گرگهائی که لباس میش پوشیده اند باید افشاشوند- خرابکاری تشکل‌های وابسته به رژیم درپوشش همراهی با کارگران

طبقه کارگر ایران از تشکل‌های مستقل و طبقاتی خود محروم است. جنبش کارگری و کارگران ایران به‌رغم آن‌که در یک دهه گذشته گام‌های مهمی در جهت تشکل‌یابی خود برداشته‌اند، اما از ناحیه همین محرومیت، لطمه‌های سنگین و گاه جبران‌ناپذیری را نیز متحمل شده‌اند. هیچ گونه تشکل مستقل کارگری اجازه فعالیت ندارد و هرگونه تلاش و تحرکی در این زمینه، به شدت و به نحو بیرحمانه‌ای سرکوب می‌شود. سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه و سندیکای کارگرن نیشکر هفت‌تپه دو نمونه بارز از تلاش کارگران ایران در راستای تشکل‌یابی مستقل کارگری‌ست که اقدامات سرکوب‏گرانه رژیم علیه این سندیکاوفعالان آن ازچشم عموم کارگران پنهان نمانده است.
طبقه حاکم در حالی‌که کارگران پیشرو و فعالان کارگری را به زندان افکنده و به دستگاه شکنجه سپرده و طبقه کارگر ایران را از تشکل‌های مستقل و طبقاتی خود محروم ساخته است اما نتوانسته است تشکل‌های دست‌ساز و شناخته شده خودرا بر کارگران تحمیل نماید. تشکل‌های به‌اصطلاح کارگری وابسته به رژیم  که هیچگاه موردپذیرش کارگران نبوده اند نه فقط در هیچ مقطعی هیچ‌گونه اعتباری در میان کارگران نداشته‌اند و ندارند بلکه حتا نمی‌توانند نقش قبلی خود را ایفا کنند و سال‌هاست که کارآئی گذشته خود را از دست داده‌ و همواره ابزاردست جناح‏های حکومتی و گاه عرصه ای برای رقابت آن‏ها بوده اند. بی‌اعتباری تشکل‌های کارگری وابسته به رژیم و بازماندن طبقه حاکم از تحمیل آن بر کارگران اما هنوز به معنای پایان خرابکاری‌ها و بی‌نقشی کامل آن‌ها در میان کارگران نیست. بر زمینه سرکوب شدید و خشونت‏بار تشکل‌های واقعی کارگری و محروم سازی طبقه کارگراز تشکل‌های مستقل است که این‌گونه تشکل‌ها که از امکانات وسیع ومختلفی برخوردارهستند و پول و ثروت هنگفتی صرف آن‌ها می‌شود تا اهداف رژیم را در کارخانه‌ها و محیط‌های کارگری عملی سازند، هنوز می‌توانند به مبارزات کارگری آسیب برسانند. اعتصابات کارگری در سال گذشته، این جا و آن جا نشان داد که این تشکل‌ها و عناصر وابسته به آن‌ها تلاش‌های سازماندهی شده‌ای را آغاز نموده‌اند تا ضمن حفظ بقاء خود، بلکه در میان کارگران نیز جا و اعتباری پیدا کنند. اعتصابات کارگری اگردرگذشته، غالبا از همان آغاز با مخالفت و خرابکاری این‌ها روبرو می‌شد، اکنون اما نه تنها ازدرِمخالفت با اعتصاب و اعتراض کارگران برنمی‌آیند، بلکه خود را همراه با آن نشان می‌دهند و گاه تا پای بازداشت و محاکمه و بعضا اخراج هم پیش می‌روند. آن‌ها به نحو محیلانه‌ای می‌کوشند تا ضمن کسب “اعتبار” در میان کارگران، رهبری اعتصاب و اعتراض را نیز به دست گیرند تا در موقع لزوم آن را به بیراهه بکشانند وعلیه کارگران، با کارفرما، مدیریت و عوامل دولت وارد معامله و زدوبند شوند. گرچه این شیوه کار نیز بر کارگران پوشیده نیست و پوشیده نخواهد ماند و توده کارگران در هر کارخانه و موسسه، در جریان عمل به ماهیت تشکل‌ها و افراد خودفروخته‌ای که خود را در صفوف کارگران جا زده باشند پی می‌برند و گرگ‌هایی که به لباس میش درآمده‌اند را رسوا و از میان خود طرد می‌کنند، با این‏همه در شرایط کنونی این ضرورت وجوددارد که یکبار دیگر به این تشکل‌ها، نه در این یا آن کارخانه، بلکه در مقیاس وسیع‌تر نگاهی بیاندازیم، تاکتیک جدید آن‌ها را وارسی کنیم و زیگزاگی اگر گاه در حرکت آن‌ها دیده می‌شود، آن را بر متن منحنی حرکت عمومی‌شان مورد ارزیابی قرار دهیم.
“شورای اسلامی کار”
شورای اسلامی کار مهم‌ترین تشکل به‌اصطلاح کارگری رژیم است که اساسا در برابر شوراهای کارگری که پس از قیام ۵۷ به سرعت در کارخانه‌هاو صنایع مختلف در حال گسترش بود، عَلَم شد. جمهوری اسلامی که از یک سو شاهد محبوبیت و اعتبار شورا در میان کارگران بود و از سوی دیگر از ناحیه کنترل کارخانه‌ها توسط شوراهای کارگری و نفوذ روزافزون کمونیست‌ها در میان کارگران فوق‌العاده احساس خطر می‌کرد، دست به کار ایجاد شوراهای اسلامی شد. وظیفه ایجاد شوراها و انجمن‌های اسلامی و تقابل و سرکوب شوراهای کارگری، برعهده حزب جمهوری اسلامی به رهبری بهشتی و شاخه کارگری این حزب با مسئولیت و رهبری علی ربیعی (وزیر کار فعلی) قرار گرفت. در بهار ۵۸ “خانه کارگر” واقع در خیابان ابوریحان که محل تجمع کارگران آگاه و پیشرو بود، مورد یورش وحشیانه اوباش شبه نظامی وابسته به رژیم با مشارکت فعال و تحت رهبری ربیعی و محجوب قرار گرفت و تحت سلطه عمال سرکوب‌گر رژیم درآمد. این دو عنصر سرسپرده و ضد کارگر باضافه حسین کمالی، بعدها تشکیلات خانه کارگر را بوجود آوردند و عضو شورای مرکزی آن شدند و در تمام طول این سال‌ها در همین سمت باقی مانده‌اند. خانه کارگر که به نحو همه جانبه‌ای از سوی دستگاه اطلاعاتی و کل رژیم حمایت می‌شده ، تا این لحظه وظیفه‌ی هدایت و رهبری شوراهای اسلامی کار را برعهده داشته است. اولین شورای اسلامی، در کارخانه جنرال موتورز، زیر نظر علی ربیعی شکل گرفت. تیرماه ۵۹ لایحه قانونی تشکیل شوراهای اسلامی تحت هدایت بهشتی تدوین شد. جمهوری اسلامی، هم‌زمان با تشدید سرکوب مستقیم شوراهای کارگری، سرانجام در سال ۶۰، با اعزام افرادی از سپاه پاسداران و وزارت کار، در هر کارخانه به کمک انجمن اسلامی آن کارخانه، تحت عنوان “قانونی کردن شوراها” شوراهای کارگری را منحل و شوراهای اسلامی کار را جایگزین آن ساخت. هزاران کارگر آگاه و پیشرو متشکل در شوراها که برای بهبود وضعیت خود و هم‌طبقه‌ای‌های خود تلاش و مبارزه می‌کردند، از طریق جاسوسان و خبرچینیان رژیم در شوراهای اسلامی شناسایی و سپس اخراج و تبعید شدند. صدها تن از آنان به زندان افتادند یا به جوخه مرگ سپرده شدند. رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی، پس از قلع و قمع کامل شوراهای کارگری، قانون تشکیل شوراهای اسلامی کار را در دی‌ماه سال ۶۳ به تصویب رساند و به مرحله اجرا گذاشت.
رئوس اصلی وظایف شوراهای اسلامی کار از بدو تاسیس تاکنون که همه کارگران نیز از نزدیک با آن آشنا هستند، همکاری ارگانیک با مدیریت و کارفرما، پیشبرد برنامه آن‌ها در کارخانه، جلوگیری از ایجاد وقفه در تولید ،هماهنگی با مدیریت در امور کارخانه از طریق شرکت مستمر مدیران کارخانه در جلسات شورای اسلامی کار و برعکس به منظور پیشبرد بهتر برنامه‌های مدیریت و تحقق اهدافکارفرما، اخلال در مبارزه و اعتراض و اعتصاب کارگران، منحرف ساختن مبارزات و مقابله با آن، خبرچینی، شناسایی و معرفی کارگران فعال و پیشرو، خاموش ساختن صدای کارگران معترض و در یک کلام حمایت عملی و تام و تمام از کارفرماوسرمایه دار ولو در پوشش “وساطت” میان کار و سرمایه! قانون کار جمهوری اسلامی که سال ۶۸ در مجلس ارتجاع به تصویب رسید بر تشکیل و حضور شوراهای اسلامی کار در کارخانه‌ها تاکید نمود و بر آن مهر قانونی زد.
به‌رغم آن‌که در فصل ششم این قانون و در ماده ۱۳۶ آن از کانون شوراهای اسلامی کار، کانون عالی انجمن‌های صنفی و مجمع نمایندگان کارگران نام برده شده است اما در تبصره ۴ ماده ۱۳۱ این قانون گفته می‌شود که کارگران یک واحد فقط می‌توانند یکی از سه مورد شورای اسلامی کار، انجمن صنفی یا نماینده کارگران را داشته باشند. از آن‌جا که انگیزه اولیه رژیم در زمینه ایجاد تشکل کارگری، تقابل با شوراهای کارگری بود و می‌خواست با حفظ نام “شورا” آن را از محتوای اصلی خود تهی ساخته و به ابزار دست ارتجاع حاکم مبدل سازد، به تشکیل شوراهای اسلامی کار روی آورد. تشکیلات خانه کارگر جمهوری اسلامی که پیشبرد سیاست‌های سرکوب‌گرانه رژیم در کارخانه‌ها و محیط‌های کارگری را برعهده داشت، سازماندهی و رهبری این به‌اصطلاح شوراها را برعهده گرفت.
نه رژیم جمهوری اسلامی و نه خانه کارگرش به لحاظ مسائل جاری و بالفعل، نیازی به ایجاد اشکال دیگر پیش‌بینی شده در این ماده قانون کار نمی‌دیدند. تشکیلات خانه کارگر تنها زمانی به طور جدی وعملی به انجمن‌های صنفی توجه نشان داد که سفرهیات اعزامی سازمان جهانی کار به ایران در سال ۸۱، ساختار شورای اسلامی کار را ناقض مفهوم آزادی سندیکا مندرج در مقاوله نامه ۸۷ آی ال او شناخت و این هیات که ریاست آن را برنارد جرنیگان برعهده داشت، به‌عنوان راه حل فوری، اصلاح تبصره ۴ ماده ۱۳۱ قانون کار و تشکیل انجمن‌های صنفی را توصیه نمود به‌نحوی که انحصار حضور شورای اسلامی کار در کارخانه برداشته شود. در اردیبهشت سال ۸۲ وقتی که میان محسن خواجه نوری معاون وزیر کار وقت ونماینده دولت، با برنارد جرنیگان به نمایندگی از طرف سازمان جهانی کار، توافق‌نامه‌ای پیرامون اصلاح فصل ششم قانون کار به امضا رسید که بر دخالت شوراهای اسلامی کار نقطه پایان می‌گذاشت و به آن صرفا یک نقش مشورتی می‌داد، ضربه بزرگی بر خانه کارگر و شوراهای اسلامی کار آن وارد شد.
این رویدادها گرچه در آغاز، کشمکش‌های لفظی و گاه تندی را میان مقامات دولتی و سران شوراهای اسلامی کار و خانه کارگر در پی داشت، اما راه دیگری در برابر خانه کارگر باقی نمی‌گذاشت جز آن‌که خود را کم وبیش با وضعیت جدید منطبق سازد. علیرضا محجوب دبیرکل خانه کارگر، نه فقط مخالفتی با انجمن صنفی و سندیکا نمی‏کند، بلکه تمایل خویش برای ایجاد اتحادیه البته از نوع خانه کارگری‌اش راهم ابراز می‌دارد و می‌گوید: “شوراها و انجمن‌های صنفی یا هر نهاد وتشکل دیگری باید در قالب اتحادیه تجلی پیدا کنند، این کار را به آرامی شروع کرده‌ایم، چون گرانیگاه کار، اتحادیه‌ها هستند”. محجوب هم‌چنین برای آن‌که خود را طرفدار سندیکا نشان داده باشد چنین می‌گوید: “انجمن صنفی ترجمه کلمه سندیکاست که در مقاوله‌نامه‌های سازمان جهانی کار پذیرفته شده است”. حسن صادقی رئیس وقت کانون عالی شوراهای اسلامی کار، صریح‌تر از محجوب به همگام شدن با سیاست‌های دولت در زمینه‌ی تشکل‌های کارگری ابراز تمایل نموده و می‌گوید: “ما در خصوص بودن یا نبودن شوراهای اسلامی کار در واحدهای صنعتی تعصب به خرج نمی‌دهیم و می‌خواهیم با سیاست‌های دولت برای بهبود وضع کارگران همگام شویم”.
قابل ذکر است که جمهوری اسلامی در آن مقطع برای پذیرفته شدن در سازمان تجارت جهانی (WTO) و سرمایه‌گذاری خارجی سخت به تلاش افتاده بود. سرمایه‌بین‌المللی در برابر این خواست، شرط و شروطی را در زمینه مناسبات بین کارگر و کارفرما پیش پای جمهوری اسلامی گذاشت و خواستار تضمین‌های کافی و جاری شدن معیارهای شناخته شده خود بود. سازمان جهانی کار بایستی این معیارها را از نزدیک مورد بررسی قرار می‌داد و محک می‌زد. چنین بود که هیاتی از سوی ILO به خواست و دعوت دولت جمهوری اسلامی به ایران سفر کرد و در هر حال این رویداد تا آن‌جا که به تشکل‌های کارگری وابسته به رژیم مربوط می‌شود، تاثیر دوگانه داشت. از یک سو ریزش شدید و بیش از پیش شوراهای اسلامی کار که مورد نفرت کارگران بودند را در پی داشت و این ارگان‌های جاسوسی را بیش از پیش تضعیف نمود، از سوی دیگر تشکیلات خانه کارگر را به سمت ایجاد انجمن‌های صنفی هدایت کرد. حسن صادقی در گفتگو با ایلنا (۱۱ شهریور ۸۲) چنین اعتراف کرد که در ظرف دو سال تعداد شوراهای اسلامی کار ۶۶ درصد کاهش یافته و از ۳۲۸۰ به ۱۱۸۰ رسیده است. به‌رغم میل باطنی و اراده سران خانه کارگر و شوراهای اسلامی کار امثال محجوب و صادقی و به‌رغم حسن نیت تشکل‌های تابعه ایشان و خدمات بی‌پایان آن‌ها به سرمایه، تعداد شوراهای اسلامی کار بعد از آن نیز با کاهش بیشتری روبرو شد و در سال ۸۴ به ۸۵۰ رسید و این اعتراف حسن صادقی در وصف شورای اسلامی کار و خانه کارگر پیرامون نقش سرکوبگرانه و خرابکارانه این ارگان‌ها علیه کارگران و “حقانیت” آن‌ها به لحاظ دفاع از منافع ارتجاع و سرمایه که؛ “اگر خانه کارگر و شوراهای اسلامی کار نبود، تاکنون خیابان‌های تهران زیر پای کارگران می‌لرزید” (ایلنا ۷ اردیبهشت ۸۴) نیز هیچ تاثیری در روند تضعیف و انحلال شوراهای اسلامی کار نداشت. روندی که در دوران احمدی‌نژاد نیز ادامه یافت و تشدید گردید.
تشکیلات خانه کارگر و از طریق خانه کارگر، شوراهای اسلامی کار از همان آغاز تحت نفوذ دارودسته رفسنجانی قرار داشت. سیاست باند احمدی‌نژاد و محمد جهرمی وزیر کار وی نیز از همان آغاز دوره نخست ریاست جمهوری احمدی‌نژاد بر تضعیف این تشکیلات و شوراهای اسلامی کار یا خارج ساختن آن‏ها از زیر نفوذ باند رفسنجانی و ایجاد تشکل‌هایی منتصب به خود بود. نخستین تلاش جهرمی با پرده‌برداری از رانت‌خواری خانه کارگر آغاز شد. وی فاش ساخت که خانه کارگر در طول ۲۵ سال، تنها از قِبَل توزیع بن‌های کارگری، ۱۰ درصد بهای این بن‌ها را، معادل ۴ میلیارد و ۶۰۰ میلیون تومان به صورت سالانه از وزارت کار دریافت کرده است.البته این تنها شمه ای از رانت خواری خانه کارگر و دبیرکل آن بود ، آنطور که درجریان ماجرای قاضی مرتضوی روشن شد، خانه کارگرودبیرکل آن پول های هنگفتی را به جیب زده است. درجریان اختلاف و کشمکش جناحای حکومتی،خانه کارگر و شوراهای اسلامی کار آن از همه سو تحت فشارهای دولت قرار گرفتند. برخی از شوراهای اسلامی کارجانب دولت را گرفته و خواستار جلوگیری از فعالیت‌های غیرقانونی خانه کارگر شدند. وقتی که خانه کارگر انتخابات کانون عالی شوراهای اسلامی کا را در ۲۵/ ۸/ ۸۴ در اصفهان برگزار نمود، وزارت کار آن را غیرقانونی اعلام کرد. خانه کارگر به دیوان عدالت اداری شکایت برد، اما این نهاد نیز نظر وزارت کار را تایید کرد. چند ماه بعد، وزیر کار انتخابات کانون هماهنگی شوراهای اسلامی کار استان تهران را در ۲۸/ ۱/ ۸۵ برگزار نمود و در ۱۲ بهمن همان سال انتخابات کانون عالی شوراهای اسلامی کار سراسر کشور را با حضور نمایندگان شوراهای اسلامی کار از ۳۰ استان برگزار نمود. وزیر کار احمدی‌نژاد، نه فقط بسیاری از شوراهای اسلامی کار را از زیر نفوذ خانه کارگر خارج ساخت و تحت نفوذ خوددرآورد، بلکه اصلاحیه فصل هشتم قانون کار را نیزبه‌منظور محدود ساختن نقش شوراهای اسلامی کار به مجلس برد. بار دیگر مقاوله نامه ۸۷ سازمان جهانی کار در مورد آزادی انجمن‌ها و سندیکاها و ناهمخوانی ساختار شوراهای اسلامی کار با آن برجسته شد. کشمکش میان باندهای حکومتی فزونی گرفت و شوراهای اسلامی کار عملا به دو بخش تقسیم شد. توضیح جزئیات این کشمکش‌ها از حوصله این مقاله خارج است. همین قدر کافی‌ست گفته شود که تلاش جهرمی برای حذف و یا تضعیف رقیب در منازعات باندی، هرج‌ومرج و بلبشوی شدید را در پی داشت که البته با کاهش و تضعیف شوراهای اسلامی کار وابسته به خانه کارگر، توجه بیشتر این تشکیلات به ایجاد انجمن‌های صنفی یا تبدیل شوراهای اسلامی کار با اندکی تغییر به انجمن‌های صنفی، تقویت نفوذ باند احمدی‌نژاد در میان شوراهای اسلامی کار و بالاخره تقویت و افزایش” انجمن‌های صنفی کارگری” همراه بود.
در تمام طول این دوران، خانه کارگر، ضمن ابراز نارضایتی و مخالفت با محدود ساختن نقش شوراهای اسلامی کار، سعی کرد با ایجاد انجمن‌های صنفی وابسته به خود، تضعیف موقعیت و نفوذ خود از ناحیه انحلال شوراهای اسلامی کار را جبران سازد. این تلاش‌ها از همان سال ۸۲ البته همان‌طور که محجوب هم می‌گوید، به آرامی آغاز شد. هیات اعزامی سازمان جهانی کار به ایران در سال ۸۱ در گزارش خود پیرامون دیدار با سران خانه کارگر چنین نوشت: “خانه کارگر توضیحات مشروحی از عملکرد انجمن‌های صنفی در واحدها و عملکرد شوراهای اسلامی کار و تفاوت‌ها و مشترکات آن‌ها ارائه داد. به دلیل محدودیت‌های موجود برای شوراهای اسلامی کار، خانه کارگر بهتر دید که شروع به ایجاد تشکلات صنفی در بخش‌های مختلف (مثل بخش خدمات، نساجی) و هم‌چنین در واحدهای کوچک کند” خانه کارگر در همان مقطع به نمایندگان ILO گفت ۷ اتحادیه صنفی ایجاد کرده است!
به هر رو در جریان این رویدادها و رقابت باندها، خانه کارگر حذف نشد، اما تضعیف شد. در حالی‌که از سال ۷۲ تا سال ۸۵، هر ساله اعضای شوراهای اسلامی کار و خانه کارگر به اجلاس‌های سالانه سازمان جهانی کار در ژنو اعزام شده بودند، در سال ۸۵ و سال‌های بعد از آن تا پایان دوره ریاست‌جمهوری احمدی‌نژاد، وزیر کار اعضای خانه کارگر و شوراهای اسلامی کار منتصب به آن را حذف و عناصر وابسته و منتصب به خود را به این اجلاس‌ها فرستاد!
“انجمن صنفی کارگران”
سیر فزاینده انحلال و کاهش روزافزون شوراهای اسلامی کار و بی‌اعتباری بیش‌ازپیش آن‌ها، اراده سرمایه داخلی و دولت آن برای مهار این ارگان‌ها یا ایجاد نهادهای جدید پاسخ‌گوی نیازهای آن، از یک سو، سفر هیات اعزامی سازمان جهانی کار به ایران، گزارش آن پیرامون تناقض ساختار شورای اسلامی کار با معیارهای سازمان جهانی کار، توصیه این هیات به تشکیل سندیکا و انجمن صنفی، از سوی دیگر، خانه کارگر را در تنگنا قرار می‌دهد. به‌رغم این اما خانه‌کارگر پیام سرمایه بین‌المللی را دریافته و بی‌آنکه از شوراهای اسلامی کار دل بکند، به فکر ایجاد انجمن‌های صنفی کارگری و حتا “اتحادیه” می‌افتد. خانه کارگر سعی می‌کند کاهش نفوذ خود در کارخانه‌ها و محیط‌های کارگری از ناحیه ازهم‌پاشی شوراهای اسلامی کار را با ایجاد تشکل‌های وابسته و دست‌ساز دیگری جبران سازد. از این روست که “واحد انجمن‌های صنفی کارگری” خانه کارگر فعال و فوراً دست به کار می‌شود. صرف نظر از خواست و برنامه دولت برای ایجاد انجمن‌های صنفی کارگری در آن سال‌ها، انجمن‌های صنفی کارگری اساسا زیرنظر خانه کارگر بوجود می‌آمدند به نحوی که حتا صلاحیت اعضای هیات مدیره انجمن صنفی را خانه کارگر بایستی تایید می‌کرد. دبیر کانون انجمن صنفی کارگری نیز توسط خانه کارگر تعیین می‌شد . رئیس کانون عالی انجمن‌های صنفی کارگری نیز می‌بایستی از میان اعضای اجرایی خانه کارگر می‌بود و ۵۵ درصد حق عضویت‌ها نیز بایستی به حساب خانه کارگر واریز می‌شد و غیره و غیره!
بنابراین ایجاد انجمن صنفی کارگری برای خانه کارگر کار مشکلی نبود. چنان‌که طبق گزارش ایلنا، در ۱۹/۱۱/۸۳ خانه کارگر یک گردهم‌آیی از انجمن‌های صنفی سراسر کشور برگزار نمود و در پایان این گردهم‌آیی یک قطع‌نامه ۱۶ ماده‌ای نیز صادر کرد. در قطع‌نامه، “نمایندگان انجمن‌های صنفی سراسر کشور” ضمن حمایت از توافق‌نامه دولت و سازمان بین‌المللی کار، “پشتیبانی قاطع” خود را “از تشکلات مرکزی خانه کارگر” به عنوان “کنفدراسیون عالی کارگران ایران” اعلام نموده‌اند!
اما به موازات این انجمن صنفی‌سازی‌ها، به گفته غلام‌رضا خادمی‌زاده، رئیس کانون سراسری انجمن‌های صنفی کارگری رانندگان ناوگان حمل‌و نقل جاده‌ای مسافران ایران، کوشش‌هایی از سوی انجمن‌های صنفی کارگران خباز، کارگران فنی داروخانه‌ها، رانندگان حمل کالا و مسافر و کارکنان بیمارستان‌ها به عمل‌می‌آید و اولین گردهم‌آیی انجمن‌های صنفی کارگران در سال ۸۵ با حضور نمایندگان ۱۲۰ انجمن صنفی کارگری با کمک و پشتیبانی وزارت کار وقت در محل هتل استقلال برگزار می‌گردد . در ادامه همین حرکت است که شیخ‌الاسلامی وزیر کار، دستور تشکیل” کانون عالی انجمن‌های صنفی کارگری” را صادر می‌کند! وقتی که در تیرماه ۸۹ بحث کانون عالی انجمن‌های صنفی کارگران به طور جدی مطرح ‌می‌شود، حسن صادقی که رئیس “کانون عالی شوراهای اسلامی کار” بود، آن را برای جامعه کارگری “یک فرصت توام با تهدید” تلقی کرد. بسته به آن‌که افراد وابسته به کدام باند دست بالا را در آن داشته باشد، می‌توانست فرصت یا تهدید باشد.
بدین ترتیب وزارت کار در رقابت با شوراهای اسلامی کار منتصب به خانه کارگر، “انجمن‌های صنفی کارگری” را تقویت و انجمن‌سازی می‌کند و خانه کارگرنیز برای حفظ نفوذ و موقعیت خود، انجمن‌های صنفی ایجاد می‌کند و پیرامون انجمن‌های دست‌ساز خود، رقم سازی می‌کند!  نتیجه اما در هرحال افزایش تعداد “انجمن‌های صنفی کارگری” و گسترش نسبی فعالیت آن‌ها و بعضا حضور در اعتراضات و اعتصابات کارگری‌ست!
سرانجام با تلاش وزارت کار، در ۲۲ مهر ماه ۸۹، مقدمتا یک مجمع انتخاباتی اعضای هیات مدیره و بازرسان کانون عالی انجمن‌های صنفی کارگری و سپس مجمع عمومی کانون عالی انجمن‌های صنفی کارگری با هدف تصویب اساس‌نامه و انتخاب اعضای هیات مدیره و بازرسین در ۲۸ مهر ماه ۸۹ برگزار می‌شود و پس از تصویب اساس‌نامه ۹ نفر انتخاب می‌شوند . ۴ نفر به عنوان اعضای اصلی هیات مدیره بخش حرفه و ۵ نفر به عنوان اعضای اصلی هیات مدیره در بخش صنعت!
محمدرضا ربیعی مدیرکل سازمان‌های کارگری و کارفرمایی وزارت کار، در این مجمع سخن‌رانی می‌کند و با اشاره به این‌که “کانون عالی انجمن‌های صنفی کارگری بیش از ۷ میلیون کارگر را نمایندگی می‌کند” می‌گوید ” لازمه وجود بخش خصوصی توانمند فعالیت تشکل‌های صنفی مجرب است” وی در ادمه می‌گوید “اگر تشکل‌های صنفی کارگری و کارفرمایی توانمند باشند، می‌توانند مطالبات خود را از طریق مراجع رسمی به بهترین شکلی پی‌گیری کنند و بخشی از وظایف اجرایی دولت را (می‌توان) به آن‌ها واگذار کرد.”
نیازی به توضیح این مساله نیست که دولت احمدی‌نژاد و وزارت کار آن اگرچه خواهان تضعیف خانه کارگر، قطع مداخلات آن در مسائل کارگری و حتا انحلال شوراهای اسلامی کار وابسته به تشکیلات خانه کارگر بود، اما او نیز می‌خواست تشکل‌های وابسته به خود و تشکل‌های دست‌ساز و مطیع خود را ایجاد کند به نحوی که حتا بخشی از وظایف دولت را نیز به آن‌ها واگذار نماید.
بدین‌ترتیب غیراز تشکل سراسری “کانون عالی شوراهای اسلامی کار” وابسته به خانه کارگر و “کانون عالی شوراهای اسلامی کار” منتصب به دولت “کانون عالی انجمن‌های صنفی کارگری” نیز وارد عرصه رقابت باندهای حکومتی می‌شود.

“نماینده کارگران”
غیر از ایجاد “انجمن‌های صنفی کارگری” جنبه دیگری از تلاش دولت در محدود ساختن “شوراهای اسلامی کار” وابسته به خانه کارگر، طرح “مجمع نمایندگان کارگری”ست که البته در قانون کار جمهوری اسلامی نیز به آن اشاره شده است. “مجمع نمایندگان کارگری” بسیار دیرتر از “انجمن‌های صنفی کارگری” و به طور رسمی از اواخر سال ۸۹ توسط نظری جلالی، معاون روابط کار وزارت کار و امور اجتماعی عنوان شد. البته قبل از آن تلاش‌هایی به منظور تشکیل چنین مجمعی صورت گرفته بود. در برخی استان‌ها از جمله استان قزوین، مجمع نمایندگان کارگران در ۳۱ شهریور ۸۹ برگزار شده بود اما در ۱۶ فروردین سال ۹۰ است که وزارت کار، آئین‌نامه مربوط به چگونگی تشکیل “مجمع نمایندگان کارگران” را تنظیم نموده و انتشار می‌دهد . به دنبال آن در ۲۱ فروردین همان سال انتخابات “مجمع عالی نمایندگان کارگری کشور” برگزار می‌شود. چند ماه بعد از پایان دوره ریاست جمهوری احمدی‌نژاد، مجمع عمومی برای انتخاب هیات مدیره جدید ، بر طبق اطلاعاتی که در سایت این تشکل درج شده است، با حضور ۲۲۷ نفر از مجموع ۳۲۷ عضو و با حضور نمایندگان وزارت کار برگزار می‌شود. ۱۱ نفر به عنوان اعضای هیات مدیره، ۶ نفر به عنوان اعضای اصلی هیات مدیره بخش صنعتی و ۵ نفر اعضای هیات مدیره از بخش حرفه انتخاب می‌شوند!
این یک واقعیت است که در طی دهه اخیر که آغاز آن به سال ۸۱ و ورود هیات اعزامی ‌‌ILO‌‌ به ایران برمی‌گردد، در جریان تشدید اختلاف و رقابت میان باندهای حکومتی برای استفاده ابزاری از کارگران به منظور پیش‌‌برد اهداف و مقاصد خود، شوراهای اسلامی کار که هدایت و رهبری آن در دست خانه کارگر است، بیش‌ازپیش تضعیف گردیدند. بخشی از این تشکل‌های ارتجاعی و سرکوب‌گر از زیر نفوذ خانه کارگر و دارودسته رفسنجانی درآمدند و به ابزار دست دارودسته احمدی‌نژاد تبدیل شدند. در جریان همین رقابت‌هاست که تشکیل “انجمن‌های صنفی کارگری” و “مجمع نمایندگان کارگری” به موضوعات اکتیو و بالفعلی برای رقابت باندهای حکومتی تبدیل می‌شوند که حاصل آن محدود شدن خانه کارگر، تضعیف بیش‌ازپیش شوراهای اسلامی کار و روآمدن “انجمن‌های صنفی کارگری” و بخشا “نمایندگان کارگری”‌ست. حضور انحصاری خانه کارگر و شوراهای اسلامی کار آن در اجلاس‌های سالانه ‌ILO جای خود را به ترکیبی از این تشکل‌ها می‌دهد.
پایان دوره ریاست جمهوری احمدی‌نژاد اما پایان اعمال فشار علیه خانه کارگر و ایجاد محدودیت برای آن بوده است. گفتن ندارد که با روی کارآمدن دولت روحانی که ربیعی عضو موسس و شورای مرکزی خانه کارگرو وزیر کار آن است، موقعیت خانه کارگر نه لزوما از طریق تکثیر شوراهای اسلامی کار، تقویت گشته و بیش ازاین تقویت خواهد شد. ایلنا ۲۴ فروردین ۹۳‌از قول محجوب، عضو دائمی فراکسیون به اصطلاح کارگری مجلس و دبیرکل ایضاً دائمی خانه کارگر نوشت “دولت احمدی‌نژاد فضای فعالیت خانه کارگر را محدود کرده بود به گونه‌ای که علیه این نهاد صنفی در واحدهای تولیدی اعلامیه پخش می‌شد، اما آن دوران پایان یافته است”! تشکیلات خانه کارگر که برخلاف ادعای محجوب اساسا یک حزب سیاسی و از نوع اطلاعاتی آن است، در طول ده سال گذشته فقط به حفظ شوراهای اسلامی کار – تا آنجا که توانست آن را حفظ کند – اکتفا نکرده است. این تشکیلات با استفاده از رانت‌ها و امکانات عظیمی که در اختیار دارد، بخشی از شوراهای اسلامی کار و نیروهای وابسته به خود را در “انجمن‌های صنفی کارگری” بخش دیگری را در “مجمع نمایندگان کارگری” سازماندهی نموده، فراتر از آن حتا چندین “اتحادیه” نیز تاسیس نموده است. در این جا به دو نمونه از اتحادیه‌های دست‌ساز خانه کارگر اشاره می‌کنیم.
نمونه اول” اتحادیه کارگران قراردادی و پیمانکاری”ست. فتح‌الله بیات که عضو خانه کارگر و رئیس این” اتحادیه” است می‌گوید “اتحادیه کارگران قراردادی و پیمانکاری از سال ۸۱ آغاز به کار کرد”. او مدعی‌ست که این “اتحادیه “در حال حاضر ۱۹ هزار عضو دارد. وی در گفتگو با ایلنا (۲۷/۲/۹۰) در زمینه خدماتی که این “اتحادیه”  در خدمت اعضای خود قرارداده است می‌گوید” اعضای این اتحادیه از خدمات آموزش رایگان کوتاه مدت، آموزش‌های بلندمدت تا مقطع کارشناسی از طریق دانشگاه‌های علمی کاربردی خانه کارگر و خدمات رفاهی، تفریحی و زیارتی این اتحادیه در سراسر کشور استفاده می‌کنند”.
نمونه دیگر، ” اتحادیه سراسری زنان کارگر کشور” است. برطبق گزارش ایلنا (۲۷/۶/۹۱) این “اتحادیه” نیز از سال ۸۱ بوجود آمده است. ایلنا به نقل از دبیر این اتحادیه می‌نویسد “در حال حاضر نزدیک به ۲۵ اتحادیه زنان کارگر با ریاست سهیلا جلودارزاده در سطح کشور فعالیت می‌کنند”. وی مدعی‏ست که تنها “اتحادیه زنان کارگر استان آذربایجان شرقی” بیش از ۸ هزار عضو دارد.
چنان‌که می‌بینیم امکانات خانه کارگر و امکان مانورآن، فوق‌العاده زیاد است. خانه کارگر ممکن است شوراهای اسلامی کارش را کاهش دهد، و یا حتا تحت شرایطی به کلی از آن دست بردارد. خانه کارگر اما تحت هیچ شرایطی از سرِ کارگر دست برنمی‌دارد. خانه کارگر پیش‌برنده سیاست‌های طبقه حاکم در عرصه مسائل کارگری‌ست، هر جا بتواند از طریق شوراهای اسلامی کار و هر جا نتواند، توسط دیگر تشکل‌های دست‌ساز خود اقدام می‌کند. اگر در طول یک دهه اخیر، وزرای کار دوران خاتمی و احمدی‌نژاد هر یک به دلایلی سعی کردند خانه کارگر را تضعیف و شوراهای اسلامی کار را منحل یا از زیر نفوذ آن خارج سازند، اکنون اما ورق به کلی برگشته است. دولت روحانی یک دولت پرو رفسنجانی‌ست که همواره حامی خانه کارگر بوده است. وزیر کار فعلی، خود بر پا دارنده شورای اسلامی و عضو شورای مرکزی خانه کارگر است. گرچه این به‌معنای پایان رقابت جناح‌ها و باندهای حکومتی در این عرصه نیست، باد موافق اما در سمت خانه کارگر و حامیان آن وزیدن گرفته است.
نیازی به تکرار این واقعیت نیست که تشکل‌هایی که رژیم از آن‌ها به عنوان تشکل‌های کارگری یاد می‌کند، چه “شورای اسلامی کار”، چه “انجمن صنفی کارگری”، و چه “مجمع نمایندگان کارگری” و “اتحادیه”های دست پخت خانه کارگر، هیچکدام، هیچ ربطی به طبقه کارگر ندارند و بی‌استثنا تشکل‌های رژیمی محسوب می‌شوند. این تشکل‌ها آن‌طور که در این مقاله نیز بررسی و اثبات شد، زیر نظر مستقیم رژیم، ارگان‌ها و نهادهای وابسته به آن سازماندهی وهدایت می‏شوند ودرمیان کارگران به فعالیت  می‏پردازند. هدف محوری آن‌ها خرابکاری در صفوف کارگران و جنبش کارگری،انحراف مبارزات کارگران و دفاع از منافع سرمایه‌داران است. گرچه در موارد نادری ممکن است عناصر صادقی به‌طور ناآگاهانه جذب این تشکل‌ها شده باشند و به فرض برای تحقق مطالبات کارگران هم بخواهند فعالیت و مبارزه بکنند، اما این فقط یک استثناست که قاعده را نفی نمی‌کند.
بحثی دراین نیست که نقش وماهیت این‏گونه تشکلها برکارگران ایران روشن شده است.اما این تغییری در وظیفه کارگران آگاه و پیشرو ایجاد نمی‏کند. گرگ‏هائی که لباس میش می پوشند باید افشاشوند.کارگران پیشرودرهمه حال باید نقش خرابکارانه و ضدکارگری این تشکل ها را و نیزتاکتیک به ظاهرهمراهی اولیه با اعتراض و اعتصاب وسازش و بند وبست نهائی با کارفرما و مدیریت و سرمایه دار را افشا کنند. کارگران تنها به تشکلی اعتماد می‏کنند که خودشان به نیروی خودشان آن را ایجاد کرده باشند.

متن کامل نشریه کار شماره ۶۶۷ در فرمت پی دی اف

POST A COMMENT.