مرگم
سپیده دیگری است
تا خونم
پرچم سرخ کارگران باشد (٢)
٢۵ اسفند سالروز جان باختگان فداییست. روزی که پای میفشاریم بر عهدمان، بر عهد و پیوندمان با تمامی جانباختگان فدایی که در طول ۴١ سال مبارزه در راه سوسیالیسم، بیمحابا، با سری افراشته و قلبی مهربان، جانفشانیها کردند. درود ما بر این رفقا.
رفقایی که در کنار آنها بودن، شیرینترین و زیباترین روزهای زندگی ما بوده و خواهند ماند. روزها و لحظاتی که هرگز فراموش نخواهند شد. رفقایی که نام هر کدام از آنها برای ما برجاماندگان یادآور خاطرات بسیاریست. خاطراتی که انسان را به وجد آورده و اشک شوق بر گونههای مان جاری میسازند. بُگذار همه بدانند! بُگذار فریاد بزنیم که ما دلتنگایم! دلتنگ رفیقانمان، دلتنگ هادی و اسکندر، دل تنگ لیلا و اشرف، دل تنگ نسترن و سوزان، دل تنگ قدرت و منیژه، دلتنگ منصور و جعفر، دل تنگ نظام و کاظم. بُگذار همه بدانند که ما شیفتهایم! شیفتهی مسعود و پویان، بیژن و حمید، شیفتهی مرضیه و شیرین، شیفتهی مهرنوش و نُزهت. آری ما شیفتهگانِ دل تنگِ رفقای جانفشانمان هستیم، جان فشانانی که با خون خود سنتی جاودانه برای ما فدائیان (اقلیت) و دیگر مبارزان آزادی و سوسیالیسم بهیادگار گذاشتند. رفقایی که خود عاشقان و شیفتهگانِ زیبایی آزادی و سوسیالیسم بودند.
نگاه کن چه فروتنانه بر خاک میگستَرَد
آن که نهال نازکِ دستاناش
از عشق
خداست
و پیش عصیاناش
بالای جهنم
پست است.
…
نگاه کن
چه فروتنانه بر درگاهِ نجابت به خاک میشکند
رخسارهئی که توفاناش
مسخ نیارست کرد.
چه فروتنانه بر آستانهیِ تو به خاک میافتد
آن که در کمرگاهِ دریا
دست حلقه توانست کرد. (٣)
از آن رفقا یادگارهای بسیاری برایمان مانده، اما در میان تمام آن خاطرات و یادگارها، آنچه که بیش از هر چیز ما و مبارزهی امروز فدائیان (اقلیت) را با رفقای جانباخته پیوند میدهد، سازشناپذیری آن رفقا در برابر دشمنان طبقاتی بود. رفقای جانباختهی ما دشمنان سازشناپذیر مناسبات سرمایهداری بودند. مناسباتی که امروز بخش وسیعی از مردمان، کارگران و زحمتکشان را در فقری وحشتناک فرو برده است. مناسباتی که رنج و درد را در میان زنان گسترده است. مناسباتی که چهرهی کثیف آن را روزانه در هر کوی و برزن، از کارخانه تا مدرسه، از دانشگاه تا خانه و در خیابانهایی که با خشونت و مرگ آذین یافتهاند میبینیم.
رفقای ما دشمنان سازشناپذیر ستم و استثمار بودند. استثمار کارگران بهدست اقلیتی سرمایهدار که از جمله لذتهایشان رنجدادن و رنج کشیدن انسانهاست. در کارنامهی سیاه سرمایهداری ستم علیه زنان، ستم علیه خلقهای تحت ستم و جنایتهای بیشمار علیه آنها ثبت شده است. رفقای ما ارتباط فقر و نظام مبتنی بر سرمایه را شناختند، نتایج آن را لمس کردند و بر آن شوریدند. از همین روست که در تمامی این سالها حکومتهای سرمایهداری ایران از سلطنتی گرفته تا اسلامی، کمر به قتل رفقای ما نشستند. آنها را در خیابانها شکار کردند و یا در زندانها پس از شکنجههایی سخت و طولانی به دار آویختند.
سرتاسر این تاریخ که با خون جانباختگان آزادی و سوسیالیسم رنگین شده است، نشان از سازشناپذیری آنها دارد. از جنگلهای سیاهکل، تا بندهای اوین. از بندهای اوین تا سنگفرشهای خیابان همه شاهدان و راویان این سازشناپذیریها هستند.
سازشناپذیری در برابر دشمنان مردم، یادگار بزرگ رفقای جانباختهی ماست که باید آن را بهخوبی پاس داشت.
سیاهکل اولین فریاد خروشان این تفکر بود. تفکری که بر پایهی ضرورت مبارزه با دشمن طبقاتی و در میانهی مرگ و سکوت شکل گرفت. جنبش فدایی نتیجهی یک ضرورت بود. ضرورت شرایطی از جامعه که به مانیفستی جدید نیاز داشت. مانیفستی که بر سازش طبقاتی و خط سیاسی احزابی چون حزب توده خط بطلان میکشید. جنبش فدایی آواز شیفتگانی بود که رژیم سلطنتی را در آن سالها بهشکلی بیسابقه بهتکاپو انداخت و سیاهکل اولین سرود آن. فاصلهی دستگیری تا اعدام رفقای سیاهکل تنها ١٨ روز بود. آخرین رزمنده سیاهکل روز ٨ اسفند نیمه جان به دست مزدوران رژیم افتاد و ٢۶ اسفند ١٣ رفیق رزمنده به دار آویخته شدند (پیش از آن دو رفیق در جنگلهای سیاهکل جانباخته بودند). فرستادن انبوهی از نیروهای نظامی رژیم به جنگ گروه سیاهکل و اعدام سریع و بیسابقهی رفقا، نشانِ ترس رژیم سلطنتی از این خط انقلابی بود. اما رژیم که گمان میکرد موفق به سرکوب این صدا شده است، بهسرعت متوجه اشتباه خود شد. صدایی که در سیاهکل سکوت را شکسته بود، نه تنها خاموش نشد که فراگیرتر از قبل نیز گردید. در سال ۵٠ دهها رفیق فدایی با خون خود این خط را ادامه دادند. رفیق مسعود احمدزاده، مفتاحی، پویان، اسکندر صادقینژاد و دهها رفیق دیگر جانفشانان شیفتهی ما در این سال بودند.
بهرغم بسیجشدن دستگاه امنیتی رژیم سلطنتی علیه سازمان و کشتار و بهزندان انداختن گروه وسیعی از نیروها و هواداران سازمان، این خط به حیات خود ادامه داد. رفیق بیژن جزنی نمونهی دیگری از سازشناپذیری با دشمن طبقاتی بود که ضمن حمایت نظری از این خط در زندان، به مبارزه با رژیم از درون زندان نیز ادامه داد. ادامهی مبارزه و سازشناپذیری با دشمن طبقاتی، کار را به آنجا رساند که رژیم سلطنتی در ٣٠ فروردین سال ۵۴ دست به ترور رفیق بیژن و یاراناش در زندان زد.
اما سال ۵۵ زنگ بزرگ خون بار دیگر به صدا درآمد و رفقای بسیاری از ما در مبارزه برای آزادی و سوسیالیسم، از تقدیم خون خود دریغ نکردند. رفیق حمید اشرف و یاراناش که در این سال جانهای شیفتهی خود را در راه انقلاب دادند، نمونههای دیگری از سازشناپذیری با دشمن طبقاتی بودند. مذاکرات رفیق حمید اشرف با رفقای مجاهدین م ل و مواضع رفیق در آن مذاکرات که نوارهای آن سال گذشته و به همت “اندیشه و پیکار” انتشار یافتند، نشان میدهد که رفیق حمید اشرف و سازمان در آن سالها چگونه بر سازشناپذیری با دشمن طبقاتی تاکید میکردند و چه شناخت روشنی از تمامی آن خطوط انحرافی که سازش طبقاتی را تبلیغ میکردند داشتند.
ضربات سال ۵۵ اگرچه رفقای بسیاری از ما گرفت و توان سازمان را تا حدود زیادی کاهش داد، اما رفقای ما از جمله رفقا هادی (احمد غلامیان لنگرودی)، حسن فرجودی و صبا بیژن زاده با سازماندهی رفقای باقیمانده، به مبارزات خود با نام فدایی و در هیبت سازمان ادامه دادند.
اگر در طول آن سالها در پی بر زمین افتادن هر رفیق، رفقای دیگری بودند که راه او را ادامه دهند؛ اگر در طول آن سالها فدایی، قلوب بسیاری از مبارزان و طرفداران آزادی و سوسیالیسم را تسخیر کرده بود؛ اگر در فردای قیام ۵٧ صدها هزا ر نفر به هواداری فدائیان برخاستند؛ بیش از هر چیز نتیجهی فداکاری و سازشناپذیری رفقای ما در برابر دشمن طبقاتی بود. سازمان در طول حیات خود، چه در عرصهی نظری و چه در عمل پایبندی خود بر این اصل را در سراسر این سرزمین بهتصویر کشیده بود.
بعد از قیام ۵٧ و در سالهایی که اکثریت کمیته مرکزی تلاش خیانتبار خود را برای درهم شکستن این خط سازشناپذیر در برابر دشمن طبقاتی آغاز کرد، این جناح انقلابی سازمان بود که با تکیه بر مشی انقلابی مارکسیستی-لنینیستی و سنتهای مبارزاتی سازمان بر سازشناپذیری با دشمن طبقاتی تاکید کرد و خط سازشناپذیری فدایی را تداوم بخشید. سالهای سیاه حکومت اسلامی بار دیگر بر درستی این تفکر مُهر تایید زد و این فدائیان اقلیت بودند که در طول این سالها بهویژه از سال ۶٠ تا ۶٧ با جانفشانی صدها رفیق شیفتهی خود تداوم راه فدایی را در تمامی سنگرهای مبارزه فریاد زدند.
در ٢۴ و ٢۵ اسفند سال ۶٠، ضربهی سهمگین دیگری بر پیکرهی سازمان فرود آمد که در جریان آن دهها کادر و هوادار سازمان دستگیر شده و یا در جریان نبردی نابرابر جان خود را از دست دادند. رفقا هادی، نظام، کاظم از اعضای مرکزیت سازمان از جملهی آن رفقا بودند. پیش از آن رفقا منصور اسکندری، سیامک اسدیان و محسن شانهچی از دیگر کادرهای رهبری سازمان نیز دستگیر شده و یا جان خود را از دست داده بودند.
اما به رغم تمامی ضرباتی که در سالهای سیاه ۶٠ توسط نیروهای جنایتکار حکومت اسلامی به اقلیت به دلیل پایداری بر خط سازشناپذیری طبقاتی وارد آمد، سازمان به حیات خود ادامه داد. تداوم خط سازشناپذیری طبقاتی، نتیجهی ایمان و باور رفقای ما به بدیل سوسیالیستی نظام ضد انسانی سرمایهداری بود. رفقای ما در طول حیات خود هرگز به افسانهی شکستناپذیری سرمایهداری و پایان تاریخ باور نداشتند و با ایمان به آرمانهای انسانیشان جان شیفتهی خود را فدا کردند.
امروز نیز سازمان ما از ادامه دهندهگان همان خط سازشناپذیری است که رفقایی چون مسعود احمدزاده، امیرپرویز پویان، بیژن جزنی، حمید اشرف، مرضیه احمدی اسکویی، شیرین فضیلت کلام، منصور اسکندری، نفیسه ناصری و صدها و هزاران رفیق جانباختهی فدایی از کادرهای رهبری تا اعضا و هواداران سازمان داشته است.
اگر امروز سازمان بر مبارزه برای آزادی و سوسیالیسم پایمیفشارد، اگر امروز سازمان از مبلغان پُر شور حکومت شوراییست، اگر امروز سازمان بیش از هر زمان دیگر بر نقش طبقهی کارگر و سازماندهی آن برای سرنگونی حکومت اسلامی و مناسبات سرمایهداری تاکید میکند و در این راه مبارزه میکند، به دلیل همان پیوندیست که از دیرباز و با شلیک اولین گلوله در جنگلهای سیاهکل بین فدائیان برقرار شده است و آن سازشناپذیری با دشمنان طبقاتی است.
بگذارید تا این دل نوشته را با دل نوشتهای از رفیق فدایی سعید سلطانپور پایان ببریم:
دیدم نوشته بود به دیوار با خون هر شهید
در کوچههای سرخ رهایی
بزیر پرچم مبارزه با
ارتجاع و امپریالیسم
نامت بلند باد فدایی!
پینوشت:
١ – کنفرانس دوم سازمان در خردادماه سال ۶٨ و به دلیل آنکه گروه کثیری از رفقای ما در اسفندماه جان باختند از جمله گروهی از اعضای برجسته و کادرهای رهبری سازمان در روزهای ٢۴ و ٢۵ اسفند ۶٠، این روز را به عنوان روز جانباختهگان فدایی نامگذاری کرد.
١ – نشریه کار شماره ٢۶٢
٢ – احمد شاملو – میلاد آن که عاشقانه بر خاک مُرد (در یادبود رفیق فدائی احمد زیبرم)
نظرات شما