رفقای کارگر!
اول ماه مه روز اتحاد و همبستگی بينالمللی کارگران در حالی رسيده است که نظام سرمايهداری جهانی با يکی از عميقترين بحراهای اقتصادی دوران حيات خود روبروست. تلاش طبقه سرمايهدار و پاسداران نظام سرمايهداری برای برون رفت از اين بحران، تا کنون بی نتيجه مانده است. وسعت اين بحران و ژرفای آن، نشانۀ روشنی از ورشکستگی، بنبست، گنديدگی و زوال نظمیست که از مدتها پيش دوران آن به سر آمده است. اين بحران يکبار ديگر ناقوس مرگ نظام ضد انسانی سرمايهداری، نظام استثمار فرد از فرد را به صدا درآورد و ناگزيری جايگزينی آن با نظمی نوين و انسانی، نظمی سوسياليستی بدون طبقات و استثمار را با صدای بلندی که در تمام جهان پيچيد، اعلام کرد.
بحران ژرف و همه جانبهای که از پنج سال پيش (۲۰۰۷) سراسر جهان سرمايهداری را گرفت، عواقب بسيار وخيمی برای طبقه کارگر به همراه داشته است. طبقه سرمايهدار و دولتهای پاسدار منافع اين طبقه در کلیه کشورهای سرمايهداری، تلاش نمودهاند تمام بار اين بحران را بر دوش طبقه کارگر قرار دهند. برنامههای رياضت اقتصادی و تعرضات گسترده سرمايهداران عليه معيشت کارگران، انجماد و حتا کاهش دستمزدها، صدها ميليون کارگر را در سراسر جهان با فقر و گرسنگی روبرو ساخته و شرايط مادی و معيشتی کارگران را پيوسته وخيمتر ساخته است. دهها ميليون کارگر کار خود را از دست داده، از کارخانه به خيابان پرتاب شده و به اردوی عظيم بيکاران پيوستهاند.
عواقب وحشتناک بحران اقتصادی نظام سرمايهداری، مبارزه طبقاتی را تشديد نموده است. تعرضات نظام سرمايهداری با واکنش و مخالفت جدی طبقه کارگر روبرو شده است. طبقه کارگر در برابر اين تعرضات دست به مقاومت زده و به نبردی رو در رو با طبقه سرمايهدار برخاسته است. همراه با بحران و تعميق آن، پيکار طبقاتی در تمام کشورهای سرمايهداری تشديد گشته و اعتلا يافته است. طبقه کارگر در مبارزه با طبقه سرمايهدار درعموم کشورهای سرمايهداری ازجمله فرانسه، ايتاليا، پرتغال، اسپانيا، انگليس و يونان با برپائی صدها اعتصاب بزرگ و سراسری، راهپيمائی، تظاهرات ميليونی و گاه با سنگربندیها و درگيریهای خيابانی به مقابله با تعرضات و اقدامات ارتجاعی سرمايهداران و رژيمهای سياسی پاسدار منافع آنها برخاستهاست. گستردگی و ژرفای بحران به حدی است که برخی از اين کشورها را تب و تاب انقلابی فراگرفته و به آستانه قيام و انقلاب نزديک ساخته است. ، جنبش وال استريت نیزکه از آمريکا آغاز شد و به سرعت به سراسر جهان تسرّی يافت و “جنبش اشغال” نام گرفت، بازتاب همين بحران اقتصادی نظام سرمايهداریست که کارگران و تمام مردم کشورهای جهان را به یک اعتصاب عمومی دراول ماه مه فراخوانده است. جنبش اشغال موسوم به جنبش نود و نه درصدیها، گرچه جنبشی ناهمگون است اما در مجموع جنبشیست متعلق به کارگران و زحمتکشان و تهيدستان. جنبش اعتراض به نابرابریها و نابسامانیهای موجود در جوامع سرمايهداری و در کليت خود جنبشیست ضد سرمايهداری. بحران کنونی نظام سرمايهداری چنان ژرف و گسترده است که طبقه سرمايهدار جهانی و دول پاسدار منافع اين طبقه قادر نيستند به سادگی بر آن غلبه يا آن را بطور قطعی حل کنند. شواهد موجود نيز حاکی از آن است که تمام تلاش بورژوازی بينالمللی برای نجات نظم سرمايهداری از بحرانی که ارکان آن را به لرزه درآورده است، با شکست و ناکامی روبرو گشته است. حل قطعی و نهائی اين بحران، بر دوش طبقه کارگر جهانی قرار گرفته است. اين تنها طبقه کارگر است که بايد با برپائی انقلاب سوسياليستی، بحران موجود را به شيوهای انقلابی حل کند و بشريت ستمديده را برای هميشه از شر نظام سرمايهداری و فجايع آن نجات دهد.
رفقای کارگر! همرزمان انقلابی و مبارز!
طبقه کارگر ايران که گردانی از ارتش پرولتاريای جهانیست، مانند تمام همزنجيران خود در سراسر جهان خواهان برافتادن نظم ستمگرانه سرمايهداری و استقرار نظمی سوسياليستیست. طبقه کارگر ايران در شرايطی به استقبال اول ماه مه میرود که طبقه سرمايهدار و رژيم سياسی پاسدار منافع اين طبقه، با اجرای سياستهای اقتصادی موسوم به نئوليبرال و آزادسازی قيمتها، سطح زندگی کارگران را در معرض شديدترين تعرضات خود قرارداده و فقر و گرسنگی کم نظيری را بر کارگران تحميل نموده است. در حاليکه حداقل دستمزد کارگران زير پوشش قانون کار در سال ۹۱ تنها ۱۸ درصد افزايش يافت، اما با افزايش شديد و افسار گسيخته قيمتها و چند برابر شدن بسياری از کالاهای مورد نياز کارگران ، افزايش نرخ تورم به بالای ۴۰ درصد، همچنين کاهش شديد ارزش ريال، دستمزدهای واقعی و قدرت خريد کارگران به طرز وحشتناکی کاهش يافته است. دستمزد کارگران حتی کفاف حداقل زندگی را نمیدهد. حداقل دستمزدهای کارگری در حال حاضر از يک چهارم، و متوسط دريافتی ماهانه کارگران از يک سوم خط فقر هم کمتر است. با تداوم سياستهای اقتصادی دولت، شرایط مادی وسطح زندگی ميليونها کارگر و اعضای خانواده آنها که در حال حاضر نيز با فقر و فلاکت دهشتناکی دست به گريبانند، به مراتب وخيمتر گشته و به پائينتر از سطح بسيار فلاکت بار و فقيرانه کنونی سقوط خواهد کرد. همراه با تعميق بحران و رکود اقتصادی، روند تعطيلی و توقف کارخانهها نيز تشديد گشته است. آغاز سالی که توسط رهبر رژيم ديکتاتوری حاکم ظاهراً سال “حمايت از کار و توليد …” ناميده شده است، با توقف پی در پی واحدهای توليدی و موج وسيع ديگری از اخراجهای دستجمعی و بيکار سازی گسترده کارگران همراه شده است. هر روزه صدها کارگر از کار بيکار شده و به خيل عظيم و هشت ميليونی بيکارانی که هيچگونه ممّر درآمدی ندارند میپيوندند. افزون بر اين، رواج و تحميل گسترده و بيش از پيش قراردادهای موقت و سفيد امضا، فعاليت گسترده شرکتهای پيمانکاری، تلاشهای رژيم برای تغيير و حذف رسمی قانون کار، امنيت شغلی کارگران را به صفر رسانده است. در يک کلام طبقه سرمايهدار و رژيم سياسی آن، بيرحمانهترين استثمار و وخيمترين شرايط کاری و معيشتی را بر کارگران تحميل نموده و بی حقوقی کارگران را به حد اعلا رساندهاند.
رفقای کارگر، همرزمان انقلابی و مبارز!
به موازات تشديد فشار و افزايش تعرضات طبقه حاکم در عرصههای اقتصادی و معيشتی، محدوديتها و فشارهای سياسی و سرکوبگرانه عليه کارگران و فعالان و تشکلهای کارگری نيز فوقالعاده افزايش يافته است. جمهوری اسلامی علاوه بر تشديد خفقان و پليسی- نظامی کردن فضای بسياری از کارخانهها و اعمال شديد کنترل پليسی- جاسوسی از طريق نيروهای امنيتی، حراست، شوراهای اسلامی و عوامل رژيم در خانه کارگر، اعمال قهر مستقيم و خشونت عليه کارگران و نمايندگان آنها را نيز شدت بخشيده است. بازداشت و محاکمه و زندانی کردن مجدد علی نجاتی رئيس پيشين هيأت مديره سنديکای کارگران شرکت نيشکر هفت تپه، بازداشت و زندانی کردن رضا شهابی عضو هيأت مديره سنديکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه، بازداشت و محاکمه شاهرخ زمانی و محمد جراحی دو تن از فعالان کارگری تبريز و از اعضای سنديکای کارگران نقاش و کانون مدافعان حقوق کارگر، بازداشت و زندانی کردن بهنام ابراهيم زاده فعال کارگری و حقوق کودک و صدور احکام سنگين زندان برای اين کارگران و همچنين اعمال شکنجههای شديد جسمی و روحی به نحوی که سلامتی جسمی اين کارگران را آشکارا به خطر انداخته و در همان حال از معالجۀ پزشکی آنها ممانعت بعمل آمده است و بالاخره بازداشت و اخراج شمار ديگری از کارگران و فعالان کارگری در تهران و شهرهای کردستان، تنها نمونههائی از اقدامات سرکوبگرانه رژيم جمهوری اسلامی عليه کارگران و جنبش کارگریست.
افزون بر اينها، رژيم سرمايهداری و ديکتاتوری حاکم ابتدائیترين حقوق دمکراتيک کارگران را سلب نموده و آنان را از حق ايجاد تشکلهای مستقل کارگری، حق اعتصاب ودیگرحقوق دموکراتیک و آزادیهای سياسی محروم ساخته است.
به رغم تمام اين فشارها و محدوديتها اما کارگران از مبارزه و تلاش مستمر برای تحقق مطالبات خود، برای تشکليابی و ايجاد تشکلهای مستقل کارگری باز نايستادهاند و در دهها مورد تجمعات اعتراضی برپا نموده و اعتصابات بزرگی را سازمان دادهاند که اعتصابات کارگران پتروشيمی نمونههای برجسته آن است. رژيم جمهوری اسلامی با تمام قوا تلاش کرده است اراده و ابتکار عمل کارگران را برای ايجاد تشکلهای مستقل علنی در هم بشکند، اما کارگران به ويژه پيشروترين کارگران آموختهاند که تلاشهای خود را به ايجاد تشکلهای علنی محدود نکنند و برای خنثی سازی تلاشهای ارتجاعی رژيم و تضمين ادامه کاری در مبارزهای سازمان يافته، به کميتههای مخفی کارخانه متکی باشند. اين کميتهها نه فقط قادرند در شرايط کنونی مبارزات علنیِ روزمره کارگران را سازماندهی و رهبری کنند و نه فقط پشتوانۀ محکم و قابل اتکائی برای ايجاد تشکلهای علنی تودهای و سازماندهی و رهبری پيروزمند کارگران در شرايط کنونی هستند، بلکه از آن جهت نيز ضروری هستند که با توجه به بحرانهای فزاينده و متعددی که رژيم حاکم با آن روبروست و چشمانداز اعتلای مبارزات، به دليل قابليت انعطاف و خصلت راديکال خود، به آسانی ميتوانند به شوراهای کارگری ارتقا يابند که يگانه ارگانهای مناسب برای کسب قدرت سياسی توسط طبقه کارگر است. عموم فعالان و پيشروان کارگری و بخش اعظم کارگران در واحدهای بزرگ و متوسط اکنون به ضرورت، اهميت و نقش تشکلهای مستقل کارگری پی بردهاند. از اين روست که حق ايجاد تشکل مستقل و حق تجمع و اعتصاب در رأس مطالبات و شعارهای کارگری در اول ماه مه بوده است. در اول ماه مه امسال نيز اين دو شعار و مطالبه سياسی، مطالبات و شعارهای محوری کارگران است. افزون بر اين دو مطالبه اساسی و محوری، کارگران در روز اول ماه مه و دربيانيهها و قطعنامههای خود بدين مناسبت، يقيناً شعارها و مطالبات ديگری را نيز مطرح خواهند کرد که از جمله میتوان به افزايش دستمزدها مطابق نرخ تورم واقعی، برچيده شدن شرکتهای پيمانکاری و لغو قراردادهای موقت و سفيد امضا، پرداخت به موقع دستمزدها و ساير مطالبات معوقه، به رسميت شناخته شدن اول ماه مه به عنوان يک روز تعطيل رسمی، ضمانت شغلی، ممنوعيت اخراج و بازگشت به کار کارگران اخراجی اشاره کرد. با توجه به موج جديد اخراجهای دستجمعی و بيکار سازی وسيع کارگران که پس از تعطيلات نوروزی آغاز شده است، همچنين با توجه به تشديد بيش از پيش فشارهای اقتصادی بر دوش کارگران که با مقاومت و اعتراضات آشکار و خيابانی کارگران روبرو گشته است، شعار ممنوعيت اخراج و بازگشت به کار کليه کارگران اخراجی از اهميت عملی ويژهای برخوردار شده است. تجمعات اعتراضی و مکرر ۶۵۰ کارگر اخراجی شهاب خودرو در برابر کارخانه و در برابر نهادهای حکومتی مانند مجلس، وزارت کار، دفتر رياست جمهوری، و تجمع اعتراضی ۲۰۰ کارگر اخراجی کارخانه شمش چدن ذوب آهن غرب کشور برای بازگشت به کار و تجمع اعتراضی ۸۰۰ کارگر فلزکار تهران در برابر دفتر رياست جمهوری برای تضمین شغلی و دريافت مطالبات معوقه، تنها چند نمونه از اعتراضات کارگری در اين زمينه و در ظرف کمتر از يک هفتهای که از تعطيلات نوروزی میگذرد، گويای وضعيت مبارزاتی و خواستهای انبوه عظيمی از کارگران است. روشن است که نه خواست پرداخت مطالبات معوقه به ۸۰۰ کارگر فلزکار تهران خلاصه میشود و نه مطالبه بازگشت به کار، به کارگران شهاب خودرو و ذوب آهن. هم اکنون دستمزدها و مطالبات بخش اعظم کارگران با ماهها تأخير و به شکلی ناقص پرداخت میشود. در مورد اخراج و بیکارسازی کارگران نيز تمامی شواهد حاکی از تشديد اين روند است و آن گونه که يکی از سايتهای حکومتی فاش ساخت، به علت وضعيت بحرانی واحدهای توليدی، ۳۰ درصد کارگران از ابتدای سال ۹۱ اخراج شدهاند.
بنابراين يکی از وظايف عاجل و مبرمی که هم اکنون بر دوش فعالان کارگری و بر دوش تشکلهای فعلاً موجود کارگری قرار گرفته است، حمايت جدی از مبارزات جاری و اقتصادی کارگران است. فعالان و تشکلهای کارگری بايد با مشارکت عملی خود در اين مبارزات و تجمعات اعتراضی، مبارزات کارگران برای تحقق اين مطالبات را تقويت و آن را به مبارزه ای سراسری و فراگير تبدیل کنند.
رفقای کارگر!
رژيم سرمايهداری حاکم بر ايران با يک بحران جدی اقتصادی روبروست. اين بحران روز به روز ژرفتر و گستردهتر شده است. رکود، تقريباً تمام بخشهای اقتصادی را فراگرفته است. کشمکش و اختلاف در بالاترين ردهها و نهادهای حکومتی نيز فزونی گرفته است. تمام اقدامات طبقه حاکم برای برون رفت از اين وضعيت و حل بحرانها با ناکامی و شکست روبرو شده است. تشديد رکود و بحران اقتصادی و اوضاع سياسی در ايران، چشمانداز بحرانهای سياسی جدی را به امری اجتناب ناپذير تبديل نموده است. جامعه ايران آبستن تلاطمات و نيازمند يک دگرگونی انقلابیست. تنها طبقه کارگر است که قادر است بحرانهای موجود را به شيوهای انقلابی و به سود تمام زحمتکشان حل کند و جامعه را از شر تمام فجايعی که جمهوری اسلامی و نظم سرمايهداری حاکم به بار آورده است نجات دهد. طبقه کارگر، بايد خود را برای انجام اين رسالت بزرگ آماده کند.
رفقای کارگر!
رژيم جمهوری اسلامی هر ساله در آستانه اول ماه مه، با تشديد اقدامات سرکوبگرانه عليه کارگران و بازداشت و ارعاب فعالان کارگری، تمام تلاش خود را بکار میبندد تا مانع برگزاری علنی مراسم اول ماه مه گردد. کارگران بايد با اتحاد خود و اتخاذ تاکتيکهای مناسب اين تلاشهای ارتجاعی و ضد کارگری جمهوری اسلامی را خنثا کنند. این حق کارگران است که مراسم روز اول ماه مه را که روز کارگر و روز اتحاد و همبستگی بينالمللی کارگران است، با تجمع، تظاهرات، راهپيمائی و هر شکل ديگری که خود تشخيص میدهند، برگزار نمايند و همبستگی خود را در مبارزه برای براندازی نظم سرمايهداری و استقرار نظم سوسياليستی با کارگران سراسر جهان اعلام دارند.
سازمان فدائيان (اقليت) از حق کارگران برای برگزاری آزادانه مراسم اول ماه مه قوياً دفاع میکند. اول ماه مه بايد تعطيل رسمی اعلام گردد و هرگونه ممنوعيت يا محدوديت برگزاری مراسم اول ماه مه ملغا بايد گردد.
سازمان فدائيان (اقليت) فرا رسيدن اول ماه مه را به عموم کارگران شادباش میگويد و بر اين اميد است که سال جاری، سالی پربار و سرشار از پيروزی برای طبقه کارگر باشد.
زنده باد اول ماه مه روز اتحاد و همبستگی بينالمللی کارگران
زنده باد آزادی – زنده باد سوسياليسم
سرنگون باد رژيم جمهوری اسلامی – برقرار باد حکومت شورائی
کار، نان، آزادی – حکومت شورائی
ارديبهشت سال ۱۳۹۱
سازمان فدائيان (اقليت)
نظرات شما