زهرا نویدپور قربانی تجاوز و بی حقوقی زنان در جمهوری اسلامی

روز یکشبنه ۱۶ دیماه ۹۷ پیکر بی جان زهرا نویدپور دختری که ۴ سال پیش توسط سلمان خدادادی نماینده مجلس ارتجاع مورد تجاوز جنسی قرار گرفت، در منزل مادری اش پیدا شد. پیکر این دختر ۲۸ ساله در حالی به بیمارستان فارابی منتقل شد که هیچگونه علائمی از حیات در وجودش نبود. با انتشار خبر مرگ زهرا نویدپور، رسانه های حکومتی از همان آغاز مرگ او را “خودکُشی” اعلام کردند.

زهرا نویدپور در طول چهار سال گذشته حداقل دو بار توسط سلمان خدادادی مورد تجاوز جنسی قرار گرفت و طبق گفته های خودش پیگیری های حقوقی و قضایی پرونده ایشان نیز هر بار در پیچ و خم های دستگاه فاسد قضائی بی نتیجه ماند. موضوع تجاوز به زهرا نویدپور، اولین بار در اوایل مرداد ۹۶ طی گزارش مبسوطی در خبرگزاری “هرانا” بازتاب رسانه ای یافت.

زهرا نویدپور درمصاحبه ای که سال گذشته با خبرگزاری “هرانا” انجام داد، در توضیح نحوه آشنایی خود با سلمان خدادادی و اینکه چگونه مورد تجاوز قرار گرفت، گفت: “آشنایی من و آقای سلمان خدادادی مربوط به سال های گذشته و زمانی بود که پدر مرحوم من در سپاه با ایشان همکار بود…پس از مرگ پدر، من به دنبال شغلی مناسب جهت گذران زندگی بودم…روزی به فرمانداری [ملکان] مراجعه کردم و ایشان را در آنجا دیدم. درخواست خود را طی نامه ای به ایشان دادم و او از من خواست که دو روز دیگر با وی تماس بگیرم…پس از تماس اولیه و پیگیری برای استخدام در “دیوان محاسبات تهران” که او قولش را به من داده بود، از من خواست به دفترشان در تهران بروم تا مشکلم حل شود.”

روز موعود زهرا به تهران می رود و با سلمان خدادادی تماس می گیرد. خدادادی به او می گوید در مجلس نیست و بهتر است به دفتر کارش در خیابان ولی عصر بیاید. بقیه ماجرا دیگر نیازی به بازگویی ندارد و عموم مردم ایران با سیر اینگونه اتفاقات تجاوزکارانه در جامعه مردسالار تحت حاکمیت ارتجاع اسلامی کم و بیش آشنایی دارند. خصوصا اگر فرد متجاوز نفوذی هم در دستگاه قدرت حاکمه داشته باشد که در این صورت سیر حوادث به غیر از آنچه بر زهرا نویدپور رفت، نخواهد بود. رفتن دختر بینوای جویای کار به دفتر فرد متجاوز در خیابان ولی عصر، “قفل شدن” درِ اتاق نماینده مجلس از داخل و آنگاه آوار شدن فشارهای روانی یک تجاوز جنسی بر جسم و جان برباد رفته یک دختر جوان. آنهم تجاوز به دختری که پدرش علاوه بر پاسدار جمهوری اسلامی دوست و همکار سلمان خدادادی در دهه ۶۰ بوده است.

بهتر است عمق فاجعه را از زبان خود قربانی در لحظه ها و روزهای بعد ار تجاوز بشنویم: “دنیا سرم خراب شده بود، عضلاتم قفل کرده بودند و نمی توانستم از جایم تکان بخورم…به زحمت از آنجا خارج شدم، به ایستگاه راه آهن رفتم و به شهرمان برگشتم. در راه به همه چیز فکر می کردم، حتا به خودکُشی و راحت کردن خودم از زندگی. اما به خاطر وضع خانواده مجبور شدم سکوت کنم…تا مدتی حالم خوب نبود و مدام استفراغ می کردم. پس از حادثه، سلمان خدادادی روزها، ماه ها و سال های بعد با من به عناوین مختلف تماس گرفتند و حداقل یکبار دیگر به بهانه های واهی من را به منزل مسکونی خود در شهرک پرواز تبریز کشانید و مجددا به من تجاوز کرد”. پرونده تجاوزی که بعدها به رغم شکایت زهرا نویدپور از سلمان خدادادی، تا پیش از مرگ او بی نتیجه ماند و هر بار در دالان های مجلس ارتجاع، شورای نگهبان و پیج و خم های دستگاه فاسد قضایی جمهوری اسلامی مدفون شد.

با دانستن اینکه سلمان خدادادی کیست و از چه پیشنه های حکومتی برخوردار است، بهتر می توان به رمز و راز مسکوت ماندن این پرونده در دستگاه قضایی که در نهایت به مرگ زهرا نویدپور منتهی شد، پی برد.

سلمان خدادادی نماینده شهرستان ملکان در مجلس ارتجاع اسلامی است. نماینده ای با پیشینه امنیتی و اطلاعاتی که در دهه ۶۰ و پیش از ورود به مجلس، مسئولیت هایی از قبیل فرمانده سپاه ملکان، مدیرکل اطلاعات اردبیل و هم چنین معاون مدیرکل اطلاعات آذربایجان شرقی را در کارنامه خود داشته است. نماینده ای که در سال های پیشین به دلیل آزار جنسی زنان و اقدام به تجاوز جنسی مدتی را در بازداشت بوده است. این نماینده اطلاعاتی به رغم اینکه در دو دوره توسط هیات نظارت بر انتخابات رد صلاحیت شد، در نهایت اما با دخالت شورای نگهبان تاکنون پنج دوره به مجلس ارتجاع راه یافته و اکنون نیز ریاست کمیسیون اجتماعی مجلس را عهده دار است.

زهرا نویدپور در یک سال گذشته مصاحبه ها و افشاگری های متعددی علیه سلمان خدادادی و تجاوزات جنسی او نسبت به خود و دیگران انجام داده است. مصاحبه با تلویزیون دولتی آذربایجان در نیمه اول آذر۹۷ از جمله آخرین و غم انگیزترین سخنان افشاگرانه او در مورد چگونگی این تجاوز است. تجاوزی که سبب سرشکستگی، ناامنی، عدم آرامش، واخوردگی اجتماعی، فشارهای روحی و روانی وارده بر او طی چند سال گذشته بود. او در این مصاحبه تلویزیونی که احتمالا آخرین افشاگری او در روزهای پیش از مرگ مشکوک اش بوده است، با صدایی بغض آلود دلایل سکوت اولیه و سپس رسانه ای کردن ماجرا را توضیح می دهد. زهرا نویدپور در این مصاحبه از بی اعتنایی شورای نگهبان نسبت به شکایت خود سخن گفته است، از سکوت مجلس ارتجاع، از بی عدالتی و مدفون شدن پرونده این واقعه دردناک در پستوی دستگاه قضایی جمهوری اسلامی آه و فغان سر داده است، از رنجی که در این سال ها بر او رفته و از “حمایت همه مسئولان جمهوری اسلامی در دفاع از سلمان خدادادی” نالیده است، از “تهدید به مرگ، توهین و آزار مداوم” این “نماینده جنایتکار” و”عوامل بی وجدان” او سخن گفته است. عواملی که به گفته او در “نیروی اطلاعات” جمهوری اسلامی هستند و در چند سال گذشته برای پس گرفتن شکایت از سلمان خدادادی و به “سکوت کشاندن” او از هیچ اقدامی حتا تهدید به مرگ او فرو گذار نکردند.

پیش از مصاحبه با تلویزون دولتی آذربایجان، خبرگزاری های غیر دولتی ایران از جمله “آژانس ایران خبر” نیز در شهریور ۹۷ به نقل از زهرا نویدپور نوشت، شکایت او توسط دادستان عمومی و انقلاب شهرستان ملکان رد شد. به رغم طرح شکایت او از سلمان خدادادی و اطلاع بسیاری از مسئولان از جمله کمیسیون نظارت بر رفتار نمایندگان، فراکسیون زنان مجلس، حراست مجلس شورای اسلامی، اطلاعات سپاه ملکان، دادگستری و دادستان شهر ملکان و بسیاری نهادها و ارگان های دیگری از جزئیات این موضوع، هیچ واکنشی از طرف هیچ فرد و نهادی در این باره دیده نشد.

اکنون اما همه دستگاه های دولتی، رسانه های حکومتی و نهادهای به ظاهر مسئولی که نسبت به شکایت زهرا نویدپور بی تفاوت بوده اند و یا با اعمال نفوذ مسیر حقوقی و قضایی این پرونده را بستند، با بوق و کرنا مرگ مشکوک او را در “خودکُشی” خلاصه کرده اند. غافل از اینکه حتا اگر او اقدام به”خودکُشی” هم کرده باشد، این اقدام او از سر استیصال و واخوردگی از مجازات مجرم، از بی حقوقی زنان در جامعه و رسیدن به بن بستی بود که مجموعه هیات حاکمه ایران بر او تحمیل کردند. سرنوشت زهرا نویدپور نمادی از بی حقوقی محض زنان در جمهوری اسلامی است. دختر جوانی که مورد تجاوز قرار گرفت، از پای درآمد، شکسته شد، اما صدای شکستن اش را کسی از درون نظام نشنید. چرا که خود عاملان اصلی شکستن او بودند.

تردیدی نیست که برخورداری از امنیت فردی، ابتدائی‌ترین حقی‌ست که نه فقط زنان، بلکه عموم توده های مردم ایران باید از آن برخوردار باشند. آحاد مردم ایران حق دارند در امنیت کامل و بدون نگرانی از هرگونه تعرضی به حریم خصوصی شان زندگی کنند.

در ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی اما اوضاع به کلی متفاوت است. حاکمان اسلامی نه تنها پاسدار آزادی و حقوق دمکراتیک توده های مردم ایران نیستند، نه تنها زنان از ابتدایی ترین حق و حقوق خود محرومند، بلکه این نظام با تصویب و اجرای قوانین قرون وسطایی زنان را به بی رحمانه ترین شکل ممکن به بند کشیده است. جمهوری اسلامی به عنوان مظهر یک حکومت دینی که در آن دین و دولت آشکارا درهم تنیده اند، با بسیج نیروهای امنیتی و به راه انداختن گله های حزب اللهی در خیابان و کارخانه، دانشگاه و میادین شهرها، در پارک ها و هر جایی که نشانی از حضور زنان و توده های مردم ایران در آنجا باشد، عملا آزادی، امنیت و آرامش توده های مردم را سلب کرده است.

در این میان اما زنان ایران سرنوشت غمبارتری داشته اند.، آنان همواره در صف اول بی حقوقی و نقطه آغازین اقدامات سرکوبگرانه جمهوری اسلامی بوده اند. درچهل سال گذشته، زنان ایران از جمله کسانی بوده اند که در معرض شدیدترین تبعیضات جنسیتی، بی حقوقی، عدم امنیت، ستم، تجاوز به عنف و سرکوب مضاعف قرار داشته اند. جمهوری اسلامی با اتکا به فرهنگ مردسالار حاکم بر جامعه و با تصویب قوانین ضد زن تا آنجا که برایش ممکن بوده است محدودیت‌ها و تضییقات فراوانی را بر زنان تحمیل کرده است. تا جایی که با سلب ابتدایی‌ترین حقوق فردی، دمکراتیک، سیاسی و اجتماعی زنان، آنان را به شهروندان درجه دوم تبدیل کرده است. افزایش آمار تجاوز به زنان و دختران جوانی که اغلب در سکوت پژمرده می شوند و یا همانند زهرا نویدپور گرفتا مرگی اسف‌بار می شوند، نماد و نمونه ای از این بی حقوقی محض زنان در نظام دینی، ارتجاعی و سرمایه داری حاکم بر این است.

متن کامل نشریه کار شماره ۸۰۶ در فرمت پی دی اف

 

POST A COMMENT.