اهل کرهٔ خاکیم. ساکن زمین. سرخم، سیاهم، سفیدم. زنم. کارگرم. در شالیزار کارمی کنم. دستم تا آرنج در آب و گل است. دانهدانه برنجها را در آب مینشانم. تا دانهها سر از خاک درآورند، خمیده میشوم. استخوانهایم در رطوبت آب میشوند. در گندمزارها چرخی میزنم. به خودم نهیب میزنم رقصیدن زنان جرم است. میدانم گندمها مهرباناند راز مرا خاک میکنند. داس را بر تن نازک گندمها میزنم. با درد داس بیگانه نیستم. عمری است زنان در حاکمیت زنستیز مردسالارانه مرتجعان دینی زخم داس را چشیدهاند.
در دخمهای پای دار قالی کارمی کنم. رنگها در انتظار حزن آواز من نشستهاند. دستانم نقش جنگل سبزی را میکشد. پشت درختان جنگل، دختران جوان قالیباف سازمی زنند. سرزندگی دختران قالیباف با دار قالی درهمآمیخته، رنگهای شاد وزندهای به گلهای قالی میدهند. افسوس دختران با چهرههای درهمشکسته ساز را شکستند. دخمه نمناک، دار قالی کهنه، درختان جنگل حکایت اندوهبار اجداد قالیباف مرا در گوشم زمزمه میکنند. زنان کارگر قالیباف رنگپریده، نحیف و رنجور، حاصل یکعمر بیگاری در دخمههای نمناک. قالی برای کیست؟ بیاعتنا به گلهای قالی زیر پایت، با انگشتانی نرم و نازک پیانو مینوازی. بیاعتنا بهجای زخمهای انگشتان زمخت من. آیا فقر من اتفاقی است؟
در کارخانه کارمی کنم. صدای ناهنجار ماشینها سرم را به دوران میاندازد. کارمی کنم درحالیکه مغزم از هیاهوی کارخانه ورم میکند. خروارها کاغذ تولید میشود. کاغذها در کارتن میروند. کارتنها به بازار. بازار به سود کیست؟
در خانه کارمی کنم. برای دوخت و دوز جوراب بچهها نخ کم میآورم. از لباسم نخی میکنم. دکمهها را سفت میکنم. تن بیتابم را روی زمین میاندازم. گوشهای از لحاف را سرم میکشم. با خودم فکر میکنم روی این کاغذهای سفید از من هم مینویسند؟ چه کسی از من خواهد نوشت؟ برای زنان کارگر هم صفحهای در نظر گرفتهاند؟ چه کسی درد تبعیض و ستم مرا با خود از این کارخانه بیرون خواهد برد؟ بر روی این کاغذها چه مینویسند؟ آِیا برای ترسیم صورت تکیده کارگران زن هم جایی هست؟ یا با نقش صورت زنان زیباروی سرخ و عروسکی صفحات کاغذ آذینبندی میشوند؟ چه تضاد مضحکی! این در حالی است که از دیدن یک تار موی زنان زحمتکش به لرزه میافتند. کاغذهای پاک را با انواع دروغ و تزویر آلوده میکنند. بر صفحات، نام کوچک زنان را نمینویسند. حتی پس از مرگ هم نوشتن نام زن بر سنگقبر مجاز نیست. از قدرت زنان سخت بیمناکاند. پشت یک توهم وحشیانه به نام دین سنگر گرفتهاند. خشنترین قوانین انسانی و ضد زن را علیه زنان روا داشتهاند. برای کشتن زنان، ناموسپرستی و مالکیت زنان و دختران خانواده را مانند تمام اصول دینی و خرافات پوسیدهشان ترویج میکنند. برای کشتن زنان در دوردست مناطق محروم کشور اشاعه همین خرافات ارتجاعی کافی است.
اما دوران سیاه مرتجعین زنستیز به پایان رسیده است. ما زنان کارگر و زحمتکش تحت ستم برای رسیدن به آزادی با جراحت عمیق یک زخم کهنه در دوران سیاه ارتجاع حکومت مذهبی و سرمایهداری زنستیز جمهوری اسلامی پای در خیابان نهادهایم. در برابر ظلم، ستم، تبعیض و نابرابری، حجاب ارتجاعی اجباری، قوانین قرونوسطایی مردسالارانه یکصدا فریاد میزنیم. کارگران وزنان زحمتکش، پیشقراولان جنبش انقلابی زن زندگی آزادی در روز هشتم مارس، شکوه همبستگی خود را در خیابان به نمایش خواهند گذاشت.
روز هشت مارس برزنان زحمتکش جهان گرامی باد!
۱۵ اسفند ۱۴۰۱
کنشیار
نظرات شما