نقش جمهوری اسلامی در تقویت مواضع امپریالیسم آمریکا در خلیج فارس

تلاش دولت آمریکا پس از خروج از برجام همواره این بوده است که به هر شکل ممکن، قدرت‌های دیگر جهان به‌ویژه قدرت‌های اروپائی را به جانب‌داری از سیاست خود سوق دهد و در یک درگیری فرسایشی، جمهوری اسلامی را وادارد که ادعاهای هژمونی‌طلبانه پان‌اسلامیستی را که متضمن خطراتی برای رژیم‌های عربی متحد آمریکا و اسرائیل است، کنار بگذارد. به‌رغم نقشی که امپریالیسم آمریکا در اقتصاد و سیاست جهان دارد، تحقق این سیاست با توجه به تشدید تضاد میان قدرت‌های امپریالیست در پی به قدرت رسیدن ترامپ، کار ساده‌ای نبود. گذشته از این‌که اتحادیه اروپا توان حفظ برجام و تعهدات آن را بدون آمریکا دارا نیست، اما به‌سادگی هم حاضر به تبعیت از تصمیم ترامپ نبود. برای اتحادیه اروپا حتی حفظ جسد برجام در رقابت با آمریکا حائز اهمیت بوده است. بااین‌همه، به‌رغم این‌که اتحادیه اروپا همواره یکی از حامیان جمهوری اسلامی حاکم بر ایران بوده است، بااین‌وجود، نه می‌توانست و نه می‌خواست که در کنار جمهوری اسلامی، خود را وارد درگیری با آمریکا کند. اما آنچه پیشبرد سیاست دولت آمریکا را ممکن ساخته است، سیاست‌ خود جمهوری اسلامی ایران بوده است. تا همین‌جا روشن است که کاستن از تعهدات برجامی توسط جمهوری اسلامی، چیزی عاید آن نکرد، برعکس تنها نتیجه‌ای که در پی داشت، اتحادیه اروپا را زیر فشار دولت آمریکا و نیز دولت‌های راست افراطی و احزاب نئوفاشیست اروپائی قرارداد که جانب‌دار سیاست آمریکا هستند.

علاوه بر این، جمهوری اسلامی از همان آغاز اعلام کرده بود که اگر نتواند نفت خود را صادر کند، نخواهد گذاشت دیگران هم نفت صادر کنند. اما مستثنا از توخالی بودن این ادعا، که چیزی جز یک گزافه‌گوئی نیست و جمهوری اسلامی توان یک چنین اقدامی را ندارد، در اینجا مسئله صرفاً این نبود که رقبای منطقه‌ای جمهوری اسلامی از نمونه شیوخ و سلاطین عرب نتوانند نفت را صادر کنند. در اینجا پای تمام دولت‌هایی در میان بود که اقتصاد آن‌ها وابسته به واردات نفت از خاورمیانه است. روشن است که بر سر این مسئله، بسیاری از کشورهای جهان به ناگزیر وارد نزاعی می‌شوند که جمهوری اسلامی از آن نفعی نخواهد برد، بلکه برعکس، دقیقاً به نفع سیاستی تمام خواهد شد که دولت آمریکا تعقیب می‌کند. پوشیده نیست که ماجراجوئی‌های نظامی ماه گذشته رژیم در خلیج‌فارس، نه‌فقط چیزی جز هورا کشی حزب‌اللهی‌های طرفدار رژیم را عاید جمهوری اسلامی نکرد، بلکه بهانه‌ای به دست ترامپ داد که اولاً نیروی نظامی بیشتری وارد منطقه کند. ثانیاً تمام دولت‌هایی را که انرژی لازم برای اقتصاد خود را عمدتاً از خاورمیانه تأمین می‌کنند، تحت‌فشار قرار دهد و به آن‌ها بگوید هر کشوری که از منطقه نفت می‌برد، باید حفاظت از آن را خود بر عهده گیرد. یعنی یا خودشان با گسیل ناوهای جنگی مداخله نظامی کنند که این مداخله بدون اتحاد با آمریکا ممکن نیست، یا تبعیت از آمریکا را بپذیرند و هزینه‌های آن را تقبل کنند. این بحث‌ها در شرایطی مطرح شد که هنوز ماجرای توقیف کشتی‌های تجاری پیش نیامده بود. چند روز پس‌ازآنکه انگلیس در جبل‌الطارق کشتی حامل نفت جمهوری اسلامی را در ۱۳ تیرماه به بهانه تحریم‌های اتحادیه اروپا علیه سوریه توقیف کرد و جمهوری اسلامی هم کشتی انگلیسی را در ۲۸ تیرماه توقیف نمود، ماجرا ابعاد وسیع‌تری پیدا کرد. طرح ترامپ برای کشاندن اتحادیه اروپا به رودرروئی با جمهوری اسلامی و تلاش برای ایجاد ائتلاف جهانی جهت نظارت بر خلیج‌فارس، وارد مرحله جدیدی شد. پس‌ازاین اقدام جمهوری اسلامی، وزیر خارجه انگلیس اعلام کرد برای محافظت از کشتی‌های نفت‌کش، ناوهای جنگی بیشتری به خلیج‌فارس اعزام می‌کند. در همان حال اعلام شد بریتانیا خواستار تشکیل ائتلافی از کشورهای اروپایی برای تضمین امنیت کشتیرانی در خلیج‌فارس شده است. خبرگزاری رویترز اول مرداد گزارش کرد که چند کشور اروپایی ازجمله فرانسه، ایتالیا و دانمارک از طرح انگلیس برای تشکیل یک ناوگان دریایی مشترک تحت رهبری اروپا در خلیج‌فارس حمایت کرده‌اند.

در همان زمان خبرگزاری فارس وابسته به سپاه پاسداران، به نقل از گزارش روزنامه آمریکائی “واشنگتن‌اگزمینر” نوشت:

“به‌طور میانگین، روزانه ۱۴ تانکر از طریق تنگه هرمز از یا به خلیج‌فارس رفت‌وآمد دارند و حدود ۱۷ میلیون بشکه نفت حمل می‌کنند. طبق این گزارش، پیش‌ازاین نیز، نیروی دریایی انگلیس در عملیات امنیتی در تنگه‌ هرمز تحت عنوان «عملیات کیپیون» شرکت داشت که شامل ناوچه «اچ ام اس مونتروز» و چهار کشتی دیگر می‌شود و ناوشکن «اچ ام اس دانکن» نیز در مسیر منطقه برای پیوستن به این عملیات است و همچنین ناوچه «اچ ام اس کنت» و ناو جنگی «آر اف ای ویو نایت» نیز در ماه سپتامبر به این عملیات می‌پیوندد. به گفته فرمانده سابق نیروی دریایی بریتانیا “از نوزده کشتی اسکورت، شش ناوشکن و سیزده ناوچه دوازده مورد برای عملیات در دسترس است. ” اما ارزیابی‌های دیگر حاکی است که آماده کردن باقی‌مانده ناوها نیز بیش از چند هفته به طول نخواهد انجامید.

بااین‌همه روشن است که با توجه به تشدید تنش، تعداد دیگری از مهم‌ترین کشورهای اروپائی ناوهای جنگی خود را به خلیج‌فارس و دریای عمان گسیل می‌کنند تا کشتی‌های تجاری را اسکورت کنند. چراکه می‌دانند اکنون‌که کار به این مرحله رسیده است، مادام که نزاع جمهوری اسلامی و دولت آمریکا ادامه دارد، ناامنی برای رفت‌وآمد کشتی‌های تجاری وجود خواهد داشت. در پی این اتفاقات، دولت آمریکا تعدادی از کشورهایی را که کشتی‌های تجاری جمهوری اسلامی با پرچم آن‌ها حرکت می‌کنند، زیر فشار قرارداد که پرچم‌های خود را از کشتی‌های جمهوری اسلامی بردارند که اولین نتیجه آن، مشکل بیمه کردن این کشتی‌ها توسط شرکت‌های بیمه پیش خواهد آمد که یا این کشتی‌ها را بیمه نمی‌کنند، یا مبالغ کلانی در ازای آن خواهند گرفت.

درحالی‌که جمهوری اسلامی با اقدامات ماجراجویانه خود نیروهای نظامی و کشتی‌های جنگی دولت‌های امپریالیست را یکی پس از دیگری به  خلیج‌فارس کشانده که عملاً کنترل این منطقه را در دست می‌گیرند،  تازه یادش آمده است که امنیت خلیج‌فارس و تنگه هرمز با کشور‌های منطقه است.

روحانی در پی به گروگان گرفتن کشتی سوئدی که زیر پرچم انگلیس نفت حمل می‌کرد، ضمن حمایت از اقدام سپاه پاسداران، ادعا کرد که “مسئولیت اصلی حفاظت از تنگه هرمز و خلیج‌فارس، عمدتاً بر عهده ایران و کشورهای هم‌جوار است و ارتباطی به دیگران ندارد و ملت ایران همواره حافظ خلیج‌فارس بوده است. جمهوری اسلامی ایران در کنار حفظ امنیت خلیج‌فارس و تنگه هرمز برای امنیت سایر آبراه‌های جهان ازجمله باب‌المندب و اقیانوس هند، تلاش می‌کند.” این دیگر مسخره است درحالی‌که خلیج‌فارس به نحو روزافزونی تبدیل به جولانگاه نیروی نظامی قدرت‌های امپریالیست شده، مدام بر تعداد کشتی‌های جنگی آن‌ها افزوده می‌شود و خلیج‌فارس و دریای عمان عملاً به کنترل آن‌ها درآمده است، روحانی ادعا می‌کند مسئولیت اصلی حفاظت از تنگه هرمز و خلیج‌فارس، بر عهده ایران و کشورهای هم‌جوار است و ربطی به دیگران ندارد. بعد هم در پی ادعای توخالی‌اش ادامه داد که به دنبال ادامه تنش با برخی از کشورهای اروپایی نیستیم. اما حضور این حجم از ناوهای جنگی در خلیج‌فارس که قرار است بر تعداد آن‌ها نیز افزوده شود، گرچه هنوز به معنای بروز اتفاقات جنگی نیست، چون همه طرف‌های این نزاع حد و حدود کنش و واکنش یکدیگر را می‌دانند، اما نتیجه فوری آن تقویت مواضع ترامپ است و در درازمدت می‌تواند منجر به درگیری‌های نظامی هم بشود. این‌که اقدامات ماجراجویانه جمهوری اسلامی منجر به تقویت مواضع امپریالیسم آمریکا در منطقه شده است، البته تعجب‌آور نیست.

ارتجاعی اسلامی در تمام جهان هرگز وظیفه‌ای جز این نداشته و ندارد که موقعیت امپریالیسم و ارتجاع جهانی را تقویت کند. به تمام دوران سلطه و نفوذ قدرت‌های امپریالیست در خاورمیانه که نگاه کنید، همواره جزء جدائی‌ناپذیری از سیاست آن‌ها تقویت دستگاه مذهبی و دولت‌های دینی در این منطقه بوده است. خواه دورانی که انگلیس هژمونی جهانی داشت، یا پس از جنگ جهانی دوم که این نقش را امپریالیسم آمریکا بر عهده گرفت. از همین‌رو تعجب‌آور نبود که در نیمه دوم قرن بیستم، امپریالیسم آمریکا رسماً استراتژی کمربند سبز را به‌منظور مقابله با رشد و نفوذ جنبش‌های کمونیستی و چپ خاورمیانه یا رقابت با شوروی در دستور کار قرارداد و تلاش همه‌جانبه‌ای را برای تقویت گروه‌های اسلام‌گرا در نمونه افغانستان و عراق و یا کمک به استقرار دولت‌های مذهبی از نمونه جمهوری اسلامی ایران کرد. حتی در مواردی که این گروه‌ها و دولت‌های دینی اسلامی، ادعاهای به‌ظاهر ضد آمریکائی داشته‌اند، جز خدمت به امپریالیسم کاری نکرده‌اند. چنانچه اقدام تروریستی القاعده ساخته‌وپرداخته سیا در آمریکا، دست‌آویزی شد برای حمله نظامی به افغانستان و عراق. اقدامات کنونی جمهوری اسلامی هم نتیجه دیگری جز خدمت به امپریالیسم و تقویت موقعیت آن در منطقه خاورمیانه نداشته و ندارد. ارتجاع امپریالیستی و ارتجاع مذهبی متقابلاً یکدیگر را تقویت می‌کنند. نزاع آن‌ها نزاع میان دو ارتجاع است. نتیجه این نزاع نیز برای توده‌های زحمتکش مردم ایران چیزی جز تمام فجایع کنونی نیست. بنابراین فوری‌ترین وظیفه‌ای که در برابر کارگران و زحمتکشان ایران قرارداد، تسویه‌حساب با هرگونه ارتجاع، از طریق سرنگونی ارتجاع طبقاتی و مذهبی حاکم بر ایران و استقرار حکومت شورایی کارگران و زحمتکشان است.

متن کامل نشریه کار شماره ۸۳۲  در فرمت پی دی اف

Website Comments

  1. سیما
    Reply

    نویسنده بهتر بود عنوان مقاله را انتخاب میکرد جرا که :

    ۱- نقشه امریکا در ایجاد و حمایت از رژیم های ایدیواوژیک در خاورمیانه تصمیمی است که از ۱۹۷۰ شروع شده و کماکان ادامه دارد
    ۲- در زمانی که الترناتیو های سلطنت ظلبانه و جمهوری خواهانه با حمایت مالی لا بی های امریکایی و اسراییلی هر روز تقویت میشود و تعداد زیادتری از جوانان و ایرانیان را در نبود رهبری قوی و نفو ‌ذ در جنبشهای کارگری سوسیالیست ها . به سمت انان کشانده و یا ارزوی ایرانیان در حمله امریکا به ایران جهت سرنگونی ج ا را بیشتر میکند
    ۳ در زمانی که تجریم های امریکا بهانه بیشتری به ج ا میدهد که تمام بحرانهای مالی و افتصادی مردم را به گردن تحریمها انداخته و مردم ایران زحمتکشان . کارگران و سایر اقشاری که تحت فشارند را در خود برده و انها را وادار به ان کنند که فکر نان باشند که خربزه ابست.
    ۴- در زمانی که فشارهای اقتصادی انقدر زیاد است که هر روز بیشتر و بیشتر لایه هایی به زیر خط فقر میروند و تحریمها صرفا و صرفا مردم را تحت فشار قرار داده چرا که بالایی ها طبق معلوم از این بجران جیبهای حود را ‍مملو از دلارهای ورم کرده میکنند .
    ۵- در زمانی که تازه داشتن این مردم فلک زده بلند میشدند حالا باید روزانه زندکی کنند و با سفره های خالی رمقی برای مبارزه ندارند چرا که شکم زن و بچه و قار و قور ان فرصتی نمیدهد و نایی بجا نمیگزارد برای بلند شدن.
    در این شرایط باید امریکا را دید و مردم را اگاه کرد که در صد و اندی ار تاریخ ایران هر وقت مردم بلند شدند امریکا نقش ایستا در مقابل جنبش مردمی داشته مشروطه . ۲۸ مرداد و مصدق . قیام ۵۷ . اغتراضات ۸۸ . اغتراضات ۹۶ تماما مصداق رفاقت امریکا با جمهوری اسلامی و بر غلیه جنبش های کارگری . مردمی و ازادی خواهانه بوده و هست

  2. سیما
    Reply

    عنوان مد نظر من — نقش امریکا در تحکیم جمهوری اسلامی است

POST A COMMENT.