مذاکرات هسته ای روی لبۀ تیغ خط قرمزها

دور پنجم مذاکرات هسته ای جمهوری اسلامی با آمریکا روز جمعه دوم خرداد ۱۴۰۴(۲۳ ماه مه ۲۰۲۵) با موجی از لفاظی ها و تهدیدات طرفین نسبت به یک دیگر در رم برگزار شد. این دور از مذاکرات هم به رغم اینکه طرفین مذاکره آن را «سازنده» و اقدامی «رو به جلو» خواندند، همانند دوره های قبل بدون دستیابی به نتیجه محسوسی پایان یافت.

عباس عراقچی – وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی – طبق معمول دوره های قبل، این دور از مذاکرات را نیز «سازنده» خواند و گفت: «با توجه به بحث هایی که امروز صورت گرفت و راهکارهایی که از سوی عمان برای رفع موانع پیشنهاد شد، احتمال پیشرفت وجود دارد.»

یک مقام ارشد آمریکایی نیز دور پنجم مذاکرات را «سازنده» خواند و گفت: «پیشرفت بیشتری حاصل شد، اما هنوز کارهایی باقی مانده است.» این مقام آمریکایی ضمن قدردانی از کشور عمان که تسهیلات این مذاکرات را فراهم می کند، گفت: «این گفتگوها، که هم به صورت مستقیم و هم غیر مستقیم انجام شد، بیش از دو ساعت به طول انجامید و دو طرف توافق کردند که در آیندۀ نزدیک دوباره دیدار کنند.»

بدر بوسعیدی – وزیر خارجه عمان و هماهنگ کننده مذاکرات – نیز در پایان نشست روز جمعه در شبکه ایکس نوشت: «پنجمین دور مذاکرات ایران و آمریکا در رم با پیشرفت هایی نه چندان قطعی به پایان رسید.» او همچنین ابراز امیدواری کرد که «مسائل باقیمانده» در روزهای آینده روشن شود.

نکته قابل توجه در دور پنجم مذاکرات، حضور ویتکاف با یک ساعت تأخیر و همچنین خروج یک ساعت زودهنگام او از جلسه در پایان مذاکرات بود. تأخیر یک ساعته ویتکاف به خاطر دیدار او با رئیس موساد در ایتالیا و خروج زودهنگام او نیز با موضوعیت رسیدن ویتکاف به پرواز! مطرح شده است.

حال اگر از این موضوع جانبی و همچنین  از مجموعه تعارفات دیپلماتیک و اعلام نظرهای به ظاهر سازندۀ طرفین در پنجمین دور مذاکرات بگذریم، تنها نکتۀ مثبت و قابل ذکر این دور از مذاکره را باید همان توافق طرفین بر ادامه مذاکرات بر شمرد. چرا که بعد از سخنان ۳۰ اردیبهشت خامنه ای که خطاب به طرف آمریکایی گفت: «سعی کنند یاوه گویی نکنند. اینکه بگویند به ایران اجازه غنی سازی نمی دهیم، غلط زیادی است»، کمتر کسی فکر می کرد که سه روز بعد از سخنان عتاب آمیز خامنه ای، دور پنجم مذاکرات این چنین شتابان در رم شکل بگیرد.

سخنان تند خامنه ای خطاب به آمریکا و گفتن اینکه «نمی داند» آینده مذاکرات چه خواهد شد، اگر نگوییم به نوعی اعلام شکست مذاکرات بود، دست کم باید اذعان داشت که ادامه زودهنگام مذاکرات را در هاله ای از ابهام فرو برد. این ابهام چند ساعت بعد، با سخنان عباس عراقچی مبنی بر اینکه امروز «مقام معظم رهبری تکلیف را کاملاً روشن کرد و بحث غنی سازی اصلاً موضوعی نیست که از نظر ما قابل مذاکره باشد»، موضوعیت بیشتری یافت. و یک روز بعد، با سخنان بعدی عراقچی که در مقابل خبرنگاران گفت: «در حال بررسی هستیم که دور بعدی مذاکرات را شرکت کنیم یا خیر»، ابهامات در مورد آینده مذاکرات را باز هم بیشتر و بیشتر کرد. اما به رغم اظهارات تند خامنه ای و سخنان ابهام آمیز عباس عراقچی، درست در زمانی که همه نگاه ها به سمت توقف مذاکرات پیش می رفت و کمتر کسی فکر می کرد با وضعیت پیش آمده باب گفتگوها به زودی باز خواهد شد، اسماعیل بقایی – سخنگوی وزارت خارجه – عصر روز چهارشنبه در میان بهت و ناباوری از برگزاری دور پنجم مذاکرات در روز جمعه دوم خرداد خبر داد.

به راستی چرا جمهوری اسلامی به رغم اعلام نظر صریح خامنه ای و عراقچی که جملگی گویای شکست مذاکرات و یا دستکم توقف آن تا آینده ای نامعلوم بود، این چنین شتابان به میز مذاکرات هسته ای بازگشت؟

خامنه ای به رغم ظاهر سازی های مبتنی بر موقعیت نسبتاً مناسب جمهوری اسلامی که تاکنون در تمامی سخنرانی خود ارائه کرده است، بیش از هر کسی می داند که وضعیت نظام خرابتر از آن است که بتواند یا بخواهد در مقابل خواست های ترامپ ایستادگی کند. این خامنه ای، که بعد از آنهمه لفاظی های تند و عتاب آمیز نسبت به آمریکا باز هم  شتابان بر سر میز مذاکره حضور یافت، همان خامنه ای است که در مرداد ۱۳۹۷ در جمع مسئولان مملکتی با قاطعیت تمام اعلام کرد: «با آمریکا مذاکره نمی کنیم و جنگ هم نخواهد شد.» او همان کسی است که حتا سه ماه پیش هم اعلام کرد، مذاکره با ترامپ و آمریکا «شرافتمندانه» نیست و چند روز پیش هم در مقابل خواست ترامپ مبنی بر اینکه «غنی سازی در ایران باید به کلی برچیده شود»، گفت: غلط زیادی نکند.

حال چه شده است که خامنه ای با همه ادعاهای پیشینی که داشت، این چنین سراسیمه و شتابزده در وضعیتی خفت‌بار به  مذاکره با آمریکا تن داده است.

اکنون رهبر جمهوری اسلامی بهتر از هر کسی می داند که دوران عربده کشی های «نه مذاکره می کنیم و نه جنگ خواهد شد» به کلی سر آمده است. او به خوبی می داند که زمان تصمیم گیری برای جمهوری اسلامی در مورد پرونده هسته ای  ایران بسیار کوتاه است. چرا که غروب برجام نزدیک و فرصت برای سه کشور اروپایی برجام برای فعال کردن مکانیزم ماشه در حال اتمام است. خامنه ای و دیگر مسئولان جمهوری اسلامی نیک می دانند که اگر بر سر بحران هسته ای تا مرداد ماه امسال با دولت آمریکا به توافق نرسند، نه فقط تحریم ها و فشارهای حداکثری ترامپ بر سرشان آوار خواهد شد، بلکه با ارائه گزارش تحقیقی رافائل گروسی – رئیس آژانس بین المللی انرژی اتمی –  در خرداد ماه و پیامد آن که به احتمال زیاد فعال شدن مکانیزم ماشه را در پی خواهد داشت، همه تحریم های پیشابرجامی سازمان ملل نیز به صورت سیستماتیک علیه جمهوری اسلامی اعمال خواهند شد. مضافاً اینکه خطر احتمالی حملات نظامی اسرائیل و آمریکا نیز همچنان بر سر جمهوری اسلامی سایه افکنده است.

در کنار این مجموعه از عوامل بیرونی، اگر به عامل نسبتا  مهم و کارساز محور مقاومت مورد نظر خامنه ای نیز نیم نگاهی داشته باشیم، خواهیم دید که این برگ آس جمهوری اسلامی نیز در وضعیت کنونی از حیز انتفاع افتاده و دیگر همانند سال های پیشین کارایی لازم در چانه زنی و امتیاز گیری از آمریکا را در مذاکرات پیش رو ندارد.

حال اگر به این مجموعه از شرایط  بیرونی و بین المللی که اوضاع را برای جمهوری اسلامی سخت دشوار کرده است، بحران های ژرف سیاسی، اقتصادی و اجتماعی موجود را هم اضافه کنیم، خشم فزاینده و متلاطم لایه های مختلف اجتماعی، ناتوانی حاکمیت در تأمین حداقل نیازهای مردم نظیر آب و برق و گاز و نان و  دارو، و ورشکستگی نظام در تمام عرصه های داخلی و بین المللی را نیز بیفزاییم، بهتر می توان پریشان حالی خامنه ای و نظام را در شرایط کنونی دریافت. بهتر می توان فهمید که چرا خامنه ای در وضعیتی نامتعادل یک روز با لحنی به ظاهر تند و قدرتمند به آمریکا و ترامپ فحش می دهد، عربده کشی می کند، طرف آمریکایی را «یاوه گو» می خواند، اما روز بعد در قامتی شکست خورده، به دور از هرگونه هیبت و صلابتی نمایندگان خود را با شتابی فزاینده بر سر میز مذاکره با آمریکا می فرستد. یک روز از غنی سازی اورانیوم در هر شرایطی دم می زند، خواست آمریکا مبنی بر حذف غنی سازی اورانیوم را عبور از خط قرمز نظام می خواند و به مذاکره کنندگان آمریکایی نهیب می زند که «غلط زیادی نکنند»، اما روز دیگر با دریوزگی تسلیم روند مذاکرات می شود. یک روز در مواجهه با مردم معترض و ستمدیده ایران، آنان را به سرکوب و کشتار تهدید می کند، از ماندگاری بی چون و چرای نظام سخن می گوید، اعتراض به حق مردم را فتنه گری می خواند، اما روز دیگر، بی آنکه به روی خود بیاورد که دیروز و روزهای قبل نسبت به بقاء نظام چه لاف زنی ها کرده است، در وضعیتی نگران و هراس انگیزاز خیزش و قیام و نبردهای خیابانی توده های خشمگین و معترض، به مذاکره با آمریکا تن در می دهد. به راستی چرا؟

چون خامنه ای و دیگر مسئولان جمهوری اسلامی به خوبی می دانند شرایط  داخلی و بین المللی نظام سرکوبگر حاکم بر ایران خرابتر از آن است که بتواند در مواجهه با شرایط موجود ایستادگی کنند، در مقابل فعال شدن مکانیزم ماشه از طرف سه کشور اروپایی برجام – انگلیس و فرانسه و آلمان –  تاب بیاورند. یا اینکه بتوانند بدون دست یابی به یک توافق هسته ای مورد نظر ترامپ، از این همه تنگناهایی که از هر سو بر گلوی نظام چنگ انداخته اند، به سادگی رهایی یابند.

پوشیده نیست ماهیت جمهوری اسلامی با دورانی که پای توافق برجام با اوباما رفت، کمترین تفاوتی با ماهیت امروز آن که پای میز مذاکره با ترامپ رفته است، ندارد. تفاوت در شرایط متفاوت جمهوری اسلامی در این دو دوره است. آنچه جمهوری اسلامی را به دریوزگی در این دوره از مذاکرات هسته ای کشانده است نه تغییر ماهیت، بلکه تغییر شرایط و تنگناهایی است که اکنون جمهوری اسلامی در آن قرار دارد.

لذا، خامنه ای با توجه به وضعیت خراب حاکمیت، با توجه به اتمام توافق برجام در پائیز سال جاری و همچنین فرا رسیدن زمان فعال شدن مکانیزم ماشه در مردادماه امسال، دریافته است حال که به این مذاکرات غیر عاقلانه تن داده است، دیگر راه بازگشتی برای او و نظام متصور نیست. او به خوبی می داند روند مذاکرات اگر چه فعلاً بر سر پرونده هسته ای و میزان غنی سازی اورانیوم متمرکز است، اما دیر یا زود به موضوع موشک های دوربرد بالستیک هم کشیده خواهد شد. خامنه ای به درستی بر این امر واقف است، حتا پافشاری بر غنی سازی اورانیوم به عنوان خط قرمز نظام هم نمی تواند، او را از مسیری که در آن گام برداشته، باز دارد. او نیک می داند، در مسیر مذاکره با آمریکا برای رسیدن به یک توافق، چه با غنی سازی و چه بی غنی سازی تا ته خط باید برود. چرا که فعلاً و در این بازه زمانی به جز مذاکره و دست یابی به یک توافق احتمالی – هرچند بد – با آمریکا، هیچ آلترناتیو دیگری برای او و جمهوری اسلامی دستکم تا این لحظه وجود ندارد. اینکه عباس عراقچی یک روز پیش از مذاکرات روز جمعه، در وضعیتی شتاب آمیز دست به دامان عمان می شود تا با ارائه یک راه حل میانی ترامپ را به سمت تعدیل خواست حداکثری حذف کامل غنی سازی ترغیب کند، ناشی از همین اضطرار و تنگناهای جمهوری اسلامی ست که نمی خواهد مذاکرات فعلی به شکست قطعی منجر گردد.

تأکید ترامپ مبنی بر حذف کامل غنی سازی در ایران و تأکید خامنه ای بر ادامه غنی سازی در جمهوری اسلامی دو خط قرمزی هستند که اگر طرفین مذاکره همچنان بر آن پافشاری کنند، بی تردید شکست مذاکرات قطعی خواهد بود. و این همان نکتۀ هراس انگیزی است که جمهوری اسلامی را بر آن داشته تا با کمک عمان و قطر با ارائه طرح یا طرح های دیگری، ادامه کاری مذاکره با آمریکا را برای رسیدن به یک توافق احتمالی با ترامپ تضمین کند. چرا که شکست مذاکرات برای جمهوری اسلامی عواقبی به مراتب سنگین تر از عواقب توافق با ترامپ – با هر درجه از خفت و خواری – خواهد داشت.

 

متن کامل نشریه کار شماره ۱۱۲۱ در فرمت پی دی اف:

 

 

 

POST A COMMENT.