به خود باور بیاوریم

نمایش “انتخاباتی” سیزدهمین دوره ریاست جمهوری رژیم جمهوری اسلامی سرانجام به پایان رسید. نمایشی که نتایج آن پیشاپیش روشن بود. گرچه در چهار دهه عمر جمهوری اسلامی، پیش از این نیز، درصد بالایی از واجدان شرایط رأی‌دهی، از بازی در نمایش‌های دوره‌ای رژیم اجتناب کرده بودند، اما عدم مشارکت بالا در “انتخابات” این دوره از ریاست جمهوری رژیم، وجه تمایز بارزی با دوره‌های گذشته داشت و آن هم تحریم فعال و آگاهانه‌ی آن از سوی مردم بود. مردمی به جان آمده از فقر و سرکوب و جنایت و فساد و تبعیض که به رغم تجربه سرکوب خونین آبان ماه ۹۸، شجاعانه بر سر هر کوی و برزن عدم شرکت خود در این نمایش را به صدای بلند اعلام ‌کردند و با اشاره به شرایط وخیم زیست روزمره‌شان دیگران را نیز به تحریم سیرک رژیم تشویق و ترغیب کردند و نه تنها تحریم “انتخابات” را بلکه هر یک به زبانی، خواست سرنگونی آن را.

تحریم ۱۴۰۰ حادثه‌ای غافلگیرکننده نبود. پیش‌درآمد این تحریم، به جز انعکاس آن در نتایج نظرسنجی‌های داخلی و خارجی، نتیجه‌ی “انتخابات” یازدهمین دوره مجلس شورای ارتجاع اسلامی در سال ۹۸ بود که با تمام رأی‌سازی‌های رژیم، مشارکت ۵۷ / ۴۲ درصدی را به ثبت رساند. از همین‌رو، چشم‌انداز تحریم گسترده و فعال توده‌ای، طیف‌های دیگری را نیز به تکاپو انداخت. از یک سو، طیف‌هایی که می‌کوشیدند مانع گسترش تحریم شوند و از سوی دیگر طیف‌هایی را که آزمند تصاحب این مبارزه‌ و دستاوردهای آن کرده بود.

نتیجه‌ی مفتضحانه پیشاپیش روشن این نمایش، هم برخی سران رژیم را به تناقض‌گویی میان “بی‌نیازی حکومت اسلامی” به رأی مردم و “لزوم شرکت در انتخابات” برای نمایش “مشروعیت رژیم” واداشته بود، و هم میان “صندوق‌بازان” حرفه‌ای تفرقه افکنده و دسته‌ای را مردد و آشفته بر سر دوراهی “مشارکت” یا عدم “مشارکت” قرار داده بود.

در “انتخابات” اخیر “صندوق‌‌بازان” حرفه‌ای مدت‌ها از تصفیه کاندیداهای‌شان توسط شورای نگهبان شکوه کردند؛ از “مهندسی انتخابات” نالیدند؛ نسبت به نابودی “جمهوریت” در برابر “حکومت اسلامی” هشدار دادند؛ تهدید به “کاهش مشارکت” در صورت ادامه‌ی این روند کردند. هرچند دلیل این شکوه و شکایت‌ها بر مردم روشن نبود، چرا که نظارت استصوابی شورای نگهبان و “مهندسی انتخابات” و “نتایج انتخابات” در جمهوری اسلامی امر بی‌سابقه‌ای نبود. در اوان پایه‌گذاری این روند، خود همدست آن بودند و آن گاه که دامن‌گیر خودشان شد، حداکثر با غرولندی، این تحقیر را تاب آورده بودند. “جمهوریت” هم که از همان ابتدا در پای “حکومت اسلامی” قربانی شده بود. حنای تهدید به “کاهش مشارکت” نیز نزد شورای نگهبان رنگی نداشت. اگر “اصلاح‌طلبان” شعار مردم در اعتراضات سال‌های پیش مبنی بر “اصلاح‌طلب، اصول‌گرا، دیگه تمومه ماجرا” را ناشنیده گرفته و با وقاحت مدعی “بدنه اجتماعی” بودند، “اصول‌گرایان” آن را با گوش جان شنیده و با ارزیابی “سود و زیان” سهیم کردن “اصلاح‌طلبان” در رقابت از خیرِ اندک رأی “اصلاح‌طلبان” گذشتند، گرچه تمام درها را نبسته و دو کاندیدای نه چندان “مطلوب” را چون تکه‌ای استخوان جلویشان پرتاب کردند.

این روند به نفاق بین “صندوق‌بازان” حرفه‌ای انجامید. یک گرایش، به رغم‌ تیپاهای مکرر رژیم، لبخند بر لب در “لزوم دفاع از صندوق رأی” و “دمکراسی صندوقی” همچنان مدیحه‌سرایی ‌کردند. آنان کوشیدند با میکروسکوپ، فلسی از “اصلاح‌طلبی” را در ته‌مانده‌های گذشته از صافی “نظارت استصوابی” شورای نگهبان بیابند تا به ناچار رأی سفید در “صندوق”‌های مقدس‌شان نیندازند. در برابر آن، طیف دیگری که این تیپای آخری تاب و تحمل‌شان را طاق کرده بود، بدون اشاره به “تحریم” از “عدم مشارکت” و “نداشتن کاندیدا” در این دوره سخن گفتند. البته برخی از آنان نیز دیرهنگام، با کنکاش بسیار سرانجام “کاندیدایی” را یافته و سرافکنده از “عدم مشارکت” به سیاست “مشارکت” روی آوردند.

برای رعایت انصاف باید اشاره کرد که “مشارکت‌جویان”، نماینده گرایش سیاسی‌تر “صندوق‌بازان” بودند، زیرا با اعلام مرگ “سیاست صندوق محور” باید راه‌کاری دیگر ارائه می‌شد و آلترناتیوی برای این مرحوم ارائه می‌گردید که در خورجین‌شان همی یافت نمی‌شد. آنان به عنوان گرایش دوراندیش‌تر، می‌دانستند که گذار از “صندوق” برای “اصلاح” رژیم به معنای گذار از رژیم جمهوری اسلامی است. آن‌چه که برحسب منافع سیاسی و مالی و از آن مهم‌تر، بنا به منافع طبقاتی به هیچ قیمتی پذیرفتنی نبود و نیست. نشان به آن نشان که بیش از ۴۰ سال است با توسل به تمامی حیل و ترفندها در حفظ این رژیم کوشیده‌اند. طیف‌هایی از این گرایش اکنون، پس از اعلام نتایج، می‌کوشند “بازسازی پایگاه اجتماعی”شان را در اصلاح “ساختارها” و “پاره‌ای اشتباهات” بجویند. آنان هنوز پی نبرده‌اند که دوران امیدسازی‌های واهی و دوگانه‌سازی‌های کاذب “انتخاب بین بد و بدتر” و کشاندن بخشی از مردم به دنبال سیاست‌های قدرت‌محور‌شان به پایان رسیده است. هنوز هم حتا پس از درهم شکستن “تقدس صندوق رأی” معبودشان، درنیافته‌اند پس از اعتراضات دی ۹۶ و به ویژه آبان ۹۸، دوران سیاست خیابان فرارسیده است.

در برابر این “صندوق‌بازان”، گرایش دیگری بود که بلندگوهای تبلیغاتی به ویژه رسانه‌های خارج کشور را به خدمت گرفت تا با نادیده گرفتن تحریم‌کنندگان اصلی و اولیه، یعنی توده‌های مبارز مردم، که اراده برای تحریم را در شعار “ما دیگه رأی نمی‌دیم، بس که دروغ شنیدیم” تجلی داده و با تحریم عملی “انتخابات” مجلس در سال ۹۸ آن را عینیت بخشیده بودند، خود را مبتکر “تحریم” جا بزند و مدال رهبری سیاست “تحریم” را بر سینه بیاویزد. مصاحبه‌ها کردند، کنفرانس‌ها برگزار نمودند، داد “تحریم فعال” سر دادند، اما فاقد راه‌کاری عملی در برابر “صندوق رأی” بودند. آنان خود را به راه‌کارنماهایی چون “نه به جمهوری اسلامی”، “تحول‌طلبی”، “براندازی” و امثال این کلمات منتسب می‌کردند، اما فاقد سیاستی روشن برای “تحریم فعال” و دوران پساتحریم بودند. نقطه اشتراک‌شان، با سایه‌روشن‌هایی، تأکید بر مبارزات مدنی مسالمت‌آمیز بود. تأکیدی نشان‌گر شعور نازل سیاسی این کارشناسان و مدعیان “رهبری”، چرا که، جدا از تجارب تاریخی و تجربه عملی ۴۲ ساله حاکمیت جمهوری اسلامی، مبارزات سال‌های اخیر نشان داد که از سویی این رژیم جنایتکار هیچ اعتراض و مبارزه مسالمت‌آمیزی را برنمی‌تابد و آن را به خاک و خون می‌کشد؛ از سویی دیگر، همین قیام آبان ۹۸ نشان داد که حتا اعتراضات معیشتی مردم، به سرعت به اعتراضات سیاسی فرامی‌روید و جمهوری اسلامی را نشانه می‌رود و با هر خیزشی بی‌باکانه‌تر.

لیکن این شعور نازل سیاسی از جایی عمیق‌تر نشأت می‌گیرد، از آگاهی طبقاتی مبلغان مبارزات مدنی مسالمت‌آمیز. زیر لایه نازک “مبارزات مدنی مسالمت‌آمیز”، هراسی ژرف از انقلاب نهفته است. انقلابی که با توجه به درجه آگاهی سیاسی و طبقاتی در میان توده‌های مردم، سیل مبارزات کارگران و زحمتکشان نه تنها به حاکمیت جمهوری اسلامی پایان خواهد داد، بلکه بنیان نظام حاکم بر ایران، یعنی سرمایه‌داری را نیز سست و چه بسا ویران خواهد کرد.

هراس از رشد آگاهی طبقاتی هم نزد طرفداران حفظ جمهوری اسلامی بزک‌شده و هم نزد اپوزیسیون راست مشترک است. از همین روست که یکی از “وفاق ملی” می‌گوید و دیگری “همبستگی ملی” را پیش می‌نهد. آن یکی غافل از آن که بین توده مردمی با بیش از ۴ دهه تجربه‌ی فقر و سرکوب با  “اصلاح‌طلبانی” با بیش از ۴ دهه همدستی در استقرار و تحکیم رژیم جنایت و سرکوب و استثمار نمی‌تواند هیچ “وفاقی” شکل گیرد. غافل از آن که بین طبقه کارگر استثمارشونده و اقشار محروم متحدش با استثمارگران کنونی و آینده‌اش هیچ “همبستگی ملی” نمی‌تواند پدید آید. هر دو غافل از آن که آگاهی طبقاتی و سیاسی کارگران در ۱۴۰۰ هیچ قرابتی با آگاهی طبقاتی و سیاسی این طبقه در سال ۵۷ ندارد. هر دو غافل از آن که کارگران و زحمتکشان ایران نه تنها هیچ‌گاه آن‌ها را در مبارزات در کنار خود نیافتند، بلکه رقابت آنان در قدرت‌طلبی را بی‌ربط به زندگی و مطالبات خود می‌دانند.

اما به جز این دو گرایش، بودند و هستند نیروهای کمونیست و انقلابی که نه از فراز سر مردم، بلکه در کنار آنان و هم‌زبان با آنان از “تحریم فعال” “انتخابات” رژیم سخن گفتند و راه‌کارهایی عملی ارائه دادند. آن هم نه از دو یا سه سال پیش، بلکه از همان آغاز استقرار رژیم اسلامی از تحریم “انتخابات”هایی سخن گفتند که هیچ ارتباطی با منافع آنان نداشته است. در “انتخابات” پیشین نیز در برابر “صندوق رأی” راه‌کار روشنی را پیش نهادند. راه‌کاری برآمده از تحلیل مبارزات مردم برای نیل به مطالبات و متضمن منافع آتی آنان. آنان با تکیه به شرایط اقتصادی و سیاسی کنونی و نارضایتی عمیق مردم از حاکمیت جمهوری اسلامی، راه‌کار تشدید مبارزات و روی‌آوری به اعتصاب سیاسی عمومی را پیش نهادند. آنان با توجه به ماهیت سرکوب‌گرانه و اقدامات جنایتکارانه رژیم برای بقای خود، بر لزوم تدارک مبارزه مسلحانه توده‌ای تأکید کردند. بدین نیز اکتفا نکردند، بلکه آلترناتیوی معین و عملی را پیشاروی توده‌های کارگر و زحمتکش قرار دادند، برقراری حکومت شورایی کارگران و زحمتکشان را.

توده‌های مردم ایران دیر زمانی‌ست که به رغم انقلاب‌ها و دهه‌ها مبارزه از دستیابی به مطالبات خود هم‌چون رفاه و آزادی و زندگی شایسته انسانی محروم‌اند. اینک زمان آن رسیده است که یک بار برای همیشه خود را از شر استثمارگران و قدرت‌طلبان و مدعیان “رهبری” با هر نقاب و سیمایی برهانند و سرنوشت خود را به دست گیرند. برای نیل به این هدف، لازم است در مصاف سهمگین رویارو، به توانایی و قدرت خود باور بیاوریم. توانایی و قدرتی که بارها و در هر مبارزه‌ای جمعی و توده‌ای به اثبات رسیده است.

متن کامل نشریه کار شماره ۹۲۶ در فرمت پی دی اف

POST A COMMENT.