شعرهای تاول زده
در سازهای شکسته
با گلوی خسته
در خون نشسته
میدانی
اندیشههای ماهی کوچک آرس
قدرت تغییر شما را دارد
منم آذربایجان
نگاه کن به قلهام
بدم میاد ز بودنم
حرف مفت نیست
چهل سال رخ مادر بر خاک
سخت است سرودن در شعر
طول شب فکر مردم بی نان
رفیقان میشوند اعدام
خونی که نثار میشود
جانی که به دار میشود
منم آذربایجان
همیشه در کنارتان
با تمام شما گرسنهام
با تمام مادران گریان
در صحنههای اعدام
تبعید
شلاق
خط خون بر روی کاشیهای زندان
یکی بودن
یکی بودن
فریاد زدن
به شوق عشق آزادی
منم آذربایجان
ستاره آذرخش در شب ستمکشان
هنوز رنگ خون مانده در کوچهها
سرود کار میخوانم
با خلقی در اغوشم
در تاریخ میماند
خاطرات مردانش
به دیدم انتقام خشم عصیانش
که فردایش کسی آنجا نمیگرید
کسی آنجا ندارد بیم
نه از فقر نه از دژخیم
آری انروز
روزگار دگری است
بهاران دگر
سیاهکوه
نظرات شما