فریدون: صف آرایی مخالفین و دشمنان انقلاب!

روند تحولات اخیر در ایران نه تنها به حامیان وطرفداران انقلاب بلکه به تمامی دشمنان و باز دارندگان انقلاب، این مسئله را اثبات نموده است که حرکت اعتراضی توده های زحمتکش ایران همچنان به پیش خواهد رفت تا مرحله ای که سرانجام یکی از دو نیروی انقلاب یا ضد انقلاب کار را تمام کند.! اوج اعتراضات میلیونی توده های زحمتکش ایران که از فردای انتخابات آغاز شده بود به مدت کوتاهی سرتاسر کشور را فرا گرفته و عملآ خیابانها و میادین شهرها به تسخیر توده ها درآمد. در  ابتدای امر بخش وسیعی که رای داده بودند از موسوی خواستند! رای آنان را پس بگیرد! اگر چه  شعار “رای مرا پس بگیر” از طرف توده ها بهانه ای  برای تداوم مبارزه و ابراز خشم علیه حاکمین مرتجع بود، اما برای شرکای  دیروز جناح حاکم و اصلاح طلبان امروز، که در سا ل ۵۷ ناباورانه خود را  بر خوان سفره رنگین یافتند، یک فرصت  دیگری بود تا  با پوشش آزادیخواهی، تلاش کنند بر این حرکت وسیع اعتراضی که اینک آغاز شده  بود سوار گشته و ضمن رهبری جنبش! از شدت  اعتراضات مردم بکاهند و در نهایت، مانع از فروپاشی کلیت نظام گردند. آنان به این مسئله دلخوش  بودند که از طریق همین شعار، رای مرا پس بگیر، میتوان بعنوان پله وتکیه گاهی ارزنده  در سهم خواهی علیۀ  جناح دیگر استفاده نموده و در معاملات پشت پرده – که  ماهیت درونی تمامی جناح های رژیم فاسد اسلامی در این سه دهه بود –  مورد بهره‌برداری جناحی قرار گیرد. اما روزها گذشت شعارهای رای مرا پس بگیر، که هیچ، بدنبالش یا حسین میر حسین و الله اکبرو…. و دیگر شعارهای این چنینی همچون نقش “سبز”، در بین مردم کم رنگ و بی رنگ تر گشتند و این آغاز وحشت و کابوسی بود  برای تمامی دشمنانی که به  خیزش توده ها همانند سال ۵۷  مینگریستند و یا  لااقل باورشان این  بود که احتمال رهبری بر این جنبش وجود دارد!.اما زمان چندان  طولانی لازم نبود که مفلوکانه دریابند که این توده ها دیگر  همان مردم سی سال قبل نبوده و چنان آگاهی کسب نموده اند که با شناخت دقیق از ترفند های فرصت طلبان اصلاح طلب! به آنان بفهمانند که  دیگر نیازی به رهبران مذهبی و ارتجاعی نداشته و خود از درون و از بطن مبارزات هر روزه شان،  رهبران خویش را  آفریده و خلق میکنند و هر کسی را که تلاش کند  بهر شکلی مانع از این روند رو برشد مبارزه آنان علیه کلیت نظام گردد، از سر راه خود بردارند. توده های  به ستوه آمده به این جانیان اثبات نمودند که راهی جز سرنگونی نظام حاکم وجود ندارد و تصمیم نهائی شان این است که اینبار  کار رژیم را برای همیشه یکسره کنند! در چنین شرایطی است که آنان  به همراه تمامی مخالفین و دشمنان انقلاب  به تلاطم افتاده و آستین ها را بالا زده و بشیوه هایی  فریبکارانه و رزیلانه به مردم  بستوه آمده هشدار میدهند که مبادا دست به “خشونت” بزنید، که این عمل عواقب خطرناکی را برای شما و آیندۀ کشور بدنبال خواهد داشت! اما مردم آگاه، هوشیارتر از همیشه از این عوامفریبان خواهند پرسید: ایا فاجعه بارتر ودردناکتر و “خشونت”انگیزتر از کشتار هزاران زندانی بی پناه و بیدفاع  که در زندانهای شما و بدست شماها صورت گرفته، جای دیگری سراغ دارید؟ ایا فاجعه بارتر از “خشونت”  و نفرت انگیزتر از این اعمال هم سراغ دارید که در دوران حاکمیت امثال شماها، زنان بیدفاع و محروم را تا سینه در زمین کاشتید و با دستهای جنایتکارانه تان بر سرو سینه شان سنگ جهل اسلامی نثار کردید؟ ایا شما امضاء کنندگان قطعنامه ها، در دوره ای که فرمان کشتار دانشجویان سراسر کشور را در سال ۵۸ در دفاع از  حاکمیت مذهبی تان  صادر  میکردید و در شکنجه گاهها ی مرگتان هر صدایی را خاموش مینمودید ایا مخالفت با “خشونت”در  فرهنگتان جایی داشت!؟ در ۲۸ مرداد ۵۸  زمانی که خمینی جلاد حکم جهاد علیۀ خلق کرد را صادر نمود و شما ها سلاح بدوش برای سرکوب مردم زحمتکش کردستان رهسپار گشتید و از زمین و هوا بر سر مردم آن دیار توپ و خمپاره ریختید، در نهایت بیرحمی و در نهایت “خشونت” زن و مرد و پیر و جوان را کشتید، یادتان هست ؟ یا بیشرمانه انکارش میکنید؟ در آن زمان  “خشونت” در فرهنگ تان وجود چه معنایی داشت؟ توده ها از یاد نبرده اند  که چگونه مردم زحمتکش اسلام شهر را که تنها بخاطر آب، بپا خواسته بودند به گلوله بستید، این جنایات مظهر “خشونت” نبود؟ آیا در آن دوره کورو کر بودید؟ سی سال است همپالگی های شما در حاکمیت حق و حقوق  مردم را لگد مال کرده و تا بر روی میلیارد ها بنشینند و اینک این جوانانی که بی پروا سراسر ایران را به عرصۀ مبارزه تبدیل کرده اند از سیارۀ دیگری نیامده اند! اینان فرزندان همان توده های زحمتکشی هستند که در زندانها، دانشگاهها، کردستان و اسلام شهر ها قتل عام شدند. اکنون که میخواهند حقوق و مطالبات پایمال شدۀ خود را از حلقوم شما ها بیرون بکشند، فریاد “خشونت” نکنید تان، سر به  آسمان میزند. شما هر چه دلتان بخواهد چرندیات و نوشته های متعفن تان را بنام ماده و قطنامه منتشر کنید ولی بدانید که زحمتکشان ایران تصمیم گرفته اند کار نظام حاکم را  بهمراه شما، همکاران و شرکای دزدان  قافله  یکسره کنند. پس بنویسید تا تمامی نقابهای سی سالۀ تان از چهره برافتد، برای کارگران و زحمتکشان ایران تعجبی نخواهد بود که  ببینند چگونه  صفحات  روزنامه ها  و رسانه های خارج از کشور، امروزه از نوشته هایتان پر میشود تا بزعم خود مانع از تحولات اساسی در ایران شوید. شما اصلاح طلبان و مدافعین نظام مذهبی ایران بخوبی از روند تحولات آینده  آگاهی دارید و میدانید نهایتش به کجا قرار است ختم شود! این مسئله خواب را از چشمانتان ربوده است و برای جلوگیری از وقوع  تحولات انقلابی در ایران، آستین ها  را بالا میزنید غافل از اینکه با هر بالا زدنی، دستهای آلوده  بخون تان و با هر نوشته ای، ماهییت جنایتکارانه تان، آشکار و آشکارتر میگردد. سروش، اکبر گنجی، محسن کدیور، مهاجرانی و عبدالعلی بازرگان سالها در همین نظام سرمایه داری و مذهبی خدمت نموده و آگاهانه چشمها را بر تمامی “خشونت”های صورت گرفته بستند. شرمتان باد که توده های به جان آمده را که برای بدست آوردن حقوق پایمال شده شان مبارزه میکنند، با همان شلاق “خشونت”تان میکوبید! حفظ نظام  کنونی در بینش شما بالاترو مهم تر از مذهب تان است که خمینی جلاد در یکی از سخنرانیهایش در سال ۶۲  بروشنی آن را بیان نمود که،اگر بدانیم که خواندن نماز باعث تضعیف نظام می‌گردد، نباید نماز خواند.!! اینان فرزندان راستین همان خمینی هستند که همانند اکبر گنجی، این مار افعی خورده، وقتی میبیند در آینده ای نه چندان دور قرار است مصلحت نظام توسط توده ها بخطر افتد و متعاقب  آن احتمال سقوط اش هم فرا رسد، آشکار است  که  همانند  خمینی، فریبکارانه “خدعه” کند واینبار در لباس یک سکولار! در پارلمان اروپا بگوید “…مردم ایران خواهان دمکراسی و حقوق بشرند، بنیادگرائی اسلامی هیچ جاذبه ای در ایران ندارد…..این مردم به دمکراسی رای خواهند داد نه استبداد دینی. نظام دمکراتیک مطلوب ما نظامی است که نهاد دین در آن از نهاد دولت جدا باشد….” !!!! این سخنان کسانی است که تا دیروز برای دین و اسلام، سینه چاک میکردند و در خیابانها برسر و صورت زنان “بد حجاب” تیغ میکشیدند ، اینک در عرض همین چند هفته یا ماه ، چنان آتش سکولاریسم  در جانشان رخنه کرده که در آینده ای نه چندان دور باید شاهد این هم باشیم که پرچم مبارزه علیه دین را هم دردست گیرند   تا به هر طریقی نظام را از گزند انقلابی که در پیش است نجات دهند.  آیا در واقع چنین خواهد شد؟ آیا اینان میتوانند همانند قیام ۵۷  بر شانۀ توده های کارگر و زحمتکش سوار شده و انقلاب را به شکست بکشانند؟ آنچه مسلم است، تلاش همه جانبۀ  فریبکاران و فرصت طلبان در عرض همین چند هفته اخیر، در حقیقت نشانگر رشد و آگاهی توده ها در عرصۀ مبارزه است. اکنون  مردم ایران  نه تنها علیۀ تمامی پاسداران و مدافعین جمهوری اسلامی، بلکه مقوله مذهب را هم به چالش گرفته اند و این مسئله برای پاسداران دین وسرمایه ایران وحشت برانگیز است. این چنین است که با تمامی قوا بسیج شده  تا مانع از وقوع  تحول و دگرگونی اساسی در بطن جامعه  شوند. کارگران، دانشجویان، معلمین، زنان و تمامی نیروهای پیر و جوانی که قلبشان برای یک زندگی انسانی میطپد، هر روزه با دستهای خالی در برابر نیرو های سرکوبگر و گله های سپاه و بسیج و تمامی مزدوران  نظام حاکم بر ایران، قهرمانانه ایستادگی میکنند، میدانند که برای رهایی از  شرایط  فلاکتبار کنونی و برای خاتمه دادن بر هر نوع شکنجه واعدام و سرکوب و برای رسیدن به آزادی و رفاه اجتماعی، راهی جز این نیست که  ریشه و هستی نظام حاکم بر ایران را بخشکانند. اما واقعآ سئوال اینجاست که چگونه میتوان به این آرزوی دیرینه دست یافت؟ مگر امکانپذیر است توده ها با دستهای خالی در برابر اینهمه نیروی سرکوب که مجهز به تمامی تجهیزات نظامی هستند مقابله و ایستادگی نمایند؟ مردم بجان آمده با چه ابزاری میتوانند در برابر اینهمه نیروی آدمکشی که هدفی چون کشتن ندارند مقاومت کنند؟ این ابزار چه هست  و کجاست!؟ آنچه مسلم است و همه به آن اذعان دارند، رژیم جمهوری اسلامی ایران بقای حاکمیت سی ساله اش را مدیون به حرکت درآمدن چرخهای اقتصادی کشور است، از همین راه میلیاردها تومان ومیلیارد ها دلار به جیب زده اند و با همین میلیاردها، نیروی سرکوب خود را تغذیه و آنان را در سراسر کشور بازسازی و تقویت و آماده میسازد.  شرکت نفت، تاسیسات و نهاد های دولتی، ادارات و  کارگاهها و کارخانجات دولتی وغیر دولتی، معادن، دانشگاهها و نهادهای آموزشی، بیمارستانها و موسسات خدماتی و….، اینها همه ابزارهایی هستند که توده های زحمتکش میتوانند بعنوان پشتوانۀ مردمی از آنها علیه نظام حاکم  بهره برداری کنند. میلیونها تن از مردمی که  خیابانها را به اشغال خود در آورده اند، بخش عظیمی از آنان در همین مکانها اشتغال دارند و از شرایط و تاثیرگذاری آنها بعنوان یک ابزار مردمی در پیروزی مبارزه، آگاهی دارند. این امکان با ارزش و تعیین کننده میتواند از هم اکنون با سازماندهی درست مورد استفاده قرار گیرد. باید خود را در این مکانها سازماندهی کرد تا زمینۀ یک اعتصاب عمومی سراسری را فراهم نمود. اگر چه انجام این امر، به سادگی آوردن کلمات و  نوشتار بروی کاغذ نیست! اما  این تنها راهی است که میتوان با استفادۀ درست  و بموقع از آن، جلوی کشتارهای رژیمی که تا بن دندان مسلح است را گرفت تا راه را برای هدف نهایی که همانا یک زندگی مردمی و بدون حاکمیت مذهب است فراهم ساخت. باید ازهم اکنون با استفاده از تمامی ابزارها ی موجود در داخل و با کمک نیروهای انقلابی خارج از کشور، برای تبلیغ این نیاز حیاتی جنبش، یعنی “اعتصاب عمومی سراسری” گام برداشت. این یگانه وسیله ای بعنوان پشتوانۀ مبارزۀ مردم علیۀ نظام جنایتکار حاکم است! بگذارید! دشمنان انقلاب با انتشار بیانیه ها و قطعنامه ها به عجز و ناله بیفتند، مردم این غداره بندان و سردمداران دیروزی را بخوبی شناخته اند، این جماعت مفلوک  حاضرند ولایت فقیه که هیچ، مذهب خویش را بپای توده ها قربانی کنند تا نظام حفظ گردد. آنان بخوبی از این مسئله آگاهند که قیام مردم در نهایت به کجا ختم میشود چرا که  توفان آغاز شده ، آنان را به همان مکانی خواهد فرستاد که قرار است نظام حاکم بر ایران را بفرستند!

ژانویه ۲۰۱۰

POST A COMMENT.