این روزها نگرانی درمیان مدافعان نظم موجود که به شیوهها و اشکال گوناگون و توسط افراد و جریانهای دلسوز نظام به زبان آورده میشود، افزایشیافته است. تضادهای جامعه چنان تشدید شده و بحرانهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی به چنان درجهای از عمق و ژرفا رسیده است که هر مدافع نظم موجود را به فکر واداشته و به تکاپو انداخته است. بهرغم تشدید و گسترش بیشازپیش اقدامات سرکوبگرانه دولتی برای مرعوب ساختن جامعه و بهرغم خاموشی موقت خیابان و افت نسبی اعتراضات گسترده تودهای، جامعه اما در عمق همچنان در تلاطم و ناآرام است. نارضایتی و خشم بیکرانی در اردوی کارگران، زحمتکشان، زنان، جوانان و تهیدستان تراکم یافته که در هرلحظه آماده انفجار است. آنچه بیش از هر چیز در فضای جامعه انتظارش احساس میشود، هم در اردوی حکومتگران و هم در اردوی حکومت شوندگان، همین انفجار است. ارتجاع حاکم در بنبستی مرگبار گرفتار آمده و هیچ راهحلی برای هیچکدام از معضلات اجتماعی ندارد. جامعه اما نمیتواند مدت طولانی در این وضعیت بماند. خطری بزرگ و جدی در کمین نظم حاکم نشسته است. کشتی فرسودهای، بی ناخدا و قطبنما بر سطح آب در نوسان و نگرانی است . با امواج بلند خیزشها و توفان سهمگین مبارزات تودهای که درراه است، ارتجاع حاکم سرنوشت دیگری جز درهم کوبیده شدن و سقوط در قعر سیاه دریا ندارد.
در چنین موقعیتی است که بسیاری جریانها و افرادی که بیش از ۴۰ سال در خدمت رژیم رکاب زده وزندگی خود را وقف بقاء و ادامه حیات رژیم استبدادی و مذهبی جمهوری اسلامی نمودهاند با راهکارهای سیاسی که بر آن نام عبور از جمهوری اسلامی گذاشتهاند اما در اساس هدفشان نجات نظم موجود است، وارد میدان شدهاند.
یکی از اینها مهدی نصیری است که سابقه فعالیت در حوزه علمیه قم دارد، قریب به ۱۰ سال مدیرمسئول روزنامه کیهان حسین شریعتمداری بوده سپس روزنامه ” صبح ” را راهاندازی کرده و چندین سال معاونت سیاسی شورای سیاستگذاری ائمّه جمعه را بر عهده داشته است. مهدی نصیری در یکسخن رانی طولانی در کلاب هاوس از این صحبت کرد که؛ نظام نسبت به راهحلها و پیشنهادهای دل سوزان اصلاحطلب که بهزعم وی میتوانست نظام را نجات دهد وقعی نگذاشته و درواقع با عقیم گذاشتن این کوششها ، عملاً وارد پروسه “خود براندازی” شده است. مهدی نصیری که سخنان خود را بانام” خداوند رنگینکمان” آغاز کرد بهصراحت به این موضوع نیز اشاره نمود که جامعه از مرحله اصلاح نظام عبور کرده است. وی میگوید اگر زمانی در نزد کنشگران سیاسی منتقد و مخالف درون نظام سؤال این بود که “اصلاح نظام یا عبور از نظام؟” اکنون این پرسش بهکلی بلا موضوع است. چراکه پس از انتخاب رئیسی و یکدست شدن حاکمیت ، بحث اصلاحات بلا موضوع شده و جامعه نیز از مرحله اصلاحات عبور کرده است.
البته اینکه نظام حاکم اصلاحپذیر نبوده و نیست کشف جدیدی نیست. مردم ایران از چند سال قبل و از همان لحظهای که شعار
” اصلاحطلب اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا ” را بر زبان راندند درواقع تکلیف خود را نهفقط با جریان اصلاحطلب بلکه با جریان رقیب آن اصولگرا نیز یکسره کردند و در اساس کل نظام را نشانه رفتند.
بحث اصلی طلبه حوزه علمیه قم و سردبیر سابق کیهان شریعتمداری و تحلیلگرانی از قماش وی که خود را کنشگر سیاسی منتقد حکومت میدانند این است که فروپاشی نظام قطعی است. در این زمینه البته ادله فراوانی نیز ارائه میشود.ازجمله اینکه گفتمان اولیه جمهوری اسلامی که روی آن تأکید داشت مانند “استقلال”، “آزادی”، تظاهر به “ضد استکبار” و ” ضد امپریالیست” بودن و طرفداری از محرومان و مستضعفان، تماماً فروپاشیده و دیگر اثری از آن نیست. کنشگر سیاسی دلنگران عنوان میکند که حاکمیت جمهوری اسلامی نه “مستقل” است، چراکه به دامان روسیه در غلتیده، نه اهل مردمسالاری است، چراکه انتخابات آن توسط شورای نگهبان مهندسی میشود و در مورد آزادی هم همین بس که “جنبش مهسا” را بیرحمانه و به شکل خونینی سرکوب نمود . کنترل و سانسور مطبوعات و رسانهها و سینما و اوضاع وخیم اینترنت نیز همگی نشانههای استبداد و نقض آزادیهای سیاسی است. کنشگر سیاسی دلنگران حتی از تعمیم کنترل و اعمالنظر حاکمیت در دانشگاهها و حوزههای علمیه نیز سخن میگوید بهنحویکه کسی جرئت نمیکند موضع انتقادی اتخاذ کند. افزون براین، وضعیت وخیم اقتصادی و معیشتی مردم ، تورم و گرانی وزندگی فقیرانهای که نظام بر مردم تحمیل نموده دیگر جایی برای مستضعف پناهی نگذاشته است. خلاصه بعد از ارائه تمام این دلایل و فاکتورها، کنشگر منتقد نظام چنین نتیجهگیری میکند که جمهوری اسلامی مشغول خود براندازی است و نیازی به برانداز ندارد. وی به شکاف عمیق میان حاکمیت و مردم اشاره میکند که فرصت بقا بهنظام نمیدهد و آن را نشانه فروپاشی قطعی نظام میداند.
کنشگر سیاسی دلنگران و سردبیر پیشین روزنامه کیهان گویا پیش از حوادث یکی دو سال اخیر، از رویدادها و آنچه در جامعه میگذشته بهکلی بیخبر یا با آن بیگانه بوده است. گویا نظام حاکم پیشازاین جانبدار آزادیهای سیاسی بوده است. گویا فعالیت در عرصه مطبوعات و رسانهها و سینما و غیره آزاد بوده است. گویا شورای نگهبان در طول چهلوچند سال گذشته و تا قبل از انتخاب رئیسی دخل و تصرفی در انتخابات نداشته است. توگویی کشتار و سرکوب و خونریزی و قتلعام زندانیان سیاسی در دهه شصت و کشتار معترضین در خیزش دیماه ۹۶ و قیام آبان ۹۸ رخ نداده است.
اما صرفنظر از این خود فراموشی غیر سهوی و اینکه خود، چه نقش و وزنی در این رویدادها داشته است، مهدی نصیری سعی میکند به آگاهی شنوندگان کلاب هاوس برساند که این برداشت و تحلیل از اوضاع جاری جامعه منحصر به شخص وی نیست بلکه در سطوح بالای نظام نیز چنین تحلیلی وجود دارد ازجمله در جلسات فرماندهان سپاه و یا مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز ضرورت اصلاح و تغییر مطرحشده است.
کنشگر سیاسی دلنگران نظام وقتی شنوندگان خود را در کلاب هاوس متقاعد میکند که جمهوری اسلامی بهسرعت در مسیر خود براندازی حرکت میکند و فروپاشی نظام قطعی است، آنگاه مسئولیت همه ایرانیان را برای لحظه فروپاشی و خلأ قدرت یادآوری نموده و درنهایت همه ایرانیان را به “اتحاد برای نجات ایران” حول یک پلات فرم فرامیخواند.
پلات فرم منتقد درون نظام کوتاه و شامل ۴ ماده است: ۱ – جدایی دین از دولت و حکومت، ایجاد یک حکومت عرفی یا حکومت سکولار۲ – حفظ تمامیت ارضی و یکپارچگی ملی ۳ – اعتقاد به مبانی دموکراسی، اعلامیه جهانی حقوق بشر و تعبیه این مبانی در قانون اساسی جدید۴ – حاکمیت ملی و استقلال ایران( همکاری با تمام قدرتهای جهان در چارچوب منافع ملی).
کنشگر منتقد درون نظام، همه گروههای سیاسی “وطنخواه”، ملی، ملی مذهبی، مشروطهخواه، جمهوریخواه و هرکس را که به این اصول چهارگانه وفادار است، به “اتحاد برای نجات ایران” دعوت میکند. توصیه وی به تمام این جریانها در داخل و خارج کشور این است که برای عبور از این وضعیت و گذار خشونت پرهیز از جمهوری اسلامی به یک حکومت سکولار باهم همکاری داشته باشند. کنشگر سیاسی منتقد و دلنگران درون نظام با این پلات فرم کوتاه، درواقع تمام گروههای رنگارنگ و ریزودرشت بورژوازی اپوزیسیون را خلع سلاح میکند.
ناگفته نماند که همین چندی پیش جریانهای ملی مذهبی از نمونه نهضت آزادی و اصلاحطلبان راندهشده از حکومت که بخش عمده آنها حول میرحسین موسوی جمع شدهاند، همایشی تحت عنوان ” گفتگو برای نجات ایران” برگزار کردند.
گذار آرام و مسالمتآمیز از استبداد دینی به یک حکومت سکولار، جدائی دین از دولت، تمامیت ارضی، دموکراسی پارلمانی و اعلامیه جهانی حقوق بشر، فشرده مطالباتی است که جریانهای بورژوائی داخل و خارج کشور، بهرغم هرگونه تفاوت و اختلافنظر دیگری که باهم داشته باشند بدون استثنا روی آن توافق دارند. شهریار آهی دلال بورژوازی اپوزیسیون چندی پیش عین حرفهای مهدی نصیری را بر زبان آورده و از ائتلافی سخن گفته بود که بایستی خود را برای روزهای پس از تغییر رژیم در ایران و جلوگیری از هرجومرج آماده کند. پلاتفرم کنشگر سیاسی منتقد و دلنگران نظام به نحوی تنظیمشده که تمام نیروهای مشروطهخواه، جمهوریخواه، ملی، ملی مذهبیها جورج تاونیها، رضا نیم پهلوی، حزب چپ، شیرین عبادی امضاکننده منشور حداقلی، عبدالله مهتدی که با کاسه گدایی تا آستانبوسی مرتجعترین شخصیتهای مورد انزجار و نفرت مردم از نمونه نوه رضاخان سقوط نموده است و تا دار و دسته اکثریتیهای خائن ، همه و همه، حتی راستترین جناح گروه مخالف سلطنت از نمونه فرشگردیها را نیز راضی میکند.
کنشگر سیاسی دلنگران نظام، افزون بر همه گروههای سیاسی داخل و خارج کشور از نمونه جریانات یادشده، از حوزه علمیه و همه “نخبگان” جامعه از قماش خودش که با نظام اسلامی همراه بودهاند مثل خاتمی، روحانی، ظریف، بهویژه چهرههای شاخص “اصلاحطلب”، همچنین از سرمایهدارانی که سالهاست در حسرت سرمایهگذاری هستند، دعوت میکند در کنار میرحسین موسوی قرار بگیرند، اختلافات را شخم نزنند تا جامعه از استبداد مذهبی، آرام و بیدردسر، با موفقیت به دموکراسی و سکولاریسم عبور کند. البته نخبه سیاسی دلنگران پنهان نمیکند که بهتر این میبود خامنهای شخصاً آستینها را بالا میزد و ابتکار عمل برگزاری یک رفراندوم آزاد را برای انتخاب مدل حکومت به دست میگرفت و به “یک قهرمان ملی ” تبدیل میشد. اما این راهحل نخبه گرانه چنان بیربط با واقعیتهای جاری جامعه است که نخبه سیاسی منتقد خود براندازی نظام و نگران نظم موجود، خود نیز آن را نزدیک به محال میداند و از خیر آن میگذرد.
فقط مهدی نصیری سردبیر سابق کیهان شریعتمداری ارگان جناح راست اصولگرایان نیست که بهشدت نگران خود براندازی رژیم است و از این واژه و عبارت استفاده میکند. امروز بسیاری از بهاصطلاح اصلاحطلبان نیز در این زمینه با اصولگرایانی از قماش نصیری همزبان و همرأیند. محمد خاتمی سردسته جریان اصلاحطلبی نیز از “انحراف انقلاب” و درست به شیوه نصیری از شکاف میان ارزشهای نسل جدید با حکومت سخن میگوید. وی نیز ضمن انتقاد از “شیوههای نادرست حکمرانی” میگوید “رویه کنونی حکومتداری، “گام برداشتن در مسیر خود براندازی ” و” خود براندازی است”.
این بههیچوجه تصادفی نیست که تحلیلها، واژهها و عبارات مشابهی در درون جناحهای رقیب مطرح میشود. واقعیت این است که وضعیت رژِم بسیار بحرانی و شرایط بقا و ادامه حیات آن مانند گذشته، بهکلی از بین رفته است. نظام حاکم بهشدت بیثبات و متزلزل شده است. شخص خامنهای در رأس نظام نیز دیگر نمیتواند حتی مانند یک سال قبل حکومتداری کند. کار بهجایی رسیده است که نهفقط میرحسین موسوی و دنبالهروانش بلکه برخی از آخوندهای حوزههای “علمیه” و تشکلات وابسته روحانیون از نمونه “مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم” نیز ” صحت حکمرانی” حاکمان را صریحاً زیر سؤال بردهاند. آنان که مکرر گفته بودند براندازی نه ممکن است و نه مطلوب، اکنون چنان نگران و سراسیمه شدهاند که برای جلوگیری نه از خود براندازی که اساساً مهار انقلاب و ممانعت از درهم پیچی نظم موجود متفقاً آستینها را بالا زدهاند.
نیازی به گفتن نیست که شکافهای درون طبقه حاکم بسیار عمیق است. این شکافها بهویژه بعد از آغاز خیزشهای انقلابی و نبردهای خیابانی از اواخر شهریور سال گذشته، روزبهروز ژرفتر نیز شده است. تضادهای بهشدت حاد و ستیزنده و بحرانهای حاد و عمیق و لاینحل جامعه، با هر اقدام نسنجیده حکومتی میتواند لحظه فروپاش نظام حاکم را نزدیکتر کند. تحلیل گران و نخبگان حکومتی و عناصر و جریانهای دوراندیشتر حکومتی که عمری در خدمت نظام حاکم بودهاند و منافع اقتصادی و سیاسی در حفظ نظم موجود دارند، اکنونکه نظام در یکقدمی سرنگونی و فروپاشی قرارگرفته، چهبسا به اشاره و ارادهی گردانندگان اصلی نظام به جلوی صحنه راندهشدهاند که در بحبوحه تحولات ناگزیر جامعه رهبری آن را در دستگیرند تا نظم ورشکستهای را که دیگر نمیتواند خود برانداز نباشد و در مهلکه قرارگرفته از هلاکت نجات دهند.
فروپاشی غیرقابلکنترل باید به یک فروپاشی کنترلشده تبدیل شود . قبل از آنکه کارگران و تودههای مردم زحمتکش بخواهند ضربه قطعی را بر فرق سر نظم موجود وارد سازند، کنشگران سیاسی منتقد نظام حاکم و نگران نظم موجود، درصدد برآمدهاند با ایجاد آلترناتیوی از درون نظام ولو در اتحاد با جریانهای بورژوائی بیرون از آن، قبل از هر چیز نظم موجود و نظام سرمایهداری را از زیر ضربات انقلاب خارج ساخته و از خطر سقوط و ازهمپاشی برهانند و حتی اگر لازم آید، اوضاع را از دست حاکمیت فعلی خارج سازند.
ماجرای خود براندازی حکومت، نگرانی دلواپسان حکومتی و در دست گرفتن سرنخ اتحاد با انواع جریانهای بورژوایی، یکبار دیگر این واقعیت را اثبات میکند که جریانهای بورژوایی درون نظام بسیار دوراندیشتر و هوشیارتر از همپالگیهای خارج کشورشان هستند و اگر کار به مرحله فروپاشی برسد، بیکار نمینشینند و آلترناتیو رژیم فعلی را خود از درون نظام علم خواهند کرد.
متن کامل نشریه کار شماره ۱۰۳۰ در فرمت پی دی اف:
نظرات شما