یادداشت سیاسی- بیست و هشتمین نمایشگاه کتاب تهران از ۱۷ تا ۲۷ اردیبهشت برگزار شد. علی جنتی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، در روز ۱۸ اردیبهشت اعلام کرد با آن که در سال ۱۳۹۰، ۵۰ ناشر ممنوعالورود به نمایشگاه وجود داشت، امسال هیچ ناشری ممنوعالورود نیست.
اما تنها در دو روز اول نمایشگاه ۳۹ اثر در بخش داخلی و بینالمللی جمع شدند که تعدادی از آنها پس ازبررسی برای ارائه در نمایشگاه کتاب مضر شناخته شدند. آن هم کتابهایی که از سوی وزارت ارشاد مجوز نشر گرفته بودند. چند روز بعد هم ۲۹ غرفه تعطیل شدند. “عرضه و فروش کتابهای سایر ناشران” نیز علت تعطیلی این غرفهها اعلام شد.
امسال برگزاری برخی از امور نمایشگاه به اتحادیه ناشران واگذار شده بود. بسیاری نیز ابراز امیدواری میکردند در سال آینده تمام امور به دست اتحادیه ناشران سپرده شود. یعنی ناشران و اتحادیه آنان قرار است سال آینده، بی جیره و مواجب، وظیفه اداره سانسور و سانسورچیان دولتی را بر عهده گیرند. البته منظور جیره و مواجب سانسورچیان است، وگرنه اتحادیه ناشران و ناشرانی که این گونه امور را عهدهدار میشوند، مسلما در جایی دیگر امتیازات و جیره و مواجبی دریافت خواهند کرد.
پیش از برگزاری نمایشگاه، مسئولان نمایشگاه لیست بلندبالایی از کتابهای ممنوع برای عرضه در نمایشگاه اعلام کرده بودند. کتابهایی حاوی ترویج و تبلیغ الحاد، تحریف یا انکار مبانی و احکام اسلام، مخدوش کردن چهره پیامبران، امامان و بزرگان دین، کتابهای مروج اندیشههای پوچگرایانه، سکولاریسم و اومانیسم افراطی، کتابهای مروج آرای گروههای محارب، غیر قانونی و ضد انقلاب و توهین و اهانت به مقامات عالی؛ کتابهایی شامل مواردی علیه قانون اساسی و انقلاب اسلامی، ایجاد اختلاف و درگیری در میان طوایف قومی، اخلال در وحدت ملی و تمامیت ارضی کشور؛ همچنین کتابهایی با محتوای تمسخر و تضعیف غرور ملی، روح وطندوستی و ایجاد خودباختگی در مقابل تمدن استعماری، و سرانجام کتابهای هنری مروج آموزههای مغایر با فرهنگ اسلامی، رواج سبکهای غیر دینی در حوزه هنر و…
در ایران چه خبر است؟ آیا آزادی نشر چندان است که کتابهایی با این مضامین امکان نشر دارند؟ ناشران و نویسندگانی وجود دارند که میگویند چندین و چند کتاب آنها ماهها و سالهاست که پشت سد سانسور توقیف شدهاند. آن هم با توجه به این که نویسندگان از خط قرمزهای سانسور باخبرند و هنگام نوشتن خودسانسوری را رعایت میکنند. عدم انجام وظیفه سانسورچیان نیز نمیتواند علت باشد. زیرا دقت سانسورچیان در حدیست که وقتی نویسندهای در کتابش مینویسد “دست رد به سینهاش زده بود” به او تذکر میدهند که باید کلمه “سینه” حذف شود!
در اصل بیست و چهارم قانون اساسی جمهوری اسلامی آمده است: “نشریات و مطبوعات در بیان مطالب آزادند مگر آنکه مخل به مبانی اسلام یا حقوق عمومی باشد. تفصیل آن را قانون معین می کند.” واقعیت آن است که این جمله باید این گونه تصحیح شود: “تفصیل آن را قانون و مجریان قانون و زیردستان آنان و قیچیبهدستان اداره سانسور معین میکنند.”
زیرا بسیاری از معیارهای فوق در ممنوعیت عرضه کتاب در نمایشگاه، چنان گل و گشادند که هر کس بنا به سلیقه خود میتواند آن را تعبیر و تفسیر کند. برای مثال “ملحد” کیست؟ چه زمانی “چهره پیامبر و امامان و بزرگان دین مخدوش” میشود؟ مرز “تمسخر و تضعیف غرور ملی، روح وطندوستی و خودباختگی در مقابل تمدن استعماری” کجاست؟ و سرانجام “سبکهای غیر دینی در حوزه هنر” شامل کدام سبکهاست؟ و بسیاری سؤالات دیگر.
آزادی مطبوعات در ایران نیز وضعیتی بهتر از آزادی نشر کتاب ندارد. طبق گزارش “گزارشگران بدون مرز” در سال ۲۰۱۴ ایران از نظر آزادی مطبوعات در میان ۱۸۰ کشور در ردهی ۱۷۳ قرار داشت. وضعیت به حدی در این زمینه وخیم بود که حتا پوشش خبری درباره وضعیت سوریه، حضور سپاه پاسداران در سوریه و کمکهای مادی رژیم به دولت اسد، انتقاد از سیاست خارجی روحانی، و موضوعاتی همچون انرژی هستهای، حقوق بشر، وضعیت زندانیان سیاسی نیز مشمول سانسور میشدند و میشوند.
واقعیت آن است که در ایران تنها روایت رسمی آن هم روایت رسمی روز اجازه انتشار دارد. تنها یکی از ساخته های ذهن بشر، یعنی مذهب و آن هم مذهبی رسمیست که حق تبلیغ و ترویج دارد و هر گونه اندیشهای با اندکی اختلاف با اخلاق و مذهب مجاز رسمی، الحاد تلقی میشود و مجازاتپذیر. علم و اندیشه تنها در صورتی حق انتشار دارند که در شابلونهای حکومتی بگنجند. در این کشور، بنا به مصالح دینی و حکومتی، دروغ، عین حقیقت و اسارت عین آزادی نمایانده میشود.
سانسور با محدودیت دسترسی به منابع مختلف، امکان تفکر و خلاقیت را سلب میکند. سانسور از بدترین انواع محدودسازی آزادیست زیرا زبان ذهن، آگاهی و ارتباط را میبندد. بر اثر سانسور، بخشهای جذاب کتاب سانسور میشود، خواننده از مطالعه لذتی نمیبرد و گذشته از آن به کتاب و مطالعه بیاعتماد میشود. با دوری از مطالعه، افقهای ذهن تنگتر و تنگتر میگردد.
سانسور از علل بسیار مهم در پایین بودن آمار سرانه مطالعه در ایران است. افراد و نهادهای مختلف آمارهای گوناگونی درباره سرانه مطالعه در ایران اعلام میکنند از دو دقیقه در روز گرفته تا ۱۲۰ دقیقه. آن هم در حالی که بر اساس تحقیق “مرکز بینالمللی مطالعات گذران وقت” در سال ۲۰۱۰، بیشترین زمان اختصاص داده شده به مطالعه مربوط به کشور فنلاند با ۴۴ دقیقه در روز است. این ادعاها در زمانیست که گفته میشود، در سالهای ۴۰ و ۴۱ در ایران با جمعیتی حدود ۲۲ میلیون، کتابهایی با تیراژ ده هزار تا چاپ میشدند اما اکنون با جمعیت هشتاد میلیونی، تیراژ برخی کتابها به ۵۰۰ هم نمیرسد. و تازه همین کتابها هم به فروش نمیروند. جنبههای دیگر آمار پایین سرانه مطالعه در ایران را باید در کمبود کتابخانهها، در گرانی کتاب و نبود اوقات فراغت برای مطالعه یافت.
تنها مراجعه به گزارش گزارشگران بدون مرز، نشان میدهد در مجموع در جهان، وضعیت آزادی مطبوعات هر سال وخیمتر میشود. قدرتهای اقتصادی و سیاسی جهان سرمایهداری به بهانههایی همچون “امنیت ملی”، “اسرار دولتی”، “وضعیت جنگی”، “مبارزه با تروریسم” و بیشمار بهانههای دیگر مانع تبادل آزادانه اطلاعات و اخبار میشوند. با عمقگیری بحران جهان سرمایهداری کنترل بر رسانهها، قلب واقعیت و تحریف اخبار شدت میگیرد. سانسور و بهانههای سانسور بیشتر و بیشتر میگردند. زیرا مردمان نباید بدانند تا زنجیرهایشان را حس نکنند، نباید بدانند تا نظم موجود را به چالش نطلبند. این تازه در کشورهاییست که تا حدی آزادیهای دمکراتیک وجود دارد.
در کشوری مانند ایران که هیچ گونه آزادی برتابیده نمیشود، بدیهیست که بهانههای سانسور بیشتر شوند. به نام اخلاق، به نام مذهب، به نام الحاد، به نام ابتذال، به نام خدشه در وحدت ملی و… در چنین کشوری باید هر مفهومی خارج از روایت رسمی، سانسور شود تا تحمیق آسان گردد و آگاهی دشوار. زیرا که آگاهی اولین گام در طرح پرسش، در کند و کاو برای یافتن پاسخ و در تلاش برای تغییر است.
تنها جامعهای نیاز به سانسور ندارد که مردم خود حاکمیت را به دست گرفته باشند. در چنین جامعهای تبادل آزادانه اندیشه و اطلاعات و اخبار “امنیت ملی” را به خطر نمیاندازد؛ “اسرار دولتی” وجود ندارد تا بهانهای گردند برای سانسور؛ این جامعه نیاز به انسانهایی دارد آزاد، آگاه و خلاق برای ادارهی هر چه بهتر جامعه. پس، آزادی بیان، آزادی نشر، آزادی مطبوعات از ملزومات چنین جامعهایست. و چنین جامعهای تنها جامعهایست با حکومت شورایی کارگران و زحمتکشان.
نظرات شما