مرحله‌ تعیین کننده در نزاع جناح‌ها

kar_logo01از هم گسیختگی اوضاع اقتصادی در ایران، از هم گسیختگی سیاسی طبقه حاکم بر ایران را تشدید کرده است. توأم با تشدید و تعمیق بحران اقتصادی و مالی، منازعات جناح‌های جمهوری اسلامی به درجه‌ای افزایش یافته که تمام ابزارهای افشاگری و توطئه را علیه یکدیگر به خدمت گرفته‌اند.

گرچه به علت وخامت بیش از حد وضعیت اقتصادی جامعه، نقطه ستیز آن‌ها اکنون بر سر اوضاع اقتصادی متمرکز شده و گروه‌های رقیب می‌کوشند یکدیگر را مسبب در هم ریختگی اوضاع معرفی کنند، در واقعیت اما این تشدید تضادها و منازعات، بارتاب بن‌بستی‌ست که رژیم حاکم بر ایران در عرصه‌های مختلف اقتصادی، اجتماعی و سیاسی با آن روبروست. این واقعیت به وضوح در گفتگوی پر سر و صدای اخیر احمدی‌نژاد با خبرنگاران داخلی و خارجی انعکاس داشت که مستقیم و غیر مستقیم شکست و بن‌بست رژیم را در همه عرصه‌ها نشان می‌داد.

در ظاهر امر چنین به نظر می‌رسد که این گفتگوی رسانه‌ای واکنشی به دستگیری مشاور مطبوعاتی احمدی‌نژاد توسط گروه‌های رقیب بود که در غیاب وی انجام گرفت. در حقیقت اما این مسئله فقط می‌توانست اندکی بر اختلافاتی که اکنون به نظر می‌رسد، بسیار بزرگ شده‌اند، تأثیر بگذارد. پیش از آن که ماجرای دستگیری رئیس خبرگزاری ایرنا و مشاور مطبوعاتی احمدی‌نژاد پیش آید، او در نیویورک، تمایل جمهوری اسلامی، را به گفتگو با دولت آمریکا برای حل مسایل مورد اختلاف و بهبود مناسبات اعلام نمود. احمدی‌نژاد قطعاً می‌دانست که تصمیم‌گیرنده بر سر این مسئله نه او، بلکه خامنه‌ای‌ست. بر او پوشیده نبود که در ایران رئیس جمهور نیست که سیاست خارجی را تعیین و در مورد نزاع‌ها و اختلافات بین‌المللی تصمیم‌گیری می‌کند، بلکه فردی بالاتر از او به نام ولی فقیه است که در مورد کلیه مسایل مهم تصمیم می‌گیرد و به ارگان‌ها و مقامات تحت امر خود، از جمله رئیس جمهور ابلاغ می‌کند. بنابراین وقتی که احمدی نژاد با اطلاع و آگاهی از این واقعیت، خود را در جایگاه تصمیم‌گیرنده قرار داد، دو نکته را بازتاب ‌داد. اولاً، شکست سیاست خارجی رژیم. ثانیاً، منازعاتی که در پشت پرده میان باندهای رژیم بر سر این مسئله در جریان است.

شکست سیاست خارجی جمهوری اسلامی دیگر بر کسی پوشیده نیست. جمهوری اسلامی به یک رژیم کاملاً منفرد در منطقه خاورمیانه و جهان تبدیل شده است. تحولات سیاسی خاورمیانه که به قدرت‌گیری گروه‌های اسلام‌گرای اخوان‌المسلمین انجامیده است، موقعیت سیاسی جمهوری اسلامی را بیش از گذشته در منطقه تضعیف کرد. سوریه، نزدیک‌ترین متحد جمهوری اسلامی درگیر جنگ داخلی‌ست. نفوذ جمهوری اسلامی در میان گروه‌های اسلام‌گرای منطقه تا جایی کاهش یافته که حتا گروه اسلام‌گرای حماس که سال‌ها صدها میلیون دلار از رژیم حاکم بر ایران دریافت می‌کرد، اکنون اردوغان و ترکیه را رهبر جهان اسلام اعلام می‌کند و به جمهوری اسلامی پشت کرده است. اما شکست سیاست خارجی، صرفاً شکست در عرصه‌ی بین‌المللی نبوده است، این شکست مستقیماً بر اوضاع داخلی و بحران‌های رژیم در این عرصه تأثیر گذاشته و آن‌ها را تشدید کرده است. بنابراین طبیعی‌ست که این شکست، تضادها و مجادلات درونی جمهوری اسلامی را تشدید کند.

احمدی‌نژاد در نیویورک کوشید با طرح مسئله روابط با آمریکا، ابتکار عمل را در این نزاع درونی گروه‌های رقیب در دست بگیرد و شکست سیاست خارجی را غیر مستقیم بر عهده‌ی خامنه‌ای قرار دهد. بر سر همین مسئله بود که سایت خبری بازتاب وابسته به رضایی، دبیر کنونی مجمع تشخیص مصلحت و فرمانده پیشین سپاه پاسداران با انتشار مقاله‌ای نوشت که احمدی‌نژاد با این موضع‌گیری‌ها می‌خواهد شکست‌ها را در عرصه سیاست خارجی و نزاع هسته‌ای بر عهده خامنه‌ای قرار دهد، در حالی که خامنه‌ای با توافق علی لاریجانی با قدرت‌های جهانی، وقتی که مسئول مذاکرات هسته‌ای بود، موافقت کرده بود و تنها مخالفت احمدی‌نژاد و برکناری علی لاریجانی از این سمت، باعث بر هم خوردن توافقات گردید.

خامنه‌ای نیز دقیقاً در همان روزی که احمدی‌نژاد در تدارک برگزاری کنفرانس مطبوعاتی‌اش بود، در جریان یک سخنرانی گفت: “این تصور که علت دشمنی جبهه استکبار با ملت ایران، اتخاذ برخی مواضع یا تصمیم‌ها بوده، غلط است. علت اصلی همه این فشارها تسلیم نشدن در برابر نظام سلطه است.”

بدیهی بود که با موضع‌گیری احمدی‌نژاد در نیویورک، دار ودسته‌های رقیب، حملات خود را به وی تشدید کنند. پیش از آن که او به ایران بازگردد، مشاور مطبوعاتی‌اش دستگیر شد و گزارش‌های بعدی حاکی‌ست که قرار بود رحیمی معاون اول احمدی‌نژاد و تعداد دیگری از اطرافیان وی نیز بازداشت شوند.

این که در همین ایام فائزه رفسنجانی به زندان فرستاده می‌شود و مهدی هاشمی هم که مدت‌ها در انگلیس بود، سریعاً به ایران بازمی‌گردد و خود را به پلیس معرفی می‌کند، نمی‌تواند با طرح بازداشت اطرافیان احمدی‌نژاد بی ارتباط باشد. ظاهراً باید توافقی میان گروه‌های رقیب احمدی‌نژاد، از جمله با دار و دسته هاشمی رفسنجانی صورت گرفته باشد، تا چنین وانمود گردد که قوه قضاییه با همه به یکسان برخورد می‌کند و تفاوتی میان جناح‌ها نیست.

اما از جبهه‌های دیگر نیز حملات به احمدی‌نژاد تشدید گردید. مشاور خامنه‌ای در سیاست خارجی که نقطه نظرات وی را منعکس می‌سازد، در یک مصاحبه مطبوعاتی گفت که بر سر مسئله روابط با دولت آمریکا تصمیم‌گیرنده خامنه‌ای است و نه احمدی‌نژاد. یعنی این که رئیس جمهوری اسلامی کاره‌ای نیست که بر سر این مسئله تصمیم بگیرد و موضع اعلام کند. او بدین طریق موضع‌گیری احمدی‌نژاد را بی اعتبار خواند.

رئیس مجلس نیز در یک مصاحبه مفصل با خبرگزاری فارس، وابسته به سپاه پاسداران، احمدی‌نژاد را شدیداً مورد حمله قرار داد و او را مسئول بحران و از هم گسیختگی اوضاع اقتصادی معرفی نمود. او در این مصاحبه روش‌های احمدی‌نژاد را رابین هودی نامید و گفت: “روش‌های رابین هودی در اقتصاد، هیچ وقت جواب نمی‌دهد.” او افزود: “۸۰ درصد مشکلات کشور ما مدیریتی‌ست و به رفتار دولت بازمی‌گردد در حالی که تأثیر تحریم‌ها بیش از ۲۰ درصد نیست.” وی احمدی‌نژاد را متهم کرد که با عدم اجرای درست هدفمندسازی یارانه‌ها تولید را دچار رکود کرده است و اولویت طرح مسکن مهر نیز اشتباه بوده است. یک روز پس از این حملات بود که احمدی‌نژاد کنفرانس مطبوعاتی با حضور کلیه خبرنگاران داخلی و خارجی برپا کرد و تقریباً تمام اصلی‌ترین ارگان‌ها و نهادهای جمهوری اسلامی، مجلس، دستگاه قضایی، سپاه پاسداران، صدا و سیمای جمهوری اسلامی، سازمان تبلیغات اسلامی، شهرداری تهران را مورد حمله قرار داد و گروه‌های رقیب خود را به همکاری با دشمن متهم کرد. او گفت: “دو عامل دست به دست یکدیگر دادند تا به ملت ایران فشار آورند. یک عامل مربوط به بیرون و یک عامل نیز از درون است. بعضی‌ها در داخل، اقدامات عملی و جنگ روانی و تبلیغاتی سازماندهی شده‌ای را علیه دولت راه‌اندازی کرده‌اند. بنده اعلام می‌کنم، این مشکلات به وجود آمده، حلقه‌های یک برنامه است. از آن طرف فشار می‌آورند و از سمت دیگر هم فشار به دولت و مصاحبه می‌کنند و تمام برنامه‌ دولت را زیر سؤال می‌برند که دولت باعث این است.”

اشاره او در این‌جا به ویژه به مصاحبه رئیس مجلس بود و در همین جا بود که وی به یکی از عواقب سیاست خارجی جمهوری اسلامی پرداخت وعنوان کرد که تحریم‌های جدید، رژیم را با مشکلات جدی مواجه کرده است. احمدی‌نژاد گفت: “دشمن خرید نفت را از ایران تحریم کرده و بخش قابل توجهی از درآمدهای ارزی ایران از ناحیه فروش نفت است. هم‌چنین مبادلات بانکی را نیز تحریم کرده است. یعنی اگر نفتی فروخته شده، درآمد آن قابل هزینه کردن و جابه‌جایی نباشد. آن‌ها موفق شدند مقداری از فروش نفت ما را کاهش دهند.” در ادامه‌ی همین بحث در پاسخ به سؤال یک خبرنگار پیرامون موضع لاریجانی مبنی بر این که تحریم‌ها تأثیر چندانی ندارند، افزود: “اگر تحریم‌ها تأثیر ندارند، لابد اظهارات و عملکرد ایشان تأثیر دارد. کسی که می‌داند چقدر نفت به فروش می‌رسد و چقدر پول جابه‌جا می‌شود و در جلسات هم شرکت می‌کند، در بیرون دولت را محکوم می‌کند.”

احمدی‌نژاد با این موضع‌گیری کوشید نقش تحریم‌ها را برجسته کند، تا از آن طریق شکست سیاست خارجی رژیم را که طراح اصلی آن خامنه‌ای‌ست برجسته نماید. او هم‌چنین در مورد تصمیم‌گیری‌های دیگر نیز که به تشدید بحران‌ها انجامیده است، یک چنین موضعی را اتخاذ نمود تا خود و هیئت دولت را فقط مجری تصمیماتی که دیگران اتخاذ می‌کنند، معرفی نماید. از همین‌رو گفت: “خیلی‌ها وارد می‌شوند و تصمیم‌گیری می‌کنند، اما وقتی تبعات تصمیمات بیرون می‌آید، حضور ندارند. در حاللی که این تصمیم را خودشان گرفته‌اند و این تصمیمات به دولت تحمیل شده است.”

اما در جریان نزاع گروه‌های رقیب هیئت حاکمه پیرامون بحران اقتصادی و تشدید آن در حالی که یکی، تحریم‌ها را کم اهمیت و علت اصلی را در ناتوانی دولت معرفی می‌کند و دیگری عامل اصلی را توطئه‌های گروه‌های رقیب و موفق بودن تحریم‌ها، هیچ‌کدام به مسئله اصلی در تشدید بحران کنونی، کاهش ارزش ریال، افزایش روزافزون بهای کالاها و حتا تشدید رکود، که تمام جناح‌ها و در رأس آن‌ها شخص خامنه‌ای در آن نقش داشته‌اند اشاره‌ای هم نمی‌کنند. اساس مسئله در این تشدید بحران و از هم گسختگی اقتصادی، به سیاست اقتصادی نئولیبرال رژیم بازمی‌گردد. وقتی که حدود دو سال پیش آزادسازی قیمت‌ها و حذف سوبسیدها، به عنوان حلقه‌ای دیگر از این سیاست به مرحله اجرا درآمد، از روز هم روشن‌تر بود که در پی آن کاهش شدید ارزش ریال و انفجار قیمت‌ها رخ خواهد داد. تجربه جهانی در همه جا این واقعیت را نشان داده بود و جمهوری اسلامی نیز یک بار در دوران رفسنجانی آن را تجربه کرد. اما اکنون در شرایطی مجددا به مرحله اجرا گذاشته می‌شد که شکست سیاست نئولیبرال در عرصه جهانی با یک بحران بزرگ جهانی خود را آشکار کرده است. اقتصادِ سرمایه‌داری ایران در بحران عمیق فرو رفته است، مناسبات بین‌المللی جمهوری اسلامی در بحرانی‌ترین وضعیت خود قرار دارد. لذا عواقب اجرای این سیاست نئولیبرال می‌بایستی بسیار وخیم‌تر از وضعیت عادی یک کشور باشد. پیش از آن که تحریم‌های نفتی و بانکی شروع شود، این عواقب وخیم کاملاً خود را نشان داد. تحریم‌های نفتی و بانکی در چنین شرایطی این وخامت اوضاع را به درجه‌ای رساند که عملاً سیستم اقتصادی، مالی و ارزی رژیم را فلح کرده است. سران و مقامات دولتی هیچ‌کدام نمی‌گویند که بر بستر کدام شرایط و سیاست‌های داخلی‌ست که اوضاع به این درجه از وخامت رسیده است. لذا اگر همین امروز احمدی‌نژاد کنار برود و یا تحریم‌ها لغو شوند، هیچ یک از معضلات اقتصادی اساسی جامعه حل نخواهد شد، در نهایت با لغو تحریم‌ها فقط این مشکل رژیم حل خواهد شد که هزینه‌های دستگاه دولتی خود را تأمین کند و تعدادی از کالاهای مصرفی را که برای رژیم مشکل‌سازند، وارد نماید.

احمدی‌نژاد در این مصاحبه، پس از برخورد با مجلس، قوه قضاییه، صدا و سیما، و برخی دیگر از نهادها و ارگان‌های جمهوری اسلامی، سپاه پاسداران را نیز بی نصیب نگذاشت و موضع‌گیری فرمانده سپاه را بر سر مسئله جنگ مورد حمله قرار داد و آن را به نفع دشمن دانست. چند روز پیش از این جنگ و جدال‌های درونی، فرمانده سپاه پاسداران، یک مصاحبه مطبوعاتی برپا کرد و اعلام نمود که وقوع جنگ قطعی‌ست، فقط زمان‌اش مانده است. کسی هم نفهمید که هدف از این اظهار نظر و موضع‌گیری چیست؟ به رغم این که این موضع‌گیری چیزی جز یک ماجراجویی نبود، اما رسانه‌های رژیم با سکوت از کنار آن گذشتند، چون می‌دانند که اعلام یک چنین موضعی از سوی فرمانده سپاه پاسداران، بدون هماهنگی با خامنه‌ای که رئیس اوست، بعید به نظر می‌رسد.

احمدی‌نژاد، اما این اظهار نظر را خدمت به دشمن خواند و گفت: “کسانی که در داخل کشور اظهار نظر می‌کنند باید مواظب باشند تا خواسته دشمن تأمین نشود. هر روز ممکن است که دشمن ماجراجویی کند. اما این که بگوییم حمله دشمن قطعی‌ست،  درست نیست، چرا که این مسئله به نفع دشمن است.” وی بار دیگر در این مصاحبه، موضع آشتی‌جویانه خود را در قبال دولت آمریکا تکرار کرد و موضع‌گیری مشاور و نماینده خامنه‌ای را در مسایل بین‌المللی اظهار نظر شخصی خواند. او پس از آن که با همه ارگان‌ها و گروه‌های رقیب تسویه حساب کرد، این مصاحبه را با تهدید به استعفا خاتمه داد و گفت: “اگر خیلی حضور ما برایتان سخت است، ما یک خط می‌نویسیم و خداحافظ.”

واکنش گروه‌های رقیب به این مصاحبه شدید بود و هریک خشم خود را به نحوی ابراز داشتند. تا جایی که یکی از سران گروه‌های رقیب در مجلس، در واکنش به تهدید استعفا، عواقب وخیمی را به وی یادآور شد. نادران گفت: “آقای احمدی‌نژاد باید به خاطر داشته باشد که در وضعیت خطرناک اقتصادی، کسی از ایشان خداحافظی یک خطی را قبول نمی‌کند و با صد برگ ندامت‌نامه نوشتن حساب اشتباهات خطرناک ایشان پاک نخواهد شد.” او به طور ضمنی به احمدی‌نژاد هشدار می‌دهد که بدان با این “اشتباهات خطرناک” فردای استعفا به جرم خرابکاری و اخلال در نظام اقتصادی، محاکمه در انتظارت هست و دیگر اظهار ندامت هم کارساز نخواهد بود.

رقبای احمدی‌نژاد، اما به مصاحبه و تهدید اکتفا نکردند و اقدامات جدی‌تری را علیه وی سازمان دادند. اعتصاب بازاریان تهران یکی از این اقدامات بود. پوشیده نیست که تجار و کسبه در ایران یکی از پایگاه‌های مهم جمهوری اسلامی بوده و هستند. آن‌ها ممکن است بنا به منافع خود با این یا آن جناح جمهوری اسلامی مخالف باشند، اما هرگز با جمهوری اسلامی مخالفتی نداشته و ندارند. گروه‌هایی از این بازاریان به علت وضعیت وخیم اقتصادی، سیاست‌های مالیاتی و گمرکی دولت، یا سیاست‌های مالی و ارزی دولت و غیره با احمدی‌نژاد و کابینه او اختلافاتی داشته و دارند. گروه‌های رقیب احمدی‌نژاد امثال عسکراولادی‌ها که رهبری تشکل‌های صنفی بازاریان را در دست دارند، کوشیدند از این اهرم نیز علیه احمدی‌نژاد و حمله به او استفاده کنند. لذا یک روز پس از این کنفرانس مطبوعاتی، اعتصاب بازاریان تهران انجام گرفت. گرچه در این روز گروه‌هی از توده‌های مردمی که زیر فشارهای متعدد رژیم، به ویژه فشارهای اقتصادی قرار دارند، با بهره‌گیری از شکاف‌های بالا کوشیدند تظاهراتی را علیه رژیم برپا دارند و هزاران نفر در تهران به این تظاهرات پیوستند که چندین ساعت در مناطق مرکزی شهر ادامه یافت، اما سرکوب و پراکنده شدند. در هر حال این اعتراض مستقل مردم، نافی این مسئله نبود که اعتصاب بازاریان تهران، بر سر تسویه حساب جناح‌های رژیم برپا گردید و پشت سر این اعتصاب جناح رقیب احمدی‌نژاد قرار داشت. این اعتصاب عملاً همان روز پایان یافت، اما درگیری جناح‌ها با شدت و حدت هم‌چنان ادامه دارد.

اکنون به نظر می‌رسد که با نزدیک شدن به پایان دوره ریاست جمهوری احمدی‌نژاد، مرحله تعیین‌کننده و نهایی در نزاع میان دار و دسته‌ی احمدی‌نژاد و دار و دسته‌های رقیب به رهبری خامنه‌ای فرا رسیده است. احمدی‌نژاد به رغم این که دیگر قدرت چندانی ندارد و خطر جدی برای خامنه‌ای و گروه‌های رقیب نیست، اما برای جمهوری اسلامی به یک معضل تبدیل شده است. معضل در این است که در این چند ماه باقی‌مانده دوره ریاست جمهوری‌اش نه می‌توانند او را برکنار کنند و نه قادرند او را تحت کنترل نگه دارند.

برکناری او از دو جهت داخلی و خارجی به زیان خامنه‌ای و کلاً جمهوری اسلامی‌ست. از نظر بازتاب خارجی و بین‌المللی آن، این برکناری یک رسوایی و بی اعتباری سیاسی دیگری برای رژیم است و بی ثباتی آن را بیش‌تر نشان می‌دهد. این واقعیت هم به جای خود باقی‌ست که عوام‌فریبی‌های او در بخش‌هایی از توده‌های ناآگاه منطقه تأثیر داشته و طرفدارانی هرچند محدود برای خود دارد. آنها جمهوری اسلامی را از طریق احمدی‌نژاد می‌شناسند. اما معضل جدی‌تر جمهوری اسلامی، در داخل است.

احمدی‌نژاد که به عنوان فردی گمنام، تنها با حمایت خامنه‌ای و جناح موسوم به اصول‌گرا به قدرت رسید، در طول نزدیک به ۸ سالی که در رأس دستگاه اجرایی رژیم قرار دارد، توانست با کنار زدن جناح موسوم به اصلاح‌طلب قدرت بیش‌تری در جمهوری اسلامی به دست آورد و خود را به صورت یک جناح مستقل از اصول‌گرایان در مقابل آن‌ها سازمان دهد. او با تکیه بر عوام‌فریبی‌های ویژه خود و درآمدهای کلان نفت توانست در میان بخشی از توده‌های ناآگاه مردم توهم‌پراکنی کند و گروه‌هایی از این مردم را به ویژه در روستاها و شهرستان‌های عقب‌مانده‌تر ایران به طرفداران خود تبدیل نماید. او تاجایی قدرت گرفت که در مرحله‌ای به مقابله با خامنه‌ای نیز برخاست. گرچه از آن پس با اشاره خامنه‌ای، اقدامات متعددی برای محدود کردن حطیه قدرت و نفوذ او در دستگاه دولتی انجام گرفت، اما نگرانی خامنه‌ای و گروه‌های رقیب وی از میان نرفت. اگر او را برکنار می‌کردند، این توده طرفدار وی نیز به مخالفین جمهوری اسلامی تبدیل می‌شدند. لذا، برنامه حذف تدریجی او را با حذف تدریجی افراد مؤثر و قدرتمند طرفدار وی در دستگاه اجرایی در دستور کار قرار دادند. انجام این کار نیز در جمهوری اسلامی دشوار نیست. چرا که تمام سران و مقامات جمهوری اسلامی پرونده‌های علنی نشده‌ای دارند که به حسب اوضاع و کشمکش و نزاع جناح‌ها در دستور کار قرار می‌گیرند. حتا اگر چیزی هم وجود نداشته باشد، پرونده‌سازی برای تسویه حساب در جمهوری اسلامی کاری بسیار سهل و ساده است. به عنوان نمونه دستگیری و محکومیت همین مشاور مطبوعاتی احمدی‌نژاد خیلی صاف و ساده به اتهام توهین به خامنه‌ای و نشر مقاله‌ای در مورد سرمنشأ چادر سیاه صورت گرفت. اما پیشبرد این سیاست بدون تنش و درگیری‌های حاد نبوده است. نه فقط احمدی‌نژاد کنترل ناپذیر باقی مانده است، بلکه چنین به نظر می‌رسد که قصد کنار رفتن بی سر و صدا را ندارد.

از همین‌روست که هر چه به پایان دوره ریاست جمهوری‌اش نزدیک می‌شود، بیش‌تر به افزایش درگیری‌ها تمایل نشان می‌دهد. فردی که در تمام سیاست‌ها و سرکوب‌گری‌های جمهوری اسلامی نقش داشته و متحد دیگر جناح‌های هیئت حاکمه در پیشبرد سیاست‌های ارتجاعی رژیم بوده است، اکنون به هر مناسبتی سعی می‌کند خود را تافته جدا بافته‌ای از دیگر سران، مقامات و جناح‌های جمهوری اسلامی نشان دهد. اما نمی‌تواند عوام‌فریبی خود را به این شکل پیش برد، مگر آن که مستقیم و غیر مستقیم، مواضع جمهوری اسلامی را که خود پیشبرنده آن بوده است، زیر سؤال ببرد و ارگان‌ها و نهادهای دیگر رژیم را مورد حمله قرار دهد. آن‌چه که وی در کنفرانس مطبوعاتی خود بر زبان آورد، در خدمت این سیاست است.

اما ناگفته روشن است که این اقدامات احمدی‌نژاد تضادهای درونی رژیم را تشدید می‌کند و به افزایش درگیری‌ها در چند ماه باقی مانده به پایان دوره ریاست جمهوری‌اش خواهد انجامید.

این تشدید تضادها و درگیری‌های درونی رژیم که گاه می‌تواند بحران‌های سیاسی شدیدی را در پی داشته باشد، این امکان را بیش‌تر فراهم خواهد آورد که خشم و نارضایتی توده‌های مردمی که خواهان برافتادن نظم موجود هستند، از درون این شکاف زبانه بکشد و به حیات جمهوری اسلامی در ایران پایان دهد.

POST A COMMENT.