جهان بار دیگر در آستانه یک جنگ بزرگ میان قدرتهای امپریالیست جهان قرارگرفته است. پیامهایی که هفته گذشته از اجلاس گروه هفت و همزمان با آن، اجلاس سران کشورهای عضو ناتو به سراسر جهان مخابره شد، خبر از تشدید بیسابقه تضادها میان قدرتهای امپریالیست جهان، تقویت نیروهای نظامی بلوک امپریالیستی آمریکائی- اروپائی برای درگیریهای نظامی قریبالوقوع داد.
اجلاس سران گروه ۷ از ۲۶ تا ۲۸ ژوئن (۵ تا ۷ تیر) در آلمان برگزار شد. مقابله با روسیه و منزوی کردن آن از طریق تحمیل “هزینههای اقتصادی شدید و فوری”، تشدید تحریمها، گامهای گستردهتر برای محدود کردن درآمد روسیه از فروش نفت، حمایت همه جانبه مالی و نظامی از دولت اوکراین در جنگ و نیز مقابله با گسترش نفوذ چین از طریق توافق بر سر طرح سرمایهگذاری ششصد میلیارد دلاری تحت عنوان”همکاری برای زیرساخت و توسعه جهانی”، مهمترین تصمیمات این اجلاس بود. برای مقابله با چین تصمیم گرفته شد، مبلغ ۶۰۰ میلیارد دلار در طرحی نظیر طرح بزرگ چین به نام “کمربند و جاده” برای صدور سرمایه به کشورهای دیگر، ظاهراً برای ایجاد زیرساختها ازجمله بنادر، خطوط راهآهن، شبکه برقرسانی و غیره اختصاص داده شود. عرصههای سرمایهگذاری نشان میدهد که این طرح علاوه بر اهداف اقتصادی ، اهداف نظامی را نیز دنبال میکند. بااینوجود چنین به نظر میرسد که در این اجلاس همان یکپارچگی که در برخورد با روسیه وجود داشت در قبال چین وجود نداشت. ازجمله اینکه نخستوزیر انگلیس در یک گفتگو با شبکه سی ان ان گفت: “در ارتباط با رفتار با چین باید به یک تعادل درست رسید. سیاست گروه هفت باید از طرفی ارزشها را نمایندگی کند، از طرف دیگر باید ادامه روابط تجاری با چین را ممکن سازد.”
همزمان اجلاس ناتو نیز برای تصویب یک استراتژی جنگی جدید تحت عنوان سند «مفهوم راهبردی» در مادرید برگزار شد و این سند را به تصویب رساند. دبیر کل سازمان نظامی بلوک امپریالیست غرب در نخستین جلسه نشست ناتو گفت: “رژیمهای تمامیتخواهی چون چین و روسیه درصدد برهم زدن نظم جهانی مبتنی بر حقوق بینالملل هستند” لذا تصمیمات مهمی بهمنظور تقویت ناتو اتخاذ خواهد شد. وی افزود: کشورهای عضو ناتو در مادرید بر سر هشت برابر کردن شمار نیروهای ضربتی این ائتلاف توافق خواهند کرد و آن را از ۴۰ به ۳۰۰ هزار نفر خواهند رساند. وی بحران پیشآمده در اروپا را بزرگترین بحران امنیتی از زمان جنگ جهانی دوم تاکنون خواند و اعلام کرد که با این تهدید مقابله خواهد کرد. دبیر کل ناتو همچنین در یک گفتگوی مطبوعاتی گفت: “باید برای جنگی طولانی آمادهباشیم، این اشاره ما به ولودیمیر زلنسکی، رئیسجمهور اوکراین است.”
بایدن نیز در اجلاس سران ناتو گفت: نیروهای آمریکایی در هر سو و در تمام حوزههای زمینی، هوایی و دریایی تقویت خواهند شد. آمریکا حضور نظامی خود را در سرتاسر اروپا افزایش میدهد . او برنامههای افزایش و تقویت نیروهای آمریکایی در اروپا را به شرح زیر اعلام کرد. “افزایش تعداد ناوشکنهای نیروی دریایی آمریکا از چهار به شش در جنوب اسپانیا.ایجاد مقر دائمی برای سپاه پنجم ارتش آمریکا در لهستان. ایجاد یک تیپ چرخشی اضافه در رومانی متشکل از سه هزار نیروی رزمی و دو هزار پرسنل. استقرار چرخشی و تقویتشده نیروها در کشورهای حوزه بالتیک. استقرار دو اسکادران جنگنده اف-۳۵ در بریتانیا. تقویت سیستمهای دفاع هوایی و قابلیتهای دیگر در آلمان و ایتالیا”
ناتو در بیانیه پایانی اجلاس مادرید نیز اعلام کرد : “بحران برآمده از تهاجم بیدلیل روسیه به اوکراین بهطور چشمگیری نظم امنیتی اروپا را برهم زده است” و روسیه را “مهمترین و مستقیمترین تهدید برای امنیت متحدان” اعلام کرد.
در اجلاس سران ناتو علاوه بر اعضای این سازمان نظامی، ژاپن، کره جنوبی، استرالیا و زلاندنو نیز که متحد بلوک امپریالیست غربیاند، حضور داشتند.
در بیانیه ناتو همچنین از موافقت رهبران این سازمان نظامی با دعوت رسمی از فنلاند و سوئد و امضای پروتکلهای الحاقِ این دو کشور برای پیوستن به این ائتلاف خبر داده شد. میلیتاریسم و گرایش به ارتجاع سیاسی توامان پیش میروند. بورژوازی سوئد و فنلاند که برای پیوستن به اردوی جنگطلبان لحظهشماری میکردند، برای باج دادن به رئیسجمهور ترکیه که با پیوستن آنها به ناتو مخالفت کرده بود، به یک معامله ننگین آدمفروشی دست زدند و درازای ورود به ناتو با امضای یک توافقنامه سهجانبه با دولت ترکیه، متعهد شدند که پناهندگان سیاسی مخالف دولت ترکیه را در این کشورها که رژیم سرکوبگر ترکیه آنها را تروریست میماند، تحویل این کشور دهند. اردوغان یک روز بعد از اجلاس ناتو در یک مصاحبه اعلام کرد:” سوئد قول داده است که ۷۳ تروریست را به ترکیه تحویل دهد.”
مصوبات اجلاس سران گروه هفت و ناتو، جهت اوضاع سیاسی تیرهوتار جهان، تشدید تضاد میان قدرتهای امپریالیست رقیب، جنون میلیتاریسم و تدارک و آمادگی بیشتر نظامی برای رویآوری به جنگی بزرگ را بهوضوح نشان داد.
پوشیده نیست که در طول چندین سال اخیر با تقویت روزافزون قدرت اقتصادی و نظامی چین و روسیه، بهعنوان قدرتهای امپریالیست رقیب بلوک امپریالیستی آمریکائی-اروپائی، تضاد میان کشورهای امپریالیست جهان پیوسته تشدید شده وتوام با آن گرایش روزافزون به میلیتاریسم و افزایش بودجههای نظامی به عنوان یکی از شاخصههای این تشدید تضادها و منازعه بر سر تجدید تقسیم بازارها و مناطق نفوذ افزایش است.
امپریالیسم آمریکا که از سالها پیش قدرت اقتصادی برتر خود را در برابر قدرت روزافزون اقتصادی امپریالیسم چین پیوسته ازدستداده، بیش از هر زمان دیگری نگران از دست دادن بازارها و هژمنی خود در جهان تکقطبی است که هماکنون بهشدت متزلزل شده است.
بایدن از لحظهای که به قدرت رسید در ادامه سیاست ترامپ، استراتژی جهانی دولت آمریکا را مقابله با چین و مهار آن بهعنوان اولویت اصلی امپریالیسم آمریکا اعلام کرد که هماکنون به شکلی خزنده و بی سر و صدا، بخشهایی از بازار جهانی را از چنگال آمریکا و اروپا درآورده است. بنابراین، استراتژی دولت آمریکا، محاصره سیاسی- نظامی و اقتصادی چین را در دستور کار قرار داده است.
بایدن در سند “چشمانداز استراتژی” خود تأکید کرده است که روی هر نقطهای از این منطقه، از جنوب آسیا تا جزایر اقیانوس آرام، بهمنظور تقویت مواضع و تعهد بلندمدت تمرکز خواهد کرد.
در این سند آمده است: جمهوری خلق چین در حال ترکیب اقتدار اقتصادی، دیپلماتیک، نظامی و فناوری خود، در شرایطی است که یک حوزه نفوذ در هند – اقیانوسیه میخواهد و به دنبال آن است تا تأثیرگذارترین قدرت جهان شود.
در این سند چشمانداز استراتژیک، آمریکا به مدرن سازی اتحادها، تقویت شراکتهای نوظهور و سرمایهگذاری در سازمانهای منطقهای وعده داده است. آمریکا همچنین بر اهمیت “یک هند قوی” بهعنوان یک شریک در چشمانداز مثبت منطقهای تأکید کرده است. بر اساس این سند، ایالاتمتحده، یک هند – اقیانوسیه “آزاد و باز را از طریق شبکهسازی ائتلافهای قدرتمند و تقویتکننده متقابل” را دنبال خواهد کرد.
آمریکا با عزیمت از این نظرگاه که چین در تلاش برای ایجاد حوزه نفوذ منطقهای و کسب تأثیرگذارترین قدرت جهان است، وعده داد تا منابع امنیتی و دیپلماتیک بیشتری به منطقه جغرافیائی هند – اقیانوسیه برای عقب راندن چین اختصاص دهد.
در راستای پیشبرد این استراتژی به توافق امنیتی- دفاعی سه کشور آمریکا، انگلستان و استرالیا موسوم به “آکوس” شکل داد. بر پایه این پیمان امنیتی، انگلیس و آمریکا متعهد شدند که نیروی دریایی استرالیا را به فناوری زیردریاییهای هستهای برای مقابله با چین مجهز کنند. علاوه بر آن قرار شده است سه کشور، قدرت ، فعالیت و امکانات خود را در حوزههای هوش مصنوعی، تولید نسل نوینی از تسلیحات هستهای و سایبری علیه چین، متمرکز و هماهنگ سازند.
تنها یک هفته پس از اعلام توافق امنیتی “آکوس”، آمریکا، هند، استرالیا و ژاپن اجلاس موسوم به “کواد” را در مهرماه ۱۴۰۰برگزار کردند که این اجلاس نیز در راستای استراتژی آمریکا علیه چین بود. در همین حال آمریکا تقویت نظامی تایوان را در دستور کار قرارداد.
درحالیکه امپریالیسم آمریکا در تلاش برای ایجاد بلوکبندی جدیدی در شرق آسیا و اقیانوسیه و تقویت نظامی خود در این منطقه بود، بلوک امپریالیستی غرب با حمله نظامی روسیه به اوکراین مواجه شد. در یک آن، تضادها به مقیاس بیسابقهای تشدید شد و تقدم آمادگی نظامی بلوک امپریالیست غرب برای مقابله نظامی فوری با روسیه در دستور کار قرار گرفت. آمریکا تلاش نمود با استفاده از این شرایط، موقعیت برتر خود را در بلوک غرب که در دوران ترامپ آسیبدیده بود، تقویت کند و تمام اروپا را به زیر هژمنی خود درآورد.
اما حمله نظامی روسیه به اوکراین و اشغال بخشهایی از خاک اوکراین، اقدامی خلقالساعه نبود، بلکه نتیجه اوضاع سیاسی متشنج جهان و نزاعی چندین ساله میان امپریالیسم روس و بلوک امپریالیستی غرب بر سر مناطق نفوذ در شرق اروپا بود. زمانی که قرارداد اتحاد آلمان منعقد شد، غرب به روسیه اطمینان داده بود که ناتو بهسوی شرق گسترش نخواهد یافت. اما در جهانی که زور و قدرت و تلاش قدرتهای امپریالیست برای کسب بازارهای جدید و مناطق نفوذ، حرف اول را میزند، هیچ توافق و قراردادی پایدار نیست و تضمینی برای بقاء آن وجود ندارد. امپریالیسم غرب که روسیه را ناتوان یافته بود، زیر قول و قرارهای خود زد و ناتو برای محاصره روسیه که خطری بالقوه و تهدیدکننده برای غرب محسوب میشد، حرکت به سمت شرق اروپا را بهویژه از ۲۰۰۸ در دستور کار قرارداد و کشورهای اروپای شرقی را یکی پس از دیگری به عضویت ناتو درآورد. لذا تضاد میان روسیه و غرب پیوسته تشدید شد. آخرین نقطهای که میتوانست کار را به رودرروئی مستقیم، درگیری نظامی و نقطهای غیرقابلبازگشت بکشاند، اوکراین بود که با ماجرای تظاهرات میدان با سردمداری گروههای فاشیست موردحمایت ناتو از نمونه آزوف و اسوبودا که به فرار رئیسجمهور این کشور به روسیه انجامید، عملاً به رودررویی مستقیم انجامید. ناتو به حمایت و تقویت دولت طرفدار خود در اوکراین و سرکوب طرفداران روسیه در شرق این کشور و مناطق خودمختار آنها توسط دولت اوکراین، ادامه داد و روسیه با اشغال بندر کریمه و حمایت نظامی از جدائیطلبان اوکراین به جنگ غیرمستقیم روی آورد. در این فاصله روسیه که موقعیت اقتصادی و نظامی خود را تحکیم کرده بود، خود را برای حمله نظامی به اوکراین آماده میکرد و در سوی دیگر همانگونه که اخیراً دبیر کل ناتو گفت: بلوک غرب نیز از سالها پیش در حال گسترش نیروی ناتو و آمادگی برای درگیری با روسیه بود.
بنابراین وقتیکه اولتیماتوم امپریالیسم روسیه به غرب کمی پیش از حمله نظامی به اوکراین، برای اعلام بیطرفی اوکراین و فراخواندن نیروهای نظامی و بیرون بردن تسلیحات هستهای از شرق اروپا بدون جواب ماند، روسیه که احساس میکرد از قدرت رویارویی مستقیم با بلوک غرب برای تحقق اهداف توسعهطلبانه امپریالیستی خود برخوردار است، حمله نظامی خود را به اوکراین آغاز کرد. بنابراین روشن است که حمله نظامی روسیه به اوکراین برخلاف ادعای دبیر کل ناتو یک” تهاجم بیدلیل” نبود. دلیل آن، رقابت و کشمکش قدرتهای امپریالیست برای کسب بازار و مناطق نفوذ بود که همواره به جنگ و کشتار و ویرانی انجامیده است. در اینجا نیز رقابت دو قدرت امپریالیست روسیه و غرب بر سر مناطق نفوذ، به جنگ منجر شد. بنابراین مسئولیت مرگ و کشتار هزاران تن از مردم غیرنظامی، آوارگی میلیونها تن و ویرانیهای وحشتناک در اوکراین نهفقط بر عهده روسیه بلکه بلوک امپریالیست غرب نیز قرار دارد. امپریالیستهای غربی دروغ میگویند که این جنگی میان دولتهای اقتدارگرا و دموکراسی است. این جنگی میان ارتجاع امپریالیستی بر سر تجدید تقسیم بازارهای جهان و مناطق نفوذ است. اکنون دیگر پس از گذشت چند ماه از این جنگ، دیگر برکسی پوشیده نیست که این جنگ، نه جنگی میان روسیه و اوکراین، بلکه جنگی میان دو قدرت امپریالیست است. از یکسو نیروی نظامی روسیه به همراه متحدان جدائیطلب خود در اوکراین مستقیماً در این جنگ شرکت دارد و از سوی دیگر بلوک امپریالیست غرب که از سالها پیش طراح و پیش برنده سیاست توسعهطلبانه خود در اوکراین بود، اکنون پول، سلاح و مستشار در اختیار دولت این کشور قرار میدهد که برای بلوک امپریالیست غرب بجنگند. اما این جنگ همانگونه که اجلاس اخیر گروه هفت و ناتو نشان داد، پایان کار نیست، بلکه آغاز جنگی است که به رودرروئی مستقیم اما این بار نهفقط میان روسیه و غرب، بلکه از آنجائی که امپریالیستهای چین و روسیه برای تجدید تقسیم بازارهای جهان تلاش میکنند و هر دو هدف مستقیم بلوک غرب قرار دارند، به جنگی بزرگ میان این دو بلوک خواهد انجامید. حتی اگر در کوتاه مدت توافقی هم بر سر اوکراین میان روسیه و غرب صورت بگیرد، چیزی جز یک آتشبس موقت نخواهد بود. از همین روست که ناتو با تمام توان به تقویت ماشین نظامی خود روی آورده است. تمام کشورهای عضو ناتو بودجههای نظامی خود را شدیداً افزایش دادهاند. حتی کشورهای ظاهراً بیطرف سابق برای آمادگی جنگی به ناتو پیوستهاند و آمریکا سردمدار میلیتاریزه کردن سراسر اروپا شده است.
اکنون تشدید تضادها به مرحلهای رسیده که در چهارچوب نظام سرمایهداری جهانی و در نزاع میان قدرتهای امپریالیست راهی برای حل آنها جز جنگ وجود ندارد. در شرایطی که طبقه کارگر و تودههای زحمتکش نتوانند جلو جنگها و جنگافروزان را بگیرند و آمادگی برپائی یک انقلاب برای سرنگونی نظمی که سرمنشأ جنگ است را نداشته باشند، به ناگزیر، جنگ، وحشیگری و کشتار رخ میدهد و فجایع بیشمار به بار میآورد. تجربه تمام دوران سلطه امپریالیسم در جهان این واقعیت را بهوضوح نشان داده است که علاوه بر صدها نمونه جنگهای کوچک و کودتاهایی که پشت سر آنها قدرتهای امپریالیست قرار داشتند، دو جنگ جهانی برای حل این تضادها برپاشده است که در نخستین آن ده میلیون و در دومین آن لااقل ۶۰ میلیون تن از مردم قتلعام شدند. اکنون آیا در شرایطی که سلاحهای هستهای کشتار جمعی در دست قدرتهای امپریالیست رقیب، میتواند حتی کره زمین را نابود کند، احتمال چنین جنگی تا چه حد میتواند به واقعیتی مرگبار تبدیل شود؟ پاسخ آن را نهفقط تهدیدات پوتین به استفاده از سلاح هستهای، بلکه سند “مفهوم استراتژی” جدید ناتو نیز داده است. تصمیمات جدید اجلاس ناتو برای نمایش دادن قدرت نظامی بلوک غرب نیست، بلکه برای جنگ است و وقتیکه جنگ آغاز شد هیچ تضمینی نیست که از سلاح هستهای استفاده نشود. وقتی که منافع قدرتهای امپریالیست ایجاب کند آنها آمادهاند که این بار بهجای ۶۰ میلیون حتی ۶۰۰ میلیون انسان را قتلعام کنند. زمانی که ترومن رئیس جمهوری آمریکا فرمان داد در یکچشم به هم زدن ۲۰۰ هزار نفر را در هیروشیما و ناکازاکی کشتار کنند، بهوضوح نشان داد که این استعداد درندهخوئی در امپریالیسم هست که صدها میلیون انسان را کشتار کند. اکنون دستبهنقد نیز جنون میلیتاریسم درحالیکه درآمدهای هنگفتی نصیب بزرگترین انحصارات جهانی بهویژه انحصارات تسلیحاتی کرده و میکند و تمام دولتهای عضو ناتو موظف شدهاند، حداقل دو درصد تولید داخلی خود را صرف هزینههای نظامی کنند، از هماکنون بار هزینههای سنگین این میلیتاریسم و جنگطلبی بر دوش کارگران کشورهای سرمایهداری عضو ناتو قرار گرفته است. روشن است که در سوی دیگر ماجرا، امپریالیستهای روسیه و چین نیز بیکار ننشستهاند. آنها نیز همان برنامه، اقدامات و اهدافی را پیش میبرند که ناتو در حال اجرای آنهاست. مادام که نظام طبقاتی سرمایهداری حاکم است، مادام که در بالاترین مرحله این نظام یعنی امپریالیسم، انحصارات جهانی سرنوشت تودههای مردم را در دست داشته باشند، راه نجاتی برای بشریت ستمدیده از توحش و بربریت این نظم جز یک انقلاب برای سرنگونی سرمایهداری وجود نخواهد داشت. تنها راه نجات بشریت از این توحش و بربریت، یک انقلاب اجتماعی و استقرار سوسیالیسم است که برای همیشه بهنظام طبقاتی، جنگ و فجایع آن پایان خواهد داد.
نظرات شما