دیپلماسی دروغ

جمهوری اسلامی یکی از نادر نظام های سیاسی جهان است که زیربنای سیاست داخلی و خارجی خود را با دروغ و نیرنگ و فریب بنا کرده است. شروع این سیاست راهبردی، توسط خمینی از پاریس آغاز شد و پس از آن، خامنه ای و رفسنجانی ستون های این سیاست را پایه ریزی کردند. پیشبرد دیپلماسی دروغ در دوران خاتمی به لبخند و کرشمه آراسته شد، در دوران احمدی نژاد به طرز عریانی پوست انداخت، در هشت سال ریاست جمهوری حسن روحانی اوج گرفت و اکنون با روی کار آمدن ابراهیم رئیسی، پیشبرد این سیاست بیش از هر زمان دیگری شتاب گرفته است. ابراهیم رئیسی در اولین نشست خبری خود با وقاحتی کم نظیر مدعی شد، جمهوری اسلامی بزرگترین مدافع “آزادی، عدالت” و مجری “حقوق بشر” در ایران است. ادعاهایی که طی نزدیک به دو ماه تکرار، سرانجام در روز سه شنبه ۳۰ شهریور، به هنگام سخنرانی مجازی ابراهیم رئیسی در هفتاد و ششمین نشست سالانه مجمع عمومی سازمان ملل به گونه ای سخیف تر و در گستره ای وسیعتر، بازخوانی شدند.

رئیسی که یکی از مهره های دست آموز خامنه ای است و در گستره وقاحت و دروغ گویی دست کمی از خامنه ای ندارد، در سخنرانی مجازی خود، با سرپوش گذاشتن بر همه جنایات جمهوری اسلامی و انکار ناکارآمدی ها و رسوایی های ۴۲ سال گذشته هیئت حاکمه ایران، اصلی ترین محور سخنرانی خود را بر نقد و نفی سیاست های ارتجاعی و جنگ طلبانه دولت آمریکا در منطقه قرار داد. اینکه سیاست آمریکا به تاسی از خوی و خصلت امپریالیستی این کشور، همواره بر خلاف منافع کارگران و زحمتکشان جهان و منطقه بوده است، اینکه تمامی اقدامات آشکار و پنهان آمریکا همواره در مسیر زد و بند و توطئه چینی علیه منافع مردم کشورهای مختلف، تقویت گروهای مرتجع اسلامی و روی کار آوردن دولت های ارتجاعی در منطقه بوده است، کمترین تردیدی در آن نیست. برای اثبات چنین ادعایی، اساسا هیچ نیازی به دانش سیاسی کافی و حتی مطالعه سیر تاریخی حوادث و اقدامات تجاوزکارانه آمریکا طی یک قرن گذشته نیست. یورش نظامی آمریکا به عراق و افغانستان و سرنوشت فاجعه باری که برای توده های این دو کشور رقم خورده است، از جمله نمونه های حی و حاضری هستند که اکنون در مقابل چشم ما و جهانیان قرار دارند. فاجعه یورش نظامی آمریکا به عراق و افغانستان اکنون آنچنان روشن و آشکار است که حتی آن دسته از روشنفکران و احزاب بورژوایی ایران که طی ۲۰ سال گذشته به دموکراسی وارداتی و کمک های دولت آمریکا دل بسته بودند، اکنون به نقش فزاینده و مخربی که آمریکا در شکل دهی نظام عشیرتی – قبیله ای در عراق داشته و نیز نقش جنایتکارانه ای که این کشور در به قدرت رساندن دوباره طالبان در افغانستان ایفاء کرده است، واقف اند. اینکه سیاست های آمریکا چه صدماتی را به توده های مردم ایران و منطقه وارد کرده است، اینکه تجاوزات دولت آمریکا چه ویرانگری های غیر قابل تصوری را برای مردم منطقه رقم زده است، یک چیز است، و پنهان شدن جمهوری اسلامی در پشت سیاست های تجاوزکارانه آمریکا برای محق جلوه دادن سیاست پان اسلامیستی، ماجراجویانه و مخرب خود در کشورهای منطقه، یک چیز دیگر است.

در اینکه جمهوری اسلامی به عنوان یک رژیم ارتجاعی هار و مستبد و سرکوبگر، به عنوان رژیمی که با اقدامات پان اسلامیستی، توسعه طلبانه و مداخله گرانه خود، همواره یکی از طرف های اصلی دامن زدن به جنگ و کشتار و ویرانگری در سوریه و لبنان و یمن و عراق بوده است، هیچ شکی در آن نیست. کمک نظامی و تسلیحاتی ایران به گروه های واپسگرای اسلامی در کشورهای منطقه، سازماندهی مهاجران افعانستان و پاکستان در گردان های شبه نظامی فاطمیون و زینبیون و گسیل آنان برای جنگ و دفاع از رژیم بشار اسد در سوریه، ارسال نیروهای تروریستی به کشورهای منطقه، اقدام به بمب گذاری و ترور نیروهای مخالف رژیم در قلب اروپا، همواره بخشی از سیاست تاکنونی جمهوری اسلامی برای ناامن کردن منطقه و جهان بوده است. از این رو رژیمی همانند جمهوری اسلامی با ماهیت ارتجاعی و تروریستی و نقش دخالتگرانه ای که در کشورهای منطقه داشته است، هرگز در جایگاهی نیست که بتواند با دیپلماسی دورغ و یا پنهان شدن پشت سیاست های تجاوزکارانه آمریکا برای خود اعتبار کسب کند. با این همه و به رغم اینکه دیپلماسی دروغ طی سال های گذشته به مقدار زیادی کارکرد خود را در داخل و خارج از دست داده است، اما جمهوری اسلامی در هر فرصتی خصوصا در مجامع بین الماللی همچنان بر پیشبرد دیپلماسی دروغ و نیرنگ و فریب اصرار دارد. سخنرانی مجازی ابراهیم رئیسی در مجمع عمومی سازمان ملل، نمونه روشنی از  تکرار دروغ های بی پایان جمهوری اسلامی است که اینبار از زبان ابراهیم رئیسی به عنوان رئیس جمهوری منصوب خامنه ای به کار گرفته شده اند.

ابراهیم رئیسی در فراز اول سخنان خود با این ادعا که ایران پیشروترین کشور در نظام سیاسی انتخابی غرب آسیا است، مدعی شده است: “من به عنوان منتخب ملت بزرگ ایران مفتخرم که به نمایندگی از آنها، پیام عقلانیت، عدالت و آزادی را که سه اصل اساسی حیات انسان معاصرند، به جهان برسانم”. و سپس در توضیح و تبیین این سه اصل اساسی گفته است: “آزادی به معنی حق اندیشیدن، تصمیم گیری و عمل کردن برای همه انسان ها است. صلح و امنیت پایدار در گرو اجرای عدالت است”. (تاکید از ما است)

شنیدن اینگونه اراجیف، خصوصا اینکه او خود را “منتخب بزرگ” مردم ایران می خواند، با توجه  به تحریم بزرگ نمایش انتخاباتی از طرف توده های مردم ایران و ۲۸ درصد آرایی که نصیب او شده است، حرف مفتی بیش نیست. اما تاکید او بر آزادی و حق اندیشیدن، دست کم برای مردم ایران که بیش از ۴۲ سال است سرکوب و زندانی و کشتار شده اند، برای توده های زحمتکشی که از ابتدایی ترین حقوق انسانی خود محروم هستند، برای زنانی که حقوق شان یکسره پایمال شده است، برای شاعران و نویسندگانی که به کلی از حق آزادی بیان و اندیشه محروم گشته اند، برای ملیت ها و اقوام مختلف ایران که به جز سرکوب و بی عدالتی چیز دیگری نصیبشان نشده است، شاید فرصتی برای خندیدن و لحظه هایی برای تمسخر و استهزاء رئیسی و دیگر مسئولان جمهوری اسلامی باشد. اگر در روزها و ماه های اولیه به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی که توده های مردم ایران نسبت به شعارهای خمینی مبنی بر اجرای “آزادی و عدالت” متوهم بودند، اکنون اما دیگر کسی اینگونه یاوه سرایی های رئیسی و امثال او را در مورد آزادی و صلح و امنیت جدی نمی گیرد. تکرار اینگونه شعارهای توخالی برای مردم ایران که بیش از چهار دهه سرکوب شده اند، بی حقوقی را تجربه کرده اند، شلاق بی عدالتی بر گرده شان نشسته است، و آزادی های فردی، اجتماعی و سیاسی شان یکسره به تاراج رفته است، فاقد هرگونه اعتباری است. تکرار این شعارهای توخالی اکنون نه دیگر در نزد توده های مردم ایران، بلکه در مجامع بین المللی هم محلی از اِعراب ندارد.

ابراهیم رئیسی البته گزافه گویی های بیشتری هم داشته است. او در قسمت دیگری از سخنان خود، ضمن تاکید بر وجود آزادی در ایران، آزادی را به معنای “حق اندیشیدن، تصمیم گیری و عمل کردن برای همه انسان ها” دانسته است. شنیدن این سخنان، آنهم از زبان یک عنصر جنایتکار که طی ۴۰ سال گذشته، بجز سلب آزادی، بجز کشتار زندانیان سیاسی، بجز سرکوب، بجز اعدام منتقدین و مخالفان جمهوری اسلامی کار دیگری بلد نبوده است، همانا سُخره گرفتن آزادی و ریشخند او نسبت به مردم آزادی خواه ایران و جهان است. طرح اینگونه شعارهای توخالی از طرف کسی که قضات دستگاه قضایی تحت امر او، طی سال های متمادی نویسندگان را به جرم اندیشیدن حبس کرده اند، کارگران را به جرم حق طلبی شلاق زده اند، زنان را به جرم استفاده از حق آزادی پوشش و “تصمیم گیری و عمل” به این حق انسانی خود، بازداشت و حبس و شکنجه کرده اند، فراتر از وقاحت یک عنصر جلاد و قاتل و آدمکش است. برای توضیح چنین وقاحتی باید در جستجوی واژگان دیگری بود که چنین گستاخی و بی شرمی را افاده کنند. برای جلادی که فقط در تابستان ۶۷، هزاران زندانی سیاسی محکوم به حبس را به دار آویخت و اکنون در کمال بی شرمی به انجام چنین جنایتی افتخار می کند و با ادعای پاسداشت “حقوق انسان ها” و برپایی “عدالت” در جامعه از نهادهای حقوق بشری و سازمان های بین المللی توقع “جایزه” هم دارد، تکرار اینگونه سخنان، دیگر به سُخره گرفتن آزادی و عدالت نیست، بلکه اوج خیره سری و دهن کجی یک عنصر جلاد و آدمکش نسبت به مفاهیم آزادی و عدالت و صلح و امنیت است.

ابراهیم رئیسی علاوه بر عدالت و آزادی، از خشونت، فقر، بیکاری، فساد اخلاقی و اقتصادی، جنگ های منطقه ای و بی توجهی جهانیان به اصول عقلانیت هم سخن گفت. سخنان او علیه خشونت، وقتی خودش مظهر خشونت در ایران است، بیان سخنان او در مورد فقر و بیکاری و فساد اخلاقی در مجمع عمومی سازمان ملل، آنهم در شرایطی که فقر و بیکاری و اختلاس و فساد اخلاقی و اقتصادی در جمهوری اسلامی بیداد می کند، سخن گفتن او از ویرانی جنگ های منطقه ای، وقتی نظام مورد نظرش یک پای ثابت ایجاد ترور و ناامنی و عدم امنیت در ایران و منطقه است، جملگی نمایش مضحکی از پیشبرد همان سیاست دیپلماسی دروغ در عرصه داخلی و بین المللی است که اینبار مسئولیت انجام آن به ابراهیم رئیسی واگذار شده است.

مردم ایران ۴۲ سال است که با فقر و فلاکت و بی حقوقی زندگی می کنند، بیش از چهار دهه است که زیر سرکوب و اختناق و انواع بی حد و مرز خشونت دولتی له شده اند. زندانیان سیاسی هر روزه با شکنجه و خشونت و بدرفتاری بازجویان و ماموران حکومتی مواجه اند. بر اساس آخرین سند عفو بین الملل فقط در ۱۱ سال گذشته ۷۲ نفر در زندان های جمهوری اسلامی زیر شکنجه و فشار و خشونت به قتل رسیده اند. یاسر منگوری، شاهین ناصری و امیر حسین حاتمی، آخرین قربانیان اعمال خشونت ماموران جمهوری اسلامی در روزها اخیر بوده اند. یاسر منگوری دو ماه پس از دستگیری، اواخر شهریور زیر شکنجه کشته شد. شاهین ناصری از شاهدان شکنجه وحید افکاری، پس از چندین سال حبس، در ۳۰ شهریور، درست در روزی که ابراهیم رئیسی برای نشست مجمع عمومی سازمان ملل از خشونت حرف می زد، در زندان فشافویه بر اثر شکنجه و اعمال خشونت به قتل رسید. امیر حسین حاتمی، جوان ۲۲ ساله ای که هفته پیش دستگیر شده بود، تنها چند روز پس از بازداشت روز شنبه سوم مهر در زندان فشافویه تهران بزرگ درنتیجه خشونت و شکنجه ماموران جمهوری اسلامی جان باخت. موارد فوق نمونه هایی از نوک کوه یخ اعمال شکنجه و خشونت در جمهوری اسلامی است که مسئولان این رژیم با اتکا به دیپلماسی دروغ همواره تکذیب کرده اند. خشونتی که طی ۴۲ سال در زندان های جمهوری اسلامی تکرار شده و همچنان ادامه دارد.

الگوی امنیت سازی جمهوری اسلامی ایران مبتنی بر شکل دهی به مکانیسم های درون منطقه ای با محوریت دیپلماسی و بدون مداخله خارجی، از جمله فرازهای دیگری از سخنرانی مجازی ابراهیم رئیسی در هفتاد و ششمین نشست سالانه مجمع عمومی سازمان ملل بود، که زوایای دیگری از دپیلماسی نیرنگ و فریب را بر مردم ایران و جهان آشکارتر ساخت.

با دخالت هایی که جمهوری اسلامی در دهه های گذشته از طریق صدور تروریسم، تقویت گروه های مرتجع اسلامی در سوریه و یمن و عراق و لبنان داشته است، اکنون به جز مزدوران داخلی و منطقه ای این رژیم، کمتر کسی است که به اینگونه شعارهای توخالی و سراپا جعلی مسئولان جمهوری اسلامی باور داشته باشد. هر ساله میلیاردها دلار حاصل دسترنج کارگران و زحمتکشان ایران توسط جمهوری اسلامی برای کمک به گروه های اسلامی و تروریسی منطقه هزینه شده است. میلیاردها دلاری که اگر برای ایجاد اشتغال، افزایش حقوق، بهداشت، درمان و نظام آموزشی کشور هزینه می شد، اکنون چنین فقر و فلاکت و بیکاری روزافزونی نصیب توده های مردم ایران نمی شد. اکنون نظام بهداشتی ایران در مقابل کرونا  اینچنین درمانده و فلج نمی بود.

اینکه مردم ایران از دیپلماسی دروغ و فریب جمهوری اسلامی عبور کرده اند، تردیدی در آن نیست. خاصه دروضعیت پر تلاطم کنونی که یک دوران انقلابی جامعه را فرا گرفته است. در وضعیت کنونی بر بستر فقر و فلاکتی که کارگران، زحمتکشان و عموم توده های مردم ایران در آن بسر می برند، در شرایطی که بحران های ناعلاج از هر سو راه ادامه حیات را بر جمهوری اسلامی بسته اند، در دوران پر شور انقلابی کنونی که مردم ایران بیش از هر زمان دیگری به ضرورت سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی پای می فشارند، روشن است دوران پیشبرد دیپلماسی فریب دیگر بسر آمده و سنگر گرفتن پشت دیپلماسی دروغ هرگز کمکی به ابراهیم رئیسی و جمهوری اسلامی نخواهد کرد.

متن کامل نشریه کار شماره ۹۳۹ در فرمت پی دی اف

POST A COMMENT.