خامنهای در نطق اخیر خود که در روز نهم شهریور و به مناسبت پایان ماه رمضان (“عید فطر”) ایراد کرد، بار دیگر به طرح نکاتی پرداخت که نشاندهندۀ نگرانی عمیق وی از تحولات و دگرگونیهای کشورهای منطقه است. رهبر حکومت اسلامی اگرچه با اطلاق واژه “بیداری اسلامی” به جنبشهای منطقه، سعی کرده است خود را استقبال کننده ی این تحولات وانمود سازد، اما در عمق وجود خود از تحولاتی که کمترین نتیجۀ آن سقوط دیکتاتورهای پیشین است، خواب و قرار ندارد. این بیقراری و نگرانی را خامنهای هرچند تلاش نمود در پسِ درازگوئی و بیهوده گوئیهای فراوان و همیشگی خود پنهان و یا آن را ازاذهان شنوندگان دور سازد، اما در این زمینه توفیقی نیافت.
یکی از محورهای سخنان خامنهای، دعوت مسئولان کشور به اتحاد وهمدلی بایکدیگر و اتحاد و همدلی آنها با مردم بود. صرفنظر از اینکه “مسئولان کشور” چقدر به حرفهای تکراری خامنه ای در مورد اتحاد و پرهیز از اختلاف بخواهند عمل کنند، همچنین صرفنظر از اینکه اکثریت عظیم مردم هیچ انگیزهای برای اتحاد و همدلی با مسئولان جمهوری اسلامی و یا طرفداری از جناحهای حکومتی ندارند و اساساً تمام این جناحها و کل رژیم را نفی میکنند، اما رهبر حکومت اسلامی، با اشاره به رویدادهای منطقه و حساس بودن شرایط، عمل به این توصیه را نیاز بزرگ و اصلی جمهوری اسلامی میداند. خامنهای میگوید “امروز دنیا دارد یک بخش مهمی از تاریخ خود را میگذراند، ما باید در این بخش و در این مقطع خیلی بهوش باشیم، خیلی مراقب باشیم، بفهمیم چه کار داریم میکنیم. اگر بین خودمان کدورتها و بددلیها و بدجنسیها و ناسازگاریها وجود داشته باشد، نخواهیم توانست به وظایف بزرگی که متوجه ماست عمل کنیم”.
خامنهای تا این جا حدودی از نگرانیهای خود و رژیماش را روشن میسازد. حرف وی این است که در دنیا و منطقه، اتفاقات مهمی دارد میافتد. این رویدادها ممکن است دامن جمهوری اسلامی را هم بگیرد. همه جناحها و مسئولان جمهوری اسلامی باید بهوش و مراقب باشند. اگر بر بستر نارضایتی و رویگردانی مردم از حکومت و بر بستر اختلافهای درونی که روز به روز تشدید شده است، این تحولات و دگرگونیها، سریعتر و آسانتر میتواند جمهوری اسلامی را نیز تحت تأثیر قرار دهد و به آن تسّری یابد، پس همه مسئولان و جناحها باید سعی کنند در این مقطع حساس تاریخی، بیشتر مراقب و هوشیار باشند به اختلافات دامن نزنند، کدورتها را کنار بگذارند، اتحاد و همدلی داشته باشند، از گسترش دامنه نارضایتی در میان مردم غافل نباشند و خلاصه از هرگونه عمل و یا اختلافی که میتواند زمینهساز تأثیر گذاری این تحولات باشد پرهیز کنند.
خامنهای اما در ادامه صحبتهایش و با پیش کشیدن انتخابات مجلس و طرح این موضوع که دشمنان میخواهند از چالش انتخابات علیه امنیت جمهوری اسلامی سوء استفاده کنند، قدری بیشتر به این موضوع نزدیک میشود. وی میگوید انتخابات در جمهوری اسلامی اگرچه با کشت و کشتار همراه نبوده است، اما بالاخره یک چالش است و از همه میخواهد مراقب باشند این چالش به امنیت جمهوری اسلامی صدمه وارد نکند. “انتخابات باید پشتوانه امنیت ما باشد، نباید اجازه داد این چیزی که ذخیره امنیت است، پشتوانه امنیت است، به امنیت ما صدمه وارد کند. دیدید، حس کردید، از نزدیک لمس کردید وقتی را که دشمنان ما میخواهند از انتخابات علیه امنیت کشور سوء استفاده کنند، باید همه مراقب باشند، همه بهوش باشند”.
صرفنظر از بازارگرمی خامنهای برای انتخابات قلابی مجلس در اسفند سال جاری و تلاش وی برای سمت و سو دادن توجه و اذهان مردم، به جهتی که مطلقاً مورد علاقه و توجه آنها نیست، اما تکیه مکرر خامنهای بر “امنیت” کشور و اینکه “دشمنان” میخواهند از انتخابات علیه امنیت کشور سوء استفاده نمایند، نکته بسیار مهمیست که توضیح علل نگرانی خامنهای از تحولات منطقه و ارتباط آن با جمهوری اسلامی و بالاخره تأثیر گذاری این تحولات بر بستر شرایط داخلی جمهوری اسلامی را تکمیل میکند. اگر از حشو و زوائد صحبتهای خامنهای صرفنظر کنیم و بخواهیم انگیزه هشدارهای مکرر وی به مسئولان جمهوری اسلامی برای مراقبت و هوشیاری و به خطر افتادن “امنیت” آن در جریان انتخابات و در یک کلام علت نگرانی خامنهای را دریابیم، مسأله به طور واقعی عبارت از این است که خامنهای شدیداً نگران آن است که شعلهای از تحولات و دگرگونیهای منطقه و بهار عربی زبانه کشان بر جمهوری اسلامی افکنده شود و بر بستر نارضایتی عمیق تودهای و تشدید کشمکش و اختلاف در بالا، این شعله به حریقی بزرگ تبدیل شود. نگرانی اصلی خامنهای از این است که در یک لحظه معین که فرضاً میتواند موقع انتخابات مجلس باشد، تودههای کارگر و زحمتکشی که بارها انتخابات نمایشی رژیم را آزمودهاند و اعتقادی به رژیم و انتخابات قلابی آن ندارند و نه فقط از قبل آن را تحریم کردهاند، بلکه دارند آماده میشوند تا سهم خود را در تحولات و دگرگونیهای انقلابی منطقه ایفا کنند، بهجوشند و بپاخیزند و رژیم دیکتاتوری جمهوری اسلامی و رهبر آن را به گور بسپارند.
این نگرانی و ترس، البته یک نگرانی و ترس واقعیست. اکنون رژیم بعثی بشار اسد در سوریه جلوی چشم رژیم و خامنهای قرار گرفته است. طرح اتحادیه اروپا برای تحریم نفتی سوریه، پیوستن ترکیه به این کمپ که پیش از این در نقش میانجی ظاهر شده بود، اصرار دولت آمریکا به برکناری دولت بشار اسد و همه اینها بر متن اعتراضات رو به گسترش و تداوم جنبش آزادیخوانه مردم سوریه که رژیم اسد را در یک قدمی سرنگونی قرار داده است، جمهوری اسلامی را نیز با تنگناهای بیشتر و جدیدتر و با معضلات جدیتری روبرو ساخته است. حوادث سوریه و چشمانداز تیرهای که در برابر یگانه دولت دوست و متحد جمهوری اسلامی قرار گرفته است نه فقط به انزوای بیش از پیش جمهوری اسلامی منجر خواهد گشت، بلکه با سقوط دولت بعثی سوریه، تمام نفوذ و سرمایهگذاری چندین ساله جمهوری اسلامی در میان گروههای ارتجاعی حزبالله و حماس و امثال آن نیز برباد خواهد رفت. در حال حاضر نیز جمهوری اسلامی با هیچ یک از کشورهای منطقه و یا کشورهای همسایه خود مناسبات عادی و بی تنش ندارد. این مناسبات نیز گاه بسیار تیره شده است. جمهوری اسلامی پیوسته به انزوای بیشتری رانده شده و حلقه محاصره بر آن تنگتر و متحمل عقب نشینیهای بیشتری شده است. چرخش موضعگیری جمهوری اسلامی نسبت به رویدادهای سوریه، نمونه این عقب نشینی و نه از روی میل و انتخاب، بلکه برخاسته از شرایطیست که به زیان آن رقم خورده است.
بدیهیست که این رویدادها، رژیم جمهوری اسلامی و رهبر آن را سخت نگران و بیمناک سازد. اما اگر شرایط اقتصادی و وضعیت داخلی رژیم خوب بود، اگر تضادهای نظم حاکم با تودههای مردم به این حد تشدید نیافته بود و اگر کشمکش و اختلاف در بالا و شکاف در دستگاه حکومتی، تا به این اندازه تشدید و تعمیق نیافته بود، تمام این اقدامات و تحولات فقط تا حدود معینی میتوانست موجب نگرانی و بیم و هراس جمهوری اسلامی و سران آن گردد. بر بستر شرایط به غایت وخیم اقتصادی، تشدید تضادها و نارضایتی عمیق تودهای است که اما این تحولات و دگرگونیها، به هراسی مرگبار برای رژیم و رهبرآن خامنهای تبدیل شده است.
بحران اقتصادی بیش از پیش تعمیق یافته است. قیمت کالاها و خدمات، به ویژه پس از اجرای قانون حذف سوبسیدها و آزادسازی قیمتها به نحو کم سابقهای افزایش یافته است، نرخ تورم بنابه آمارهای رسمی به حدود ۲۰ درصد رسیده است. نرخ تورم بطور واقعی حدود ۳۰ درصد است. رکود در بخش تولید ادامه یافته و تشدید شده است. صدها کارخانه و واحد تولیدی دچار بحران هستند. ۵۰ درصد واحدهای تولیدی یا تعطیل شدهاند و یا در شرف تعطیلاند.بقیه واحدهای تولیدی و صنعتی با کمتر از ۳۰ درصد ظرفیت خود مشغول به کارند. سرمایهگذاریها به ویژه در بخش نفت و گاز کاهش یافته است. شرکتها و دولتهای خارجی به خاطر تحریمها، از سرمایهگذاری و مشارکت در طرحهای مربوط به نفت و گاز خودداری میکنند. حتی شرکتهای نفتی روسی و چینی نیز از انعقاد قرارداد با دولت ایران خودداری کردهاند. بنابه گزارش سازمان بازرسی کنگره آمریکا (جی ای او) تنها از ابتدای سال جاری میلادی تا پایان ماه مه، از ۴۳ شرکت خارجی و فعال در صنایع نفت و گاز و پتروشیمی، ۲۷ شرکت فعالیت خود را به کلی قطع کردهاند. نرخ رشد به صفر و زیر صفر سقوط کرده است. تحریمهای اقتصادی علاوه بر ایجاد محدودیت در سرمایهگذاری خارجی، راه ورود تکنولوژی و تجهیزات مورد نیاز صنعت نفت و گاز را نیز محدود ساخته و مشکلات جدی برای این صنایع و توسعه کمی و کیفی آن ایجاد کرده است. استفاده از تجهیزات و تکنولوژی غیر استاندارد و قدیمی در این بخش، گاه فاجعه آفریده است. فاز سوم پالایشگاه آبادان که قرار بود برای تولید بنزین مورد بهره برداری قرار بگیرد، در جریان افتتاح آن، با آتش سوزی مهیب و کشته شدن چند نفر از پرسنل آن همراه شد.
از سوی دیگر به رغم تبلیغات کر کننده رژیم پیرامون ایجاد اشتغال، بر تعداد بیکاران روز به روز افزوده شده است. هر روز دسته دسته از کارگران اخراج و بیکار میشوند. در ظرف چهارسال گذشته به عنوان نمونه تنها در عسلویه، ۵۲ هزار نفر اخراج و تعداد شاغلین در این بخش از ۶۰ هزار به ۸ هزار نفر کاهش یافته است. جمعیت بیکاران به بالای ۷ میلیون و نرخ بیکاری به بالای ۲۰ درصد رسیده است.
تولید نفت و گاز نیز کاهش یافته و حتا نفت و گاز تولید شده نیز با مشکل فروش روبرو شده است. گزارش اوپک در سال ۲۰۱۰ حاکی از آن است که ایران اندک اندک جایگاه پیشین خود را به عنوان دومین صادر کننده نفت عضو اوپک از دست میدهد و کاهش تولید و صدور نفت ایران را سایر کشورهای عضو اوپک جبران کردهاند. از سوی دیگر به دلیل تحریمها و مشکلاتی که از این ناحیه در مبادلات ارزی برای جمهوری اسلامی ایجاد شده است، وصول دهها میلیارد دلار نفت فروخته شده را از جمله به چین و هند که مشتریان عمده خرید نفت ایران محسوب میشوند، با مشکل روبرو ساخته است. با توجه به این موضوع که بیش از نیمی از درآمد ارزی دولت و حدود ۶۰ درصد بودجه عمومی از محل صادرات نفت خام تأمین میشود، روشن است که کاهش تولید و صدور نفت و درآمدهای حاصله، آسیبهای جدی بر این شاهرگ حیاتی رژیم وارد میشود و معضلات و بحران اقتصادی را بیش از پیش تشدید میکند.
کسی نمیتواند این واقعیت را انکار کند که تمامی تلاشهای جمهوری اسلامی و جناحهای آن برای غلبه بر بحران اقتصادی با شکست کامل روبرو شده و این بحران نه تنها تعدیل نیافته بلکه پیوسته عمیقتر شده است. کوششها و توصیههای خامنهای برای توقف و کاهش تنش و اختلاف در بالا نیز به نتیجه نرسیده است. عواقب بحران اقتصادی و سیاستهای رژیم در این زمینه، فقر و فلاکت و بدبختی بیشتری را بر تودههای مردم ایران تحمیل نموده و شرایط اقتصادی و معیشتی آنها را دائماً دشوارتر ساخته است. افزون بر اینها و به رغم سرکوبهای شدید، دامنه نارضایتی تودهای بیش از پیش گسترش یافته و به حد انفجار نزدیکتر شده است. در یک کلام، سوای شرایط خارجی و اوضاع جهانی که پیوسته به زیان رژیم رقم خورده است، شرایط و اوضاع داخلی آن نیز پیوسته به زیان حاکمیت وخیمتر شده است. این است آن شرایط حساسی که خامنهای چپ و راست به آن اشاره میکند و به “مسئولان” هشدار میدهد. بر بستر این شرایط است که تحولات و دگرگونیهای منطقه، رژیم جمهوری اسلامی و دیکتاتور اول آن خامنهای را به هراسی مرگبار افکنده و او را سخت نگران “امنیت” نظام ساخته است. سقوط یک به یک دیکتاتورها، بیداری تودههای منطقه و مردمی که سالیان دراز در زیر یوغ استبداد و خفقان و دیکتاتوری به انقیاد کشیده شده و در سکون به سر میبردند اما اکنون به پا خواستهاند و سعی میکنند خود را از بند جور و ستم و استبداد رها سازند و به نان و آزادی برسند، البته نمیتوانست رژیم دیکتاتوری حاکم بر ایران را نگران و بیمناک نسازد. بیداری مردم منطقه و پیبردن به این واقعیت که آنها قادرند ستمگران و زورگویان
و دیکتاتورها را به زیر بکشند و به زباله دان تاریخ بسپارند، نمیتوانست و نمیتواند ستمگران و زورگویان و استثمار کنندگان حاکم بر ایران را که بیش از سه دهه با اعمال سرکوب و سرنیزه حکم روائی کردهاند، نگران و بیمناک نسازد. به ویژه آنکه این بیداری و روی آوری تودههای مردم منطقه – خصوصاً در تونس و مصر- به انقلاب و مبارزه برای کار و نان و آزادی، ضربه بزرگی بر اسلامگرائی و بنیادگرائی اسلامی که حکومت اسلامی از سردمداران اصلی آن محسوب میشود نیز وارد ساخته است.
اینهاست فشردۀ علل اصلی بیقراری و هراس خامنهای!
نظرات شما