یکماه از آغاز جنگ ارتجاعی دولت صهیونیستی اسرائیل و گروه جنایتکار حماس گذشت، یک ماه خونین برای مردم ستمدیدهی فلسطین. ماه رنجها و خاطرات تلخ فراموش نشدنی. تصور آنچه بر مردم غزه میگذرد بسیار سخت و گاه ناممکن است. یک ماه در نگاه اول کوتاه به نظر میآید، اما زندگی کردن هر لحظهی آن بسیار دشوار و گاه غیرقابل تصور است، از کودکان در خون خفتهی غزه تا کودکانی با چهرههایی از خون و غبار که از درد و ترس اشک میریزند و فریاد میزنند، از پدران و مادرانی که کودکان غرق در خون خود را در آغوش گرفته و فریاد میزنند تا پدران و مادرانی که همراه با کودکانشان زیر آوار، مرگ را در کنار هم در آغوش گرفتند. برای چه؟! به کدامین جرم این مردمان اینگونه سلاخی میشوند؟! آنها تنها جرمشان این است که فلسطینی هستند.
صاحبان زر و زور آنها را نمیبینند، فریادشان را نمیشنوند، در جهانی که صاحبان ثروت و قدرت ردای مدافعان “حقوق بشر” بر تن کردهاند، حقوق مردم فلسطین جایی ندارد. آن هم به یک دلیل ساده: منافع صاحبان ثروت و قدرت. آنها که از کشتار مردم اسرائیل سخن گفتند و البته باید گفت و باید نوشت و باید فریاد زد، اما مردم فلسطین در کجای این “حقوق بشر” قرار دارند؟! دروغ و ریاکاری کافیست. وعدهوعید و حرفهای پرزرق و برق جان کودکان فلسطینی را نجات نمیدهد، تنها به رسمیت شناختن حق مردم فلسطین است که به این جنایات میتواند پایان دهد.
امروز مساله مهم جنگ دولت صهیونیستی اسرائیل و گروه جنایتکار حماس و همپالگیهای جنایتکارش نیست، اساسا نام بمباران مردم غیرنظامی توسط ارتش اسرائیل را نمیتوان جنگ نهاد، این یک قتلعام است، این جنایت علیه بشریت است، این اوج قساوت است و بیرحمی. این فاشیسم است، این هیولای مرگ و ویرانیست که بر سر مردم ستمدیدهی فلسطین آوار شده است، مردمی که گوشت دم توپ دو جریان فاشیستی و ارتجاعی شدهاند. یکی بر سر این مردم بمب میریزد و دیگری از این مردم بهعنوان سپر انسانی استفاده میکند. هر دو طرف برایشان جان این مردم ارزشی ندارند. یکی میگوید: “هرگز ملتی به نام فلسطین وجود نداشت” و قتلعام مردم فلسطین را با عنوان “کشتن تروریستها” توجیه میکند و دیگری میگوید “مردم غزه آماده شهادتند، شهیدان زندهاند و اجرشان با خداست”.
از آغاز جنگ تا امروز حداقل ۹۳۰۰ فلسطینی به قتل رسیدند که ۶۵ درصد آنها کودک و زن هستند. بهعبارتی دیگر روزی ۱۳۰ کودک و ۷۰ زن در غزه توسط ارتش اسرائیل به قتل میرسند. علاوه بر این، بهگفتهی جیمز الدر سخنگوی صندوق کودکان سازمان ملل متحد (یونیسف) ۹۴۰ کودک در غزه مفقود شدهاند که گمان میرود شماری از آنها همچنان زیر آوار مانده باشند. کافیست این را در نظر بگیریم که کل غیرنظامیان کشته شده در جنگ روسیه و اکراین یعنی در طول بیش از ۲۰ ماه، با تعداد کشته شدگان غیرنظامی فلسطینی در طول یک ماه برابری میکند.
یک نمونه از این قتلعامها بمباران اردوگاه “المغازی” در روز جمعه است که حداقل ۵۰ فلسطینی غیرنظامی به قتل رسیدند. یک نمونه دیگر سهشنبه گذشته در اردوگاه “جبالیا” رخ داد، اردوگاهی که پیش از جنگ ۱۱۶ هزار فلسطینی در آن زندگی میکردند. بمباران وحشیانه دولت اسرائیل و کشتار مردم بیدفاع فلسطین در جریان بمباران اردوگاه “جبالیا” به حدی بود که حتا جوزف بورل مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا در شبکه ایکس نوشت: “از تلفات اردوگاه جبالیا وحشتزده شدم”. یک پزشک از مسئولان بیمارستان اندونزیایی غزه در این رابطه گفت: “۱۲۰ کشته به این بیمارستان رسیده است که اکثر آنها زن و کودک بودند”. یک مسیحی فلسطینی که در کلیسای ارتدوکس غزه پناه گرفته است، میگوید: “آنها (ارتش اسرائیل) هیچ گزینهای برای زندگی به مردم ندادهاند. تمام گزینهها به مرگ ختم میشود”. در جریان بمباران غزه، بخشی از این کلیسا نیز ویران و تعدادی از پناهندگان به کلیسا کشته شدند. توماس وایت از آژانس سازمان ملل برای پناهندگان فلسطین در رابطه با وضعیت باریکه غزه میگوید: “هیچ مکان امنی در غزه وجود ندارد”. حتا گوترش دبیرکل سازمان ملل نیز در پی حمله ارتش اسرائیل به کاروان آمبولانسهایی که به سمت گذرگاه رفح در حال حرکت بودند، گفت: “از حمله به کاروان آمبولانس وحشتزده شدم”.
در حالیکه دولت اسرائیل مشغول قتلعام مردم غزه است، و مقامات سازمان ملل و برخی از سازمانهای مستقل به آن اذعان کردهاند، سردمداران دولتهای حامی اسرائیل و در راس آنها جو بایدن با همراهی رسانههای تحت سلطه صاحبان زر و زور در کشورهای امپریالیستی، تلاش میکنند با زیرسوال بردن تعداد غیرنظامیانی که جان خود را در بمبارانهای ارتش اسرائیل از دست دادند، به این بهانه که این آمارها از سوی حماس ارائه میشود، جنایات دولت اسرائیل را تلطیف کنند. این تلاش کثیف سردمداران جهان سرمایه در حالیست که نهادهای مستقل و همچنین دولت خودگردان فلسطینی این آمارها را تایید کردهاند.
وزارت بهداشت غزه در واکنش به این تلاشها، در روزهای گذشته گزارشی ۲۱۲ صفحهای حاوی سن، جنسیت و شماره شناسنامه حدود ۷ هزار فلسطینی کشته شده را منتشر کرد. نخستوزیر دولت خودگردان فلسطین نیز در گفتگو با خبرگزاری الجزیره، با بیان اینکه اعداد صحیح هستند، گفت: “این اعداد هر روز از بیمارستانهای غزه، توسط وزارت بهداشت جمع شده و به ما داده میشود”. بهگفتهی وزیر بهداشت دولت خودگردان فلسطین تا روز ۵ شنبه ۳۵ بیمارستان غزه از چرخه خارج شدهاند.
در میان کشتهشدگان ۷۲ نفر از کارکنان آژانس امداد فلسطینی سازمان ملل، ۳۸ خبرنگار و دهها پزشک و کادر درمانی بیمارستانهای غزه از جمله پرسنل آمبولانس هستند.
اما چگونه است که در دنیای معاصر، دولت اسرائیل بدون کمترین واهمهای از مجازات، اینگونه دست به جنایت و قتلعام مردم بی دفاع میزند؟ مردمی که خواستشان یک امر کاملا بدیهیست: داشتن کشوری به نام فلسطین.
تنها نگاهی به منازعات منطقه و مبارزات مردم فلسطین برای رسیدن به حق تعیین سرنوشت، ثابت میکند که دولت اسرائیل با تکیه بر حمایتهای بدون قید و شرط حامیاناش که در راس آن دولت آمریکا قرار دارد، به حق مردم فلسطین برای داشتن یک کشور فلسطینی بیاعتنا بوده و حاضر به تن دادن به مصوبات سازمان ملل و شورای امنیت همچون قطعنامه ۱۸۱ مجمع عمومی سازمان ملل (۱۹۴۷) و قطعنامههای ۲۴۲ (سال ۱۹۶۷) و ۳۳۸ (سال ۱۹۷۳) شورای امنیت نبوده است. به همین دلیل هم قراردادهای اسلو ۱ (۱۹۹۳) و اسلو ۲ (۱۹۹۵) هرگز به نتیجهای که قرار بود به آن برسد، یعنی تشکیل دولت فلسطینی منجر نگردید.
برای پی بردن به این واقعیت روشن، حتا لازم نیست به تاریخ مبارزات مردم فلسطین، تاریخ منازعات برای تشکیل دولت فلسطینی و قطعنامههای سازمان ملل و شورای امنیت پرداخت. وقایعی که در غزه و کرانه باختری در حال وقوعست امروز پیش چشم جهانیان است و نقش حمایتهای بیقیدوشرط دولتهای امپریالیستی آمریکا و اروپا در اقدامات جنایتکارانهی دولت اسرائیل را بوضوح میتوان دید.
جو بایدن در طول یکماه اخیر بارها بر حمایت بیقیدوشرط دولت آمریکا از دولت اسرائیل به بهانهی حق دولت اسرائیل در “دفاع از خود” تاکید نموده و در عین حال از هرگونه کمک نظامی و مالی به دولت صهیونیستی اسرائیل دریغ نکرده است. اگرچه وی در سخنان خود از محافظت از جان غیرنظامیان غزه و پایبندی به راه حل دو دولت میگوید، اما در عمل مردم دنیا شاهدند که این سخنان فقط در حد حرف باقی مانده و هیچ ارادهای برای وادار کردن اسرائیل به پذیرفتن راه حل دو دولت وجود ندارد.
دیگر دولتهای امپریالیستی همچون انگلیس، آلمان و فرانسه نیز در مجموع همان سیاست دولت آمریکا را دنبال میکنند. مقامات این کشورها بارها بر حمایت بیقیدوشرط از اسرائیل تاکید کردهاند. شولتس صدراعظم آلمان در هفتهی اخیر در تماس تلفنی با نخستوزیر اسرائیل بار دیگر بر “همبستگی تزلزلناپذیر دولت آلمان با دولت اسرائیل” تاکید کرد و البته برای خالی نماندن عریضه بر اهمیت حفاظت از غیرنظامیان و ارائه خدمات بشر دوستانه به مردم غزه نیز صحبت کرد. وزیر خارجه آمریکا نیز در دیدار خود از اسرائیل در روز جمعه بار دیگر همین مواضع را تکرار کرد.
در طول تمام این سالها دولتهای فوق که از راه حل دو کشوری سخن میگویند، حاضر نشدند کمترین تحریمی علیه دولت اسرائیل برای نپذیرفتن قطعنامههای شورای امنیت به اجرا بگذارند. نه تنها دست به این اقدام نزدند، بلکه سالانه دولت اسرائیل بیشترین کمکهای مالی و نظامی را از این دولتها دریافت کرده است. به عبارت دیگر هزینه نظامی و مالی تمام جنگهایی که اسرائیل در طول این سالها علیه مردم فلسطین به راه انداخته است، توسط دولت آمریکا و همپیمانان اروپایی آن تامین شده است.
از سوی دیگر دولتهایی که خود را در ظاهر وفادار به آرمانهای مردم فلسطین معرفی میکنند، هیچ اقدام تاثیرگذاری برای وادار کردن دولت اسرائیل و حامیاناش برای پذیرفتن راه حل دو کشور انجام ندادند. آنها بیش از هر چیز به دنبال پیشبرد سیاستها و منافع خود هستند. در یک ماه گذشته، دولتهای عربی هیچ اقدام قابل توجهای در حمایت از مردم فلسطین نکردند. دولت مصر که دارای موقعیتی ویژه در این منازعه است، سالها همدست دولت اسرائیل در محاصره غزه بود و اینکار را همچنان انجام میدهد.
دولت ترکیه یک نمونه واضح از تفاوت فاحش حرف و عمل در میان این دولتهاست. اردوغان در روزهای گذشته حتا گروه جنایتکار حماس را “مبارزان آزادیبخش” نامید و دولت اسرائیل را به جنایت جنگی متهم کرد. اما در عمل دولت ترکیه تاکنون هیچ اقدامی علیه جنایات اسرائیل در غزه انجام نداده است و سخنان اردوغان بیش از هر چیز تبلیغات انتخاباتی برای جلب آرای مردمیست که البته طرفداران واقعی آرمانهای مردم فلسطین هستند. اسرائیل و ترکیه سالانه ۷/ ۶ میلیارد دلار مبادلات اقتصادی با یکدیگر دارند و همین یک نکته پیوندهای عمیق طبقه حاکم ترکیه با طبقه حاکم اسرائیل را نشان میدهد.
جمهوری اسلامی نیز که همواره نقش مخربی در مورد مساله فلسطین داشته است، به روشی دیگر به دنبال پیشبرد منافع و سیاستهای خود در منطقه است و برای آن هرگز زجر و درد مردم فلسطین اهمیتی ندارد. سخنان خامنهای که به مردم غزه وعده میدهد هر چه درد و رنج بیشتر بکشند ارج و قربشان نزد خدا بیشتر است، بهوضوح نشان میدهد که برای این جنایتکار درد و آلام این مردم ستمدیده هیچ اهمیتی ندارد. از نظر جمهوری اسلامی مساله نه بر سر حق مردم فلسطین برای تشکیل دولت فلسطینی، بلکه جنگ مسلمانان و یهودیهاست و همانطور که بارها گفتهاند باید اسرائیل محو و تمام مردم اسرائیل بهعنوان “صهیونیست” به قتل رسیده و یا به دریا ریخته شوند.
تمام سخنان مقامات جمهوری اسلامی از جمله وزیر خارجه آن که مدام از این کشور به آن کشور در رفتوآمد است همین را نشان میدهد، تنها تهدید و موشکپرانیهای ایذایی. سخنان روز جمعه حسن نصرالله نیز یک نمونه کاملا روشن از این موضوع است. سخنان وی در واقع همان سخنان مقامات جمهوری اسلامی بود. اول اینکه گروههای “محور مقاومت” خود تصمیم میگیرند و جمهوری اسلامی در تصمیمات آنها مداخلهای ندارد (و بدین ترتیب بیرون کشیدن پای جمهوری اسلامی از اقداماتی که مزدوران منطقهای او علیه پایگاههای آمریکایی در منطقه انجام میدهند).نکته مهم دیگر این بود که او از اقدامات ایذایی حزبالله در شمال اسرائیل به عنوان مشارکت در جنگ نام برد. او گفت: “برخی تصور میکنند که حزب الله باید وارد جنگ تمام عیار شود و کاری که ما در مرزها انجام دادیم کم بوده است، البته ما به این مقدار بسنده نخواهیم کرد، اما چیزی که در جبهه ما اتفاق میافتد، اتفاقاتی است که سابقه نداشته است. حتا در جنگ ۳۳ روزه نیز این اتفاقات بی سابقه بود”. سخنان وی بهخوبی نشان داد که در شرایط مشخص کنونی موضع جمهوری اسلامی این نیست که حتا حزبالله نیز وارد جنگی تمام عیار شود.
واقعیت این است که جمهوری اسلامی در جریان این جنگ به شدت مفتضح شد. جمهوری اسلامی که در روز اول حمله حماس به اسرائیل جشن گرفت و ادعاهای آن چنانی کرد، اکنون که ورق در جنگ دولت اسرائیل با گروه حماس برگشته است، در یک مخمصه شدید قرار گرفته است. از سویی شرکت در جنگ بهنوعی خودکشی است و از سوی دیگر عدم شرکت در جنگ منجر به تخریب چهرهی آن در میان مزدوران منطقهایاش میشود. برای همین است که جمهوری اسلامی مدام بر طبل آتشبس میکوبد و با تهدید دولت آمریکا و اقدامات ایذایی میخواهد هر چه زودتر جنگ پایان یابد.
در اینجا مناسب است تا اشارهای نیز به گروه حماس داشته باشیم. سخنگوی حماس روز چهارشنبه بار دیگر موضع قدیمی حماس را تکرار کرد و گفت: “تا نابودی اسرائیل، در آینده نیز حماس دوباره و دوباره حملاتی مانند ۷ اکتبر انجام خواهد داد. اسرائیل کشوری است که جایی در سرزمین ما ندارد و ما باید این کشور را نابود کنیم”. به فاصلهی کوتاهی پس از سخنان سخنگوی حماس، وزیر خارجه بریتانیا در شبکه ایکس (توئیتر) نوشت: “چگونه دستیابی به صلح ممکن است وقتی که حماس متعهد به نابودی اسرائیل است؟”.
براستی در بحبوحهی قتلعام مردم در غزه، چه کسی میتواند مدعی نمایندگی مردم فلسطین باشد، اما این سخنان را بر زبان بیاورد؟ سخنانی تهی که تنها میتواند گزک به دست قاتلان مردم فلسطین بدهد. این موضوع به خوبی نشان میدهد که سیاستهای حماس نه فقط دستاویز قتلعام مردم فلسطین شد، بلکه اساسا این سیاستها در خدمت ارتجاعیترین و راستترین جناح طبقه حاکم اسرائیل است. بیهوده نیست که میگویند حماس فرزند اسرائیل است. دولت اسرائیل برای ایجاد تفرقه در میان نیروهای فلسطینی و به حاشیه راندن نیروهای انقلابی فلسطین، در شکلگیری و قدرتگیری آن در غزه نقش داشت. نتانیاهو در یکی از جلسات نمایندگان حزب لیکود در سال ۲۰۱۹ که مفاد آن به بیرون از جلسه درز کرد، گفته بود: “اگر مخالف تشکیل کشور فلسطینی هستید، باید کاری کنیم تا پولهایی که برای کمک به فلسطینیها میآید (عمدتا از سوی دولت قطر)، به غزه و حماس برسد. عمیق کردن شکاف میان حماس و حکومت خودگران تشکیل یک کشور مستقل را غیرممکن خواهد کرد”.
اما برخلاف دولتها که هر کدامشان متناسب با منافع خود، جهتگیری اصلی سیاستهایشان علیه مردم ستمدیدهی فلسطین است، افکار عمومی جهان هر روز بیش از گذشته به حمایت از مردم فلسطین برمیخیزد. اعتراضات گسترده در این کشورها از جمله در انگلستان،ایتالیا، فرانسه و حتا آمریکا، باعث افزایش فشار افکار عمومی به دولتها شده است و بدون تردید در سیاست جنگی اسرائیل میتواند تاثیرگذار باشد. همین وقفههای کوتاه یا کامیونهای حامل کمک به مردم غزه (هر چند محدود) و خروج برخی از مجروحین از گذرگاه رفح، بیش از هر چیز نتیجه فشار افکار عمومی بر دولتها برای جلوگیری از قتلعام مردم فلسطین است. باید بویژه بر روی این موضوع تاکید کرد که حمایت افکار عمومی از مردم فلسطین هیچ ربطی به گروه جنایتپیشه حماس ندارد. این حمایتها نتیجهی دههها تلاش نیروهای چپ و آگاه جهان بوده که بهطور مستمر از مردم فلسطین حمایت کرده و سیاستهای دولت آپارتاید اسرائیل را افشا نمودند. این نکته مهم است که اگرچه در همه جا باید سمت اصلی اعتراضات در کشورهای جهان متوجه کشتار مردم فلسطین توسط دولت اسرائیل باشد، اما در عینحال باز باید همه جا ماهیت ارتجاعی حماس و دیگر همپالگیهایشان و همچنین نقش مخرب آنها را در مساله فلسطین توضیح داد.
تنها با تقویت جریانهای انقلابی فلسطین که امروز از جمله در میان گروههایی از جوانان مبارز فلسطینی قابل مشاهده هستند، میتوان مبارزه برای تحقق آرمان خلق فلسطین را به جلو برد. باید جریاناتی همچون حماس و نیز سران فاسد حکومت خودگردان را که از مسببان وضعیت کنونی مردم فلسطین هستند، افشا کرد.
واقعیت این است که راه دیگری جز تشکیل دو دولت فلسطینی و اسرائیلی برای خاموش کردن این آتش وجود ندارد. اگر زمانی نیروهای چپ فلسطین معتقد بودند راه حل “یک دولت یک کشور” برای تمامی ساکنان اسرائیل و فلسطین وجود دارد، امروز دیگر این کار میسر نیست. حداقل در شرایط کنونی جهان، امکان روی کار آمدن دولتی “سکولار” که به تمامی تبعیضات ملی و مذهبی پایان دهد، وجود ندارد. باید اتفاقا از شرایط کنونی برای راه حل قطعی مساله و تقویت جریانات رادیکال و انقلابی بهره برد، جریاناتی که صدایشان در این هیاهو کمتر شنیده میشود.
متن کامل نشریه کار شماره ۱۰۴۳ در فرمت پی دی اف:
نظرات شما