بورژوازی برای حفظ سلطه طبقاتی خود و پاسداری از نظم سرمایهداری، به روشهای متعدد برای مهار جنبش و مقابله با طبقه کارگر و عموم تودههای زحمتکش، متوسل میشود.
در دورههای رکود و آرامش که توده مردم از زندگی سیاسی فعال و مبارزه انقلابی و مستقیم برای سرنگونی نظم موجود به دورند و خطری جدی، نظم حاکم را تهدید نمیکند، روشها و تاکتیکهای طبقه حاکم، ساده و تقریباً یکنواختاند. اما هنگامیکه دوران انقلابی فرامیرسد، مبارزه تودهها شکلی تعرضی و انقلابی به خود میگیرد و نظم سرمایهداری با خطراتی جدی مواجه میشود، طبقه سرمایهدار بسته به مراحل پیشرفت جنبش، متنوعترین و پیچیدهترین تاکتیکها را به کار میگیرد، تا جنبش انقلابی را مهار و خود را از خطر انقلاب و سرنگونی نجات دهد. نمونهها فراواناند: از دادن امتیازات تا اصلاحات، از سرکوبهای قهری محدود تا گسیل واحدهای ضد شورش، از فراخواندن ارتش برای مقابله با جنبش تا برقراری حکومتنظامی و حتی کودتای نظامی. اگر هیچیک از این اقدامات کارساز نشد، آنگاه رفراندوم و حتی مجلس مؤسسان به میان کشیده میشود که پیچیدهترین تاکتیک برای حفظ سلطه طبقه حاکم و بقای نظم سرمایهداری است. چراکه برای بخشهایی از تودههای ناآگاه، این توهم را پدید میآورد که گویا به خواست آنها تمکین شده است و از طریق این انتخابات میتوانند هدف و مطالبات خود را عملی سازند. اما هدف بورژوازی همانکه بود باقی است. بورژوازی که از امکانات متعدد داخلی و بینالمللی، مالی و تبلیغاتی برخوردار است، بهراحتی میتواند از همین بهاصطلاح انتخابات، حتی با این فرض که تقلبی هم صورت نگیرد، رأی میلیونها تن از تودههای مردم را که در یک چنین انتخاباتی ،همچون اتمهای پراکنده و بدون هویت طبقاتی مشارکت میکنند، به نفع هدف خود مصادره کند و با حفظ دستگاه دولتی موجود که ابزار استبداد و سلطه طبقاتی است، با حفظ شالوده نظم اقتصادی – اجتماعی سرمایهداری، سلطه و حاکمیت طبقاتی خود را پابرجا نگه دارد. مردم ایران چهار دهه پیش، یک چنین رفراندوم و مجلس مؤسسانی را تجربه کردند و نتیجه آن نیز، همان هیولای وحشتناکی است که در این سالها بر ایران حاکم بوده است.
اما پیچیدهتر شدن تاکتیکهای بورژوازی در مراحل مختلف پیشرفت جنبش، با این واقعیت نیز گره میخورد که پیشبرد این روشها در هر مرحله بر عهده یکی از جناحها، فراکسیونها و سازمانهای سیاسی بورژوازی قرار میگیرد. خواه بخشی از هیئت حاکمه باشند و یا در نقش بورژوازی اپوزیسیون ظاهرشوند. آنها ممکن است اختلافات کوچک یا بزرگی هم داشته باشند. اما اختلافات آنها هر آنچه که بزرگ باشد، منافعشان اساساً واحد است. دشمن طبقاتی آنها یکی است و هدف واحدی دارند. آنها تحت هر شرایطی وظیفهای بالاتر از این برای خود قائل نیستند که نظم سرمایهداری حاکم را حفظ کنند و بسته به شرایط و توازن قوای درونی، سهم و نفوذ کمتر یا بیشتری ازنظر اقتصادی و سیاسی به دست آوردند.
اعتلای نوین جنبش تودهای در ایران، همراه با نفی هر دو جناح بورژوازی حاکم و طرح شعارهایی در جریان تظاهرات که تودهها مستقیماً سرنگونی جمهوری اسلامی را به میان کشیدند، این واقعیت را در برابر طبقه سرمایهدار قرارداد که در مراحل اعتلا یافته تر جنبش، ممکن است جناحهای حاکم بورژوازی، دیگر قادر به کنترل و مهار آن نباشند. بنابراین، بورژوازی اپوزیسیون که در ظاهر خود را مخالف جمهوری اسلامی معرفی میکند، از هماکنون نقش فعالی برای حفظ نظم سرمایهداری حاکم بر ایران برعهدهگرفته است. روشن است که این فراکسیونهای طبقه سرمایهدار، برای انجاموظیفهای که برعهدهگرفتهاند، باید شعارها و تاکتیکهایی را متمایز از تاکتیکهای فراکسیونهای حاکم به میان بکشند، که جنبه فریبدهنده داشته باشند و چنین به نظر رسد که گویا میخواهند وضع موجود را تغییر دهند و مطالبات مردم را عملی سازند، اما در همان حال، این شعارها و تاکتیکها بهگونهای باشد که رادیکالیسم جنبش را تضعیف و مانع از رویآوری تودههای کارگر و زحمتکش، به اشکال مبارزه رادیکال و قهرآمیز برای سرنگونی رژیم، انقلاب و قیام مسلحانه گردند.
از همین روست که در هفتههای اخیر، گروههای اپوزیسیون بورژوائی جمهوری اسلامی از نمونه سلطنتطلبان، جمهوریخواهان و گروههای لیبرال – رفرمیست از قماش “اکثریت”، به همراه شبکههای تلویزیونی قدرتهای امپریالیست، یکصدا شعار رفراندوم و گاه مجلس مؤسسان را طرح و پیرامون آن تبلیغ وسیعی را سازمان دادهاند.
ماهیت ارتجاعی این شعارها از همین واقعیت آشکار است که تمام سازمانها، گروهها و افراد مدافع و مبلغ آنها، همگی طرفدار نظم سرمایهداری حاکم بر ایراناند. بنابراین هدف آنها نیز پیشاپیش روشن است.
اما رسوایی و بیاعتباری این شعارها و مبلغان آنها از این حقیقت نیز کاملاً آشکار است که آنها از رژیم ارتجاعی، استبدادی و ضد انسانی جمهوری اسلامی، میخواهند که با برپائی رفراندوم به خواست مردم پاسخ دهد. برخی از این گروهها ادعا میکنند که جمهوری اسلامی خود بهتنهایی میتواند عهدهدار برگزاری رفراندوم باشد و برخی نیز نظارت سازمان ملل را بر آن میافزایند.
اساس مسئله در هر دو مورد یکی است. مردم نباید انقلاب کنند. نباید به قیام مسلحانه رویآورند، نباید جمهوری اسلامی را سرنگون کنند، نباید دستگاه دولت استبدادی را در هم شکنند، بلکه باید به شکلی مسالمتآمیز از رژیم خودکامه و سرکوبگر، رژیمی که آزادیهای سیاسی و حقوق دمکراتیک مردم را از آنها سلب کرده، کارگران را از حق تشکل محروم ساخته و به هیچ حزب مخالفی اجازه فعالیت نداده است، درخواست کنند، رفراندوم برگزار نماید، که فرضاً مردم بگویند، جمهوری اسلامی آری یا نه!
فریبی بزرگتر از این ممکن نیست که ادعا شود، رژیمی که سالها مردم را کشتار کرده و به بند کشیده است، رژیمی که در همین چند روز تعدادی از مردم را به قتل رساند و لااقل ۴ هزار تن را به بند کشیده است، بهسادگی میپذیرد که سرنوشت و موجودیت خود را به رأی مردم بگذارد. روشن است که این فریبکاران، دشمنان تودههای مردماند و با شعار رفراندومشان برای حفظ اسارت آنها تلاش میکنند. ادعاهای آنها جز یک افسانه و دروغ نیست.
اگر قرار است، تودههای مردم ایران از شر فجایع جمهوری اسلامی و کلیت نظم حاکم بر ایران نجات پیدا کنند، به مطالبات خود دستیابند و بر سرنوشت خود حاکم گردند، راهی جز این نیست که با اراده انقلابی و تشدید مبارزه، جمهوری اسلامی را سرنگون کنند و تمام بساط دولت موجود را درهم بکوبند.
اگر قرار است، کارگران و زحمتکشان بر سرنوشت خود حاکم گردند، آنها نباید به وعدهووعید و شعارهای پوچ و توخالی اعتماد کنند. نباید جز به سرنگونی جمهوری اسلامی و کسب قدرت سیاسی بیندیشند
شعارهای رفراندوم و مجلس مؤسسان، شعار بورژوازی برای حفظ نظم موجود ، فریب تودهها و منحرف ساختن جنبش است. کارگران و زحمتکشان، تودههای مردم تحت ستم باید به مبارزه پیگیر خود ادامه دهند و از طریق شوراهایی که در جریان انقلاب شکل خواهد گرفت، قدرت را به دستگیرند و مستقیماً اعمال حاکمیت کنند. تنها ارگانی نیز که در پی سرنگونی جمهوری اسلامی صلاحیت تصمیمگیری برای تعیین نظام سیاسی آینده کشور را خواهد داشت، کنگره سراسری شوراهای نمایندگان کارگران و زحمتکشان خواهد بود.
همانگونه که اکنون روند پیشرفت مبارزه، شعار کار، نان، آزادی را به پرچم جنبش تبدیل کرده است، چیزی نخواهد گذشت که با اعتلای اشکال مبارزه، شعار حکومت شورایی، شعار تمام قدرت به شوراها، به شعار اصلی جنبش تودهای تبدیل گردد. چراکه کارگران و زحمتکشان ایران، به تجربه دریافتهاند، فقط در یک دولت شورایی است که تودههای مردم میتوانند بر سرنوشت خود حاکم گردند و مطالبات خود را عملی سازند.
نظرات شما