طرفداران آن‌ها کوشیدند این اعتراضات را دستاویزی برای پیشبرد اهداف سیاسی خود قرار دهند. بسیجی‌ها این اتفاقات را “از چشم آقایان مدیر” دانشگاه دیدند که “تصمیمی درست” مبنی بر برخورد به “هنجارشکنی در دانشگاه” را “ناقص” و “به نحو بدی” به اجرا درآوردند. حتا برخی از آنان از جمله “جامعه اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران” در نامه‌ای به وزیر علوم خواستار برکناری رئیس دانشگاه شد.

“انجمن اسلامی دانشجویان مستقل دانشگاه تهران”، منتسب به جناح اصلاح‌طلب، با اشاره به “استعمال دخانیات، مواد مخدر، و وضعیت پوششی خارج از شأن دانشگاه” خواستار آن شد ضمن عدم فراموشی “پوشش مناسب در محیط دانشگاه”، “اقداماتی کارشناسانه‌تر و مؤثرتر در جهت بهبود وضعیت فرهنگی” اتخاذ شود.

رسانه‌های حکومتی و عاملان سرکوب رژیم در دانشگاه‌ها از جمله “بسیج دانشجویی” و “بسیج اساتید” دانشجویان معترض را “طیف موسوم به چپ”، “چپ‌نماها” و “مارکسیست‌نماها” و “دست‌نشانده‌های آمریکا” خواندند. در برابر “انجمن اسلامی دانشجویان مستقل دانشگاه تهران” در بیانیه خود مدعی شد: “بسیاری از حاضرین در تجمع نه در مخالفت با حجاب بلکه در جهت مخالفت با تصمیم دانشگاه در صحن دانشگاه حضور یافته‌اند و طیف‌بندی همه تجمع‌کنندگان در جریان موسوم به جریان چپ دانشگاه خطای راهبردی و خطا در تحلیل و اعتباردهی پوشالی به گروه‌های چپ است”.

ادعایی که شعارها و دست‌نوشته‌های دانشجویان خلاف آن را به اثبات می‌رساند. اگر “تصمیم دانشگاه” جرقه اعتراضات بوده است، اما شعارهای “نان، کار، آزادی، پوشش اختیاری” و “بیکاری، بیگاری، حجاب زن اجباری” نشانگر سمت‌گیری طبقاتی دانشجویان به سوی کارگران و زحمتکشان جامعه و احقاق “حق آزادی انتخاب پوشش” است.

در بیانیه جمعی از معلمان عدالتخواه ایران در ۲۵ اردیبهشت آمده است: “بعد از دی ماه ۹۶، حامیان وضع موجود با تمام دسته‌بندی‌ها و باندها از اصول‌گرا، اعتدالی و اصلاح‌طلب در یک سو هستند و تمام محذوفان و محرومان و سلب‌مالکیت شدگان در سوی دیگر قرار گرفته‌اند. در دانشگاه نیز می‌توان همگرایی بسیج و انجمن‌اسلامی را بر همین بستر تحلیل نمود زیرا آنان نیک می‌دانند دانشجویان آگاه و پیشرو معترض به حجاب اجباری، همان کسانی هستند که در اوج اعتراضات دی ماه پایان بازی دوگانه اصلاح‌طلب و اصول‌گرا را اعلام نمودند با جامعه پیوند خوردند و یک‌صدا رو به جامعه فریاد زدند: اصلاح‌طلب اصول‌گرا، دیگه تمومه ماجرا”.

با تکیه به همین شناخت است که طرفداران دو جناح، گذشته از “اختلاف‌های” جزئی، بار دیگر هم‌زبان خواهان سرکوب دانشجویان معترض شدند. یکی به زبانی صریح و دیگری در زبانی پوشیده‌تر. انجمن اسلامی خواستار “شناسایی عوامل تنش‌آفرین این تجمعات” شد و بسیج خواهان شناسایی این “جریانات و پروژه‌های ضد دین، آمریکایی و فتنه‌گر”.

این دروغ‌پردازی‌ها در حالی است که به گواه دست‌نوشته‌های دانشجویان معترض در روز دوشنبه، و بنا به اطلاعیه منتشره در کانال تلگرامی “شوراهای صنفی دانشجویان کشور” تحت عنوان “نه به تصاحب فعالیت‌های دانشجویان! نه به مصادره نیوزها”، دانشجویان در این حرکت اعتراضی نه تنها به “جریان‌های سیاسی رسمی موجود (اصلاح‌طلب / اصول‌گرا)” پاسخ دادند، بلکه مرزبندی قاطع خود با “چکمه‌لیسان سرمایه‌سالاران و جنگ افروزان جهانی” مانند “آمدنیوز”، “مسیح علی‌نژاد” و “کانال‌های منسوب به رژیم ورشکسته سابق” را اعلام ساختند.

واکنش‌های مسئولان، رسانه‌های حکومتی و نهادی سرکوب، نمایانگر هراس مرتجعان حاکم بود. اگر بسیج در صحنه و در پراتیک واقعی، زبانی جز ضرب و شتم و چماق به کار نبرده و نمی‌برد، اما در بیانیه‌ها و مصاحبه‌ها کوشید ظاهرسازی کند. “بسیج دانشگاه تهران”، روز بعد از ضرب و شتم دانشجویان، در بیانیه‌ای از “برادرکشی” گفت و پرسید “از جمعیت ۵۴ هزار نفری دانشجویان فرهیخته دانشگاه تهران” چرا تقریبا “۲۰۰ همکلاسی” در تجمع حاضر شدند؟ ادعایی که رئیس و معاون فرهنگی دانشگاه تهران و بقیه عوامل سرکوب نیز بر زبان آورده‌اند. به فرض پذیرش این ادعا، باید پرسید بنا به شهادت عکس‌ها و فیلم‌های این تجمع، چرا از میان “جمعیت ۵۴ هزار نفری دانشجویان”، تعداد اراذل سرکوب‌گر بسیجی دانشگاه و مأموران لباس شخصی و امنیتی داخل و خارج از دانشگاه‌ها، روی هم‌رفته به ۲۰۰ نفر هم نمی‌رسید؟ از آن گذشته، چرا پس از آن، تمام دستگاه‌های سرکوب و تبلیغاتی رژیم علیه این “تعداد کم” بسیج شدند؟ چرا این خبر به تیتر روزنامه‌ها و رسانه‌های حکومتی بدل گشت؟ و چرا هر یک به نحوی در صدد تخطئه حرکت دانشجویان و خط و نشان کشیدن برای دانشجویان برآمدند؟

پاسخ را باید در اعتراضات پیشین دانشجویان، معلمان و کارگران و حمایت متقابل این جنبش‌ها از یکدیگر یافت. “جمعی از معلمان عدالتخواه” در بیانیه خود خطاب به دانشجویان می‌گویند: “کسانی که روز دوشنبه بر شما تاختند ادامه همان جریانی بودند که در دهه شصت فله‌ای معلم، استاد و دانشجو اخراج می کردند و حالا لباس اصلاح‌طلبی بر تن کرده‌اند کسانی که در دهه هفتاد طناب دار به دانشگاه می آوردند و فاجعه کوی دانشگاه را شکل دادند. اما امروز از هر زمان دیگر ضعیف‌تر و ذلیل‌تر شده‌اند چون در برابر آنها نیرو‌های عظیم اجتماعی از کارگر و معلم و دانشجو و زنان قرار دارند که خواهان بر هم زدن این نظم نابرابر و بنیان ظالمانه هستند و طبیعی است بسیجی و انجمنی‌های امضاکنندگان بیانیه علیه شما، با هم متحد شوند و بخواهند تحت عنوان دفاع از “بنیان‌های دانشگاه” از منافع طبقه مسلط دفاع نمایند… کسانی که روز دوشنبه ۲۳ اردیبهشت ۹۸ دانشگاه را مورد هجمه قرار دادند همان‌هایی هستند که به تجمعات معلمان و کارگران حمله می‌کنند.” و در انتها آورده است: ” دانشگاه سنگر مقاومت و آزادی است و هرگز انحصارطلبان نتوانسته‌اند این سنگر را کاملا فتح نمایند پس وظیفه ماست که فرزندان خود و خواهران و برادرانمان را تنها نگذاریم.”

سندیکای کارگران نیشکر هفت‌تپه نیز در اطلاعیه‌ای به تاریخ ۲۴ اردیبهشت آورده است: “دانشجویان  بخصوص در سال‌های اخیر یکی از حامیان سرسخت جنبش کارگری  بوده و در صورت امکان در تجمعات اعتراضی کارگران حضور فعال و پررنگی داشته‌اند.” و در پایان آورده است: “زنده و گسترده‌تر باد اتحاد و همبستگی جنبش دانشجویی با جنبش کارگری در ایران”.

هرچند “دستور دانشگاه” آتش این اعتراض را برانگیخت، و هرچند شعار “نان، کار، آزادی، پوشش اختیاری” از شعارهای برجسته دانشجویان بود، اما شعار دیگر آنان “دانشجو می‌میرد، ذلت نمی‌پذیرد” بود. آنان با آگاهی به هدف رژیم و مسئولان دانشگاه از راه‌اندازی “گشت ارشاد دانشجویی” که همانا ایجاد رعب و وحشت در دانشگاه به بهانه “رعایت حجاب” و “ماه رمضان و روزه‌داری” بود، به اعتراض برخاستند. اعتراضی چنان مؤثر که رژیم هراسناک از گسترش اعتراضات در این دانشگاه و دانشگاه‌های دیگر را واداشت، ولو به طور موقت، عقب‌نشینی کند.

حوادث دی ماه و اعتراضات پس از آن، پرده از تقسیم‌بندی کاذب نیروهای اجتماعی به دو جناح “اصول‌گرا و اصلاح‌طلب” برداشته و قطب‌بندی واقعی طبقاتی جامعه را روز به روز آشکارتر کرده است. روندی که در دانشگاه‌ها و در میان دانشجویان نیز به چشم می‌خورد. اگر طی “انقلاب فرهنگی” و بعد از آن، رژیم در سودای تثبیت سلطه خود بر دانشگاه‌ها به دستگیری و اعدام و اخراج و تصفیه استادان و دانشجویان کمونیست و آزادی‌خواه متوسل شد، اگر در دهه‌های بعد مهر جناح‌های حکومتی بر جریانات دانشجویی زده شده بود، اما، در سالیان اخیر به ویژه از دی ۹۶ به این سو، چرخشی چشمگیر در دانشگاه‌ها مشاهده می‌شود. امروزه پس از چند دهه، بار دیگر، شاهد برآمدن یک جنبش دانشجویی رادیکال با سمت‌گیری معین طبقاتی هستیم. امروز بخشی از دانشجویان نه تنها در اعتراض به مسایل صنفی – سیاسی خود بلکه هم‌چنین در دفاع از منافع کارگران و زحمتکشان به عرصه نبرد وارد شده‌اند. آنان با شعارهایی مانند “فرزند کارگرانیم، کنارشان می‌مانیم” جهت‌گیری طبقاتی خود را از اتاق‌های خوابگاه‌ها و محفل‌های دانشجویی بسته به سطح دانشگاه‌ها آورده‌اند و با شعار “از هفت‌تپه تا تهران، زندان زحمتکشان” و خواست آزادی زندانیان سیاسی به افشا و مبارزه با دشمن مشترک، یعنی رژیم سرکوبگر جمهوری اسلامی برخاسته‌اند و با شعار “دانشجو، کارگر، معلم، اتحاد، اتحاد” پیوند و هم‌سویی خود را با سایر جنبش‌های اجتماعی فریاد می‌زنند.

امروزه فضای دانشگاه‌ها، در همدستی با کارخانه‌ها و مدارس و خیابان‌ها به محل ظهور کنش‌های سیاسی بدل گشته‌اند. با استمرار و تشدید مبارزه جاری در جامعه، هر روز تعداد بیشتری از دانشجویان به رغم تجربه وحشی‌گری‌های نیروهای سرکوب و آشنایی به پیامدهای اعتراضات، آزاد از ترس، به عرصه سیاست راستین، یعنی سیاست خیابان روی ‌آورده‌اند. عرصه‌ای که هیچ رژیمی قادر به سرکوب آن به تمامی و در درازمدت نیست. رژیم با تشدید سرکوب، تنها زمینه فروپاشی خود را فراهم‌تر می‌آورد و آن روز را نزدیک‌تر می‌کند.

متن کامل نشریه کار شماره ۸۲۲ در فرمت پی دی اف

POST A COMMENT.