کودکان کار خیابانی محصول مناسبات سرمایه‌داری حاکم

در روزهای گذشته، اخباری از اجرای مجدد طرح جمع‌آوری کودکان کار خیابانی از هفته‌های آینده در رسانه‌های جمهوری اسلامی منتشر شد. مدیرکل دفتر آسیب‌دیدگان اجتماعی بهزیستی با اعلام این خبر (روزنامه همشهری ۷ خرداد) مدعی شد که به دلیل عدم کارآیی طرح‌های گذشته در جمع‌آوری کودکان کار از خیابان‌ها، این طرح به روشی جدید و با همکاری “سازمان‌های مردم نهاد و سازمان‌های دولتی” اجرایی خواهد شد. او در عین حال اعتراف کرد که “تعداد کودکان خیابانی روندی رو به افزایش دارد”.

در پی انتشار این خبر، فعالان حقوق کودک مخالفت خود را با این طرح اعلام کردند. “شبکه یاری کودکان” گروهی متشکل از ده‌ها انجمن حامی حقوق کودک که یکی از اهداف خود را “محو کامل کار کودکان” اعلام کرده است، با انتشار اطلاعیه‌ای ضمن مخالفت با این طرح نوشت: “طرح جمع‌آوری کودکان کار در خیابان، در جلسه سازمان بهزیستی، سازمان‌های غیردولتی و کلینیک‌های مددکاری اجتماعی در تاریخ ۳۰/ ۲/ ۹۸ در سازمان بهزیستی، از طرف نماینده فرمانداری مطرح گردید… این طرح توسط یک سازمان غیردولتی و یک کلینیک مددکاری اجتماعی در چهارچوب قراردادی به مرحله اجرا در می‌آید. متاسفانه در جلسه مذکور نه از طرف مجریان طرح و نه از طرف سازمان بهزیستی توضیحات کافی در مورد طرح و نحوه اجرای آن ارائه نشد”.

در طول حیات جمهوری اسلامی، بویژه در بیست سال اخیر حدود سی بار طرح‌های گوناگونی با عنوان “جمع‌آوری کودکان کار خیابانی” به اجرا درآمده است و هر بار مجریان طرح مدعی شده‌اند که طرح جدیدی را به اجرا در می‌آورند اما هیچ‌کدام از این طرح‌های “جدید” نتیجه‌ای به همراه نیاوردند و بعد از پایان طرح شاهد حضور مجدد کودکان خیابانی هستیم. یکی از این موارد، مرداد ۹۶ و همزمان با روی کار آمدن “اصلاح‌طلبان” در شورای اسلامی شهر تهران بود که بار دیگر طرح جمع‌آوری کودکان خیابانی با بگیر و ببند کودکان به اجرا درآمد که در پی مخالفت شدید فعالان حقوق کودک و انتشار صحنه‌های ترس و فرار کودکان از دست مجریان طرح، اجرای آن متوقف گردید.

اما چرا مقامات جمهوری اسلامی هر از گاهی طرح “جمع‌آوری کودکان کار خیابانی” را علم می‌کنند. دلیل این مساله را می‌توان به خوبی در گفتگوی خبرگزاری ایسنا (۱۴ آبان ۹۶) با رضا قدیمی مدیرعامل سازمان خدمات اجتماعی شهرداری تهران که تازه بر سر کار آمده بود، مشاهده کرد. وی می‌گوید: ” کدام کشور اجازه می‌دهد سر چهارراه معروفش مثل چهارراه ولیعصر ما و مثل میدان ونک ما افرادی گدایی کنند؟ این مکان‌ها تاریخ تهران هستند”. نمونه دیگر جمع‌آوری کودکان خیابانی در جریان کنفرانس سران کشورهای اسلامی بود که پس از پایان کنفرانس دوباره خیابان‌ها به حالت قبل از آن بازگشت. بنابراین مساله مقامات جمهوری اسلامی از “جمع‌آوری کودکان کار خیابانی” نه حل مشکل کودکان کار، بلکه مخفی کردن یکی از نشانه‌های فقر و گرسنگی از خیابان‌های شهر است، فقری که امروز سایه‌اش بر سر اکثریت بزرگ جامعه سنگینی می‌کند.

واقعیت این است که کودکان کار خیابانی تنها بخش کوچکی از کودکان کار در ایران هستند که براساس آمارهای رسمی ۲ تا ۳ میلیون و براساس آمارهای غیررسمی تا ۷ میلیون کودک را شامل می‌شود. کودکانی که در سخت‌ترین شرایط و به‌شکلی وحشتناک مورد استثمار قرار می‌گیرند.

براساس قانون کار جمهوری اسلامی (ماده ۷۹) کار کودکان تا ۱۵ سالگی ممنوع است و براساس ماده ۷۵ این قانون، کار کودکان ۱۵ تا ۱۸ سال (که نوجوان قلمداد می‌شوند) تنها با رعایت شرایطی قانونی اعلام شده، از جمله ممنوعیت کار کودکان در کارهای خطرناک، سخت و زیان‌آور و یا حمل بار بیشتر از حد مجاز با دست و بدون استفاده از وسایل مکانیکی.

اما در عمل این قانون هرگز رعایت نشده، و مانند بسیاری از دیگر وعده‌ها و قوانین جمهوری اسلامی (مانند تعیین حداقل دستمزد براساس نیازهای یک خانواده چهار نفره کارگری در قانون کار) تنها بر روی کاغذ مانده است.

در کارگاه‌های زیر زمینی و در اطراف پایتخت، این “ام‌القرای جهان اسلام”، کودکان از سنین ۷ و ۸ سالگی در کارگاه‌هایی مشغول به کار می‌شوند که خطراتی هم‌چون قطع عضو، هوای آلوده، صدای بلند دستگاه و حتا تنبیه بدنی صاحبکار آن‌ها را تهدید می‌کند، کودکانی که به ازای ۱۱ تا ۱۲ ساعت کار روزانه، دستمزد ماهانه‌شان ۳۰۰ هزار تومان است. در همین زمین‌های برنج‌کاری اطراف گور خمینی، “رهبر امت اسلام” در پایتخت “امت اسلامی” دختران و پسران ۱۰ تا ۱۵ ساله از ۷ صبح تا ۵ بعدازظهر در شرایطی سخت و غیربهداشتی برای روزی ۲۵ هزار تومان و به عبارتی دیگر کمتر از۲ دلار کار می‌کنند!!!

یک نمونه دیگر که هر روز در برابر چشمان ما قرار دارد کودکان زباله‌گرد هستند که توسط شهرداری و پیمانکاران آن شدیدا استثمار می‌شوند. بسیاری از این کودکان بین ۱۰ تا ۱۲ سال سن دارند و مجبورند تا ۱۲ ساعت در روز زباله‌های بالای شهری‌ها را برای لقمه نانی جستجو کنند. چهل درصد از این کودکان زباله‌گرد تنها منبع درآمد خانواده هستند. کودکانی که حتا از داشتن یک دستکش محروم هستند و به این دلیل در معرض انواع گوناگون بیماری‌ها هستند. براساس آمارهای رسمی میزان ابتلا به ایدز در میان کودکان خیابانی ۴۵ برابر متوسط سایر افراد جامعه است. حاصل دسترنج این کودکان ماهانه حدود یک میلیون تومان سود خالص برای پیمانکار است. شهرداری نیز برای این‌که بخشی از این سود را تصاحب کند، برای صدور کارت زباله‌گردی ۸۰۰ هزار تومان درخواست می‌کند!! و کودکانی که فاقد کارت زباله‌گردی باشند از سوی ماموران اوباش شهرداری مورد ضرب و شتم قرار گرفته و زباله‌های جمع‌آوری شده را از چنگ آن‌ها می‌ربایند.

براساس تحقیق گروه‌های مدافع حقوق کودکان، ۸۵ تا ۹۰ درصد این کودکان حتا فاقد برگه هویت هستند و به همین دلیل از هرگونه خدمات درمانی نیز محروم هستند. در میان آن‌ها کودکان ۶ و ۷ ساله نیز هستند که حتا در برابر امراض واگیردار، واکسینه نشده و بدون دستکش کار می‌کنند. ۵۷ درصد این کودکان در همان مراکز بازیافت پسماند زندگی می‌کنند. غذای آن‌ها یا از میان زباله‌ها تامین می‌شود و یا در شرایط کاملا غیربهداشتی آشپزی می‌کنند. سایر کودکان هم که در خانه زندگی می‌کنند حدود ۴۰ درصدشان زباله‌های جمع‌آوری شده را در محل زندگی خود دپو کرده و پس از تفکیک می‌فروشند!!

بر اساس یافته‌های پژوهشی سازمان بهزیستی ۳۲ درصد کودکان کار در معرض آزار جسمی، روحی و جنسی قرار دارند. هم‌چنین رضا قدیمی مدیرعامل سازمان خدمات اجتماعی شهرداری تهران در گفتگو با خبرگزاری ایسنا گفت “از ۴۰۰ کودک خیابانی که مددکاران بهزیستی با آن‌ها صحبت کرده‌اند، به حدود ۹۰ درصدشان تعرض جنسی شده است”!!!

واقعیت دردناک این است که هر سال با گسترش فقر و رانده شدن کودکان فقرای جامعه از مدرسه، شاهد افزایش کودکان کار هستیم. براساس برآوردهای رسمی ۷۲ درصد این کودکان بی‌سواد و کم سواد هستند یا در حد ابتدایی سواد دارند، ۱۷ درصد کودکان کار در تهران نیز اصلا به مدرسه نرفته‌اند. این خود یک عامل مهم در باقی ماندن چرخه فقر در این گروه از جامعه است. در همین تهران “ام‌القرای جهان اسلام” محله‌ای است به نام دروازه غار که به نوشته خبرگزاری ایسنا (۳۰ بهمن ۹۷) ۸۰ درصد کودکان به دستفروشی مشغول هستند و میانگین سن شروع به کار کودکان در این محله ۸ سال است. برخلاف ادعای مقامات جمهوری اسلامی که مدام تبلیغ می‌کنند کودکان خیابانی کودکان مهاجر “غیرقانونی” هستند، در محله دروازه غار ۳۲ درصد کودکان مهاجر و بقیه ایرانی هستند. جمهوری اسلامی همواره با تحریف واقعیات و طرح مسائلی انحرافی از این قبیل، تلاش داشته تا افکار عمومی را به انحراف برده و واقعیت‌های جامعه را از نگاه مردم پنهان سازد، از جمله این‌که تمام کودکان خیابانی را کودکان مهاجر نامیده و یا مشکل بیکاری را به مهاجران “غیرقانونی” نسبت دهد. اما اگر به فرض، تمام این کودکان نیز مهاجر می‌بودند، فقط یک رژیم نژادپرست و ضدبشری می‌تواند کودکان را به ایرانی و مهاجر تفکیک کند و فجایعی را که خودبه‌بارآورده به حساب کودکان یا کارگران مهاجر بگذارد (۱).

علت اصلی کار کودک و وجود پدیده‌ای به نام “کودکان کار خیابانی” فقر است. این تنها فقر است که کودکان را به خیابان، کار در کارگاه‌ها و یا زمین‌های کشاورزی کشانده، این تنها فقر است که این کودکان را از بزرگ‌ترین آروزی امروزشان یعنی رفتن به مدرسه بازداشته است. این نبود تامین اجتماعی از گهواره تا گور است که کودکان را به چنین فقر و کار وحشتناکی کشانده است. و بالاخره این جمهوری اسلامی و نظام سرمایه‌داری ددمنش حاکم است که تمامی این حقوق بدیهی کودکان را از میلیون‌ها کودک در ایران گرفته و آن‌ها را به چنین زندگی وحشتناکی کشانده است. ننگ و نفرت بر این نظام، ننگ و نفرت بر جمهوری اسلامی.

پی نوشت:

۱ – شاید بیان تنها یک نمونه برای درک سیاست جمهوری اسلامی در این رابطه کافی باشد. در سال ۹۴ و در مراسم دولتی “خانه کارگر” به مناسبت اول ماه مه، روز جهانی کارگر، روز اتحاد و همبستگی سراسری کارگران جهان، عوامل “خانه کارگر” شعار “کارفرما حیا کن، افغانی را رها کن” را سر دادند. آن‌ها هم‌چنین پلاکاردهایی با خواست اخراج کارگران افغان با خود حمل می‌کردند. در قطعنامه “خانه کارگری‌ها” نیز از اشتغال کارگران افغان به عنوان علت بیکاری کارگران ایرانی یاد شده بود، انگار که بیکاری نه محصول مناسبات سرمایه‌داری، خصوصی‌سازی و سیاست اقتصادی نئولیبرال کابینه‌های روحانی و قبل از وی بلکه نتیجه حضور کارگران افغان است. کارگرانی که به دلیل همین شرایط و محدودیت‌های قانونی‌ از کمترین حقوقی برخوردار نیستند و حتا شدیدتر از کارگران ایرانی مورد استثمار طبقه سرمایه‌دار ایران قرار می‌گیرند.

متن کامل نشریه کار شماره ۸۲۵ در فرمت پی دی اف

POST A COMMENT.